گروه فرهنگ و هنر مشرق - «ترنجستان بهشت» در یکی از گران ترین مناطق تهران، جایی که می شد آن را تبدیل به مجتمع های مسکونی بلند مرتبه کرد، ساخته و تاسیس شد. این مکان فرهنگی، اگر چه با بی مهری هایی روبرو بوده اما به تدریج در حال اثبات خود به دوست و دشمن است. تنوع محصولات فرهنگی ارائه شده در این فروشگاه و محوریت این محصولات با کتاب و کتابخوانی، فرصت خوبی را برای نیروهای جبهه فرهنگی انقلاب و عموم علاقمندان به محصولات ایرانی و ملی به وجود آورده است. برای اطلاع از وضعیت ترنجستان بهشت، با مدیر شرکت ترنج، «سید محمد حسینی» در یک صبح پاییزی همکلام شدیم و صحبت هایمان تا نزدیک ظهر ادامه پیدا کرد. اگر چه داستان پر فراز و نشیب شرکت ترنج، ترنجستان بهشت را در گفتگوی ما به حاشیه برد اما انگیزه خوبی می شود تا برای یک بار هم که شده، سری به خیابان دکتر شریعتی، پایین تر از بلوار میرداماد، روبروی بیمارستان مفید، «ترنجستان بهشت» بزنید...
**: اگر موافقید، صحبت را با توضیحات شما درباره شرکت ترنج شروع کنیم.
*: این که آثار جبهه فرهنگی انقلاب با قوت و به طور متمرکز در کشور توزیع بشود، بهانه ای بود برای افتتاح شرکت ترنج. این شرکت سال 92 با مدیریت آقای احمدوند افتتاح شد و شروع به کار کرد. یکی از شاخههای ترنج، احداث فروشگاهها و ظرفیتهای جدید بود تا الگوسازی بشود. اسم فروشگاهها هم شد ترنجستان که زائیده ترنج بودند. اولین ترنجستان هم ترنجستان سروش بود که هم اکنون آقای مکرمی در آنجا مشغول هستند.
بیشتر بدانیم:
**: نحوه شکلگیری ترنجستانها چگونه است؟
*: برخی از فروشگاهها در اختیار ارگانها و سازمانهاست و با سیستم و منش اداری، اداره میشود و چون در دست بخش خصوصی نیست، پویایی کامل را ندارد. از جمله همین فروشگاه سروش که دست انتشارات سروش بود اما اداره فعال و پویایی نداشت. برند ترنجستان با برند آن سازمان تلفیق میشود و یک مجموعه جدید را میسازد.
**: پس هنوز سروش هم در آن سهمی دارد؟
*: بله، سهمی تعریف شده است، مثلاً با تعهد نسبت به خرید آثار نشر، نمایش آنها و... ما این روش را تکثیر دادهایم. مثلاً در صفادشت کرج، فرهنگسرایی به نام بعثت هست که تمایل داشتند فروشگاه فرهنگی داشته باشند و با مذاکره، ترنجستان بعثت را در آنجا افتتاح کردیم.
**: این مکان ها چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
*: ما هشت گروه کالای صنایع فرهنگی داریم که بستر آنها کتاب بوده و آن هفتتای دیگر بهانهای برای فروش کتاب است. البته بنا بر وسعت فروشگاه، تعدادی از این صنایع و محصولات ارائه می شود. الگوی این صنایع فرهنگی هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد بحث قرار گرفته است. برخی تعاریف هم در خارج از کشور هست اما ما از مجموع این موارد به همین هشت گروه رسیدهایم که شامل کتاب، لوح فشرده و محصولات دیجیتال، لوازم التحریر، اسباب بازی، عفاف و حجاب، پوشاک ایرانی اسلامی، غذای سالم (کافه کتاب) و صنایع دستی است. ما اصرار داریم که اصل محصولات، ایرانی اسلامی باشد و در صورتی که کمبودهایی در این زمینه وجودداشت، الزاماً جهت رضایت مشتری آن ها را از محصولات خارجی تهیه میکنیم.
**: کدام یک از مجموعههای شما همه این هشت گروه را پوشش دادهاند؟
*: الان در ترنجستان بهشت یا در مجموعه شهدای سرچشمه، همه این صنایع فرهنگی را عرضه کرده ایم.
