به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، سومین نشست از سلسله نشستهای «پنج شب، پنج کتاب، پنج شخصیت» دوشنبه (27 آبان) در موزه کتاب و میراث مستند سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با همکاری انتشارات سخن و با حضور رضا داوری اردکانی، غلامرضا اعوانی، اشرف بروجردی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و تعدادی از علاقهمندان فلسفه برگزار شد. در این مراسم از کتاب «خرد و توسعه» نوشته رضا داوری اردکانی رونمایی شد.
تفاوت عقل جدید و حکمت
غلامرضا اعوانی در این مراسم با اشاره به اینکه بر روی فصل اول این کتاب که درباره موضوع توسعه است، متمرکز است، گفت: دکتر داوری اردکانی توسعه و پیشرفت را یک مفهوم مدرن میداند. توسعه، پدیدهای است که در غرب به وجود آمده و باید ماهیت نظری آن را واکاوی کرد. کتابی توسط فیلسوف و مورخ معروف دانشگاه کمبریج در 50 سال پیش نوشته شده که نظرات و تاثیرگذاری فیلسوفان بر نظریه پیشرفت و مدرنیسم را بیان کرده است. در این کتاب آمده است که نظریه توسعه در یونان قدیم و قرون وسطی وجود نداشته و مولود قرون جدید است.
او افزود: نویسنده کتاب «خرد و توسعه» معتقد است عقل جدید، با تعبیر افلاطون و ارسطو و فارابی و ابن سینا از عقل متفاوت است. ضمن اینکه با مقصود قرآن کریم از عقل هم متفاوت است. عقل جدید، اکتشافی و ابزاری است و برای تسخیر آمده است در حالی که عقل نظری در معنای قدیم خود زمینهساز کمال نفس بود. عقل جدید، ارتباط چندانی با عقل قدیم ندارد و ارتباط دادن آن اشتباه است. خرد توسعه با هیچ یک از سه صورت عقل نظری و اخلاقی و صناعی گذشتگان تطبیق ندارد و کاربردی است. عقلی است برای عمل، برای مطلوبیت، بهرهبرداری، تسخیر و تغییر دادن عالم.
اعوانی با بیان این که به گفته دکتر داوری اردکانی در کتاب «خرد و توسعه» تقسیم کشورها به توسعهیافته و توسعهنیافته، مفهومی جدید و بر مبنای نظریه پیشرفت غربی است، گفت: اطلاق توسعه به تمدنهای قدیم، درست نیست. نویسنده این کتاب عنوان میکند که خرد، تفسیرهای مختلفی دارد. خردِ پیشرفت با عقل قدیم متفاوت است. معنای عقل و خرد در دورههای مختلف مخصوصاً در دورههای جدید دستخوش تغییراتی شده است. یعنی عقل، عقل ابزاری است. داوری اردکانی از این عقل به «عقل بوالفضول» تعبیر میکند. عقل بوالفضول، عقل جزئی است. قدما دو گونه عقل را تعریف کرده بودند؛ عقل کلی(انتلکتوس) که میل به سوی وحدت و حق دارد و عقل جزئی که میل به سوی کثرت دارد. بعد از دکارت عقل به رشنالیسم(عقلگرایی) تبدیل شد و انتلکتوس هم به هوش تبدیل شد. شیخ محمود شبستری هم میگوید: ز دوراندیشی عقل فضولی/ یکی شد فلسفی دیگر حلولی. «فلسفی» اینجا یعنی اهل تعطیل و به تعطیل معرفت و «لاادریگری» اعتقاد دارد و به نیهیلیسم میرسد. این، حکایت عقل جدید است و اینکه چرا تفکر در دنیای امروز به سمت نیهیلیسم رفته است.
او در ادامه بیان کرد: نباید دو گونه از عقل را با هم ترکیب کرده و یا به جای همدیگر استفاده کنیم. استدلال نویسنده این کتاب این است که پیشرفت نیازمند شرایط نظام خاصی است، اما ما میخواهیم این پیشرفت و توسعه را همراه با آشفتگی به دست بیاوریم. داوری اردکانی در کتاب خود آشکارا از این بابت گلایه میکند. ضمن اینکه دوره جدید دوره اصالت قدرت و اراده است. در قرآن کریم قدرت تابع علم است و قدرتی که تابع حکمت نباشد، بحرانساز است.
این استاد فلسفه گفت: اردکانی در بخشی از این کتاب، نهاد دانشگاه و مدارس کهن مثل نظامیه و دارالفنون را بسیار خوب تحلیل کرده است و در بارهاینکه آیا دانشگاه توانسته بین علوم جدید و قدیم ارتباط برقرارکند، در جایی نوشته: با دانشگاه عزلتگزیده از زندگی و جامعه چه باید کرد؟ نکته جالب دیگر این کتاب، اختصاص فصلی به فلسفه و جنگ و به تعبیر خودشان فلسفه و تسلیحات است که واقعاً خواندنی است.
اندیشه داوری در غربت
در ادامه مراسم بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی، بیان کرد: امروز، روز جهانی فلسفه است. در سالهای اخیر هم نکوداشت و تجلیلهای فراوانی از دکتر داوری اردکانی شده است اما معتقدم هم او و هم خود فلسفه در جامعه ما غریب هستند. بخش زیادی از جامعه توده مردم هستند که با فلسفه بیگانهاند و نباید هم توقع داشت که آنها با فلسفه و اندیشههای داوری اردکانی نسبتی داشته باشند. گروه دیگر، سیاستمداران و اصحاب قدرت هستند. اندیشههای داوری در این حوزه هم جایگاهی ندارد و غریب است، چون فلسفه و تفکر در میان سیاستمداران غریب است.
او همچنین اظهار کرد: به نظر میرسد نخبگان، روشنفکران و حوزویان و دانشگاهیان جامعه ما هم با داوری بر سر مهر نیستند. بسیاری از روشنفکران ما داوری را ایدئولوگ رسمی قدرت سیاسی و حتی مسبب وضعیت موجود و توجیهگر نظام سیاسی کشور میدانند.
عبدالکریمی در ادامه افزود: در این کتاب میتوانیم موضع داوری در قبال شرایط اجتماعی کشور را به وضوح ببینیم، اما متأسفانه روشنفکران و شبه روشنفکران ما قادر نیستند تمایزی بین چپ بودن و رادیکال بودن برقرار کنند. به همین دلیل، اکثر قریب به اتفاق روشنفکران ما دریافتی از رادیکالترین انتقادات رادیکالترین منتقد وضع موجود ندارند و متأسفانه تصاویری معوج، هم از فلسفه و هم از داوری اردکانی ارائه میدهند. من به افرادی که داوری را به توجیه وضع موجود متهم میکنند، توصیه میکنم دو مقاله «خرد و توسعه» و «خرد و توسعهنیافتگی» را بخوانند و ببینند که چگونه مدعای من ثابت میشود.
این استاد فلسفه به گروه دیگری از مخاطبان فلسفه داوری اردکانی نیز اشاره کرد و گفت: امروزه حلقههایی در کشور پیدا شدهاند که حلقههای «داوریخوانی» تشکیل داده و متن کتاب او را گاهی با مخاطبان چندهزار نفری مرور میکنند، اما در میان این افراد و جریانها هم میبینیم که با تمسک به آثار و ایدههای او، به ویژه آثار دهههای 60 و 60 و نوشتههایی که نگرش انتقادی به غرب دارند، میکوشند تفسیری ایدئولوژیک از انقلاب ایران ارائه دهند. به نظر من اینها نیز داوری اردکانی را دقیق نخواندهاند و توهمات خود را با افکار این فیلسوف پیوند زدهاند. آنها هم باید به دقت این کتاب را بخوانند.
فلسفه انضمامی داوری اردکانی
محمد زارع شیرین کندی از پژوهشگران فلسفه و عضو گروه کلام و فرق بنیاد دایرهالمعارف اسلامی هم با عنوان این مطلب که فلسفهای که داوری اردکانی میگوید و مینویسد، به تعبیر مارکوزه «فلسفه انضمامی» است گفت: فلسفه انضمامی یا غیرانتزاعی، فلسفهای است که حقیقت وضع کنونی ما و مسائل و مشکلات و دردها و رنجهای تاریخی ما را تبیین کند. فلسفه انضمامی، وضع انضمامی ما را در تعینات ساختار اجتماعی میبیند و به ما کمک میکند که خودآگاه شویم و امکانات تاریخیمان را بشناسیم. این گونه فلسفه، تاریخیت ما را در درون ساختار هستیشناسی در عالم درنظر میگیرد. این فلسفه به درگیریها، بنبستها و تناقضات، گرفتاریها و معضلات انضمامی ما در موقعیت خاص تاریخ میپردازد و از این رو فلسفهپردازی در خلاء و انضمامی نیست.
زارع در ادامه اظهار کرد: نویسنده کتاب «خرد و توسعه» بیش از نیم قرن است که مسائل انضمامی عمیقی را اندیشیده است. او « وضع نه دیگر سنتی» و «نه هنوز متجدد ما» را اندیشیده است. دکتر داوری، فیلسوف جامعه توسعهنیافته است و به پرسشها و مسائل و امور این جامعه خاص پرداخته است. آنچه او به عنوان فلسفه میگوید، نه شرح و تفسیر فلسفه فیلسوفان غرب است و نه توضیح فلسفه فیلسوفان مسلمان. گرچه با بیشتر این فلسفهها آشناست و از مصالح آنها برای ساختن فلسفه انضمامی خود بهره میبرد. فلسفه او شرح درد توسعهنیافتگی جامعه ما در 150 سال اخیر است.
او افزود: دکتر داوری در مقام فیلسوفی اندیشنده و پرسنده، پرسشهای بنیادین جامعه ما در 150 سال اخیر را طرح کرده است: غربزدگی چیست؟ توسعهنیافتگی چیست؟ فلسفه چیست؟ نیستانگاری چیست؟ علوم انسانی کدام است؟ خرد چیست؟ آموزش چیست و دانشگاه کجاست؟ روابط و مناسبات میان حیطههای مختلف حیات جمعی ما چگونه است؟ جامعه توسعهیافته در قیاس با جامعه توسعهیافته چگونه است؟ فلسفه دکتر داوری به آن جهت که انضمامی است، فلسفه خنثی نیست که بتوان آن را به سهولت نادیده نگرفت، بلکه فلسفهای است که توجه اهل نظر واصحاب اندیشه را به خود جلب میکند.
ایثار معرفتشناسانه دکتر داوری اردکانی
مالک شجاعی جَشوقانی - عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی- هم در سخنانی کوتاه گفت: دکتر داوری از آغازی که کتاب فارابی را نوشت تا امروز که علوم انسانی و برنامهریزی توسعه و بعد خرد و توسعه را نوشته است باید گفت فیلسوف مدرنیزاسیون هستند. منطق فهم این تجربه علوم انسانی است، خردِ توسعه هم علوم انسانی است. ایشان یک ایثار معرفتشناسانه کرد که در مورد فوتبال و علوم انسانی و... نوشت و اگر از بنده به عنوان کوچکترین دانشجوی او بپرسند که کدام کتاب به خوبی عصاره تفکر داوری اردکانی را نشان میدهد، من شاگردانه میگویم کتاب «ما و راه دشوار تجدد». پروژه فکری دکتر داوری اندیشیدن به ابعاد گوناگون قصه ما و راه دشوار تجدد است.
در پایان، دکتر رضا داوری اردکانی در صحبتهای کوتاهی از حاضران در جلسه و سخنرانان تشکر کرد و پس از آن از کتاب «خرد و توسعه» که توسط انتشارات سخن منتشر شده است رونمایی شد.