روزنامه فرهیختگان - محمد نظری: به مناسبت 10 آذر روز مجلس 8 نطق تاریخی مجلس شورای اسلامی را بازخوانی کردهایم نطقهایی که هر کدام نقطه عطفی در تاریخ سیاسی معاصر ایران است.
14 دلیل عدم کفایت سیاسی بنیصدر در بیان آیتالله خامنهای
روزهای پایانی خرداد و هفته اول تیر هر سال یادآور رویدادی مهم در تاریخ انقلاب اسلامی است، در چنین روزهایی بود که عدم کفایت سیاسی اولین رئیسجمهور ایران اسلامی توسط مجلس شورای اسلامی تصویب و امام خمینی بنیصدر را از این مقام برکنار کرد.
بیشک برکناری بنیصدر از ریاستجمهوری و حوادث خونبار بعدی از شورش مسلحانه منافقین گرفته تا به شهادت رسیدن آیتالله بهشتی و نیز ترور نافرجام حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای امامجمعه تهران و نماینده وقت مجلس شورای اسلامی از مهمترین رویدادهای تاریخ انقلاب در طول نزدیک به چهار دهه گذشته است.
رهبر معظم انقلاب که در آن برهه نماینده مجلس شورای اسلامی بودند یک هفته قبل از ترور در مسجد ابوذر تهران، سخنانی تاریخی در اثبات عدم کفایت ابوالحسن بنیصدر ایراد کردند که بازخوانی این سخنان امروز و با گذشت 35 سال خالی از لطف نیست.
آیتالله خامنهای در جلسه 30 خرداد 1360 مجلس و در یک سخنرانی تاریخی 14 دلیل عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت را برمیشمرند که بازخوانی این 14 دلیل تاریخ گویای سالهای اول پس از انقلاب میتواند محسوب شود.
آیتالله خامنهای در ابتدای سخنان خود خطاب به نمایندگان و در یک کلام به کل ملت ایران اظهار داشتند: «در حضور شما و همه کسانی که این سخن را خواهند شنید، اعلام میکنم که اینجانب آقای بنیصدر رئیسجمهور را دارای کفایت سیاسی برای اشغال پست خطیر ریاستجمهوری نمیدانم.»
آیتالله خامنهای تاکید کردند: «کفایت سیاسی یعنی اینکه شخص برای اداره مسئولیتی که بر عهده او گذار شده کافی و صالح باشد. فقدان کفایت سیاسی هنگامی است که وی آن شرایطی را که برای انجام این مسئولیت در قانون اساسی معین شده فاقد باشد و کمبود یا عیبی داشته باشد که با آن صفات مقرره منافی است. اصل 115 قانون اساسی صفات لازم برای ریاستجمهوری را از جمله امانت و تقوی، اعتقاد به مبانی جمهوری اسلامی ایران، مدیر و مدبر بودن میداند هر کدام از صفات بالا که در شخصی نباشد وی برای احراز این مقام فاقد کفایت و صلاحیت است. با این زمینه اکنون میتوان به بررسی وضع آقای بنیصدر در رابطه با مقام ریاستجمهوری پرداخت.»
ایشان ادامه دادند: «این یک خصومت شخصی یا جریان حزبی نیست یک تکلیف شرعی و مسئولیت الهی و پاسخ به یک خواست مردمی و عمومی است. اگر نگرانی حفظ انقلاب و اسلام و لزوم ادای مسئولیت در قبال مردم نبود و ما حاضر میشدیم آقای بنیصدر را با همه عیوب و اشکالات تحمل کنیم و از مسئولیت الهی نمیاندیشیدیم یقینا نه آقای بنیصدر و شاید نه همین برادران ما را به انحصارطلبی و قدرتگرایی و امثال این تهمتهای مبتذل و تکراری متهم نمیکردند.»
آیتالله خامنهای به سخنان چند نماینده مخالف در جلسه 29 خرداد 1360 اشاره کردند و اظهار داشتند: «برادران مخالف با اشاره به حضور مردم در خیابانها و تشویق آقای رجایی که از آنان به حزبالله نام میبرد این کار را خلاف مصلحت و روشی غیرمنطقی دانسته و اظهار داشتهاند که با تهییج مردم هیچمسالهای حل نمیشود. این برادران گویا فراموش کردهاند که مردم را آقای رجایی به خیابانها نکشانید، این حضور کوبنده و قاطع مردم فقط و فقط هنر شور و انگیزه ایمانی خود آنان و صدای رسا و همیشه نافذ امام امت بود و همیشه چنین بوده است. در گذشته هم هیچعامل دیگری نمیتوانست مردم را به حضور در صحنه وادار کند، نهفقط امروز در گذشته هم شما نه این حرکت را بهدرستی میشناختید و نه بر آن توانایی داشتید و فرق میان امام برحق این امت با مدعیان مبارزه سیاسی از جمله در همین است؛ او به مردم تکیه میکند، از آنها مسئولیت میخواهد، به آنها اعتماد میکند، برای آنها ارزش قائل میشود و مدعیان سیاست از این همه غافل و از خیرات آن محرومند.»