**: فروشگاه جدیدی هم در دست تأسیس دارید؟
*: بله، ان شاءالله فروشگاه انتشارات دانشگاه امام حسین علیه السلام در میدان فردوسی را به زودی با نام ترنجستان امام حسین علیه السلام افتتاح می کنیم. الان مشغول تجهیز این فروشگاه هستیم. به عقیده ام این فروشگاه ها الگویی می دهد تا بقیه هم وارد این عرصه بشوند. ما بابت تجهیز این فروشگاه ها، مدیریت آن ها را به افراد با انگیزه می دهیم تا آنجا را اداره کنند.
**: حتما نوع واگذاری فارغ از ارتباطات کارمندی است که باز هم فضای کارمندی در این فروشگاهها غالب نشود...
*: دقیقاً. کار فروشگاهی وقتی موفق است که حداکثر زمان روز و تعطیلات را باز باشد و شخصی بودن کار و انگیزه شخصی، در این قضیه خیلی موثر است. فروشگاه فعال باید حداقل 12 ساعت از ساعت 9 صبح تا 9 شب باز باشد.
**: وظیفه شما در قبال این فروشگاهها چیست؟
*: وظیفه ما به عنوان ترنج و مجموعه مافوقمان یعنی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، نظارت محتوایی و بروزرسانی فروشگاه و تکثیر این فروشگاهها و حمایت از بچه های جبهه فرهنگی انقلاب است.
عقیده ما این است که این کار ما از سال 92 باعث شد خیلی از فعالان این حوزه، اعتماد به نفس پیدا کنند. 10 سال پیش، شهر کتاب ها بودند اما بچه های انقلابی می ترسیدند مثلا یک فروشگاه 500 یا 1000 متری را اداره کرده و اجناس آن را تامین کنند. چون ما حساسیتهای خاص خودمان را داریم و اعتقاد داریم خیلی از محصولاتی که مجوزهای مربوطه را دارند هم، مناسب عرضه در فروشگاهها نیست.
اما الان وضعیت به کلی تغییر کرده و انقلابیها جسارت پیدا کردهاند که بدانند از عهده این کار برمیآیند. الان فروشگاه هایی مثل کتابستان رضوی در قم، سوره مهر، میدان انقلاب، تهران و... نمونههایی از این اقدامات خودجوش و پر انگیزه است.
**: افراد با انگیزهای که شما گفتید، فاقد سرمایه مالی هستند. برای این چه فکری کرده اید؟
*: ما هم سرمایه ای نداریم و از جایی بودجه نمی گیریم. برخی افراد هستند که علاقه دارند در امور فرهنگی سرمایه گذاری کنند و در عین حال از سرمایه گذاری در بانک و بورس هم دوری می کنند. ما این افراد را به سمت اینگونه اقدامات راهنمایی می کنیم. البته سود این کارهای فرهنگی خیلی کم است اما افراد علاقمند، پولشان را با صداقت به این میدان می آورند.
**: این کارها آنقدر جذابیت دارد که اگر سیستمی باشد، میشود سرمایههای خرد مردمی را هم به این میسر هدایت کرد.
*: بله، برای این موضوع هم برنامه هایی داریم. ما فعلا هزینه های اولیه و غیر تجاری مثل فضاسازی فروشگاه را تامین می کنیم و اقلام تجاری را هم با مشارکت تولید کنندگان و ناشران تأمین میکنیم. این سرمایه گذاری چهار ضلع دارد و امیدواریم که همه مان به سود قابل قبولی برسیم.
**: وقتی نام ترنج برای فعالیت در زمینه پخش کتاب به میان آمد، خیلیها به آن امید بستند. به نظر شما روند فعالیتهای شما کُند نیست؟
*: در زمینه توسعه فروشگاه ها روندمان تند است. البته نه فقط به نام ترنجستان؛ بلکه درباره همه فروشگاه هایی که جسارت پیدا می کنند و به سمت این کار می روند. مثلاً در شهرهای کوچک هم چنین انگیزه هایی با الگوی ترنجستان در حال گسترش است. با این همه اما در توزیع کتاب کماکان با مشکل مواجه هستیم.
**: عامل این عدم توفیق چیست؟
*: در سیستم توزیع کتاب، دو نگاه اصلی وجود دارد. برخی نگاه ارزشی دارند و برخی دیگر قائل به نگاه ارزشی نیستند و صرفاً مجوز ارشاد را کافی میدانند. در حال حاضر هم قویترین پخش کنندگان کتاب در آن سوی دیدگاه ها و اهداف ما هستند. در کشورهای دیگر، ناشر، کتاب را منتشر می کند و سپس به پخش کننده می دهد و او هم با کتابفروش مرتبط است تا کتاب را به دست مخاطب برساند اما در کشور ما به خاطر وضعیت اقتصاد نشر، همه پا را در کفش همدیگر کردهاند.
ناشر آستانه سود 40 تا 50 درصدی دارد؛ کتابفروش آستانه سود 25 درصدی دارد و نقدینگی در دست اوست اما در این میان، پخش کنندگان سود 10 تا 15 درصدی بدون نقدینگی دارد که در این سالها به 7 یا 8 درصد هم رسیده. در این چند سال، جنگ درصد هم بین ناشران و پخش کنندگان و کتابفروش ها در گرفته. ضعیفترین بخش از این حلقه، پخش کنندهها هستند. همین عامل است که باعث شده ناشران کتابفروش و مرکز پخش هم بروند یا مراکز پخش یا نشر و کتابفروشی هم ایجاد کنند... یعنی هر سه حلقه صنعت نشر، همزمان کار دیگرانِ این صنعت را نیز انجام میدهند.
**: منظورتان از جنگ درصدها چیست؟
*: متاسفانه برخی ناشران جبهه انقلاب، به جای ارتباط با پخش کننده ها، کتاب هایشان را مستقیما به کتابفروشی ها می دهند و در این زنجیره، حلقه پخش کننده ها بلاتکلیف می مانند. این ارتباط برای این است که کتابفروش ها کتاب هایشان را با درصد کمتری می گیرند که البته برای خودشان می صرفد. این معضل در قالب بین پخشیها و ناشران برای دادن درصد بهتر به کتابفروشان را جنگ درصدها تعبیر میکنم و این اتفاق را اوضاع بد اقتصاد کتاب نیز تشدید کرده است.
**: متاسفانه جایی نبوده که این اخلاق حرفه ای را به ناشران و کتابفروشان، یاد بدهد!
*: الان به وضعی رسیده ایم که خیلی از مراکز پخش، ناشر هم هستند و این در وهله اول، آن ها را از معافیت مالیاتی برخوردار می کند. مثلا ما الان درگیری های زیادی داریم که مراکز پخش هم معاف از مالیات هستیم یا نه. در سال 92 چند ده میلیون مالیات برای ما آمد که واقعا با کارکرد ما همخوانی نداشت.
**: شما چرا به فکر تاسیس یک انتشارات نیفتادید؟
*: قرار است ترنج و مجمع ناشران، خدمتگزار ناشران باشند و اگر چنین کاری می کردیم و وارد کار موازی نشر می شدیم، نقض غرض بود. همه این مشکلات باعث شد که ترنج هم نسبت به تعهداتش به ناشران با مشکل مواجه شود. ما به عنوان مرکز پخش، یا باید دلال کتاب می شدیم و یا این که کتاب ها را انبار می کردیم و به مرور می فروختیم که صورت اول، شایسته و در شأن ما بود. همین کار، نیاز به پشتوانه های مالی زیادی دارد که ما به خاطر برخی اقدامات خاص مان، در تامین آن با مشکل مواجه بوده ایم.
**: مثل کارهای تبلیغی که شما برای کتاب ها انجام می دهید.
*: دقیقاً. مثلاً ما برای مناسبت های خاص، بروشورهایی را تدوین می کنیم و کتابها را ویزیت می کنیم اما در این میان، مشتری یا سازمان ویزیت شونده و یا کتابفروشها با ناشران مرتبط می شوند و اگر چه ما خوشحالیم به خاطر این ارتباط، اما به لحاظ اقتصادی ما را با مشکلات زیادی روبرو می کند.
**: با این همه چرا تا این حد، عدم موفقیت های ترنج، پررنگ شده است؟
*: البته این کم لطفی ها درباره مراکز پخش، بخشی از مشکلات بوده و احتمالا ویزیتورهای ما هم ضعف هایی داشته اند و در نهایت، چک های برگشتی برخی کتابفروشی ها و تعطیل شدن آن ها که کار را برای تسویه حساب ما مشکل تر میکند هم موثر بوده اند. ما زنجیره وار به هم متصلیم و این صدمه به نشر کشور می خورد. ما برای کتاب هایمان ممیزی قائل شده ایم و باید تجارتمان را قوی تر می کردیم. همه این مشکلات باعث یک بحران دو سه ساله شد و شکر خدا الان حدود 60 تا 70 درصدش مرتفع شده است. خوشحالیم که خیلی از ناشرانی که با ما مشکلاتی داشته اند در حال حاضر دوباره در حال فعالیت با ما هستند.
**: شاخصه های کتاب های موفق را در چنین بازاری چگونه ارزیابی می کنید؟
*: یک کتاب موفق در این بازار برای موفقیت باید یا نویسنده معروفی داشته باشد، یا ناشر مشهوری آن را چاپ کرده باشد و در وهله آخر این است که ارزش افزوده ای مثل تقریظ حضرت آقا را داشته باشد، یا تبلیغات مناسبی برایش انجام شده باشد، یا مسابقه ای بر مبنای آن شکل بگیرد و امثال آن. خیلی کتاب ها هستند که فاقد این سه حال هستند اما کتاب های خوبی هستند. نداشتن این سه مولفه باعث دیده نشدن خیلی از کتاب های خوب شده و ما دنبال این کتاب ها بوده ایم تا بهتر دیده و عرضه بشوند. با همه مشکلاتی که داشته ایم، روی این هدفمان ایستاده ایم. مثلا آقایی در اطراف تبریز، انتشاراتی با نام عاصم دارد که کتاب های خوبی منتشر می کند و وظیفه ماست که از او حمایت کنیم.
**: گاهی هم کارهایی می کنید که از عهده یک مجموعه خصوصی بدون بودجه دولتی خارج است...
*: بله، مثلاً شرکت در خیلی از نمایشگاه ها برایمان صرفه اقتصادی ندارد، اما می رویم، چون اگر ما در برخی از آن ها شرکت نکنیم، ظلم به انقلاب است. مثلاً در نمایشگاهی 40 غرفه است که حتی یک غرفه هم آثار جبهه انقلاب را ندارد.
**: در زمینه نمازهای جمعه هم کاری کردید که جالب بود؛ اگر می شود درباره آن هم توضیح بدهید.
*: حضرت آقا در دیدار با ائمه جمعه به نقش فرهنگی نمازهای جمعه اشاره کرده و بر عرضه کتابهای مناسب هم تاکید کردند. ما در این زمینه اعلام آمادگی کردیم و به عرضه آثار منتخب در نمازهای جمعه پرداختیم. از 800 نماز جمعه، 200 شهر را انتخاب کردیم تا در مرحله اول به اجرای طرح در آن ها بپردازیم. البته در اجرا موفق نبودیم و متضرر شدیم.
**: چرا؟
*: ما در تهران، 50 هفته این کار را کردیم و فقط در 30 نماز جمعه در شهرستانها به اهدافمان نزدیک شدیم. ما نه نیرویی داشتیم که به شهرها بفرستیم و نه به این کار علاقهمند بودیم. برای اشتغال زایی از نیروهای بومی استفاده می کردیم. یکی از مشکلات ما همین مشکلات نیرو بوده و ما توانایی شناسایی آنها را نداشته ایم. به هر حال این پروژه متوقف شد.
**: انتخاب کتاب به چه صورتی بود؟
*: کتاب ها بر اساس مناسبت ها و در شورایی متشکل از صاحبنظران انتخاب می شد.
**: شما در حال حاضر این طرح را تمام شده فرض می کنید؟
*: خیر، چون کلام حضرت آقاست ان شا الله باید آن را هر طوری هست با ظرفیت های جدیدی پیگری کنیم تا به نتیجه برسیم. ضمن این که ما باید ضعف هایمان را رفع کنیم تا به نتیجه برسیم.
