ماهان شبکه ایرانیان

روایت یک دیدار ویژه در اوج فتنه؛

ماجرای مخالفت رهبری با ابطال انتخابات دوم خرداد ۷۶

خبرگزاری تسنی:  سی‌ام تیرماه 1388، کشور همچنان در اوج التهابات پس از انتخابات ریاست‌جمهوری قرار داشت. چند روزی از جنجال خطبه‌های نماز جمعه جناب آقای هاشمی رفسنجانی نگذشته است که رئیس‌جمهور سابق نیز پیشنهاد رفراندوم را پیش می‌کشد. از آن سو، نامه رهبر انقلاب به منتخب ملّت برای الغای انتصاب آقای رحیم مشایی به مقام معاونت اوّل رئیس جمهوری، همچنان بی‌پاسخ مانده است. رسانه‌های بیگانه و بلندگو‌های داخلی‌شان نیز همچنان مشغول تردیدافکنی در اعتماد مردم به نظام هستند.

در این شرایط، جمعی از فضلای حوزه‌ی علمیّه دیداری با رهبر انقلاب دارند تا دیدگاه‌های خود در مورد انتخابات و مسائل کشور را بی‌پرده با ایشان در میان بگذارند. برای آنکه سخنان حضّار صریح مطرح شود، جلسه از حضور دیگران خلوت شد، مشروح دیدار و حتّی خبر رسمی نیز در آن ایّام منتشر نشد؛ امّا مروری بر مقدّمات، متن و حواشی دیدار، اکنون روشنگر بسیاری از حقایق است.

آنچه در پی می‌آید، حاصل گفتگو با حجّت‌الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا یکی از حاضران در آن جلسه است که در کتاب "فتنه تغلب" منتشر شده است.

روایت این عضو کنونی شورایعالی انقلاب فرهنگی از آن نشست حدوداً سه ساعته، پس از سال‌ها ارائه شده؛ امّا همچنان نکات فراوانی دارد که به فهم عمیق‌تر از شرایط آن روزها، وضعیّت افکار نخبگان و نیز دیدگاه‌ها و کنش‌های رهبر انقلاب در مورد فتنه کمک می‌کند.

** نزاع بر سر انقلاب است

شما در پایان تیرماه سال 1388 به همراه تعدادی از فضلای حوزه علمیّه قم، با حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای دیدار داشتید. به عنوان مقدّمه گفتگو توضیح دهید چرا این دیدار انجام شد؟ چه مباحثی از سوی مهمانان مطرح گردید؟ و موضع رهبر معظّم انقلاب چه بود؟

رهبر معظّم انقلاب از طرق مختلف با حوزه در ارتباط دوطرفه هستند. گاه این ارتباط‌ها با واسطه و گاه بی‌واسطه است. یکی از روحانیونی که در این زمینه بسیار فعّال هستند جناب آقای مروی (معاون امور حوزوی دفتر رهبری) است. ایشان در طول سال و به طور مستمر با مراجع، علما و فضلای حوزه دیدار و جلسه دارند و ضمن رصد تحوّلات در موضوعات مبتلا به جامعه و نظام و حوزه، با آن‌ها رایزنی و مشورت می‌کنند و مسائل را به رهبر معظّم انقلاب و یا دفتر ایشان منتقل می‌کند.

جمعی که در آن تاریخ خدمت رهبر انقلاب رسیدند، بخشی از فضلای حوزه بودند که در ایّام انتخابات 88 و بعد از حوادث پیرامون آن، در درون حوزه به صوَری احساس مسئولیّت می‌کردند و به دنبال نوعی راهکار برای حلّ مسائل بودند، بعضاً دیدار‌هایی را با برخی از مراجع ترتیب داده بودند. آن روز‌ها حوزه بسیار محلّ آمدوشد گروه‌های مختلف بود و خیلی از مسائل داشت رقم می‌خورد. هرکس احساس می‌کرد که نقشی را باید ایفا کند و نمی‌شد ساکت و منتظر ماند. برخی از این دوستان از طریق نوشتن نامه خطاب به آقا و برخی از طریق آقای مروی و حتّی مواردی از طریق جناب آقای حجازی، نظرات خود را در مورد مسائل پیش آمده مطرح کرده بودند. در این گفتگو‌ها و در آن نامه‌ها بعضاً تقاضای دیداری خدمت ایشان هم مطرح شده بود. بالاخره این دیدار در پایان تیرماه سال 88 انجام شد.

فضای جلسه چگونه بود؟

در آن نشست، فضا کاملاً یک فضای طلبگی بود؛ یعنی بحث مثل محیط‌هایی که طلبه‌ها سرِ درس و بحث گفتگو می‌کنند با حفظ احترام و شئونی که وجود داشت. اصولاً جلسه، جلسه رسمی‌ای نبود.

از چه جهت؟

از جهت اینکه کاملاً به‌صورت یک مباحثه و اظهارنظر و محاجّه بود؛ دوستان بعضاً هرچه به ذهنشان می‌رسید بیان می‌کردند. فضای گفتگو بود؛ یعنی هیچ‌کدام از دوستان احساسشان این نبود که دارند یک کار رسمی می‌کنند؛ آماده بودند تا تحلیل خودشان را عرضه بکنند و بشنوند و بگویند؛ یعنی باز تحلیلشان نسبت به آنچه که از حضرت آقا می‌شنوند را هم بگویند.

برگزاری جلسه به این شیوه، نظر فضلا بود؟

دوطرفه بود؛ یعنی هر چند این شیوه مورد نظر ما بود، امّا عامل تحقّق گفتگو، حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای بودند. استقبال ایشان از این گفتگو هم بسیار مناسب و خوب بود؛ یعنی دامن زد به اینکه بحث به همین ترتیب تا آخر ادامه پیدا بکند. ایشان دو نکته را بیان کردند که جلسه را از حالت رسمی خارج و به جلسه استاد و شاگردی تبدیل کرد؛ نکته اوّل ایشان این بود که ما همیشه در حوزه پُز شما را می‌دهیم و به تلاش‌های شما در جهت تعالی روز افزون نقش و جایگاه و کارکرد حوزه امیدواریم و هر نوع حمایتی از آن می‌کنیم؛ بر همین اساس نکته دوّمی که نقل به مضمون بر آن تأکید فرمودند: این بود که هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو.

