طب مکمل که انواع مختلفی دارد، در ایران متولی مشخصی ندارد. هرکسی با توجه به آموزشی که بهصورت سنتی و یا آکادمیک دیده، محلی برای عرضه راه میاندازد. در این بین عدهای فقط عطار یا همان نسخه پیچند، عدهای طبیبند و دانش به نسبت مرتبطی دارند.
به گزارش به نقل از همشهری ،سالها پیش برای اجرایی شدن بند 12 ابلاغیه سیاستهای کلی مقام معظم رهبری در حوزه سلامت، وزارت بهداشت معاونت طب سنتی-اسلامی را به مجموعه خود اضافه کرد ولی 2 سال بعد این معاونت را به دفتر کل تقلیل و جای آن را به معاونت اجتماعی داد. از نظر خیلی از کارشناسانی که در حوزه طب مکمل کار میکردند، این تغییر چندان مهم نبود اگر رویکرد وزارت بهداشت به طب مکمل، سنتی، اسلامی و یا هر نام دیگری که به آن میدهند، تغییر میکرد و حامیانه بود. 2 سال از این ماجرا میگذرد و طب مکمل از مسیرهای مختلفی در زندگی شهروندان رسوخ پیدا کرده است.
برخی راه است و برخی بیراهه؛ آنچه مسلم است اینکه در سالهای اخیر برای به خطر انداختن سلامت مردم فرصت به وفور فراهم بوده است. حال آنکه براساس یکی از بندهای ابلاغیه مورد اشاره، نظارت بر ارائه خدمات طب سنتی و داروهای گیاهی بر عهده وزارت بهداشت است. ضعف در نظارت و همچنین عدمتولید محتوای درست و دقیق باعث شده است که شبهدانشی در اختیار مردم قرار گیرد که بعضا آسیبزاست. عدهای در این بلبشو ادعای درمان بیماریهای صعبالاعلاج و لاعلاج میدهند و بیمارهای مستاصل و بینوا را به دام میکشند.
مهدی فهیمی، پزشک و پژوهشگر طب سنتی در گفتوگو با همشهری درباره ادعاهایی که در مورد تأثیر طب سنتی در درمان بیماریهای بدخیم میشود، گفت: حجم اطلاعاتی که در کتب طب ایرانی راجع به حفظ سلامتی آمده، آنقدر بالا و قوی است که غذاها بهعنوان بهترین پاککنندههای بدن استفاده میشوند. معمولا اختلالات و بیماریهای شدید زمانی ایجاد میشود که یک فرد در طول زمان طولانی مدتی از غذا و هوای نامناسبی استفاده کرده و یا شرایط روحی نامناسبی داشته باشد. در این شرایط سوختوساز بدن به سمت آلودگی و ایجاد بافت آلوده میرود. در واقع هر جرم فاسدی که وارد بدن میشود، سیستمهای مختلف بدن تلاش میکنند که این آلودگی بهصورت متمرکز از بدن خارج شود. در هر بخشی از بدن اگر مواد فاسد جمع شود میتواند سلولهای اطرافشان را دچار فساد کنند در این شرایط بیماریهای خطرناکی مانند سرطان امکان بروز پیدا میکند. امروزه مصرف غذاها و سبزیجات سرشار از فیبر بسیار توصیه میشود.
مصرف فیبر زمان ماندگاری مواد در بدن را کم میکند. هرچه ماده غذایی بیشتر در بدن باشد، میتواند باعث ایجاد سرطان در بدن شود. طب ایرانی یک سواد گستردهای در اختیار ما میگذارد که بتوانیم مانع تجمیع آلودگی در بدن شویم و یا از طریق غذا، نوشیدنی و سبک زندگی صحیح آلودگی را از بین ببریم. تا اینجا ما معتقدیم که طب ایرانی در ایجاد مکتب سلامت محور بهترین داشتهها را دارد، اما وقتی کسی بیمار شد، آیا ما میتوانیم با داشتههای طب ایرانی درمان کنیم؟ در بیماریهای سخت، سیستم ایمنی بدن بهخاطر مسمومیت بهشدت افت میکند، بنابراین اگر در مسیر پاکسازی حرکت کنیم نیمی از مسیر درمان سرطان را رفتهایم و میتوانیم به سلولهای ایمنی برای بازیابی توان خود کمک کنیم.
