روزنامه جوان: پیروز حناچی، شهردار تهران اعلام کرده است که کارهای فرهنگی اولویت او برای پایتخت خواهد بود. این در ظاهر و بدو امر حرف قشنگی است، اما، چون سابقه ایشان عمرانی بوده است و دوستان ایشان نیز انتخاب بین او و آخوندی را «فینال لیبرالها» نامیدند و خود او نیز در روز اول کار، تفسیری بیربط از سوره ناس به دست داد، باید دید آیا مفهوم عمیق فرهنگ احتمالاً در آینده پایتخت به چالش کشیده میشود و دریای فرهنگ در ساحل شهرداری عمقی ندارد یا شهردار جدید، وجه فرهنگی عمیقی دارد که ناشناخته مانده است. از این رو باید به شهردار جدید توصیه کرد اتاق فکری از اعاظم فرهنگی کشور تشکیل دهد تا مبادا کارهای فرهنگی شهرداری سر از ناکجا در بیاورد.
همین تشکیل اتاق فکر نشان خواهد داد که منظور شهردار از فرهنگ چیست. اگر یک اتاق نمایشی از کار درآمد که چند سلبریتی با سگهایشان، چند آوازخوان با موهای دماسبیشان، چند روشنفکر میانمایه با شالگردن و پیپهایشان و نهایتاً یکی دو استاد خموش و خسته دل از پیران منسوب به فرهنگ! به اتاق ایشان راه یافتند، معلوم میشود که همان فینال لیبرالها درست بوده است. پیامهای آقای حناچی در شبکههای اجتماعی در یکی دو روز گذشته هم نشان نمیدهد که منظور ایشان از فرهنگ دقیقاً چیست. هدیه دادن به یک نوازنده در مترو و استفاده از دوچرخه به جای خودرو، اگرچه قابل تقدیر است، اما معنی کار عمیق فرهنگی نمیدهد.
اگر مشاوران و اتاق فکر فرهنگی پایتخت ایران اسلامی، معنی عمیق کار فرهنگی را درک نکرده باشند، کار در سطح باقی خواهد ماند و به ساختن یک سالن تئاتر جدید، چند کتابخانه و فرهنگسرای خالی! و چند تغییر نام خیابانها و کوچهها بسنده خواهد شد. بهویژه آنکه شورای شهری که پشت سر اوست، در کار فرهنگی مثل بقیه امور، بیمایه است و نمیتواند شهردار را برای یک شهر فرهنگی حمایت و راهنمایی کند.
اگر اتاق فکر فرهنگی شهرداری پایتخت ترکیبی از متفکران تاریخ و تمدن ایران و اسلام، متخصصان معماری و شهرسازی، جامعهشناسان، فیلسوفان، نمایندهای از استادان دانشگاههای صنعتی، نمایندهای از روزنامهنگاران و نماینده بازار باشد، شاید در وهله اول به شهردار تهران توصیه کنند که بهترین کار فرهنگی در تهران اتفاقاً چیزی است که به عنوان کار فرهنگی شناخته نمیشود، اما، چون آرامش روحی و روانی مردم پایتخت را به همراه خواهد آورد، هر کار فرهنگی دیگری را ارتقا خواهد داد و برای آن ارزش افزوده ایجاد خواهد کرد که آن «کاستن از بار ترافیکی تهران» است که قیمتی برای آن نمیتوان گذاشت. پس هر چه هزینه دارید و هر چه فکر دارید، اول خرج ترافیک تهران کنید. یک خط جدید مترو در تهران، شخصیت فرهنگی شهروندان را هم ارتقا میدهد. همان طور که هنوز برای همه این یک سؤال جدی است که چرا شخصیت مردم در مترو- در زیر زمین- بالاتر از شخصیت آنان در خیابانها - در روی زمین- است؟!
چنین اتاق فکری احتمالاً از شهردار جدید تهران خواهند خواست فکری به حال «شتاب حرکت» در تهران شود. تهران شهر پر شتابی است، شهری که ««فرهنگ آهستگی» ندارد و بسیاری از شهروندان آن مشغول دور باطل هستند و مانند کسانی که چیزی را گم کرده باشند، در بیشتر ساعات شبانه روز شتابان به این سو و آن سو میروند. حرکت شتابان این گروه اثر روانی و آنی روی گروه دیگری میگذارد و عده بیشتری را وارد این شتاب بیسرانجام میکند. این معضل چیزی نیست که با چند کار فرهنگی نمایشی حل شود. اگر اقتصاد بسامان باشد، امید به حفظ ایمان مردم هم میرود، همان طور که در مقابل «نزدیک است که فقر، مردم را کافر کند» و هیچ فرهنگی بالاتر از ایمان نیست، پس باید بهترین کار فرهنگی شهرداری را کمک به کم کردن هزینههای مردم و ایجاد شناخت در آنان نسبت به بازیابی خویشتن در عصر پرشتاب کنونی دانست.
این دو توصیه، یعنی کاستن از شتاب تسلسلی بیسرانجام و کمک به کاهش هزینههای شهری مردم، اتفاقاً با لیبرالیسم میانهای ندارد، بنابراین اگر انتخاب شهردار تهران از میان دو لیبرال انجام شده باشد و کسی در این میان اهمیتی ندهد که یک پایتخت اسلامی باید دنبال چه باشد، معلوم است که این بی توجهی شکل پایتخت را عوض خواهد کرد. جایی که با شهرهای اطرافش 20 درصد جمعیت کشور را در خود جای داده است و یک کلانشهر جهانی با ابعاد انسانی و فرهنگی بسیار ویژه است.
آقای شهردار! اگر دنبال کار فرهنگی هستید، برای ایمان مردم کاری کنید. مشاورانتان را از میان نخبگان متعهد به شعائر دینی برگزینید و دست فراموشخانه لیبرالیزم فرهنگی را که از چندی پیش به تهران دراز شده کوتاه کنید.