جلسه در سه مقطع و سه بخش تقسیم می‌شد: بخش اوّل، تحلیل‌ها و پرسش‌هایی بود که دوستان مطرح کردند؛ بخش دوّم، پاسخی بود که آقا نسبت به مباحث مطروحه دادند و علاوه بر آن به منشأ مسائل پیش آمده پرداختند؛ و در بخش سومّ هر کدام از دوستان دو مرتبه براساس پاسخی که ایشان دادند، اظهارنظر کردند.

مواجهه حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای با آنچه که حاضران در جلسه مطرح کردند چگونه بود؟

برخورد آقا صریح و استدلالی بود؛ نسبت به برخی از موارد خبر‌هایی را دادند که ما نمی‌دانستیم و یا تصوّر دیگری درباره‌اش داشتیم؛ در مواردی به صراحت برخی از اعتراضات دوستان درباره عملکرد‌های نادرست اجتماعی و سیاسی را تأیید کردند و در مواردی هم با صراحت تحلیل و نقد دوستان را رد کردند.

در مجموع، جلسه روشنگر حقایقی بود. معلوم شد که اوّلاً در چه مواردی ارزیابی دوستان حاضر نسبت به دیدگاه و عمل رهبری منطبق با واقع است؛ ثانیاً چه سیاست‌ها و عملکرد‌هایی را رهبری داشته و دنبال کرده‌اند و انتساب کدام حرکت‌های اجتماعی به آقا نادرست است؛ ثالثاً منطق مواجهه ایشان با انتخابات برگزار شده و مسائل قبل و پس از آن چیست؛ رابعاً پاسخ ایشان به برخی از تحلیل‌های مطرح در جامعه در خصوص شیوه مواجهه‌شان با جریان‌های سیاسی و ادّعای اینکه ایشان به دنبال جرّاحی بخشی از نیرو‌های فعّال در کشور هستند چه می‌باشد.

با توجّه به این توضیحات، من فکر می‌کنم که یک مقدار ورود ماهوی و جزئی بکنیم به مسئله، در این بخش خوب است توضیح بدهید که محور‌ها یا مسائلی که مدّ نظر دوستان بود -اعمّ از اینکه تحلیل داشتند، یا شبهه و ابهام و پرسش- چه بود؟

شاید بتوان گفت: در مجموع نُه مطلب محلّ بحث و گفتگو قرار گرفت. ابتدا شش مطلب توسط دوستان بیان شد، و دو مطلب به طور ضمنی در بین مباحث مطرح شد و نهمین مطلب در پایان توسط حضرت آقا به عنوان مطلب اصلی و مهم توضیح داده شد.

مطلب نخست این بود که آیا ایشان در این انتخاباتی که واقع شده به دنبال یک جرّاحی و حذف جمعی هستند و یا اینکه رویکرد دیگری وجود دارد؟ البتّه نظر دوستان این بود که اگر این طور چیزی هست، درباره آن حرف دارند. چون قاعدتاً آن چنان که از رهبری حضرت امام (رضوان اللّه تعالی علیه) سابقه‌ای وجود دارد و از پیشینه‌ای که در فعّالیّت‌های خود حضرت آقا بویژه در دوران اصلاحات هست، نه این چنین بوده و نه چنین توقّعی می‌رود؛ ولذا واقعاً پرسش و ابهام بود؛ ابهام نه فقط برای خود عزیزانی که آنجا بودند؛ این ابهامی بود که بعضاً در سطح جامعه هم مطرح می‌شد و سوالی بود که نیاز داشت پاسخش از خود رهبر معظّم انقلاب شنیده بشود و ببینیم که چه رویکردی وجود دارد.

مطلب دوّم این بود که به نظر دوستان برخی از مواضع و رفتار‌های صورت گرفته در دولت آقای احمدی‌نژاد یک نوع اختلال در مناسبات بین رهبری با جمعی از مراجع و بزرگان حوزه به وجود آورده است.

مسئله‌ی سوّم ناظر به حضور جریانی بود که خیلی مواضع تند می‌گیرند و برخورد‌های خشنی انجام می‌دهند به گونه‌ای که عملاً به سوی حذف برخی‌ها پیش می‌روند؛ یعنی توقّع دارند که یک برخورد حذفی و جرّاحی‌ای نسبت به همه‌ی افرادی باشد که به نحوی در انتخابات 88 به کاندیدا‌های غیرمنتخب رأی دادند یا در یک مسیر متفاوتی بودند و این برخورد‌های نادرست گاه نسبت به شخصیّت‌های حوزوی دارد انجام می‌شود. اسم حضرت آقای استادی به صورت خاص آمد و نوع مواجه‌های که با ایشان شده بود و اشاره شد به راه‌پیمایی‌ای که در قم انجام شده بود.

بحث چهارم، مربوط به شکافی بود که در بین فضلای حوزوی به وجود آمده بود (کسانی که در دوران سازندگی و بعد از آن در دوران اصلاحات به دغدغه‌های رهبر معظّم انقلاب توجّه داشتند و برای تحقّق آن پیگیر بودند). مسائل و رخداد‌های مقطع انتخابات نیز از طرفی به سردرگمی و از طرف دیگر به تشدید این شکاف منجر شده بود و نگرانی این بود که همچون زمان حضرت امام که با شکل‌گیری تشکّلی در مقابل جامعه‌ی مدرّسین، انشقاقی به وجود آمد، مجدّداً انشقاق جدیدی رخ دهد.

این سردرگمی چه ارتباطی با رهبر معظّم انقلاب داشت؟

آن چیزی که در اینجا یک مقدار به مسئله دامن می‌زد، حمایت‌هایی بود که آقا از دولت و آقای احمدی نژاد داشتند؛ یعنی پرسش نسبت به این حمایت‌ها بود و مشخّص نبودن پاسخ آن، تشتّت بین معتقدان به نظام و رهبری را تشدید کرده بود. در واقع این زمینه برای پرسش بعدی یعنی پرسش پنجم بود که آیا چتر رهبری محدود شده است؟ چرا که هم در زمان حضرت امام و هم در دوره حضرت آقا، چتر رهبری نوعاً فراگیر بوده است؛ امّا الان عدّه‌ای احساس می‌کنند چتر رهبری دارد به یک جناح و جریان خاص وابسته می‌شود. در واقع آن چیزی هم که داشت رخ می‌داد همین بود. بخشی از مجموعه‌ای که درون انتخابات آمده بودند، مقابله‌ی خودشان را متوجّه رهبری و اصل نظام کردند و به صورتی داشتند از ذیل چتر رهبری خارج می‌شدند. این مسئله‌ای بود که ذهن دوستان را به خود مشغول کرده بود و به دنبال پاسخ آن از سوی رهبری بودند.