آیتالله خامنهای به حمایتهای خود از بنیصدر در طول ریاستجمهوری او اشاره کردند و ادامه دادند: «اینجانب در نمازجمعه بارها و بارها از او حمایت و مردم را به حمایت از او دعوت کردم و علیرغم آن همه فشار تبلیغاتی او نسبت به جریان خط امام عکسالعمل نشان ندادم، اما جان کلام اینجاست که وقتی وجود او با استفاده از انواع روشهای تخریبی برای همین جمهوری به صورت آفتی بیعلاج درمیآید و او در مقام ریاستجمهوری بزرگترین مدعی جمهوری اسلامی و تحقیرکننده آن به بلندگوی مخالفان آن میشود، آیا باز هم حمایت از او به معنای حمایت از جمهوری اسلامی است؟»
ایشان افزودند: «نه برادر منصفانه قضاوت کنید، هیچحمایتی از بنیصدر ارزش واقعی و عملی حمایت امام را از او نداشت. اما دیدید امام هنگامی که پس از یکسال صبر و سکوت دردآلود مشاهده کردند که همچنان خط نفاق و ارتداد و کفر و استکبار سنگر مستحکمی در وجود آقای بنیصدر یافته است حمایت خود را از او سلب کردند و این را برای خود تکلیف دانستند. شما که به حمایت امام تا اسفند 59 تکیه میکنید، چرا به سلب حمایت امام در خرداد 60 تکیه نمیکنید؟» ایشان در ادامه دلایل بیکفایتی بنیصدر را در 14 مورد برمیشمارند که مهمترین آنها عبارتند از عدم احترام به نهادهای قانونی، سیاستگرایی به جای حقیقتگرایی، صادق و راستگو نبودن، بیقدر و منزلت کردن امام و امت و... .
مهدی بازرگان در نطق میاندستور مجلس مطرح کرد
آتشی هولناک در کشور شعلهور گشته
15 مهر 1360 جلسه علنی مجلس شورای اسلامی یکی از روزهای جنجالی خود را پشت سرگذاشت.
در این جلسه مهندس مهدی بازرگان، نماینده تهران در نطق خود مطالبی را مطرح کرد که با اعتراض شدید اکثریت نمایندگان مواجه و جلسه به تشنج کشیده شد. هاشمیرفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی نیز ناگزیر اعلام تنفس کرد و نطق بازرگان هم برای همیشه نیمهکاره ماند.
در زیر گزارشی از جلسه مزبور را میخوانید.
مهندس بازرگان: «بسمالله، والحمدالله و السلامعلیکم. حمد بیپایان برای قادر منان و سپاس فراوان از رزمندگان دلاور خودمان. با درود و رحمت بر شهیدان فداکارکه بیش از یکسال در جبهههای جنوب و غرب کشور در برابر دشمن نابکار بزرگترین افتخار را به رهبری امام برای ملت بهپاخاسته ایران فراهم کردند و اخیرا علیرغم گرفتاریهای داخلی و دسیسههای خارجی به پیروزیهای امیدآفرین نائل شدهاند.
آنچه در چند دقیقه آینده خواهید شنید، نه سخنی است سیاستمدارانه و نه لایحهای دفاعیه؛ درددلی است از قلبهای سوخته و استغاثه از جانب کسی که قبول دارید سالهای طولانی از عمر پرفراز و نشیب خود را در آرزوی آزادی و استقلال ملت عزیز ایران و عدالت و اسلام به جای اختناق اسارت و جور و کفر به سر برده. تلاشها و توفیقها داشته، محرومیتها کشیده، و در آستانه انقلاب لبیک اجابت به رهبر آن گفته، صادقانه و فداکارانه همکاری و سپس قبول مسئولیتها بنا به دعوت معظمله کرده است. حالا هم که به آخرین روزهای زندگی رسیده و در اشتیاق لقاءالله است... .
با کمال تأثر و با توسل به درگاه ذوالجلال باید اقرار کنیم که آتشی هولناک در کشور عزیزمان شعلهور گشته است. خرمن امت و دولت و دین را مورد تهدید قرار داده. کمتر کسی است که درصدد خاموش کردن آن برآید و بعضی میکوشند آتش را افروختهتر ساخته و بر خرمن طرف مقابل بیندازند. همه بلعیده میشوند. حوزههای علمیه از گلهای سرسبد خود خالی میشود... . برادران ارزنده غیرقابل جبران از مسئولان دولتی و لشکری و سپاه و کمیته به شهادت میرسند. به همراه جانها اثاث و داراییها از بیتالمال و از ملت به هدر میرود. افرادی بیگناه در معابر و منازل بیجهت کشته و معلول میشوند و همچنین نونهالان دختر و پسر کسان وابسته و هوادار که در درگیریهای خیابانی و دادگاههای انقلابی قربانی التقاط و انحراف یا انتقام میگردند. نونهالانی که هر چه باشد جگرگوشگان و پرورشیافتگان امید این مملکتند. عاشقوار یا دیوانهوار، فداکار یا گناهکار، در طاس لغزنده افتادهاند. در حالی که هر طرف گروه مقابل را منافق یا مرتجع و ضداسلام و عامل امپریالیسم میخواند، نه روحانیون ارجمند و مکتبیهای غیرتمندمان از آمریکا وارد شدهاند و نه جوانان جانباز در خانوادههای آمریکایی زاییده و بزرگ گشتهاند که بتوان مزدورشان خواند. پس چرا اینسان ریختن خون یکدیگر را مباح و بلکه واجب میشمارند. مصیبتبارتر از همه و حاصل خشونتها و بیرحمیها افزوده شدن ناراضیها و انتقامخواهان و برگشتکنندگان از انقلاب و دین است و حیثیت و حقانیت اسلام که در دنیا لکهدار میشوند... .»
یکی از نمایندگان: «چرت نگو»
احمد توکلی: «نشستن در این جلسه خلاف شرع است، بیایید بیرون.»
صادق خلخالی: «آقای بازرگان باید محاکمه شود. این آقا جزء ملت ایران نیست، آمریکایی است... .»
در این هنگام خلخالی به تریبون نزدیک شد و در حالی که میکروفون را از جلوی بازرگان کشید اظهارات زیر را بیان داشت.
«آقای هاشمی چرا میگذارید ایشان صحبت کند؟ این بلندگو مال مردم است نه کسی که در مقابل ملت ایران ایستادگی کند.»
هاشمیرفسنجانی: «آقای مهندس نمیشود صحبت کرد. مجلس موافقت ندارد.»