**: طرح دیگری هم داشتید که به نتیجه نرسد؟
*: بله، مثلا می خواستیم 100 تاکسی از 80000 تاکسی تهران را کتابی کنیم به نحوی که از ظرفیت های تبلیغاتی کتاب در داخل تاکسی ها بهره ببریم و برخی کتابها را عرضه کنیم و همچنین کتاب هایی برای مطالعه مسافران بگذاریم. به رغم هماهنگی های لازم اما این طرح هم آنطور که باید و شاید به موفقیت نرسید. وقتی پای فروش کتاب میرسد، مظلومیت کتاب بیشتر به چشم میآید و خیلیها از درآمد کم کتاب هم سهم میخواهند.
در همین زمینه، اجازه دادند که در 30 ایستگاه تاکسی تهران، نمایشگاه کتاب راه بیاندازیم و خودمان از بین رانندگان علاقمند، ظرفیت ها را شناسایی کنیم. ما یک خودروی ون را تجهیز کردیم و با قفسه بندی مناسب، به صورت نمایشگاه متحرک کتاب درآوردیم. در این خودرو می شد 80 عنوان کتاب را عرضه کنیم. این نمایشگاه سیار در دو نوبت صبح و بعد از ظهر به ایستگاه های مختلف می رفت و بساط کتاب را راه می انداخت. بعد از 3 ماه این حرکت هم به نتیجه نرسید. مثلا اگر 3 میلیون درآمد داشت، چیزی حدود 5 میلیون هزینه داشت و صرفه اقتصادی نداشت.
**: به نظرم این حرکت به خوبی تبلیغ نشد...
*: البته تاکسیرانی در مجله داخلیاش به این کار پرداخت. شبکه دو سیما هم در برنامه ای زنده به این موضوع پرداخت و دست اندرکاران این حرکت را به عنوان راننده دغدغه مند کتاب، دعوت کرد. اما برای ما فقط زیان مالی باقی ماند.
**: سرنوشت آن ون چه شد؟
*: یک روز که راننده این ون به یکی از کوچه های اطراف محله سیدخندان رفته بود، مردم کنجکاو شدند و دور ون جمع شدند و از این اقدام، استقبلال کردند. چند بار دیگر هم امتحان کردیم و دیدیم که به صورت محلی، جواب بیشتری می گیریم. محلی ها حتی از ما سراغ می گرفتند که هر هفته می رویم یا نه؟ اما در این وضعیت، با شهرداری به مشکل خوردیم. ما پیگیر بودیم که این مشکل را هم حل کنیم.
**: باز هم از این طرح ها داشتید؟
*: ما در کنار پارک ملت هم بساط کتابفروشی محدود راه انداختیم و این کار را یکی از نیروهای زبده و کاربلد ما انجام داد اما در حالی که همانجا بلال و لبو و باقالی هم میفروختند، اما به کتابفروشیما اشکال گرفتند! متأسفانه به جاهای مختلفی باید پاسخگو بود که این، کار را برای کتابفروشی سخت می کند.
یک بار هم در زمینه ایجاد مراکز فرهنگی و کتابی امامزادهها و سازمان اوقاف فعالیت هایی کردیم که دیدیم آنجا هم با موانع مختلفی روبرو هستیم که کار را گاهی غیرممکن می کند.
**: شما از 9 طرحِ به ظاهر شکست خورده اسم بردید؛ از همین موارد نمیشد به عامل این شکستها رسید؟
*: مشکل اصلی ما نیروی انسانی بود. چیزی که ما را موفق میکند شبکه سازی است. ما به دنبال یک شبکه سازی مویرگی هستیم. مثلا در اهواز یک فردی که دغدغه کتابی دارد و ماهی 800000 تومان حقوق میگیرد، رفته و ماهی 1200000 برای اجاره کتاب فروشی داده است. در شهرستانها دنبال این شبکه سازی هستیم. اگر چنین شبکه 200 و 300 نفرهای در کشور داشته باشیم، کاملا میتوانیم بحث توسعه را پیگیری کنیم.
**: الان طرح دیگری در دست دارید؟
*: بله؛ ما مسابقه کشوری «کتاب قهرمان» را با محوریت کتاب «سرباز کوچک امام» داریم که یک برند جدید با مخاطب نوجوان و جوان است.