درباره برخی رخداد‌های نادرست و تشنّجات به وجود آمده پس از انتخابات مانند مجتمع سبحان و کهریزک و درگیری‌های خیابانی هم گفتگویی صورت گرفت؟

مطلب ششم ناظر به همین مسئله بود؛ یعنی پیامد‌های اجتماعی غیرقابل دفاع این حوادث و چگونگی مدیریّت مسائل مرتبط با انتخابات. چون آنچه که اثر اجتماعی دارد متن خود واقعه به تنهایی نیست؛ فضایی که ایجاد می‌شود و برداشتی که جامعه از مسئله می‌کند، کم اهمّیّت‌تر از اصل مسئله نیست. از اصل تقلّب که در جامعه داشت القا می‌شد تا این حوادثی که بعد اتّفاق افتاده بود و عملکرد صداوسیما نسبت به این امر که احیاناً خوب مدیریّت نمی‌شد و یا عملکرد نیروی انتظامی که با ذهنیّت جامعه را نسبت به حادثه‌ای که داشت اتّفاق می‌افتاد بیشتر مشوّش می‌کرد.

به ادّعای تقلّب اشاره کردید که بنیان شروع فتنه پس از انتخابات بر آن نهاده شد. چه مباحثی از سوی فضلا درباره ادّعای تقلّب مطرح شد؟ و اصولاً از منظر شما و دوستان، تقلّب چقدر واقعیّت داشت؟

این در ذهن دوستان کاملاً مسلّم بود که در انتخابات، تقلّبی انجام نشده، به همین دلیل، در جلسه از ناحیه دوستان درباره تقلّب در اصل انتخابات بحثی مطرح نشد بلکه مباحث عمدتاً درباره حوادثی بود که پیرامون انتخابات رخ داد. اتّفاقّا این آقا بودند که بعد بحث را متوجّه اصل مسئله انتخابات و ادّعای تقلّب کردند و راجع به آن هم صحبت‌هایی مطرح کردند؛ یعنی ایشان ضمن اینکه نسبت به آن چند محور پاسخ گفتند، تحلیل خودشان را نسبت به مسائل اصلی و فرعی انتخابات بیان کردند.

آیا در دیگر جلساتی که با مراجع و بزرگان حوزه در آن مقطع داشتید این موضوع مطرح شد؟

همانطور که اشاره کردم در قم هم با این دوستان -با اکثر افراد همین جمع یا جمع‌هایی مشابه و با یک مقدار تفاوت - دیدار‌هایی خدمت آقایان داشتیم. هدف از این جلسات بیشتر اظهار و بیان تحلیل و هم شنیدن تحلیل‌های مقابل بود. خدمت آقایان و مراجع که می‌رسیدیم، گاه احساس می‌شد اگر اطّلاعاتی را که داریم عرضه کنیم، ممکن است مفید واقع بشود.

می‌توانید به برخی از این دیدار‌ها اشاره کنید؟

مثلاً خاطرم هست که خدمت حضرت آیت‌اللّه مکارم رسیدیم. ایشان از حضور دوستان خیلی استقبال کردند و آن چنان که توقّع می‌رفت، خیلی با فطانت نسبت به مسائل مطرح شده برخورد کردند. ایشان نکته‌ای را بیان کردند و گفتند شما تنها گروهی هستید که با این طور دغدغه‌هایی نزد ما آمده‌اید و مسائل را مطرح می‌کنید؛ هر روز چندین گروه دیگر از تهران اینجا می‌آیند و مطالبی غیر از آنچه که شما گفتید به ما می‌گویند.

چه مطالبی؟

به عنوان مثال یکی از ادّعا‌هایی که آن روز‌ها مطرح بود بحث تقلّب بود؛ در آنجا اظهارنظر کردیم که ممکن نیست تقلّب شده باشد. من به عنوان اینکه یک نگاه کارشناسی به مسئله داشتم و به دلیل اینکه حوزه‌ی تدریس و تدقیق و فعّالیتم در دانشگاه، علوم اجتماعی و جامعه شناسی است و دوستان ما نیز در جریان فرایند نظرسنجی‌های انتخاباتی بودند و در نتیجه از پیمایش‌ها و نظرسنجی‌های روزانه آن‌ها آگاهی داشتیم، با یک نگاه کارشناسانه معتقد بوده و هستم که تقلّب در نتایج انتخابات ناممکن بوده و این ادّعا غیرصحیح است.

همچنان که آقای آخوندی (وزیر مسکن و شهرسازی فعلی) در دیدار روز سه‌شنبه 26 خرداد 1388 به عنوان نماینده آقای موسوی در حضور نمایندگان سایر نامزد‌ها به صراحت به رهبر معظّم انقلاب تأکید کردند که تقلّب در انتخابات گذشته و انتخابات سال 88 منتفی و غیرممکن است.

بله، امّا آیت‌اللّه مکارم می‌فرمودند: افراد دیگری که به اینجا می‌آیند ادّعای تقلّب را مطرح می‌کنند. البتّه ایشان خیلی بصراحت بیان کردند که از نظر من هم تقلّب ممکن نیست.

اگر اجازه بفرمایید بازگردیم به جلسه با رهبر معظّم انقلاب. پاسخ‌های ایشان به مسائل مطرح شده چه بود؟

در مورد رابطه با مراجع -که مطلب دوم بود- حضرت آقا به انواع ارتباطاتی که با مراجع دارند و آمدوشد‌هایی که وجود دارد و حتّی روابط خصوصی و گرمی که با آن‌ها دارند اشاره کردند و گفتند من نمی‌پذیرم که در این ارتباط مشکلی به وجود آمده باشد.

درباره ادّعای جرّاحی بخشی از نیرو‌های سیاسی و در نتیجه محدود شدن چتر رهبری چه نکاتی بیان کردند؟

ایشان نسبت به این مسئله خیلی صریح و شفّاف نظراتشان را بیان کردند؛ البتّه توقّع دوستان هم همین بود. ایشان نسبت به این بحث وارد گفتگو شدند و توضیح دادند که رویکرد و عملکردشان در گذشته چطور بوده و الان هم چتری رهبری برای همه نیرو‌های انقلاب فراگیر است. البتّه اشاره کردند که در خصوص انقلاب و نظام با هیچ کس رودربایستی ندارند و اگر عدّه‌ای در برابر نظام اسلامی و مصالح مردم بایستند، آن‌ها هستند که خواسته یا ناخواسته خودشان را از زیر چتر رهبری خارج کرده‌اند.