پس از طرح انحلال ارتش از سوی حسن روحانی، دکتر چمران در صحن مجلس مطرح کرد
افرادی در ارتش هستند که من پشت سر آنها نماز میخوانم
پس از کودتای نوژه در تیرماه 1359، حسن روحانی در نطق پیش از دستور خود خواستار انحلال نیروهای ویژه ارتش شد و این نیرو را توطئهگر خواند. مواضع روحانی درباره انحلال نیروی ویژه بلافاصله در همان جلسه با اعتراض شدید دکتر چمران که آن زمان وزیر دفاع بود، روبهرو شد. درادامه ماجرای مجادله دکتر چمران و حجتالاسلام حسن روحانی که در جلسه مورخ 23 تیر 1359 مجلس شورای اسلامی دوره اول صورت گرفت را به نقل از شماره 10987 روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران روایت میکنیم.
حسن روحانی - در اینجا خوشبختانه آقای چمران مسئول وزارت دفاع هم تشریف دارند، مساله را مطرح میکنم راجعبه نیروهای مخصوص ارتش، بارها به مسئولان پیشنهاد شده که این نیرو را منحل اعلام کنند و اینها خطرناک هستند و متاسفانه توجه نشد و در این کودتا هم آنها نقش عظیمی را داشتند.
رئیس(یدالله سحابی)- وقت جنابعالی تمام شد.
دکتر حسن روحانی - اجازه بدهید یک لحظه، آقای اصفهانی اشاره کردند به مساله همافرها و درجهدارها، این را من باید تذکر بدهم که در ارتش زبان خاصی وجود دارد، اگر کسی میخواهد راجعبه ارتش بحث کند، نگوید همافرها و درجهدارها؛ ما در ارتش پنج قشر داریم: کارمند و غیرنظامی، همافر، درجهدار، سرباز و افسر و بین تمام این گروهها، افراد انقلابی وجود دارند و در میان این پنج گروه هم ممکن است افراد ضدانقلاب کموبیش باشند، بنابراین نام قشر خاص و گروه خاص صلاح نیست که در اینجا مطرح بشود، تمام نظامیانی (زنگ رئیس) که متعهد و مسئول بودهاند، ما به آنها احترام میگذاریم.
رئیس(یدالله سحابی)- آقای دکتر چمران بفرمایید.
دکتر مصطفی چمران- بسم الله الرحمن الرحیم. مساله پاکسازی که از طرف برخی مطرح میشود، مساله خطرناکی است. دوست عزیز ما آقای دکتر روحانی، مسالهای را مطرح کردند که تیپ «نوهد» را منحل کنید. یکی از مشکلات بزرگ همین جاست که تیپی را که بهترین رزمندگان ما هستند، منحل کنیم، آنها را بیرون بریزیم. آنوقت این 12 هزار نفری را که بیرون ریختیم، اینها چه خواهند کرد، کجا خواهند رفت، آیا به دشمن میپیوندند، نمیپیوندند؟...
من تعجب میکنم که جناب آقای دکتر روحانی خودشان دستاندرکار ارتش هستند و در سازمان سیاسی و ایدئولوژیک ما بزرگترین نقش را پیاده میکنند و به این مشکلات آگاهی کامل دارند.
دشمن همیشه و همهجا قادر است کودتایی به راه بیندازد، خریدن پنج یا 20 افسر برای دشمن با قدرت پول کار سادهای است. شما اگر ارتش صدر اسلام را هم درنظر بگیرید، دوست عزیز من! جز عده انگشتشماری افراد دیگری بودند آنچنانکه باید و شاید رسالت مقدس نبیاکرم را درک نکرده بودند. آنها هم تعدادشان از انگشتان دست تجاوز نمیکرد. بنابراین مساله مهم استراتژیک که برای ما مطرح است که زمینه برای کودتا وجود نداشته... درحال حاضر در ارتش ما زمینه برای کودتا وجود ندارد... . ارتش با تمام هجوم وحملهای که به آن میشود، ارتشی نبود که با ملت ما بجنگد. پیروزی انقلاب ما در سایه این حقیقت بود که ارتش به ملت ما پیوست و نجنگید... . با یک بازی سیاسی و با یک مساله و با یک کودتای ساختگی که نظیرش را در چند روز پیش دیدیم، سبب نشوند که رابطه ملت با ارتش قطع شود.
سبب نشود که آن پرستیژ و شخصیتی را که قلمداد میکرد، از بین برود. این وحدت و یکپارچگی بین ارتش و مردم، بزرگترین تجربه است. مساله خوزستان را شما بهتر از من آگاه هستید... احتیاج به ارتش هست وبه همین علت است که دشمن سعی میکند ارتش را با قدرت بکوبد و از نظر مردم بیندازد، پرستیژ ارتش را از بین ببرد و ما نباید تسلیم این امر بشویم. افرادی در این ارتش هستند که من با کمال جرات و جسارت در پشت آنها نماز خواندهام و نماز میخوانم. بد نیست از یکی از افسران پاک در اینجا اسم ببرم، بهنام سرگرد صیاد شیرازی که هماکنون به فرماندهی عملیات غرب منصوب شده است و یک سرگرد است و رئیسجمهور هم دستور فرمودند که به او دو درجه بدهند که سرهنگ بشود؛ این افسری است که در روزگار گذشته، سال گذشته در سردشت همراه من بود و در پاکی، تقوا، ایمان و شجاعت، هرچه بخواهید از بین این کسانی که در اینجا نشستهاند، تبحر زیادتری داشته است.
