عذرخواهی نکردن از کشتار صدها ایرانی
ناو یو.اس.اس وینسنس آمریکا در 12 تیر 1367 (سوم ژوئیه 1988 میلادی، در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان) با شلیک به هواپیمای مسافربری ایرباس ایران که از تهران عازم دبی بود، تمام 290 سرنشین آن از جمله 66 کودک را به شهادت رساند و یکی از بزرگترین جنایات قرن را بر فراز خلیج فارس رقم زد. اما بوش پدر دو سال بعد از این جنایت در اولین سال ریاستجمهوری خود نه تنها از این بابت عذرخواهی نکرد بلکه به «ویلیام راجرز» فرمانده این ناو که دستور شلیک به هواپیمای مسافربری ایران را صادر کرده بود، نشان لیاقت داد!
فرمانده ناو وینسنس از سوی بوش پدر تقدیر شد.
گروگانهایی که آزاد شدند و آمریکایی که بدعهدی کرد
ماجرا گروگانهای آمریکایی از آنجا آغاز شد که پس از افشای پروژه مک فارلین توسط حضرت امام خمینی (ره) و عدم موفقیت ریگان در آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان از یک سو، و روی کار آمدن بوش پدر از سوی دیگر، تلاش ویژه ای از سوی کاخ سفید برای آزادی این گروگانها به کار بسته شد.
آمریکاییها که تجربه موفق آزادی چند گروگان آمریکایی با واسطهگری هاشمی رفسنجانی در سال 1986 را داشتند به دنبال پیدا کردن واسطهای برای برقراری رابطه دوباره با هاشمی به امید آزادی باقی گروگانها بودند. بر همین اساس، جیانی پیکو از مشاوران دبیر کل وقت سازمان ملل از سوی مقامات آمریکایی انتخاب شد.
پیکو چندی بعد همراه با محمدجواد ظریف که آن روزها در دفتر ایران در سازمان ملل فعالیت میکرد برای ملاقات با هاشمی به ایران سفر کرد. قرار بر این بود که این دیدار پنهانی برگزار شود، برای همین ظریف خود نقش مترجم را ایفا کرد.
پیکو حامل پیامی از سوی بوش به هاشمی رفسنجانی برای واسطهگری آزادی گروگانهای آمریکایی بود. آقای هاشمی نیز به او گفت که در صورت مشاهده حسننیت از سوی آمریکاییها ایران نیز حسن نیت نشان داده و در این زمینه کمک خواهد کرد، البته این ماجرا تا زمان جنگ اول خلیج فارس تقریباً مسکوت ماند.
با حضور نیروهای آمریکایی در خلیج فارس دستگاه دیپلماسی کشور این حضور را تهدید جدی قلمداد میکند. محمدجواد ظریف همان زمان در اظهاراتی اینگونه احساس خطر دستگاه دیپلماسی را نشان داد: «حضور نیروهای بیگانه به خصوص آمریکا در منطقه اساساً هدفی فراتر از آزادسازی کویت دارد.»
به همین دلیل موضوع آزادی گروگانهای آمریکایی برای نشان دادن حسن نیت ایران و احتمالاً به منظور جهیدن از خطر تهدید نظامی تبدیل به اولویت ایران شد.
آمریکاییها آر فرصت به وجود آمده استفاده کردند و در همان سال خاویر پرز دکوییار، دبیر کل وقت سازمان ملل برای چانهزنی با مقامات ایرانی به منظور آزادی گروگانهای آمریکایی ربوده شده در لبنان به تهران آمد.
هاشمی رفسنجانی درباره دیدار خود با دبیرکل سازمان ملل که در در 11 سپتامبر 1991، گفت: دبیر کل سازمان ملل و همراهان آمدند؛ برای اینکه موفق شویم، آمریکا باید حسن نیت داشته باشد. وعدههای آمریکا که به ما میدهد، حسن نیت آمریکا برای ما ثابت نیست چون آمریکا در طول این 10 سال خیلی با ما بدرفتاری کرد و خصمانه عملکرده است.
در این میان رفسنجانی برای فراهم آوردن مقدمات آزادی گروگانها، از فرمانده وقت سپاه میخواهد با برخی از گروههای فلسطینی و لبنانی برای آزادی گروگانها ارتباط بگیرد. با وساطت ایران و تدبیر هاشمی رفسنجانی و در طول دو ماه و نیم بعد، گروگانها یکی، یکی آزاد شدند، آخرین نفری که آزاد شد، یک گزارشگر آمریکایی به نام اندرسون بود.
رنت اسکوکرافت، مشاور امنیت ملی آمریکا با اشاره به موفقیت ایران در آزادسازی گروگانها، گفت: وقتی تری اندرسون آزاد شد، ریس جمهور به من گفت ایران با این کار نه تنها کار بسیار بزرگی از لحاظ انسانی انجام داد، بلکه تمام سیاستهای آمریکا در منطقه خاور میانه را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داد و یکدفعه تمام ابرها کنار رفتند و حقیقت پیدا شد.
اما پاسخ بوش پدر به حسن نیت بزرگ هاشمی چه بود؟ جیانی پیکو بعدها گفت که پس از آزادی گروگانها از طرف دولت ایران به صورت مدوام با من تماس میگرفتند و از من پرسیدند، چه خبر؟ چه خبر؟ ما هم اکنون در شرایط سختی قرار داریم. آنها گفتند که ما کمک کردیم و حالا منتظر پاسخ تشکر شما هستیم، اما آمریکاییها قصد نداشتند حسن نیت هاشمی که به آزادی گروگانها منجر شد را پاسخ گویند.
توجیه آمریکاییها برای دورزدن هاشمی نیز جالب است؛ آنها ترور مخالفین نظام ایران در کشورهای اروپایی و فتوای امام خمینی (ره) درباره سلمان رشدی که قبل از این مبادله صادر شده بود را بهانه کرده و از برداشتن گام متقابل طفره رفته بودند.
ریچارد هاس، مشاور امنیت ملی آمریکا درباره اقدام یکسویه ایران برای آزادی گروگانها و عدم پاسخ از سوی آمریکا را اینگونه توجیه کرده است: ما گفتیم، نشان دادن حسن نیت باعث حسن نیت متقابل میشود. ما نگفتیم اگر ایرانیان گروگانها را آزاد کنند، بدون توجه به باقی قضایا، به این اقدام پاسخ مطلوب و مساعد میدهیم. ما گفتیم حسن نیت به دنبال خود حسن نیت میآورد. انجام دادن وقایع تروریستی دیگر، تعریف ما از حسن نیت نبود.
اما موضع گیری هاشمی رفسنجانی در واکنش به این مبادله سیاسی بینتیجه برای او، تنها این جمله است: «وقتی که آمریکاییها به وعدهشان درست عمل نکردند، کار ناقص میماند.»
سر کار گذاشتن جرج بوش از سوی ایرانیها
جرج بوش (پدر) در سال 1368 خورشیدی با شماره 6161 (دفتر رییس جمهور ایران) تماس میگیرد و دقایق کوتاهی مکالمه میکند، اما این سوی خط اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس جمهور وقت ایران، نبوده و به اصطلاح معروف «بوش را سرِ کار گذاشته بودند!»
روایت هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز دوشنبه 21 اسفند 1368 از این قرار است: «عصر دکتر ولایتی – وزیر امور خارجه- آمد. درباره افتضاح سیاسی آمریکا و سوء تفاهم بوش مذاکره کردیم. وزارت اطلاعات، نوار کوتاهی ضبط کرده که گویا گوشهای از تلفن بوش [جرج بوشِ پدر] به شماره 6161 ریاست جمهوری است.»
در خاطرات سال 69 - پنج شنبه 9 فروردین 1369- نیز آقای هاشمی مینویسد: «آقای کروبی برای دیدار نوروزی آمد. درباره مسائل سیاسی و اقتصادی مذاکره کردیم. گفت حدس می زند مساله تلفن [جرج] بوش، با مقدمه چینی برخی رادیکالها بود. عصرهم تلفنی گفت مجله تایم آمریکا نیز همین را نوشته است.»
جنگ عراق و کویت
بوش پدر در سال 1991 در راس ائتلافی بینالمللی متشکل از برخی از کشورهای غربی، آفریقایی و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به عراق حمله کرد.
جورج بوش پدر در دفتر خود در کاخ سفید ورود نیروهای امریکا و ائتلاف به جنگ علیه عراق را اعلام میکند.
ارتش عراق 2 اوت 1990 به کویت حمله و در کمتر از نیم روز این کشور را اشغال کرد. چند ماه بعد در 17 ژانویه 1991، آمریکا در راس ائتلافی متشکل از 34 کشور بمباران مواضع عراقیها را همزمان در داخل کشورشان و کویت آغاز کرد.
بوش در سالهای بعد در مناظرههای انتخاباتی سال 1992 یکی از انگیزههایش برای انجام این عملیات نظامی را جلوگیری از تسلط صدام بر بخش عمدهای از نفت جهان عنوان کرد، زیرا منابع نفتی بغداد و کویت در آن زمان تقریباً برابر بود و این هراس وجود داشت که صدام با اشغال کویت، درصد زیادی از منابع نفت جهان را به خود اختصاص بدهد.
ایده بوش در سیاست خارجی؛ نظم نوین جهانی
بوش پدر- چهل و یکمین رئیس جمهور آمریکا- نخستین سیاستمداری بود که در سخنرانی خود خطاب به کنگره در سال 1990 میلادی بر ایجاد «نظم نوین جهانی» تاکید کرد. اگرچه تئوریهای اولیه دکترین «نظم نوین جهانی» یا «دولت جهانی» و امثال آن توسط افرادی نظیر «وودرو ویلسون» بیست و هشتمین رئیس جمهور آمریکا، «هنری کیسینجر»، «دیوید راکفلر»، «وینستون چرچیل»، اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا»، «میخائیل گورباچف»، «جورج سوروس» و دیگر رهبران و سرمایهداران غربی مطرح شده است، اما به طور کلی میتوان سخنرانی بوش پدر در سال 1990 را که منجر به جنگ خلیج فارس و جنگهای بعدی شد، سرآغاز مرحله اصلی تحقق و پیادهسازی نظم نوین جهانی دانست. اگرچه ایده نظم نوین جهانی قدمتی بیش از صد سال دارد اما جنگ خلیج فارس گامی تاریخی برای استقرار نهایی نظمی نوین جهانی بود. نظم نوین هنوز شکل نهایی خود را پیدا نکرده و در حال حاضر در دوره انتقال به نظم نوین به سر میبریم.
دیوید راکفلر در سخنرانی خود که در سال 1994 در مراسم ضیافت شام سفیران سازمان ملل انجام داد در خصوص فرصت پیش آمده برای دوره انتقال به نظم نوین جهانی چنین عنوان کرد: پنجرهای که برای استقرار حقیقی صلحآمیز و مستقل نظم جهانی باز شده است زیاد دوام نخواهد آورد. ما در شرف دگرگونی جهانی هستیم. تنها چیزی که نیاز داریم بحرانی بزرگ و به موقع است تا کشورها نظم نوین جهانی را بپذیرند و از آن تبعیت کنند.
جرج بوش در حال دست دادن با میخائیل گورباچف، رئیسجمهور شوروی در نشست لندن در سال 1991.
این تئوری از سوی بوش درست در زمان فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد اتفاق افتاد و آمریکاییها با این تئوری به دنبال سلطه هژمونیک خود بر کل دنیا بودند. مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «این نظام نوینی که آمریکاییها میگویند این است، کاری کنند که همه دنیا آن طور که آنها میخواهند، فکر کنند و حقایق را وارونه بفهمند. نظم نوینی که آمریکا در پی استقرار آن است، متضمن تحقیر ملتها و به معنای امپراتوری بزرگی است که در راس آن آمریکا و پس از آن قدرتهای غربی است. بازگشت به جامعه جهانی – که آمریکا منادی آن است – به معنای پذیرش سلطه فرهنگ غرب است. نتیجه تمام درگیری شرق و غرب چه باید باشد؟ باید قدرت مطلقه و روزافزون آمریکا بر ملتهای ضعیف باشد؟ معنای نظم نوین جهانی این است!؟»