مطلب دیگر درباره تندروی‌های برخی گروه‌ها بود. ایشان با اظهار ناخرسندی از تندروی‌ها به برخی از آن‌ها نیز اشاره کردند. مثلاً راجع به آن راهپیمایی که در قم شده بود توضیحاتی را بیان کردند. راه پیمایی توسّط برخی از طلّابی برگزار شده بود که آن زمان طرف‌دار آقای احمدی نژاد بودند. این راهپیمایی مجوّز قانونی نداشت و ظاهراً بعد از آنکه اعلان راه پیمایی کرده بودند تذکّراتی به آن‌ها داده شده بود؛ ولکن آن‌ها با توجیه کردن تذکّرهای داده شده، بازهم راهپیمایی را برگزار کرده بودند. راهپیمایان در مقابل جامعه مدرّسین شعار‌هایی را نیز علیه برخی از اعضای جامعه‌ی مدرّسین داده بودند. رهبری فرمودند که کاربدی انجام شده و، چون شنیده بودند که عدّه‌ای این حرکات را مستند به یکی از آقازاده‌های ایشان کرده‌اند، ماجرا را برای ما بازگو کردند. ایشان گفتند، از آن فرزندشان پرسیده‌اند که آیا با این افراد در ارتباط هستند؟ وی گفته بود نه. آقا به این اکتفا نکرده بودند و بیان کردند: پیش خودم گفتم نکند نام فرزندم را اشتباه گفته‌اند؛ من از بقیّه فرزندانم هم تک تک پرسیدم، امّا همه گفتند نه. ایشان تصریح کردند که من پیغام دادم که این کار‌ها و روش‌ها نادرست است.

بعداً بنده برخی از آن افراد را در قم دیدم و گفتم که آقا از کار شما اظهار نارضایتی کردند و با این قبیل کار‌ها مخالف هستند.

شما گفتید یکی از مطالب محلّ بحث شما درباره‌ی چتر رهبری و فراگیری آن بود. در این مورد چه مطالبی را فرمودند.

این مطلب پنجمین مطلب از مطالبی است که از آن‌ها یاد کردم. ایشان در این باره با تفصیل بیشتری سخن گفتند؛ به گونه‌ای که نگرانی مربوط به بحث چهارم را نیز برطرف کنند؛ به گونه‌ای که نگرانی مربوط به بحث چهارم را نیز برطرف کنند؛ و آن شکافی بود که در بین فضلای قم ممکن بود به وجود آید؛ به این معنا که عملکرد رهبری منشأ این شکاف نخواهد بود.

اقا اشاره کردند بعد از رحلت امام و در آغاز دوران رهبری‌شان، یکی از پرچم‌داران یکی از دو جریان سیاسی فعّال در کشور (به تعبیر ان روز‌ها جناح راست) به نزد ایشان می‌رود و ضمن معرّفی افرادی برای مسئولیّت‌های مختلف در دفتر رهبری، اعلام آمادگی می‌کند که خودش هم به عنوان مسئول دفتر رهبری فعّال شود. آقا ادامه دادند که من موافقت نکردم. منظورشان این بود که می‌خواستند دفتر رهبری تعلّق به یک جناح خاصّی نداشته باشد و به افرادی که برای اداره‌ی دفتر انتخاب کرده بودند، اشاره کردند و گفتند: این‌ها در جناح‌بندی‌های موجود، علقه‌ی خاصّی نداشته و یا جامعه این‌ها را منتسب به یک جناح خاص نمی‌شناخت.

باز اشاره به کار دیگری کردند که انجام شد و فرمودند: کسانی را که به عنوان جناح و جریان چپ شناخته می‌شدند- برای مثال از آقای موسوی خوئینی‌ها نام بردند- به عنوان مشاور انتخابشان کردند و امکانات در اختیارشان گذاشتند. حتّی وقتی اقای خوئینی‌ها نظر رهبری درباره‌ی برخی افرادی که قرار بود با وی کار کنند را می‌پرسند، آقا به ایشان می‌گویند هرکسی را شما خواستید بیاورید. البتّه اضافه کردند که وی چند سالی هم آمد و بعد نیامد.

این جناح در آن شرایط بیشترین حملات را به جناب آقای هاشمی رفسنجانی و دولت وی داشتند و از هیچ مخالفتی خودداری نمی‌کردند. در حالی که رهبر انقلاب از دولت آقای هاشمی حمایت می‌کردند؛ یعنی به رغم اینکه مواضع آن‌ها قبول نداشتند، امّا از حضور و فعّالیّتشان پشتیبانی می‌کردند.

اتّفاقاً موارد مشخّصی را هم در این خصوص بیان کردند؛ از جمله اینکه در اوایل دوران رهبری‌شان دو روزنامه سلام و جهان اسلام متعلّق به جریان به اصطلاح چپ و منتقد و معترض سیاست‌ها و عملکرد دولت آقای هاشمی بودند و برخی‌ها به دنبال آن بودند تا با توصیه رهبری به مسئولان قضایی، این دو روزنامه تعطیل شد که ایشان با آن مخالفت کرده‌اند. به مورد دیگری هم اشاره کردند که مربوط به دوران وزارت ارشاد آقای خاتمی بود.

در دولت اوّل آقای هاشمی؟

همان موقّعی که گرایش‌های اقتصادی باز آقای هاشمی مشخّص شده بود. رهبر انقلاب نقل کردند که روزی به آقای خاتمی گفته‌اند: حضور جریان سیاسی شما را لازم می‌دانم و اگر چنین جریانی در کشور وجود نداشت خودم آن را به وجود می‌آوردم تا برآیند جریان چپ و جریان آقای هاشمی، معتدل شود. من حضور دو جریان معتقد به انقلاب با سلایق مختلف سیاسی و اجتماعی را برای نظام لازم مفید می‌دانم. ایشان همچنین ارتباطاتی را که با مجمع روحانیون داشته‌اند یادآوری کردند و اینکه از ابتدای رهبری‌شان به مجمع روحانیون کمک مالی می‌کرده‌اند.

جمع‌بندی شما از این بخش چیست؟

خلاصه بیان رهبری این بود که از ناحیه ایشان این مراقبت وجود داشته است و بنابراین نبوده و نیست و در عمل هم اینگونه نشده که چتر حمایتی رهبری جریان‌های در خطّ انقلاب و مردم را پوشش ندهد. صحبتشان این بود که از ناحیه ما دعوت و تلاش بوده؛ اگر یک عدّه خودشان از حوزه‌ی رهبری فاصله می‌گیرند، دیگر برعهده ما نیست.