**: این پویش، مسابقه «کتاب و زندگی» را تحت شعاع قرار نمیدهد؟
*: خیر؛ نوع نگرش دو پویش از لحاظ مخاطب و محتوا تفاوت دارد و باعث تقویت پویشها میشود.
**: قدری هم درباره ترنجستان بهشت صحبت کنیم.
*: ترنجستان بهشت اولین فروشگاه بزرگ جبهه فرهنگی انقلاب بود که همه میگفتند موفق نمیشود و نمیتوانید. یکی از افرادی که در این زمینه سابقه دارد، گفته بود: نمیتوانند و دو سه ماه دیگر جمع میکنند. همه منتظر بودند که فروشگاه تعطیل شود تا سوت و کف مرتب بزنند! جناب آقای احمدوند که اینجا را افتتاح کردند و بعد از آن، بنده خیلی حرص و جوش خوردیم تا کارها درست پیش برود. در این چند سال به شدت زیر ذره بین بودیم. البته خود این توجه باعث رشد است.
**: این مشکلات ریز معمولاً به چشم مخاطبان نمی آید.
*: مثلا یکی مییاید و میگوید چرا فلان خودکار ایرانی اینجا نیست؟ بعد میرود این را رسانهای میکند. در حالی که توزیع این خودکار با مشکلات زیادی همراه است و من نمی توانم قفسه خودکارهایم را برای این محصول خالی بگذارم. مثلا ویزیتور یک از خودکارهای خارجی هر هفته سه شنبه به صورت مرتب می آید و کسری ها را رفع می کند. یا در اسباب بازی امسال ده تا برند داخلی تعطیل شد. اسباب بازی ایرانی به شدت داشت رونق پیدا میکرد ولی با گرانی ارز، حجم تولید پایین آمد و خیلیها جمع شدند. البته خیلی از محصولاتی که در بخش اسباب بازی و بالاخص در صنایع دستی داریم، تولیدات داخلی اند و این باعث افتخار ماست. خیلی خوشحالیم که برخی از این کارها، توسط زنان خانه دار درست میشود و تولید خانگی است.
**: زیر ذره بین بودن البته لازمه چنین کارهای بزرگی است.
*: خیلی وقتها از جانب نزدیکان و دوستان زیر ذره بین هستیم که بتوانند ایرادی بگیرند که چرا این کتاب در ترنجستان عرضه شده. مثلاً کتابی که از لحاظ ما قابل عرضه نیست را از بیرون آورده اند و در بین کتابهای ما گذاشته و عکس گرفتهاند. بعد که بررسی کردیم، دیدیم که اصلا این کتاب را نداشته ایم و در سیستم هم نبوده.
**: چرا تبلیغاتتان بسیار کم است و ترنجستان تبدیل به پاتوق نشد؟
*: البته یک سری جلسات فرهنگی، جلسات عفاف و حجاب و رونمایی داریم که ان شا الله در آینده نزدیک، ترنجستان بهشت را به یک پاتوق تبدیل می کند.
**: فضای خوبی دارید و استمرار این گونه جلسات خیلی مهم است.
*: البته این مراسم ها هزینه بالایی هم دارد.
**: درست است، اما استقامت هم لازم دارد. شما صفحه اینستاگرام هم ندارید. الان برخی کتابفروشی های کوچک هم کوچکترین تحولات و کتابهای تازه شان را تبلیغ می کنند.
*: سختی های کار ما به اینجا هم خلاصه نمی شود. یک کتاب دایرة المعارف بدن انسان بود که در ویترین ترنجستان سروش گذاشته بودیم. پیام داده بودند که یک عکس نیمه عریان را پشت ویترینتان گذاشته اید! در حالی که این کتاب دایرة المعارف بدن انسان و برای یکی از ناشران که محصولات دایره المعارف تولید میکرد، بود! یا دو سال پیش یکی از نهادها به اجناس قرمز رنگ که المان ولنتاین داشت، ایراد گرفت. در صورتی که اصلاً چنین قصدی در فروشگاه فوق نبوده و از قبل این اقلام در فروشگاه موجود بود.
*میثم رشیدی مهرآبادی