چکیده مجلس ششم در نطق شیرزاد
نطقی برای پادگان اشرف
سوم آذر 1382، صحن علنی مجلس شورای اسلامی، احمد شیرزاد، نماینده مردم اصفهان و عضو فراکسیون مشارکت پشت تریبون مجلس قرار میگیرد و نطق خود را اینگونه آغاز میکند: «مدعی بودیم که رهبر معنوی جهان هستیم، تمام تودههای محروم چشم امید به ما دوختهاند. از مظلومان جهان حمایت میکنیم، سردمدار اخلاق و انسانیت در جوامع خشونتزده امروز هستیم. بهجای سلاحهای مرگبار ضدانسانی بر ایمان و ایثارگری جوانانمان تکیه داریم. میگفتیم رژیمی هستیم که قدرتمان ریشه در قلوب مردم دارد. بهجای داغ و درفش از نفوذ کلام معنوی بهره میبریم. در حکومت ما فاصلهای میان رهبران و مردم نیست و همبستگی مردم با حاکمیت ضامن شکست تمام توطئههاست. مدعی بودیم راه نوینی برای بشریت به ارمغان آوردهایم.»
شیرزاد ادامه میدهد: «اما امروز در جهان از ما چهره رژیمی خشن، سرکوبگر و بریده از مردم، متکی بر قدرت نظامی و ابزار سرکوب ساختهاند. تصویر رژیمی که هیچ سخن انتقادآمیزی را برنمیتابد و روزبهروز مرزهای خطوط قرمز آن گسترش مییابد. چهره حکومتی که در خفا، رفتاری متفاوت با ادعاهایش دارد و بهفکر تهیه سلاحهای مرگبار و ابزار تهدیدکننده بشریت است. از این رژیم چنان تصویری منعکس شده که گویی منطق گفتوگو با جهان را نمیداند و تنها زبان تهدید را میشناسد و با خشنترین و قسیترین گروههای تروریستی در ارتباط است. میگویند رد پای او در بسیاری از حوادث تروریستی در گوشه و کنار جهان وجود دارد و دین برای او ابزار سرکوب است. از ما تصویر رژیمی را ساختهاند که دروغ میگوید و به تعهدات خود در جامعه جهانی پایبند نیست و قسعلیهذا. چند روز پیش تیتر درشت برخی روزنامههای اروپا این بود: جمهوری اسلامی 19 سال به جهانیان دروغ گفته است.»
نماینده اصلاحطلب مجلس ششم درادامه نطق خود رسما ادعاهای غرب را مدارک مستندی میخواند که آنها از برنامه هستهای ایران در اختیار دارند؛ «میتوان تمام این تبلیغات را به رسانههای صهیونیستی نسبت داد، میتوان مثل همیشه آنها را توطئههای استکبار جهانی دانست و داد از مظلومیت جمهوری اسلامی زد، میتوان کماکان خود را محور خوبیهای جهان پنداشت و تمام اتهامات را به دشمنی دشمن منسوب کرد اما در این میان، یک نکته بسیار ساده وجود دارد، آنها سرنخها، دم خروسها و مدارک و مستنداتی از ما دارند که آنها را در ادعاهایشان محق جلوه میدهد. این مدارک و مستندات، نوعا در داخل کشور منعکس نمیشود و مردم ما بهدرستی و دقت نمیدانند که رسانههای جهان چه اتهامات و تقصیرهایی را متوجه جمهوری اسلامی میکنند و بابت این اتهامات چه شواهدی برای اثبات وجود دارد.»
بخش آخر اظهارات شیرزاد اما دارای نکات قابلتوجهی است، آنجا که شیرزاد حرکت ایران به سمت هستهایشدن را با مسائل سیاسی و ادعاهای حقوق بشری در کنار یکدیگر قرار میدهد و میگوید: «آن زمانی که سادهلوحانه سر خود را به زیر برف کردند، پروژههای بلندپروازانه بیهدف را طراحی کردند، نامعقولترین و نامتعارفترین شیوهها را برای دستیابی به فناوری هستهای برگزیدند و فکر نکردند آنچه میکنند روزی در معرض دید و بررسی متخصصان جهان قرار میگیرد. آن روز که سایت عظیم 50 هزار متری طراحی کردند تا در چند مترمربع (رئیس: وقتتان تمام است) از یک گوشه آن، چند دستگاه کوچک نصب کنند، فکر نکردند اگر از این چاه، آب فناوری استراتژیک درنیاید، نان تبلیغات استکباری درخواهد آمد. آری در آن ایام باید روزی را میدیدند که علیه ما تیتر شود: «جمهوری اسلامی 19 سال دروغ گفت«، آیا با فرض هر موفقیتی این ضربه معنوی (رئیس: وقتتان تمام است) و تبلیغاتی قابلتوجیه است. والسلامعلیکم.»
اظهارات شیرزاد آنقدر بهتبرانگیز است که مهدی کروبی، رئیس وقت مجلس بلافاصله بعد از اظهارات شیرزاد به آن واکنش نشان میدهد و میگوید: «همینجا بایستید که من یک سوال از جنابعالی دارم، رادیو اسرائیل اگر بگوید همینها را، تندتر میگوید؟ شما این را جواب بدهید، 19 سال است ما به مردم دروغ گفتهایم؟! به دنیا هم دروغ گفتهایم؟! شما کل نظام را زیر سوال بردید... .»
یکشنبه سیاه مجلس
بگم، بگم های احمدینژاد مانع برکناری وزیر کار نشد
15 بهمن 1391، یکی از جنجالیترین روزهای مجلس شورای اسلامی بود. محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت در جلسه استیضاح وزیر کار حاضر شد و با اظهاراتش یکی از پرحاشیهترین روزهای تاریخ مجلس را رقم زد.
نمایندگان استیضاحکننده معتقد بودند که انتصاب سعید مرتضوی بهعنوان مدیرعامل تامین اجتماعی غیرقانونی است و باید عزل شود اما امتناع عبدالرضا شیخالاسلامی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت دهم از این کار و حتی پادرمیانی چهرههایی چون غلامعلی حدادعادل، رئیس فراکسیون اصولگرایان برای استعفای مرتضوی، مانع این استیضاح نشد.