نکته‌ی دیگر این بود که تأکید داشتند چه در دوران امام و چه در دوران پس از امام، رویکرد و عملکرد رهبری به هیچ وجه مبنی بر جرّاحی و حذف افراد و گروه‌ها نبوده و نخواهد بود؛ منتها همه نسبت به اصل انقلاب در معرض امتحان قرار داشته و دارند. متأسّفانه عدّه‌ای در دوره امام و جمعی هم در دوره پس از امام با مواضع و عملکردشان، خودشان را از صف انقلاب جدا کردند و دچار ریزش شدند.

در مورد برخورد‌های حذفیِ دیگران چه موضعی داشتند؟

ایشان برخورد‌های غیرمنطقی و بعضاً توهین آمیزی را که از ناحیه نیرو‌های غیررسمی و به هر عنوان و بهانه‌ای انجام می‌شد را نامرتبط با رهبری دانستند و صراحتاً آن‌ها را نفی و مخالفت خود را بیان کردند. حتّی وقتی یکی از دوستان گفتند که این رفتار‌های نادرست دارد با دو پاره کردن طلّاب و برخورد حذفی نسبت به برخی، به جریان روشنفکری حوزوی نیز آسیب می‌زند، آقا ضمن بیان اینکه من هر حمایتی را برای تحوّل در حوزه انجام می‌دهم بصراحت فرمودند: من اجازه نمی‌دهم جریان روشنفکری در حوزه آسیب ببیند و یا منزوی شود و هر اقدامی که لازم باشد برای تقویت آن انجام می‌دهم.

درباره درگیری‌های خیابانی و یا حوادثی مثل کهریزک چه گفتند؟

برخی مطالبی که مورد بحث واقع شد مربوط به مدیریّت حوادثی بود که بعد از انقلاب پیش آمد. ایشان اوّلاً حوادثی مثل کوی سبحان و کهریزک و ... را تأسّف بار و غیرقابل دفاع دانستند و مثلاً راجع به کهریزک به پیگیری‌هایی که خودشان کرده بودند و دستوراتی که داده بودند اشاره کردند. ثانیاً بیان کردند وقتی در کف خیابان دارد حوادثی اتّفاق می‌افتد، همه نمی‌توانند در لحظه برای بهترین نوعی که می‌شود عمل کرد، تصمیم بگیرند؛ خطا‌ها و اشتباه‌هایی هم وجود دارد؛ آنچنان نیست که همه کار‌هایی که شده قابل دفاع باشد. از سوی دیگر اشاره به این مطلب هم کردند که حضرت امام خیلی از مواقع نسبت به شکایت از عملکرد مسئولان می‌فرمودند که اداره کردن کشور خیلی سخت است؛ یعنی کسی که در متن واقعه دارد کار می‌کند، کارش خیلی دشوار است. نمی‌شود کاری بدون نقص درآورد مخصوصاً وقتی که رقیبی دارد خیلی فعّال عمل می‌کند.

افزوده‌ای که ایشان بر تحلیل دوستان داشتند این بود که آنچه در متن حوادث داشت اتّفاق می‌افتاد فقط بازیگران آشکار نبودند که این حوادث را رقم می‌زدند، بلکه مرکزی به عنوان سازمان دهی وجود داشت که در مقابل چهارچوب‌های جمهوری اسلامی فعّالانه عمل می‌کرد؛ یعنی در صحنه‌ای که رقیب معاند با نظام اسلامی به صورت سازمان یافته دارد هوشمندانه بحران سازی می‌کند، مدیریّت بحران هیچ موقع خالی از خطا نیست و باید به صورت جامع همه‌ی جوانب دیده بشود و به تناسب آن با خطا‌ها و کاستی‌ها برخورد شود.

شما فرمودید یکی از مباحث مطرح‌شده در این جلسه، چرایی حمایت رهبر معظّم انقلاب از آقای احمدی‌نژاد و دولت وی بود. این موضوع آیا مربوط به دولت نهم بود یا مربوط به ادّعای حمایت رهبری از آقای احمدی‌نژاد در انتخابات سال 1388؟

طرح این مسئله مربوط به مطلب پنجم یعنی فراگیری چتر رهبری نسبت به جریان‌های مختلف بود و طرح پرسش عمدتاً مربوط به قبل از انتخابات بود؛ یعنی دولت نهم. هرچند در گفتگو‌هایی که به شکل رفت و برگشت دوستان ما با ایشان داشتند به مقطع انتخابات هم اشاره شد.

آقا در پاسخ به این مسئله ابتدائاً گفتند اینگونه نیست که آقای احمدی‌نژاد و همه سیاست‌های ایشان مورد قبولشان باشد؛ از طرف دیگر بخشی از مواضع یا اقداماتی را هم که آقا قبول نداشتند، علنی نشده؛ البتّه بخشی دیگر علنی شده است؛ مثل مخالفت با انتصاب آقای مشایی به معاون اوّلی رئیس جمهور. در این مورد، مصادیق مشخّص دیگری را هم برشمردند که معلوم شد حدّاقل در دو نوبت دیگر که آقای احمدی‌نژاد می‌خواست در طول دولت نهم از آقای مشایی استفاده کند با مخالفت ایشان روبرو شده و تلاش‌های رئیس‌جمهور برای تغییر نظر رهبری به جایی نرسیده است.

ایشان با بیان اینکه آنچنان نیست که بنده همه‌ی آنچه که آقای احمدی‌نژاد می‌گوید یا انجام می‌دهد را تأیید بکنم، از جمله اشاره‌ای به نوع برخوردشان در مرقد امام و به ویژه در نماز جمعه نسبت به مناظره‌ها داشتند که با صراحت اعلام کردند آن شیوه در مناظرات کار صحیحی نبود و آنجا «علی رئوس الاشهاد» این مطلب گفته شد و این را به عنوان برخوردی استثنائی با رئیس جمهور دانستند.

چرا استثنائی؟

خودشان به وجه استثنائی آن اشاره کردند که تا به حال و حتّی در زمان امام هم سابقه نداشته در یک محیط علنی و در حضور رئیس جمهور، رهبری مواضع وی را نقد و نادرست معرّفی کند؛ حتّی نسبت به بنی‌صدر هم تا وقتی که رئیس جمهور بود، اما این شأن را رعایت می‌کردند و این طور موضعی نگرفتند. به هر حال نکته‌ی اوّل ایشان این بود که آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهور است و رهبری باید از رئیس حمایت کند و نسبت به روسای جمهوری قبلی هم این حمایت وجود داشته باشد.