اگر بیماری وسیع و خطرناک شد، بهطور مثال سرطان حاد شد و به بافتهای دیگر متازتاز داد آیا میتوان بر استفاده صرف از طب ایرانی اصرار ورزید؟ این یک شیوه و ادعای غلطی خواهد بود. یقینا برای درمان بیماری میتوانیم از خدمات طب کلاسیک و طب ایرانی در کنار هم استفاده کنیم.وی با اشاره به محبوبیت طب مکمل در دنیا گفت: طب ادغامی میتواند در مراحل سخت به تیم پزشکان برای درمان بیمار کمک کند. تعصب نسبت به هر یک از روشها- سنتی و غربی- به تنهایی به جد باطل است و باعث آزار بیمارها میشود. تعداد زیادی از مراجعین من همزمان رادیوتراپی و شیمیدرمانی انجام میدهند و در عین حال مراقبتهایی که منجر به برطرف شدن علایم شیمیدرمانی مانند تهوع، تنگی نفس، خارش میشود را با کمک طب سنتی و ایرانی انجام میدهند.
شیمیدرمانی گرمای کبد را بالا میبرد آنچنان که موها میریزد و پوست میسوزد و خارش میگیرد. بهنظر من پزشک یا طبیبی که بیمار را از خدمات طب سنتی یا مدرن محروم کند یقینا به او ظلم کرده است. تعصب پزشک باید حول محور خدمت مفصل به بیمار باشد.وی در مورد ریشههای بروز تبلیغات دروغین درباره معجزهآسا بودن طب سنتی و موفقیت حتمی در درمان بیماری سرطان گفت: چنین ادعایی نتیجه این است که مدعی اصلا سرطان را نمیشناسد. فیزیوپاتولوژی نمیداند. از سوی دیگر از زمانی که مدیریت بخشهای مختلف طب ایرانی نتوانست خوب عمل کند، افراد ناشی ادعاهای خطرناکی کردند.
مردم هم وقتی گرفتار باشند به درمانگرشان با هر روشی پناه میبرند و اگر درمانگر سواد کافی و جامعی نداشته باشد یقینا به بیمار ضربه وارد میکند. در شهری مثل تهران با این حجم جمعیت و بیماریهای جدید، چقدر بیمارستانهای ما شیمی درمانی انجام میدهند و چند مرکز خدمات طب ایرانی ارائه میکنند؟ تصمیمات مسئولان سلامت در کشور، بخشی از دلایل بهوجود آمدن اجحاف در حق بیماران است. ما باید به سمتی برویم که خدمات کلاسیک و ایرانی، منصفانه به مردم ارائه شود.وی در مورد اینکه مردم چطور دروغین بودن تبلیغات را در فضای مجازی تشخیص دهند گفت: این سؤال را باید از مسئولان وزارت بهداشت بپرسید. من بهعنوان یک پزشک که سالهاست در حوزه طب ایرانی پژوهش کردهام این سؤال را از مقامات وزارت بهداشت دارم که کدام مرکز دولتی را مجهز به خدمات طب ایرانی کردهاند. بزرگترین گلایهام این است که یک شفاخانه طب ایرانی هنوز وزارت بهداشت بهطور رسمی راهاندازی نکرده است؛
علی رغم اینکه تمام پیشنیازهای قانونی مانند مصوبه شورایعالی فرهنگی و حمایت مجلس و رهبری در مورد آن وجود دارد. مردم حق دارند که راهاندازی یک شفاخانه را با مستندات قانونی از وزارت بهداشت مطالبه کنند.عجیب اینکه وزارت بهداشت ایران طی قراردادی میخواهد دست هندیها را به طب مکمل در ایران باز کند این درحالی است که داشتههای طب سنتی هند بسیار کمتر از طب ایرانی است. این اتفاقات معکوس جای تامل دارد. ما سالهاست در مورد توریسم سلامت با گرایش طب کلاسیک کار میکنیم. 3 هفته پیش من به دعوت دولت هند در کنفرانسی شرکت کردم و دیدم که آنها 200شرکت توریسم سلامت دارند و بیمار میتواند بین شفاخانه یا بیمارستان انتخاب کند. تأسفآور است که ما داریم پتانسیلهای منطقهای را از دست میدهیم.
درحالیکه طب ایرانی میتواند علاوه بر پیشگیری و درمان هزینههای مردم را نیز کاهش دهد.علیاکبر جعفریان، متخصص داخلی که سالها در زمینه طب سوزنی کار کرده نیز معتقد است که تبلیغات دروغین بسیار خطرناک است و باید برای آن کاری کرد. او در گفتوگو با همشهری گفت: طب مکمل شاخههای مختلفی در دنیا دارد و در بسیاری از کشورها استفاده درستی از آن میشود و گایدلاین یا دستورالعمل استفاده دقیقی برای آن تدوین شده است. این دستورالعملها برای متخصصان طب مکمل، مشخص میکنند که تا چه میزان میتوانند در درمان مداخله کنند. در بیمارستان طب سنتی در چین که مدتی در آنجا آموزش دیدهام، طبیب میداند که برای درمان چه بیماری میتواند بیمار را بستری کند.
