خبرگزاری تسنیم: در روزهای گذشته تصویری در فضای مجازی منتشر شده بود که درباره مراسم جشن سپاس، ویژه ابراز ندامت زندانیهای مبارز و ابراز وفاداری به رژیم پهلوی بود.
تصویر جشن سپاس. در این عکس مهدوی کروبی، آیتالله انوازی، حبیبالله عسگراولادی و... دیده میشوند
تصویر منتشر شده مربوط به جشنی در اواخر سال 55 است که به جشن "سپاس شاهنشها" معروف شد. اسدالله بادامچیان از مبارزان دوران انقلاب و از اعضای موتلفه اسلامی درباره روز جشن سپاس و فیلمی که از آن مراسم پخش شد، میگوید "اواخر سال 55 من در زندان بودم که آقای عزت شاهی آمد به من گفت: فهمیدی چه قضیهای رخ داده است؟ تلویزیون را دیدید؟ که گفتم نه! گفت: "تلویزیون به مناسبت 6 بهمن مراسمی را نشان داد که مراسم سپاس زندانیان بود. " در مراسمی که زندانیان سیاسی داشتند آزاد میشدند و زندانی کمونیست مشهور از شاه تقدیر میکرد. در فیلم آقایان عسگر اولادی، حاج مهدی عراقی، شیخ قدرت علیخانی، کروبی و انواری را نشان دادند. من که از شنیدن خبر جا خورده بودم گفتم: یعنی چه؟ گفت: قضیه را ببین که اینها چکار کردند...
اسدالله بادامچیان معتقد است در ماجرای جشن سپاس رژیم برای آنها نقشه کشیده بود، چون احساس میکرد دارند سردمدار مبارزه میشوند
در این مسئله رژیم برای ما نقشه کشیده بود، چون احساس میکرد که ما داریم سردمدار مبارزه میشویم، پس براین شدند که ما را بشکنند. مجاهدین هم که از درون برای اینکه احساس میکردند که ما در خط مبارزه و همراه با روحانیت پیش میرویم، سعی میکردند که تضاد خود را با ما بیشتر کنند و ما را به درگیری با خودشان بکشانند. ما هم در این میان در پی ندادن بهانه به دست رژیم از طرفی و رفتن به بیرون زندان از طرف دیگر و نیز اعتراض از هرگونه درگیری با سازمان و کمونیستها بودیم. حال در چنین وضعی در ادامه رژیم شیطنت بزرگی کرد و خیلی به ما در زندان ضربه زد.
بعدازظهر جمعه من پای تلویزیون نشستم تا برنامه تکراری مراسم سپاس را بعد از برنامه اخبار ببینم. برای من این ماجرا سنگین آمده بود. برنامه که شروع شد دیدم در سالنی همه به ردیف در صندلیها نشستهاند و آن فرد کمونیست آمد و در سخنرانی از شاه تجلیل کرد. بعد هم گفت که ما همه با هم میگوییم "سپاس"، و همه سپاس گفتند!
تصویر آقای انواری را دیدم که داشت از ناراحتی به عقب نگاه میکرد. آقای کروبی و شیخ قدرت علیخانی نیز همانطور نگاه میکردند. حاج مهدی عراقی هم در آخر سالن ایستاده و پاسبانی در کنارش بود. از حاج حیدری و عسگراولادی صحنه زیادی دیده نمیشود و احتمالا عقب نشسته بودند.
اصل ماجرا این بود که آقایان عسگراولادی و حاج حیدری و انواری را برمیدارند و میگویند ما میخواهیم شما را آزاد کنیم، پرونده شان را تنظیم میکنند و آنها را میبرند و میگویند شما باید در این سالن باشید، آنها را در حالتی پراکنده از هم مینشانند و ایشان را از اوین به مقر برده بودند. وقتی آنها رفتند ما تنها مانده بودیم، اما مشکلی هم نداشتیم.
آنها وقتی در سالن مینشینند میبینند که یک مرتبه پردههای سالن کنار رفت و گروهی نشستهاند و آن فرد هم دارد سخنرانی میکند. آقای انواری برمیگردد به آقایان بگوید چه خبر است؟ آقای کروبی هم بر میگردد تا با عسگر اولادی مشورت کند که اینجا وظیفه چیست؟ آیا باید برخیزند و همه چیز را بهم بریزند یا بمانند. سه تا 5 دقیقه نمایش این عکس بیشتر طول نمیکشد. آقای عسگر اولادی و حاج حیدری تا میبینند دارند عکس میگیرند سعی میکنند به زیر میز بروند. حاج مهدی عراقی هم در این گیرودار برمیگردد تا در این موقعیت چه باید کند. ما از همان جا فهمیدیم که قضیه خیلی عمیق است و در واقع مبارزه رژیم با سازمان مجاهدین نیست و رژیم الان خطر را در مذهبیها و روحانیها میبینید؛ لذا تلاشش این است که اینها را بشکند و الا اگر رژیم میخواست آنها را نشکند چه لزومی داشت که آنها را در آنجا نشان دهد... "
صفحه روزنامه درباره زندانیان آزادشده بعد از جشن سپاس
بعد از ماجرای جشن سپاس، اعضای مجاهدین خلق و سرکردگان آنها تلاش کردند تا علیه جریان مبارزان مسلمان در زندان جوسازی کنند و به آنها انگ سازش با رژیم بزنند.
"بهزاد نبوی" از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین انقلاب درباره جشن سپاس چنین میگوید "درباره علت حضور در مراسم سپاس بعضیها گفتند ما نفهمیده در یک دام افتادیم یک دفعه ما را بردند و در یک سالن که یک فردی نشسته و صحبت میکند. بعضیها هم تحلیلشان این بود که باید بیرون رفت. دیگر اوضاع خیلی داغ شد. باور کنید آن روز بدترین روز زندگی من بود. همین جوری خیس عرق شده بودم. همینطور که جزو ناظرین و شنوندگان نشسته بودم عرق از همهجایم سرازیر شده بود. آنها (مجاهدین خلق) خوشحال بودند. اصلا نفسم در نمیآمد... "
مهدی ملکالکتاب میگوید بعد از جشن سپاس حاج مهدی عراقی تمام گروههای پراکنده را جمع کرد و انقلاب را به سوی جلو حرکت داد
"مهدی ملکالکتاب" از زندانیان حاضر در جشن سپاس نیز در باره فضای آن روز و بیاطلاعی از حرکت از پیش تنظیمشده ساواک، میگوید "یکدفعه چراغها روشن شد و یکی از بچههای چپی رفت آنجا و شروع به صحبت کرد. ما همینطوری روی صندلی نشسته بودیم. من گیج بودم و نفهمیدم که آن چپی چه میگوید. از حاج ابوالفضل حیدری پرسیدم: جریان چیست؟ او هم بیخبر بود. مراسم یک تا دو ساعت طول کشید و ما متوجه نبودیم که از ما ندارند فیلمبرداری میکنند. بعد از پایان جلسه ما را به داخل خوردورهای بنز اتوبوسی انداختند و دوباره آوردند به کمیته و از آنجا آزادمان کردند.
حاج مهدی {عراقی} که آمد بیرون، تمام این گروههای پراکنده مثل صف، منصورون، بدر و... را جمع کرد و انقلاب را به سوی جلو حرکت داد. من هم فعالیتهایم را شروع کردم و بقیه هم همینطور. حتی من بهخاطر فعالیتها جدیدم دوباره دستگیر شدم. من میپرسم آیا حاج مهدی بریده بود؟ آیا میشود پذیرفت که آقای عسگراولادی بریده بود؟ کسانی که ده- دوازده سال در زندان بودند بریده بودند؟ ما به جریان مبارزه بازگشتیم و نهایتا در این قضایا سر ساواک کلاه رفت.
روزی هم از مهندس بازرگان پرسیدم که من از قول شما شنیدم که درباره آن مراسم گفتهاید این توطئهای بیش نبوده است. گفت: بله. روزی در مسجد جلیلی یکی از دوستان از من سوال کرد، گفتم که خیلی بعید است آقای انواری و عراقی و سایر برادران برای چهار روز دنیا بیایند دست به چنین حرکتی بزنند. این توطئهای بوده از جانب ساواک علیه نهضت. "
اعضای شرکت کننده در جشن سپاس 66 نفر بودند که عبارتاند از محمد مهدی ابراهیم عراقی، حبیب الله عسگراولادی، ابوالفضل حاجی حیدری، منوچهر مقدم سلیمی، احمد اولاد اعظمی، محمدباقر محی الدین انواری، ظفر قلی رضایی، هوشنگ جمشید آبادی، سلیمان دانشیان، علی اصغر سروری، محمد بیگزادی، ایمانعلی پاسدار، زهره رضایی، رحمت الله جمشیدی، محسن حسین والیزاده، محمود شاهسوندی، کبری نیکبخت، محمود رضایی عباسی، محمود نجف زاده نامقی، سیدموسی کرمزاده، محمد الله وردی، علی اکبر واضحی، ارسلان فلاح، محمدجعفر طاهری، رحیم اخلاقی پور، محمدرضا توکلی، شبرخ صداقتیان، محمد هادی روح الامین، قدرت الله علیخانی، قربانعلی احیا، علی دادگر، زهرا کریمی، زهرا زمان، زهرا محمدنادرخانی، یدالله اعتمادی، عباس شهاب الدینی، مهدی کروبی، محمد خلیلی، طاها یعقوبی، سیدغلامحسین رضوانی، محمد ربیع اسلامیه، علی احمد عیدی، بایرام چوپانی، مصیب حسام، محمدرضا رحیم زاده، غلامرضا مصدق، اسدالله اولاد اعظمی، حسین رضایی، حمیدحصاری، محمدی ملک الکتاب، محمدرضا نوروزیان، داوود بهامی، حسن رشت چیان، سیدعلاءالدین پیرخضری، نورالسادات وحید غروی، سیدمهدی حسینی، عباس سرپل، سیروس رسا، غلامعباس عارف، فریده گرجانی، بهروز کفایی، محمد نوروزی، علیرضا حاجی بیگلی، ناجی عنایت زمان، بهزاد محزبی و ستوان دوم علی رشیدی.