صرف نظر از قبول داشتن یا قبول نداشتن دیدگاه آنها.

بله؛ اشاره داشتند که با روسای جمهور گذشته هم در زمینه‌هایی اختلاف داشتند.

در چه زمینه‌هایی؟

مثلاً در زمینه‌های مشارکت حدّاکثری مردم در انتخابات، در زمینه فعّالیّت رسانه‌ها، در زمینه حمایت از مستضعفین و دوری مسئولان از اشرافیگری و ... همچنین گفتند با برخی دیگر از این آقایان اختلاف مبنایی پیرامون اصول انقلاب و حتّی امام داشتند، ولی، چون منتخب مردم بودند، خود را موظّف به حمایت می‌دانستند و از هیچ کمک و حمایتی دریغ نکردند. این سیاست ثابت رهبری است که از همه دولت‌ها حمایت کند چه آن دولت را به لحاظ رویکرد و عملکرد قبول داشته باشند یا قبول نداشته باشند.

نکته‌ی دیگری که اشاره کردند این بود که آقای احمدی‌نژاد در سال 1384 با شعار آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و امام به میدان آمد؛ در حالی که پیش از آن در مقطعی حتّی اساسی‌ترین آرمان‌های امام و انقلاب رسماً و علناً نفی می‌شد.

یعنی یک نوع دفاع گفتمانی.

بله؛ بحث این بود که آقای احمدی نژاد گفتمان انقلاب را سردست گرفت بدون هراس؛ در حالی که برخی دیگر از افراد خجات می‌کشیدند چنین کنند. البتّه اینکه وی بعداً چه مقدار در این گفتمان عمل کرد بحث دیگری است.

مسئله سوّمی که بیان کردند، هجوم‌های بیشتری بود که به دولت می‌شد و طبعاً در چنین شرایطی، ایشان حفظ دولت در کلّیّت نظام را از وظایف قطعی رهبری می‌دانستند. برداشت من این بود که این حملات به دولت، رهبری را مجبور می‌کرد که حمایت بیشتر داشته باشند تا دولت قانونی و منتخب مردم دوام بیاورد.

همچنین نقطه مثبت دیگری را هم اشاره کردند: اینکه این دولت خیلی فعّال و پرکار است و مسائل را با جدّیّت پیگیری می‌کند.

درباره ادّعای حمایت رهبری از آقای احمدی‌نژاد در انتخابات سال 1388 چه؟

در گفتگو‌ها بحث کشیده شد به سخنرانی رهبر معظّم انقلاب در کردستان و اینکه عدّه‌ای این سخنرانی را دلیل بر حمایت ایشان از آقای احمدی نژاد می‌دانند. حضرت آقا باز تأکید کردند که من آنجا سیاست‌ها و شاخص‌ها و ویژگی‌ها را بیان کردم؛ آن‌ها اصول سیاست‌های مورد نظر رهبری است که روی آن ایستاده‌ایم. این حرف و انتظار غیرمنطقی است که، چون افراد و گروه‌ها خودشان را مصداق معیار‌ها معرّفی می‌کنند پس رهبری معیار‌ها را نگوید.

حضرت آقا در این بیان خود، در حقیقت، به وظیفه‌ای که برعهده‌ی ولیّ فقیه است و مسئولیّتی که قانون اساسی برعهده‌ی ایشان گذارده اشاره کردند. براساس مادّه‌ی 110 قانون اساسی، تعیین اصول و سیاست‌های نظام برعهده رهبری [است]و قوای مختلف موظّف به اجرا و پیگیری سیاست‌هایی هستند که رهبری اظهار و اعلام می‌کنند.

آقای کروبی در همان ایّام گفته بود وقتی به من این حرف را زدند که رهبری با معیار‌های بیان شده در کردستان از آقای احمدی نژاد حمایت کرده است. من (کروبی) گفتم: این شاخص‌هایی که آقا داد مصداقش منم نه احمدی نژاد.

بله؛ آقا اینگونه راهنمایی کردند که: قاعدتاً دیگران هم می‌توانند از آنچه رهبری می‌گوید استفاده بکنند؛ چرا نمی‌گویند؟ در این خصوص هم خاطره‌ی جالبی را بازگو کردند؛ فرمودند: در ابتدای سال‌های رهبری، آقایان خاتمی و خوئینی‌ها به من مراجعه و گله کردند که جناح راست می‌گوید رهبری مال ما است. من گفتم شما که می‌دانید این چنین نیست؛ ولی اگر آن‌ها چنین چیزی می‌گویند، خب شما هم بگویید رهبری مال جناح چپ است.

آیا در ضمن صحبت‌ها مطالب دیگری نیز از ناحیه حاضران مطرح شد؟

در جلسه برخی از مطالب دیگر به صورتی ضمنی و یا حاشیه‌ای نیز مطرح شد؛ مثلاً یکی از دوستان هم این مسئله را مطرح کرد که اگر از قبل روی یک فردی به عنوان کاندیدا کار می‌شد که متوازن‌تر حرکت بکند و تشنّج آفرینی نکند کار به اینجا کشیده نمی‌شد.

رهبر انقلاب اوّلاً گفتند خب این کار را باید شما‌ها می‌کردید، چرا نکردید؟ ثانیاً گفتند، امّا اینکه توقّع داشته باشید رهبری این کار را بکند، من هرگز این کار را نمی‌کنم. مقصودشان این بود که هیچگاه رهبری تلاش نمی‌کند تا از قبل یک مهندسی‌ای نسبت به انتخابات بشود. ایشان مشارکت حدّاکثری را برتر از مهندسی انتخابات دانستند که مشارکت حدّاکثری را برتر از مهندسی انتخابات دانستند که مشارکت حدّاقلّی را نیز به دنبال دارد و تأکید کردند رویکرد و رویّه شان تغییری نکرده است. بر این مطلب تصریح داشتند که من (رهبری) نه تنها در این انتخابات بلکه در گذشته هم معتقد و مُصر بر مشارکت حدّاکثری مردم در امور، از جمله مشارکت حدّاکثری در انتخابات بودم. ایشان به اختلاف دیدگاهی که بر سر این قبیل موارد با برخی از آقایان داشته‌اند و در جلسات متعدّد که برسر این قبیل موارد با برخی از آقایان داشته‌اند و در جلسات متعدّد روی آن بحث کرده‌اند، استناد کردند. برای مثال اشاره کردند ظاهراً به دوره‌ی دوّم انتخاب آقای خاتمی و گفتند: من مثال سابق، اعتقادم این بود که باید مشارکت بالا باشد و بر آن اصرار داشتم؛ امّا برخی از آقایان همیشه با آن مخالف بودند و معتقد بودند که لازم نیست مشارکت مردم در انتخابات بالا باشد؛ اگر ده دوازده میلیون هم شرکت کنند رئیس جمهور مورد نظر ما انتخاب می‌شود.