سازمانها و نهادهای بینالمللی متعددی مانند WHO سازمان بهداشت جهانی در دنیا وجود دارد که اقدام به استانداردسازی یا تدوین گایدلاین کرده است. ادعاهایی از این دست که طب مکمل از هر نوعی که باشد، میتواند بیماری را که طب مدرن از علاج آن عاجز شده، درمان کند باید مبتنی بر شواهد علمی قابل دفاع و تکرارشونده باشد؛ یعنی بگوید که با چه تشخیص و درمانی توانسته چند بیمار مبتلا را درمان کند. نتایج پاتولوژی آن هم تأییدکننده «درمان» باشد.وی تأکید کرد: من تاکنون ندیدهام که طب مکمل شواهدی بر درمان یکی از انواع سرطانها داده باشد.
ادعاهای اینچنینی زیاد است ولی اشکال اصلی آن این است که مریضی که تحت کنترل نسبی و یا کامل بوده را ترغیب میکنند که درمان شیمیایی خود را رها کند و فقط به درمان مکمل بپردازد. در نتیجه با عود بیماری بدخیم، مریض فرصت درمان را از دست میدهد و گاهی نمیتوان دیگر برای او کاری کرد. در ایران برای درمان با طب سنتی، گایدلاین نداریم؛ یعنی مریض و طبیب نمیدانند تا کجا میتوانند روی طب مکمل حساب کنند. این کار نیاز بهکار دارد. این در حالی است که مثلا در طب سوزنی گایدلاین وجود دارد.
هر کسی روی تابلوی عطاریاش میتواند بنویسد «درمان سرطان با فلان گیاه» درحالیکه ما میدانیم که این ادعا جز شارلاتانبازی چیز دیگری نیست. بهطور مثال در برخی عطاریها تبلیغ میکنند که با عرق گیاه بوقناق دیابت نوع دو درمان میشود. اگرچه بوقناق در کاهش قند خون در برخی موارد مؤثر است ولی این ادعا میتواند باعث بروز عوارض جبران ناپذیر دیابت یعنی نارسایی کلیه و چشم شود. ضمن اینکه برخی بیماریهای مورد ادعا، در دورانی که کتب اصلی طب سنتی در ایران (توسط ابوعلیسینا، جورجانی، رازی و علی خراسانی) نوشته شده یا وجود نداشته است یا مثلا آنها نمیدانستهاند که درمان سرطان ریه با روده و معده فرق میکند یا نه.
گذشتگان ابزار دقیقی برای تشخیص بیماری جزام از سرطان را نداشتند ولی ما میتوانیم از روی نمونه بافت بیماری را بهطور دقیق تشخیص دهیم.وی در مورد نظارت بر سوءاستفادههای احتمالی در حیطه طب سنتی ایران گفت: نظارت این کار با وزارت بهداشت است چون متولی غذا و دارو با وزارت بهداشت است. افراد سودجو گیاهان دارویی را با فرمولاسیون خاص خود به دارو تبدیل میکنند و در اختیار بیمار قرار میدهند و سازمان غذا و دارو باید بر این فرمولاسیون به مانند داروهایی که در کارخانههای داروسازی تولید میشود، نظارت کند.
در واقع تولیدکننده داروی گیاهی باید همان سیری را طی کند که داروساز طی میکند. برنامههای وزارت بهداشت برای نظارت بر این مکانیسمها تاکنون جامع نبوده است. ضمن اینکه در ایران عطار کار طبابت میکند درحالیکه کار او تشخیص نیست بلکه نسخه پیچی است.این متخصص داخلی و طب سوزنی در مورد شدت یافتن اقبال مردم به طب مکمل گفت: این اقبال ایراد نیست. مردم طب بومی ایران را نوعی سبک زندگی میدانند.
با گسترش طب نوین، در یک حرکت افراطی پزشکان، درمان را فقط منوط به طب مدرن دانستند. درحالیکه طب نوین همه مشکلات بشر در حوزه سلامت را نمیتواند حل کند. نقاط کور درمان با روشهای نوین از یک سو و مطالبه سلامت از سوی مردم از سوی دیگر، آنها را به سمت تبلیغات نادرست و یا حتی درست درمان با طب مکمل روانه کرد. وقتی بیمار به نقطه کور میرسد، طبیعتا عدهای به سمت درمانهای جایگزین جلب میشوند. دلیل دیگر این است که استفاده از طب بومی هر کشور برای مردم آن کشور ملموس است و گاردی در مورد آن عموما وجود ندارد.