اسپوتنیک: البته در مقایسه با قیمت دلار که سال گذشته حدود 3500 تومان بود شاید خوشحالی ما ایرانیها خوشحالی معنی داری نباشد کما اینکه همه اقتصاد دانها تاکید دارند که قیمت ارز مهم نیست بلکه ثبات آن مهم است، یعنی اگر حتی قیمت ارز قرار باشد یک تومان باشد و یا یک ملیون تومان هیچ اهمیتی ندارد فقط مهم این است که این قیمت ثابت باشد و تغییر نکند، چون تغییر این قیمت چه صعودی چه نزولی به ضرر اقتصاد و مردم میباشد.
امروزه چیزی حدود پنج قیمت برای ارز در ایران وجود دارد که در هیچ جای دنیا قابل مشاهده نمیباشد، به این دلیل برخی اقتصاد دانها پیش بینی میکنند که هدف اصلی بانک مرکزی ایران هم این باشد که قیمت بازار آزاد و قیمت ارز دولتی را به هم نزدیک کند تا در نهایت یک قیمت ثابت تک نرخی برای ارز اعلام کند.
از سوی دیگر مشخص است هدف اصلی دولت ایران این بود که روز 13 آبان را به روز شکست برنامههای ایالات متحده تبدیل کند و به همین دلیل هر آنچه تدابیر در اختیار داشت قبل از 13 آبان اتخاذ کرد تا بعد از 13 آبان و اعلام تحریمهای جدید ترامپ بر علیه ملت ایران آب از آب تکان نخورد و همه نقشههای آمریکاییها خنثی شود.
به هر حال همه آنهایی که اقتصاد ایران را رصد میکنند بخوبی میدانند که هنوز کنترل اقتصاد پولی و ارزی در ایران در اختیار بانک مرکزی ایران و هنوز دولت و بانک مرکزی آنقدر قدرت دارند تا بتوانند خود در مورد قیمت ارز تصمیم بگیرند و همه خورده فروشان در بازار هم جمع بشوند معادل حد اکثر 20 درصد میتوانند روی بازار ارز و سکه تاثیر بگذارند و احتمالا بسیاری مشاهده کردند که بانک مرکزی ایران در چند نوبت اجازه داد قیمت ارز بالا برود و سپس وارد عمل شد تا روز دلالان ارز را به شب سیاه تبدیل کند.
حال از کل این ماجراها بگذریم اصل ماجرا این است که وقتی قیمت ارز در حال افزایش بود بسیاری از تاجران و فروشندگان کالای خود را احتکار میکردند و از فروش خودداری مینمودند و علیرغم اینکه کالای خود را با قیمتهای پایینتر خریداری کرده بودند، ولی منتظر بودند تا قیمت ارز به بالاترین رقم خود برسد و کالای خود را بر همان اساس قیمت گذاری کنند.
متاسفانه ضعف نظارت هم به این کاسبکاران اجازه داد هر طور میتوانستند با ارزاق مردم بازی کنند.
حال که قیمت ارز روند نزولی به خود گرفته همان کاسبکاران قیمت کالای خود را بر اساس قیمت دلار 14 یا 15 هزار تومان تثبیت کرده اند و حاضر نیستند قیمتها را پایی بیاورند و وقتی که مردم میگویند خود قیمت دلار مثلا شده 11 هزار تومان کاسبکاران میگویند ما کالا را با دلار 15 هزار تومانی خریده ایم و با همان قیمت میفروشیم.
سوالی که اینجا مطرح میباشد این است که آیا دستگاههای نظارتی نباید وارد عمل شوند و با این کاسبکاران برخورد کنند؟
اگر ماجرا فقط به کالای وارداتی ختم میشد شاید میشد از آن چشم پوشی کرد، اما در حال حاضر با یک قدم زدن در بازار مشاهده میکنیم حتی قیمت کالای داخلی مانند مرغ و گوشت و برنج و روغن و لبنیات و… همه بالا رفته و همان بالا مانده، حال قیمت خانه و ملک و ماشین و… بماند پیش کش.
این بدین معنا است که حقوق بگیران ایرانی مجبور میباشند دو طرفه ضرر کنند هم ضرر افزایش قیمت ارز را پرداخت کنند و هم ضرر کاهش قیمت ارز.
عملا در واقع امروزه کالایی که به دست مصرف کننده ایرانی میرسد حتی در مقایسه با قیمت ارزی آن نیز بالاتر از کشورهای همجوار میباشد.
اینکه مثلا بحث این شود که در سال آینده قرار است حقوقها 20 درصد افزایش یابد که نمیتواند دردی را از کسی دوا کند.
قطعا مردم ترجیح میدهند هم قیمتها ثابت بماند هم حقوق ها، چون هر اقتصاد دان سادهای میتواند به شما بگوید که افزایش 20 درصدی حقوقها یعنی افزودن 20 درصدی نقدینگی در جامعه و این به معنای این است که علاوه بر تورم فعلی مردم باید منتظر یک تورم 20 درصدی دیگر نیز باشند و همان سیکل معیوب سابق که سالهاست با آن دست و پنجه نرم میکنیم ادامه خواهد یافت.
بسیاری باور دارند یکی از اصلیترین دلایلی که قیمت ارز افزایش داشت همان افزایش نقدینگی و بدهی بانکها که سودهای کلان به مردم میدادند بود و در واقع این بدهیها از جیب خود مردم جبران شد.
آیا وقت آن نرسیده که این سیکل معیوب جایی متوقف شود؟
چرا باید در مملکت ما همیشه انتظار داشت که سال آینده قیمت ملک و مسکن و ماشین و خورد و خوراک و ارز و… افزایش یابد؟