مطلب دیگری که در حاشیه مطالب اصلی بیان شد، مربوط به شیوه‌ی اتّخاذ تصمیم رهبری نسبت به مسائل جاری بود، با این مضمون که مثلاً مجمع تشخیص مصلحت چه مقدار در تصمیم سازی سهیم است و ایشان با اشاره به جایگاه مشورتی مجمع در قانون اساسی مسئولیّت تصمیم گیری را متوجّه رهبری دانستند.

با توضیحاتی که تا اینجا دادید مشخّص شد شما بر مسائل قبل و بعد از انتخابات متمرکز شده بودید.

بله؛ امّا رهبر انقلاب پس از گفتگو درباره‌ی مطالب و مسائلی که دوستان مطرح کردند، اشاره کردند که مسئله اساسی هیچ یک از مطالب شش‌گانه و یا هشت‌گانه‌ای نبود که در جلسه مطرح کردند؛ مسئله اصلی که به نظرم ایشان از آن به عنوان ظلم بزرگ نیز یاد کردند، اتّهام تقلّب و پروسه با پروژه‌ی مربوط به آن بود. اتّهام تقلّب و کشاندن مردم به خیابان‌ها برای مقابله با نظام به جای پیگیری اد‌ّعای خود از طریق قانون و مجاری قانونی، دورغی بزرگ و ظلمی عظیم بود. در واقع ایشان خواستند بگویند که اگر شما می‌خواهید آن چیزی که دارد رخ می‌دهد را تحلیل کنید، باید ببینید که چرا این حادثه واقع شد؛ یعنی این مطلب باید در مرکز تحلیل شما باشد. شما فقط در این مسئله که نظربخشی از افکار عمومی جامعه چیست متوقّف نشوید؛ زیرا نزاع بر سر مسئله‌ی مهم‌تری است.

آقا تصریح کردند که نزاع بر سر انقلاب است نه بر سر احمدی نژاد و یا شخصی دیگر؛ اگر نزاع برسر فرد خاصّی بود ده تا مثل او هم فدا می‌شد، مانعی نداشت. همچنین به عنوان شاهد مثال گفتند: شما می‌بینید که کسی با آقای احمدی‌نژاد دعوا نمی‌کند؛ اگر با او دعوا داشتند، پس از تنفیذ رئیس جمهور، می‌توانستند شروع به مخالفت کنند. وقتی دعوا بر سر انقلاب است هیچ کس نمی‌تواند ساکت بنشیند و رهبری هم قطعاً سکوت نمی‌کند. عدّه‌ای نادانسته در جهت معارضه با انقلاب حرکت کردند؛ این افراد مسئله‌ی اصلی را کنار گذاشته‌اند و به مسائل حاشیه‌ای می‌پردازند.

آقا در تبیین نظرشان سیر مسائل و برخی اقدامات انجام شده از ناحیه ایشان و دفترشان را بازگو کردند که برخی از آن‌ها را به طور خلاصه توضیح خواهم داد. به گفته ایشان مشکل از آنجا آغاز شد که آقای موسوی حتّی قبل از برگزاری انتخابات خود را پیروز انتخابات معرّفی کردند.

استناد آقا به چه بود؟

استناد ایشان به گفت‌وگوی آقای موسوی به مجلّه‌ی آمریکایی تایم بود که متن آن را یک روز قبل از انتخابات یعنی روز بیست و یکم خرداد منتشر کرده بود. آقای موسوی در این گفتگو مدّعی شده بود من پیروز انتخابات هستم. ایشان همچنین یادآوری کردند که در روز انتخابات هم قبل از اینکه انتخابات تمام بشود، آقای موسوی اعلان کرد که پیروز قطعی انتخابات است. فردای آن روز هم دیدید که ادّعا کردند تقلّب شده و باید انتخابات ابطال شود.
آقا تصریح کردند که نزاع بر سر انقلاب است نه بر سر احمدی نژاد و یا شخصی دیگر؛ همچنین به عنوان شاهد مثال گفتند: شما می‌بینید که کسی با آقای احمدی‌نژاد دعوا نمی‌کند؛ اگر با او دعوا داشتند، پس از تنفیذ رئیس جمهور، می‌توانستند شروع به مخالفت کنند

چرا ابطال؟

پرسش مهمّ آقا هم این بود که اگر این افراد معتقد بودند آراء جابه‌جا و در انتخابات تقلّب شده، چرا شعار ابطال انتخابات را دادند؟ چرا دنبال بازشماری آراء نیامدند؟ یعنی از تقلّب نرفتند به سراغ اینکه باید صندوق‌ها بازبینی بشود، بلکه رفتند سراغ اینکه آراء ابطال بشود و وقتی دیدند رهبری زیربار حرف زور ابطال نمی‌رود، رفراندوم را مطرح کردند.

گفته می‌شود ایشان برای بازگرداندن آقای موسوی به تمکین در برابر قانون و نیفتادن در دام مقابله با نظام، اقداماتی را انجام داده‌اند. آیا اشاره‌ای به آن‌ها داشتند؟

نقل کردند فردای روز انتخابات که آقای موسوی اطّلاعیّه‌ای مبنی بر تقلّب داده بود، پیغامی را برای وی فرستادیم با این مضمون که شما چرا تقلب را مطرح کردید؟ چه کار می‌خواهید بکنید؟ اگر معتقد به تقلّب هستید راهکار قانونی دارد و آن بازشماری است و این راه هموار بود.

از قول آقای موسوی در محافل سیاسی ادّعا شده که من مسئله‌ی ابطال انتخابات را در جلسه‌ای با حضور آقای هاشمی و آقای خاتمی و ... مطرح کردم و آن‌ها هم با ابطال موافقند.