در جلسه استیضاح پس از اظهارنظر موافقان استیضاح و دفاعیات وزیر کار مبنیبر بیگناهی مرتضوی و نظر مثبت وزیر وقت اطلاعات درباره این انتصاب، رئیس دولت دهم پشت تریبون قرار گرفت و به دفاع از عملکرد شیخالاسلام پرداخت.
احمدینژاد در دفاعیات خود ضمن متهمکردن رئیس مجلس به دخالت در امور اجرایی، تهدید به افشای برخی مطالب کرد و سپس کلیپی تصویری از دیدار سعید مرتضوی و فاضل لاریجانی (برادر رئیس مجلس) در جلسه علنی پخش شد که صوت آن کاملا نامفهوم بود و از این رو، وی اقدام به خواندن سخنان ردوبدلشده میان آن دو نفر کرد.
به گفته احمدینژاد، در این جلسه فاضل لاریجانی از مرتضوی خواسته است با گروه «ز» (که بعدها معلوم شد بابک زنجانی متهم نفتی است) کار کند و خواهان شراکت با بابک زنجانی و سازمان تامین اجتماعی شده و برای این کار حاضر است موافقت علی لاریجانی بهعنوان رئیس مجلس و صادق لاریجانی بهعنوان رئیس قوه قضائیه را نیز کسب کند.
احمدینژاد در سخنان خود از دخالت مجلس در کارهای اجرایی شکایت کرد و این موضوع را باعث بههم خوردن روابط قوا دانست.
وی همچنین با بیان اینکه در چند سال از آغاز کار دولت دهم فشارهای بسیاری را تحمل کرده است، گفت که دولت دربرابر تمامی فشارها ایستادگی کرده و از اینکه میخواست سازمان تامین اجتماعی را زیرمجموعه نهاد ریاستجمهوری قرار دهد و نمایندگان با آن مخالفت کردند، لب به شکایت گشود.
اظهارات احمدینژاد با اعتراضات شدید نمایندگان همراه شد؛ رئیس مجلس در پاسخ به این ادعاهای رئیس دولت دهم گفت: «فرمودید بعضی مسائل سیاسی هست؛ دو، سه سال است تحت شدیدترین فشارها هستیم. مشکل اینجاست شما افرادی را بهعنوان یاران خودتان انتخاب کردهاید، آنها پروندههایی دارند که نمیگذارید رسیدگی شود، فشاری نیست. از من میپرسید، همین مطالبی که گفتید به دادگاه میدادید رسیدگی کنند. مگر ما از کسی دفاع میکنیم؟ ما نزدیکترین فردمان هم باشد و تخلف کرده باشد، میگوییم رسیدگی کنند ولی شما نمیگذارید رسیدگی شود، اشکال اینهاست... .»
وی خاطرنشان کرد: «اما همین نفس کار را ملاحظه کنید. تهمتهای زیادی که در این جلسه نثار بنده کردهاند، هیچ ربطی به موضوع استیضاح نداشت و اگر من میخواستم مر آییننامه را رعایت کنم، نباید اجازه میدادم در این زمینه حرف بزنند اما چون دیدم مدام میگویند فیلم و بیاناتشان، بهجای استیضاح آمدهاند راجعبه رئیس مجلس صحبت کنند، گفتم بگذارید حرفهایشان را بزنند و خوب شد که حرفهایشان را زدند.
اتفاقا خوب شد که شما مرتب میگویید «بگم، بگم»، در کشور «بگم، بگم» راه انداختهاید، امروز این فیلم را پخش کردید که مردم شخصیت شما را بهتر بشناسند... .»
احمدینژاد گفت: «شما باید بگذارید من جواب بدهم.» لاریجانی پاسخ داد: «آقای احمدینژاد! شما تهمت زدید، جوابتان را دادیم. دیگر حق صحبت ندارید. شما در یک جلسه علنی شئونات جمهوری اسلامی را رعایت نکردید. بفرمایید؛ به سلامت.» رئیس مجلس سپس با تکاندادن دست، محمود احمدینژاد را از صحن مجلس بیرون کرد و رایگیری برای استیضاح انجام شد که براساس آن از مجموع 272 رای مأخوذه، آرای ممتنع 24 رای، آرای مخالف 56 رای و آرای موافق استیضاح 192 رای بود که درنتیجه شیخالاسلامی از سمت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی عزل شد.
بیژن نوباوه در جلسه استیضاح کردان مطرح کرد
شما هنوز هم دروغ میگویید!
جلسه استیضاح علی کردان تبدیل به یکی از پرحاشیهترین روزهای مجلس شد. در تاریخ 14 آبان 1387 طرح استیضاح وزیر کشور دولت نهم در صحن علنی مجلس شورای اسلامی مطرح شد و موافقان و مخالفان به بحث و گفتوگو درباره این موضوع پرداختند که درنهایت استیضاح او با 188 رای موافق و 45 رای مخالف به تصویب رسید و علی کردان مجبور به ترک صندلی وزارت کشور شد. یکی از مهمترین ناطقان موافق استیضاح، بیژن نوباوه، نماینده اصولگرای مجلس هفتم بود که سخنان بسیار مهم و تاثیرگذاری را مطرح کرد. آنچه میخوانید بخشی از سخنان او در جریان استیضاح علی کردان است.
«آنچه باید در این جلسه بیان میشد، بیان شده و نمایندگان در جریان همه مسائل مطروحه هستند و شاید به همین دلیل بود که بنده ابتدا از ایراد سخن اجتناب کردم اما موضوعاتی که آقای کردان مطرح کردند و بعضی از آنها هنوز مسائل مهمی است که حتی خارج از حیطه مجلس و نظام اسلامی ما است و امروز بهعنوان امالقرای اسلامی مطرح است، باعث شد سخن بگویم. درحالی که شاهد عدم پذیرش کنارگذاشتن کردان از مسئولیت خطیر وزارت کشور از سوی رئیسجمهور انقلابی بودیم اما به دلیل اینکه ما رئیسجمهور و دولت را دولتی پاک، مقتدر و در خط امام میدانیم و حتی نمیخواستیم کوچکترین لکهای را بر دامن این دولت ببینیم، استیضاح را مطرح کردیم. استیضاح آقای کردان، استیضاح یک فرد نیست بلکه استیضاح وزیر کشور جمهوری اسلامی ایران است. امروز همان استدلالهایی که آقای کردان در باب حملاتی که از سوی کشورهای خارجی و نه حتی 10 هزار سایتی که استناد میکنند، بیش از 204 هزار سایت تنها 450 صفحه مطلب در ارتباط با موضوع استیضاح و مدرک تقلبی کردان در رسانههای بیگانه مطرح کردهاند.
امروز موضوع استیضاح به نوعی اعاده حیثیت از نظام اسلامی است. حرکتی که امروز در جامعه صورت گرفت، متاسفانه ایمان مردم را مورد هدف قرار داده و اعتماد عمومی مردم را نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران کاهش داده است. ما تمامی استدلالهایی که آقای کردان درباره ایمان بیان کردهاند، همه را قبول داریم؛ زیرا ایشان نیز استدلال ما را کردهاند. در همین نظام سلطه که شما جناب «کردان» اسم آن را آوردید، بعد از تجاوز به عنف بالاترین گناه دروغ است. دروغگوها بیشترین صدمه را به نظام سلطه وارد میکنند، بیشترین خطاب را در محاکم قضایی دریافت میکنند. همین آقای کلینتون با آن افتضاحی که با خانم یهودی داشت به دلیل اینکه دروغ گفته بود، دادگاه او را محاکمه کرد.
چرا با احساسات ما و مردم بازی میکنید. امروز 70 میلیون نفر احساساتشان تحریک شده است. آقای کردان! هنوز هم شما در اظهارات خود دروغ میگویید. هنوز هم درمورد مدرک تقلبی دکتری صحبت میکنید. همه مدارک صادره از صداوسیما و احکام صادره از تاریخ 2/1/81 مبنیبر تغییر وضعیت شما به دکتری و میزان افزایش حقوق شما تا سال 87 باقی است و اگر شما از وزارت نفت حقوق نگرفتهاید، حق دارید؛ چون آنجا بیشتر میگرفتید. اگر بخواهید مدارک خود را ارائه دهید، چه چیزی دارید؟
آخرین مدرک تحصیلی که از شما در صداوسیما وجود دارد، فوقدیپلم است و از تاریخ 7/7/56 لغایت 31/6/57 در سال اول و از تاریخ 1/7/57 لغایت 31/6/58 در سال دوم مردود و مجددا از تاریخ 1/7/58 لغایت 31/6/59 در سال دوم در دانشسرای راهنمایی ساری فارغالتحصیل شدید.
آقای کردان، اصلا مگر کسی از شما مدرک خواست؟ شاید موفقترین وزرای کابینه دولتهای قبلی در زمان آقای موسوی دیپلمه بودند، شما آمدید رزومه دادید و زندگینامه نوشتید. برخی از این اسناد همراه من است. بهعنوان مثال در یکی از اسناد اعلام کردهاید که از من برای عضویت هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی تقاضا شده است، درحالی که نامه رسمی دانشگاه نشان میدهد که شما این تقاضا را از دانشگاه آزاد اسلامی کردهاید. اینجا هم دروغ میگویید. آرزو میکردم شما اینجا اعلام میکردید که اشتباه کردهاید و از ملت عذرخواهی میکردید تا در اینجا بخشی از آبروی نظام برمیگشت.
شما امروز در دفاع از خود صحبت از مسائلی میکنید که رعشه به تن آدم میافتد، شما از شهیدبهشتی صحبت میکنید، شهیدی که فرمود بهشت را به بها دهند، نه به بهانه. بهشتی آن فردی که امام او را یک ملت میدانست، چه چیزی داشت؟ شما هیچ چیز در اختیار ندارید ولی بیشترین ادعا را دارید. شما کجا قابل قیاس با شهیدبهشتی هستید... .»
دیالمه در نطق پیش از دستور مجلس مطرح کرد
رئیسجمهور محور تجمع خطوط انحرافی است
دیالمه در طول مدت نمایندگیاش در مجلس شورای اسلامی تنها دوبار بهعنوان ناطق قبل از دستور به سخنرانی پرداخت. جالب آنکه موضوع هر دو دفعه نیز مستقیما به بنیصدر مربوط میشد. نطق اول 4/9/59 یعنی حدود دوماه پس از شروع رسمی جنگ تحمیلی ایراد شده است که طی آن بنیصدر را در مورد تعلل و اشتباهات او در رابطه با جنگ عراق به مناظره دعوت میکند. هر چند دیالمه در این نطق، بنیصدر را به مناظره دعوت کرد و شعار «بنیصدر دیالمه - بحث آزاد پیش همه» بر سر زبانها افتاد، اما نه تنها بنیصدر هیچوقت به چنین ادعایی که خود کرده بود، عمل نکرد، بلکه حتی متن نطقهای قبل از دستور این روز مجلس نیز برخلاف دیگر جلسات از صدا و سیما پخش نشد که اعتراض برخی نمایندگان را درپی داشت.
با گذشت حدود یک ماه از این دعوت به مناظره و فرار بنیصدر از بحث آزاد، شهید دیالمه چارهای ندید جز آنکه دومین نطق علنی خود را علیه بنیصدر در داخل مجلس ایراد کند. البته با این تفاوت که او این بار تصمیم گرفته بود با استناد به برخی سخنان بنیصدر، رسما انحراف او را به اثبات رساند. تا آنجا که او در این نطق بنیصدر را محور تجمع خطوط انحرافی و بدلی در برابر خط امام دانست. این عبارات مهم در حالی بیان میشد که بنیصدر همچنان رئیسجمهور رسمی و قانونی کشور بود و هنوز انحرافش برای بسیاری از خواص مسجل نشده بود. سخنان کوبنده دیالمه، خشم حامیان بنیصدر در مجلس را برانگیخت تا جایی که حین سخنان او جنجال به راه انداختند. اما او بیتوجه به اهانتها و فحاشیها به نطق خود ادامه داده و آن را به پایان برد. آنچه میخوانید گزیدهای از سخنان دیالمه در 10/10/59 است.
«بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. از آن زمان که ملت ما خط امام را بهعنوان رمز حیات خود یافت و هر لحظه فریاد برآورد که تنها خطی که آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی را در این برهه از زمان ترسیم میکند خط امام است، صهیونیسم بینالمللی بر آن شد تا آنجا که میتواند آگاه و ناآگاه خط بدلی بسازد و خطوط کشیده شده از راست و چپ. اما یکباره همه این خطوط در حول محور یک خط [بنیصدر] قرار گرفتند و چنان خط ضخیمی در مقابل خط امام ترسیم کردند که شاید هیچ خطاطی چنین کاری نمیتوانست بکند. آنها کلاس خطاطی تشکیل دادند و خطاطان را پروراندند (خلخالی: تو خودت هم یکی از آنها بودی) تا خطهای راست و چپ را بکشند. خلخالی: تو دیگر چنان خودت را به خط امام زدی که گویی از همه ما جلوتر بودی. مخالف مبارزات بودی حالا آمدی به خط امام وارد شدی. اختلافات را زیاد نکنید خجالت بکشید.
رئیس مجلس: آقای خلخالی خواهش میکنم سکوت را رعایت بفرمایید.
دیالمه: اما آن خط محوری کدام خط است؟ خطی که اشغال جاسوسخانه را نقطه ضعف میداند (خلخالی: به تو مربوط نیست) و نه قوت ملت ایران. خطی که به دنبال آن است تا دولت را به سقوط حتمی بکشاند تا ثابت کند پیشبینی علمیاش مبنیبر حداکثر دوماه دوام این دولت [دولت رجایی] صحت داشته است... . و با همکاری تمامی نیروهای منحرف از چریکهای فدایی تا جنبش ملی مجاهدین فاسق و از جبهه ملی تا حزب جمهوری خلق مسلمان فاسد با ساختن شایعاتی همچون استعفای نخستوزیر سعی در تضعیف آن دارند. خطی که میکوشد جهاد سازندگی، سپاه پاسداران و کمیتهها را ابزار قدرت برای گروهی خاص معرفی کند. خطی که میکوشد از روحانیت، این سنگر همیشه مقاوم در مقابل استعمارگران مخالفانی مجهول در ذهن ارتشیان عزیز ما بسازد و دائما در افکار آنان بدمد که بعد از اتمام جنگ یا نبودن این خط شما را به جرم خیانت اعدام خواهند کرد. و هیچ نمیگوید که در آن زمان که همین گروهکها فریاد انحلال ارتش را برآورده بودند... .
خلخالی: امام فرموده است آتشبس کنید. این حرفها مخالف حرف امام است. دیالمه:چه نیروهایی و چه گروههایی با پیروی از خط امام و پشتیبانی ملت از تشکل ارتش دفاع کرد؟ (همهمه نمایندگان.)
خلخالی: خاک بر سر گروههایی که تو مدافعشان باشی.
رئیس مجلس: چرا شلوغ میکنید؟
دیالمه: خطی که با یک برنامهریزی حساب شده میکوشد برای گردش اذهان از آمریکای جنایتکار، اینطور وانمود کند که مبارزات ضدامپریالیستی ملت ما را حزب توده طراحی کرده است. خطی که با راکد ساختن جبهههای جنگ و جلوگیری از حملات تهاجمی (خلخالی: و ایجاد اختلاف در مجلس) ارتش را دلسرد کرده و ندای قبول صلح را در میان آنها سر میدهد. خطی که پس از تشکیل هیات بررسی شکنجه، برای آنکه احتمال میدهد گزارش آنان خلاف میلشان باشد، شایع میکند افرادی را که شکنجه شده بودند اعدام کردند تا هیات آنان را نبیند. خطی که در مقابل این سوال که آیا امکان دارد که روزی در کاخ سفید با ریگان دست بدهید؟ میگوید دنیا دنیای احتمالات است و همهچیز احتمال دارد. خطی که احتمال میدهد روزی در مقابل فشار قدرتها تسلیمنامه امضا کند. خطی که فریاد بحث آزادش گوش فلک را کر کرده در حالی که بیش از همه از بحث آزاد وحشت دارد و بالاخره خطی که امام را نه بهعنوان رهبر انقلاب که بهعنوان پدر خطاب میکند تا از استقرار ولایت فقیه در جمهوری اسلامی سرباز زده باشد.»
آذریقمی در جلسه رای اعتماد به میرحسین موسوی مطرح کرد
امر امام ارشادی است نه مولوی
21 مهر 1364 یکی از پرحاشیهترین روزهای ادوار مجلس شورای اسلامی رقم خورد. جلسه رای اعتماد دومین دوره نخستوزیری میرحسین موسوی یکی از نقاط عطف سیاسی در تاریخ جمهوری اسلامی است که شکاف اصلی بین مذهبیها در این جلسه پیدا و بحث راست و چپ به صورت جدی مطرح شد.
به دنبال معرفی مهندس موسوی جهت تصدی مقام نخستوزیری از سوی رئیسجمهور وقت به مجلس شورای اسلامی، دیدگاههای متعارض و مختلفی درباره دادن رای اعتماد یا عدم اعتماد به نامبرده در مجلس مطرح شد. با توجه به اکثریتی که جناح در حال شکلگیری «راست» در مجلس داشت، اگر نامزدی موسوی صرفا در مجلس مطرح میشد، عدم رای اعتماد نسبت به وی احتمال قوی داشت. با اعلام صریح و کتبی نظریه حضرت امام درباره نخستوزیری آینده، جو غالب در مجلس شورای اسلامی به نفع موسوی تغییر پیدا کرد و در واقع جای اقلیت و اکثریت عوض شد. «درنهایت پس از سخنان موافق و مخالف نمایندگان، از مجموع 261 رای، مجلس شورای اسلامی با 162 رای موافق و 99 رای مخالف، به نخستوزیری مهندس میرحسین موسوی رای اعتماد داد.»
از جدیترین مخالفان نخستوزیری موسوی، احمد آذریقمی بود که نطق او در این جلسه از جریانسازترین نطقهای مجلس شورای اسلامی به حساب میآید.
آذریقمی در مخالفت با نخستوزیری موسوی به ارشادی بودن امر امام تاکید کرد و گفت: «در سطح جامعه و نمایندگان محترم، اینکه کم و بیش مرا وادار کرد که صحبت کنم این مطلب است که مخالفت با دولت را بهعنوان مخالفت با امام و منتخب امام و مورد علاقه امام تلقی میکنند و خوشبختانه در آخرین صحبتهای آقای زمانی به برادر بزرگوارمان که من سابقا افتخار میکردم و به خودشان هم گفتم که به وجود امثال آقای هاشمی افتخار میکنم و حالا هم همینطور، دیدم با یک جمله این مطلب را فرمودند که فرمایش امام ارشادی است. این مساله ولایت فقیه که این نظر شخص خود من است و به هیچگروهی رابطه ندارد و اگر بناست چیزی خورده شود به سر من بخورد. ما امتحانمان را در این کشور پس دادهایم، یعنی بنده آذریقمی آن روز که امام، مهندس بازرگان را انتخاب فرمودند ما همان موقع هم قبول نداشتیم ولی سه هزار نفر از فضلا و طلاب قم و جامعه مدرسین حرکت کردند و گفتند «بازرگان، بازرگان، حمایتت میکنیم»، برای اینکه منتخب امام هستی. بنیصدر هم همچنین. عرض کنم قطبزاده هم همچنین. آن را هم امام اظهار میکردند میشناسم تا آن موقعی که انحرافی نبود و میدانستیم مورد توجه امام هستند و حتی جناب آقای موسوی نخستوزیر محترم را هم همین اخیرا که ایشان تقویت کردند و گفتند دولت را تضعیف نکنید. پس ما از این جهت امتحانمان را پس دادیم و من خودم در زمینه ولایت فقیه خیلی بحث کردم که فکر نمیکنم کسی به این حد بحث کرده باشد.
بنابراین از این جهت مسالهای نیست، میخواستم عرض کنم که ما بزرگترین سرمایهای که برای انقلاب داریم، چه در حال و چه در آیندههای دور، امام است. ما از امام مایه نگذاریم و به این بهانه به مسائلی که وظیفه شرعی خودمان است، عمل نکنیم. امام بهعنوان یک مرشد و ناصح امین باید به وظیفهاش عمل کند و به وظیفهاش هم عمل کرده و در مقاطع حساس هم میکند. ایشان نظر خود را بیان میکند که چنین و چنان است. اما زمانی با مردمی که آنها مامور به شور و بررسی هستند صحبت میکند و زمانی دیگر با نمایندگان مجلس حرف میزند و میگوید نمایندگان مجلس! این نظر من است و این نصیحت من است و الا خود دانید. یعنی خودتان میدانید. اگر واقعا در موضع، مساله برخلاف است، یعنی شما که در جامعه، روستا و شهرها هستید با مشکلات، نقصها و ضعف مدیریتها برخورد میکنید و امثال اینها، آنها باید خودشان به وظیفهشان عمل کنند. من این را با کمال صراحت به شما عرض میکنم، اگر ما در اینجا تحقیق نکنیم و بهصرف این مطلب که ولیفقیه فرموده پس ما باید رای بدهیم، عرض کنم که فردا ممکن است خدا، پیغمبر(ص)، ملت و خود امام ما را مواخذه کنند.»
سخنان آذریقمی واکنشهایی در همان جلسه و تبعاتی پس از آن روز به همراه داشت. هاشمیرفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سخنان آذریقمی گفت: «من احساس کردم این اظهاراتی که بعضی از آقایان مخالف فرمودند کل انقلاب را زیرسوال برد... .» بهعلاوه مخالفت حدود 38 درصد نمایندگان مجلس با نخستوزیری مجدد موسوی ـ علیرغم اعلام نظر صریح حضرت امام خمینی ـ در واقع نشاندهنده وجود شکاف عمیق فکری در درون جریان مذهبی بود که پس از سقوط بنیصدر به صورت متحد اداره امور کشور را در دست گرفته بود، جناح در حال شکلگیری «چپ» که بهشدت از نخستوزیری مجدد موسوی حمایت کرده بود، پس از مشخص شدن مخالفت 99 نفر از نمایندگان با وی و نطق عجیب احمد آذریقمی، جناح «راست» را به مخالفت با ولایت فقیه متهم ساخت و در انتخابات سومین دوره مجلس نیز از همین مساله استفاده کرده و به پیروزی قاطع دست یافت.
به این ترتیب میتوان عصر مجلس دوم شورای اسلامی و دومین دوره نخستوزیری آقای میرحسین موسوی را بهعنوان نقطه شروع و ظهور شکاف فکری و سیاسی در میان جریان مذهبی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تلقی کرد که این اختلاف از حوزه اقتصادی آغاز و به حوزههای دیگر از جمله سیاست و قانونگذاری نیز کشیده شد و طیفهای متنوع فکری را به وجود آورد که ترسیمکننده تحولات سیاسی اجتماعی ایران پس از انقلاب اسلامی نیز به حساب میآید.