خبرگزاری ایسنا: براساس کارنامه سینمایی «ژان لوک گدار» میتوان گفت، وی در عین حال فیلمنامهنویس، دیالوگنویس، کارگردان و مونتاژکننده تمام ساختههایش است. گدار علاوهبر فعالیتهای پشت صحنه در برخی فیلمهایش نیز در نقشهای کوچک مقابل دوربین قرار گرفته است. با این حال فعالیت هنری این چهره نامدار به ساخت فیلم و حضور در مراحل ساخت آن خلاصه نمیشود، زیرا گدار در کنار نویسندگی و تهیهکنندگی در دنیای هنر هفتم، به عنوان نظریهپرداز و منتقد نیز شناخته میشود.
سینما با گدار بهتر زندگی میکند
نظرات منتقدان درباره فیلمهای گدار و به ویژه سینمای وی پس از «از نفس افتاده» کمی ضد و نقیض به نظر میآید؛ برای مثال «فرانسوا تروفو» به مناسبت نمایش فیلم «چند چیزی که من درباره او میدانم» درباره گدار گفته است: گدار تنها کارگردانی نیست که فیلم با او زندگی میکند، بلکه کسی است که سینما با او بهتر زندگی میکند. او سرعت عمل روسلینی، حس موسیقیایی اورسن ولز و تاثیرگذاری هیچکاک را دارد و در عین حال به عنوان یک انسان بسیار گستاخ است.
با این حال «فیلیپ راث»، رماننویس آمریکایی به عنوان فردی که در واقع از سینمای گدار نفرت دارد تفاوت زیادی با نظر پیشین دارد. در عین حال با اینکه وی سبک فیلمسازی گدار را بدون شک سبکی غیر قابل تحمل میداند، اما با این حال فیلم «از نفس افتاده» را استثنایی بر این قاعده میبیند.
«ژان لوک گدار» روز سوم دسامبر 1930 در پاریس در خانوادهای ثروتمند چشم به جهان گشود. فعالیت سینماییاش را به همراه کارگردانان بزرگ دیگری چون «اریک رومر»، «فرانسوا تروفو» و «ژاک ریوت» در سالهای 1950 و با نوشتن نقد در مجلات مشهوری مانند "کایه دو سینما"، "هنرها" و "روزنامه فیلم" شروع کرد.
موج نو با گدار
در همین زمان گدار شروع به ساخت فیلمهای کوتاهی با فرمت 16 میلیمتری کرد. وی مستند کوتاه «عملیات بتن» را در سال 1954 پیرامون فرایند ساخت سد "دیکسنس" در سوییس کارگردانی کرد. همچنین فیلم «شارلوت و ورونیک» حاصل همکاری وی با اریک رومر است و «تاریخچه آب» را نیز گدار با همکاری فرانسوا تروفو ساخت.
«از نفس افتاده» نخستین فیلم بلند گدار است که وی آن را در سال 1959 کارگردانی کرد. این فیلم نه تنها موفقیتی بزرگ برای گدار به حساب میآمد، بلکه به یکی از فیلمهای شاخص شروع کننده جریانی در سینمای فرانسه مبدل شد که بعدها به "موج نو" در سینمای فرانسه شهرت یافت.
گدار همچنین در سال 1960 فیلم بلند دیگری را با نام «سرباز کوچک» با موضوع جنگ الجزایر ساخت و سپس کمدی موزیکال «زن، زن است» را کارگردانی کرد. وی در این سالها فعالیت سینماییاش را به سرعت ادامه داد و طی هفت سال فیلمهای موفق دیگری چون «زیستن زندگیاش»، «تفنگدارها»، «زن شوهردار»، «آلفاویل»، «مونث، مذکر»، «زن چینی» و «آخر هفته» را تا سال 1967 ساخت.
هفت سال فعالیت بیوقفه و جدی در سینمای فرانسه گدار را به کارگردانی شناخته شده تبدیل کرد که نهتنها نخستین کارگردان مهم دنیا در آن زمان به شمار میآمد، بلکه نامش به عنوان یکی از چهرههای پیشرو در جهان هنر و روشنفکران در دنیای هنر مطرح شد.
تعارض گدار با ساختار سینما
اما در همین هنگام نمایش برخی فیلمهای گدار موجب نمایان شدن تعارض بین ساختههای وی و ساختار سینما بود و این امر باعث شد گدار در عرصه سیاست و نمایش آن در فیلمهایش به عنوان فردی رادیکال شناخته شده و به حاشیه رانده شود.
پس از این زمان، گدار با همکاری «ژان پیر گری» سینمای سیاسی را پایهگذاری کرد و فیلمهایشان را در مجموعهای تحت نام مستعار «گروه ژیگاورتوف» منتشر کرد. در واقع فیلمهایی که گدار در این دوران کارگردانی کرده بود کمتر به صورت رسمی منتشر شدند. در نهایت گدار در سال 1974 با ساخت ویدیو و همکاری با تلویزیون از دنیای سینما فاصله گرفت.
این چهره سرشناس باردیگر در سال 1980 با ساخت فیلم «هرکی، هرکی» یا «زندگی» به دنیای هنر هفتم بازگشت. ساخت این فیلم به تنهایی توانست اعتبار و نقش پررنگی را که وی در سالهای 1960 در سینما به دست آورده بود بار دیگر به او برگرداند.
در سالهای پایانی 1980 گدار فعالیت سینماییاش را بر ساخت مجموعه سینمایی به نام «تاریخچه سینما» معطوف کرد که به روایت تاریخ فیلم سینمایی میپرداخت. ساخت این مجموعه در سال 1998 به پایان رسید.
گدار در سالهای 2000 با فیلمهای «در ستایش عشق»، «آهنگ ما» و «سوسیالیسم» فعالیت سینماییاش را ادامه داد. وی همچنین در این سالها یک نمایشگاه از ماکتهایش را در مرکز "ژرژ پمپیدو" در پاریس برپا کرد.
خرس طلای برلین
ژان لوک گدار در سال 1965 خرس طلای جشنواره برلین را برای فیلم «آلفاویل» کسب کرد. وی همچنین دو نشان افتخار سزار را در سالهای 1987 و 1998 و یک شیر طلای جشنواره ونیز را در سال 1982 برای مجموعه فعالیتهای سینماییاش و یک شیر طلای دیگر را در سال 1983 برای فیلم «نام کوچک؛ کارمن» در جشنواره ونیز کسب کرد. علاوه بر آن، در سال 2010 یک اسکار افتخاری نیز برای قدردانی از تمام فعالیتهای سینمایی گدار به وی اعطا شد.
ژان لوک گدار علاوهبر ساخت فیلم، نمایشنامه، کتاب و رمانهای بسیاری را نیز نوشته است. با نگاهی به کارنامه هنری و سینمایی گدار میتوان پی برد که اوج فعالیت سینمایی وی در سالهای ابتدایی ورود وی به دنیای سینما و در سالهای 1960 اتفاق افتاده بود. بر اساس رتبهبندی IMDB، فیلم «زیستن زندگیاش» بهترین فیلم وی محسوب میشود که روایتی 12 اپیزودی از داستان زندگی مسالهدار یک زن پاریسی را بیان میکند.
با اینکه گدار هرگز در هیچ یک از فیلمهایش به شکل مستقیم به روایت زندگیاش نپرداخته، با این حال با دقت در برخی از فیلمهایش میتوان عناصری در رابطه با زندگی شخصی او یافت. برای مثال شخصیت "میشل پوآکار" در فیلم «از نفس افتاده» با سرقت پول از یکی از دوستانش "لیلیان"، در واقع به نوعی یکی از وجوه شخصیت گدار را در جوانی به نمایش میگذارد و علاوهبر آن شخصیت اصلی فیلم «سرباز کوچک» نیز با تعصبات سیاسی خاص و علاقه به خودروهای گرانقیمت در واقع شخصیتی بسیار نزدیک با خود ژان لوک گدار را به تصویر میکشد.
گدار از بان خودش
همچنین گدار در فیلم «نام کوچک؛ کارمن» در نقش عمو جان، فیلمسازی که در بیمارستان روانی بستری میشود را به تصویر کشیده است. وجه مشترک عمو جان با شخصیت اصلی خود گدار آن است که گدار نیز در سال 1953 برای مدتی در بیمارستان روانی بستری شده بود.
گدار درباره سبک فیلمسازیاش توضیح میدهد: نحوه فیلمسازی من همانند شیوهای است که دو یا سه نوازنده جاز آهنگ میسازند. در واقع لزوما هیچ سناریوی نوشتهای وجود ندارد، بلکه ما موضوعی را انتخاب میکنیم سپس بازیگران آن را ایفا میکنند و در نهایت فیلم سازمان یافته و تدوین میشود. هیچ دیالوگ از پیش تعیین شدهای در کار نیست و تنها چند کُلاژ و یادداشت وجود دارد که پیوند آنها به ساخت یک فیلم میانجامد.
سینمای گدار در عرصه سینمای جهان منبعی برای سایر کارگردانان دیگر محسوب میشود، اما گدار نیز در فیلمهایش تلاش کرده از سکانسهای فیلمهای پیش از خود و علاوهبر آن نقاشی نقاشانی چون «رنوا» و دیگر نقاشیهای معروف در طراحی صحنههای فیلمهایش بهره ببرد.