این نقل قول ظاهراً به گوش رهبری هم رسیده و ایشان هم به آن واکنش نشان داده‌اند. خودشان در این جلسه نقل کردند من این ادّعا را دنبال کردم؛ از طریق واسطه‌ای از آقای هاشمی سوال کردم آیا چنین چیزی صحّت دارد؟ آقای هاشمی گفته بود آقای موسوی در جلسه‌ی مورد اشاره بحث ابطال را مطرح کرد، ولی من با آن مخالفت کردم. فرمودند: از آقای خاتمی هم توسّط فردی پرسیده شد، ولی او هم پاسخ داده بود که با نظر آقای موسوی مخالفت کرده است.

روز یکشنبه 24 خرداد هم آقای موسوی با رهبر انقلاب دیدار کرد.

آقا گفتند در این دیدار آقای موسوی بحث تقلّب و ابطال را مطرح کرد و من تأکید کردم: آقای موسوی شما عقلت را دست بچّه‌ها نده؛ ابطال یعنی چه؟ چرا انتخابات با این عظمت را باید ابطال کرد؟ ادّعاهایتان را از مسیر قانون دنبال کنید و اگر مشخّص شد تقلّب یا تضییع حقّی شده، من از استیفای حقّ شما دفاع خواهم کرد؛ امّا به او تأکید کردم طرح ابطال انتخابات بی معنا است و من زیر بار آن نمی‌روم. ظاهراً آقای موسوی پذیرفت که از مسیر قانونی ادّعایش را پیگیری کند، امّا بعد که رفتند، دومرتبه مردم را برای فردا (دوشنبه) به تظاهرات فراخواندند و به اینکه مسائل از طریق قانونی پیش برود تمکین نکردند.

همچنین آقا در خصوص دعوت مردم به شورش، به بخش دیگری از مصاحبه‌ی روز قبل از انتخابات آقای موسوی با مجلّه‌ی آمریکایی تایم اشاره کردند؛ وقتی خبرنگار از وی می‌پرسد با اختیارات کمی که رئیس جمهور در برابر رهبری دارد چه کار می‌خواهید بکنید؟ آقای موسوی می‌گوید: حضور مردم در خیابان مسائل را حل می‌کند.

حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای بار‌ها درباره‌ی دلایل ناموجّه و غیرقانونی بودن ابطال انتخابات در مجامع عمومی توضیح داده‌اند. آیا در این خصوص مطلبی برای بازگویی دارید؟ چون عدّه‌ای این شبهه را مطرح می‌کنند که انتخابات به این دلیل باطل نشد که آقای احمدی نژاد پیروز آن بود.

از جمله مواردی که ایشان بیان کردند این بود که ما در دوره‌های قبل هم در برابر ابطال انتخابات ایستادیم و این کار را نکردیم؛ اشاره کردند به انتخابات مجلس ششم در تهران. در آن مورد، شورای نگهبان حکم به ابطال داد و به لحاظ قانونی هم در حیطه‌ی مسئولیّت و شأن شورای نگهبان بود که این کار را بکند. امّا رهبر انقلاب با استفاده از اختیارات رهبری در قانون اساسی، تصریح کردند که جلوی این کار ایستادم و اجازه ندادم انتخابات مجلس ششم در تهران باطل شود، به رغم اینکه وجود تخلّف محرز بود.

در مورد انتخابات دوّم خرداد هم رهبری در جلسه‌ی 26 خرداد 1388 با نمایندگان ستاد‌های کاندیدا‌ها اشاره کرده بودند که فردای دوّم خرداد و انتخاب آقای خاتمی، یکی از مسئولان دولتی پیش من آمد و گفت که انتخابات باید ابطال گردد و من آنچنان با او برخورد کردم که انتظار نداشت.

یعنی رهبری با ابطال مخالفت کرده‌اند، صرف نظر از نتیجه.

بله؛ صرف‌نظر از نتیجه‌ای که وجود دارد؛ چون در این دو انتخابات اصلاح‌طلبان رأی آورده بودند. ایشان تأکید کردند نه تنها زیر بار ابطال انتخابات نرفته و نخواهد رفت، حتّی تأخیر در برگزاری انتخابات مجلس هفتم را هم که عدّه‌ای دنبال آن بودند، نپذیرفتند؛ زیرا یک آسیب جدّی به کشور و ایجاد بحران برای مردم و نظام است. همان طور که سیره‌ی امام هم نسبت به این مسئله اینگونه بوده است. یعنی اصل انتخابات آنچنان اصل مهمّی است که حریم آن نباید به این سرعت و یا با بهانه‌های واهی و غیرقانونی و یا با اردوکشی خیابانی مخدوش شود.

ایشان گفتند اگر انتخابات باطل شود، باید ده بیست روز دیگر مجدّداً برگزار شود؛ چه کسی باید انتخابات را برگزار کند؟ وزارت کشور و شورای نگهبان. خب آقایان می‌گویند به این دو تا که اعتماد نداریم، پس مسئولان باید عوض شوند. وزیر کشور به مجلس معرّفی شود، رأی بیاورد یا نیاورد؛ سپس رئیس ستاد انتخابات و دیگر عناصر اصلی هم باید عوض شوند. از طرف دیگر اعضای شورای نگهبان هم باید عوض شوند؛ یعنی پنج شش ماه کشور تعطیل و دچار بحران شود.

به بیان رهبری، مسئله اصلی این بود که این افراد نمی‌خواستند تسلیم قانون شوند و فکر می‌کردند که می‌توانند با کشاندن مردم به خیابان‌ها، نظام را تسلیم خواست غیرقانونی و غیرمنطقی و بحران آفرین خود کنند؛ وَالّا اگر این‌ها در چهارچوب قانون عمل می‌کردند، راه باز بود. همچنان که به گفته‌ی آقا: من به خودشان و نمایندگانشان و افراد بسیاری که خیرخواهانه برای حلّ و فصل مسائل، در ارتباط با این آقایان بودند، گفتم درباره هر صندوقی که شکایت دارند بازشماری انجام شود؛ حتّی موافقت کردم به شکل تصادفی تعدادی از همه صندوق‌ها بازشماری شود و اگر تغییری ایجاد شد، بازشماری را برای تعداد بیشتری از صندوق‌ها ادامه دهند و برای این کار از شورای نگهبان خواستم زمان را برای بررسی زیاد کنند. البتّه آن‌ها تن به بازشماری صندوق‌ها ندادند، ولی این کار هم انجام شد و نتیجه بازشماری با آنچه اعلام شده بود، مغایرتی نداشت. به اعتقاد آقا معلوم بود دیگرانی هستند که پخت و پز می‌کنند و این افراد را اداره می‌کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان