شکات مرد جوانی که مدعیاند او آنها را به خانهباغی کشانده و مورد آزار قرار داده است، درحالی برای دادخواهی به دادگاه کیفری استان تهران رفتند که متهم در جلسه رسیدگی حاضر نشد.
این پرونده سال 94 با شکایت زنی جوان تشکیل و این زن مدعی شد متهم که مازیار نام دارد، به او تعرض کرده است، سپس عکس و فیلم او را برای خانوادهاش ارسال کرده تا اخاذی کند.
این زن گفت: چند ماه قبل از این حادثه، با مازیار آشنا شدم. او در بیمارستان از من تلفنم را خواست تا به کسی زنگ بزند و طوری خودش را نشان داد که من فکر کردم خیلی مستأصل است و به کمک نیاز دارد. بعد از اینکه تلفن زد و گوشی را به من داد، من دنبال کارم رفت، اما از چند روز بعد از آن روز مزاحمتهایش شروع شد. او مدام من را تهدید میکرد و میگفت: به شوهرم میگوید که با من رابطه داشته است. او عکسهایی از من و خانوادهام را از گوشیام برداشته و به گوشی خودش فرستاده بود، به همین دلیل وقتی با من قرار گذاشت، من هم قبول کردم که بروم.
فکر میکردم با هم صحبت میکنیم و تمام میشود، اما او من را به خانهباغی در سرخهحصار برد و در آنجا مورد آزار قرار داد و فیلمبرداری کرد. او از من عکسهای مستهجنی هم گرفت و میخواست با آن اخاذی کند و چندبار هم موفق شد این کار را بکند، اما بالاخره از کارهایش خسته شدم و موضوع را به شوهرم گفتم. شوهرم من را طلاق داد و زندگیام از بین رفت. مازیار از این عکسها برای اخاذی از خانوادهام استفاده میکرد.
بهجز این زن، فرد دیگری نیز شکایت کرد و گفت: مازیار من را هم مورد آزار قرار داده است. من در سال 88 با او آشنا شدم و به من پیشنهاد ازدواج داد و از من خواست که همراهش به جایی بروم. او من را به سمت سرخهحصار برد و گفت که میخواهد زمینی را نشان دهد. ما وارد ویلایی شدیم که خالی بود، او آنجا من را مورد آزار قرار داد و بعد هم گفت که قصد دارد با من ازدواج کند. او از من عکس و فیلم گرفته بود و آن را به من نشان داد. من خیلی از کارهایش میترسیدم تا اینکه به اتهامی که نمیدانم چه بود، بازداشت شد.
در مدتی که زندان بود من با فرد دیگری آشنا شدم و نامزد کردیم، اما دوباره مازیار سر رسید و به من گفت: باید به خواستههایش عمل کنم، من قبول نکردم و او عکس و فیلم که تهیه کرده بود برای مادر و برادرم فرستاد و از من اخاذی میکرد. او من را وادار میکرد که همراهیاش کنم، اما دیگر توان ندارم کارهایی را که میخواهد انجام بدهم.
بهجز این دو زن، دو زن دیگر نیز شکایت مشابهی را مطرح کردند و مدعی شدند متهم در چند جای گوناگون و در زمانهای مختلف آنها را مورد آزارواذیت قرار داده و حتی از آنها خواسته است تا زنان دیگر فامیل را هم برای برقراری رابطه جنسی به او معرفی کنند. شکایت پنجم از این مرد فقط درخصوص سرقت بود و شاکی پنجم ادعا کرد متهم از او سرقت کرده و تعرضی به او نشده است.
با توجه به اینکه وقوع جرم در تهران بود و اولین شکایت در قم علیه متهم مطرح شده بود، پرونده برای رسیدگی به تهران ارسال شد ضمن اینکه متهم نیز بازداشت شد. این پرونده به شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم در همه مراحل مختلف، تجاوز به این زنان را انکار کرد و مدعی شد این زنها هستند که قصد دارند از او اخاذی کنند و اگر رابطهای هم بوده با خواست آنها بوده است. او گفت: من انکار نمیکنم که همه این زنها را میشناسم، اما رابطه ما دوستانه بود و رفتوآمد داشتیم. آنها درباره من دروغ میگویند، من نه آنها را ربودهام و نه تجاوز کردهام.
هیئت قضائی وقت که رسیدگی به این پرونده را برعهده داشتند، شکایت شکات را وارد ندانستند و متهم را به شلاق و 18 ماه تبعید محکوم کردند، اما شکات به رأی صادره اعتراض کردند و پرونده در شعبه 7 دیوان عالی کشور مورد رسیدگی قرار گرفت. قضات دیوان اعتراض را وارد دانستند و از قضات دادگاه کیفری خواستند تا درباره متن پیامکهای ارسالی، فیلمهای مستهجن ارسالی و زندگی شکات تحقیق کرده و از پزشکان قانونی درباره وضعیت روانی شکات زمان مراجعه به پزشکی قانونی تحقیق به عمل آید.
با توجه به ایرادات وارده و نقض حکم، پرونده یکبار دیگر در شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت. سه شاکی شخصا در دادگاه حاضر شدند و یکبار دیگر آنچه را که اتفاق افتاده بود، توضیح دادند. همچنین وکیل یکی از آنها که خودش در دادگاه نبود هم توضیحاتی درباره شکایت موکلش داد، اما متهم که با قرار وثیقه آزاد شده بود، در دادگاه حاضر نشد و دو وکیل او به دفاع پرداختند. وکلای متهم اعلام کردند درخواست برائت موکلشان را دارند، چون گفتههای شکات قابل اثبات نیست.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای تصمیمگیری دراینباره وارد شور شدند.