خبرگزاری فارس: آیتالله تهرانی در سال 1316 هجری شمسی به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیتالله میرزا عبدالعلی تهرانی یکی از شاگردان حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود. حضرت آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی تحصیل علوم دینی را از دوران کودکی آغاز کرد. وی در امر تحصیل علوم جدیت فوقالعادهای داشت که این خصیصه بزرگ تا پایان عمر همراه او بود. ایشان برای مدت 4 سال به مشهد مقدس مهاجرت کرد و در آنجا به فراگیری علوم دینی نزد اساتید بزرگی چون ادیب نیشابوری پرداخت.
سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار ادامه تحصیل دهد. ایشان در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی(ره) مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی، آیتاللهالعظمی گلپایگانی و مرحوم علامه طباطبائی راه یافت.
پشتکار و نبوغ آیتالله مجتبی تهرانی باعث شد تا ایشان در سنین جوانی به درجه اجتهاد رسیده و توانستند از نزدیکان و خصیصین امام خمینی(ره) شوند. مقبولیت علمی ایشان نزد امام خمینی(ره) به جایی رسید که حضرت امام به ایشان اجازه داد تا نوشتهها و تقریرات درس بیعشان را جمعآوری و به صورت یک اثر مستقل منتشر کنند.
پس از رحلت آیتالله بروجردی که امر خطیر مرجعیت متوجه حضرت امام خمینی(ره) شد ایشان حاجآقا تهرانی را مأمور جمعآوری فتاوا و تنظیم اولین نسخه رساله خویش کردند. تمام این اتفاقات زمانی به وقوع پیوست که از عمر آقا مجتبی تهرانی فقط 25 سال گذشته بود.
سه سال بعد از اینکه امام (ره) به نجف تبعید شدند آیتالله آقا مجتبی تهرانی به ایشان پیوستند تا از محضر استاد و همجواری با مزار علی ابن ابیطالب(ع) بینصیب نمانند. اما این معیت زیاد طول نکشید و ایشان به امر حضرت امام(ره) در سال 1349 به تهران آمدند و از زمانی که به تهران آمدند با برگزاری کلاسهای اخلاق و دروس مختلف هیچگاه فعالیت فرهنگی دینی خود را تعطیل نکردند تا به ملکوت اعلا پیوستند.
* به عنوان فرزند آیتالله تهرانی چه ویژگیهایی در ارتباط با خانواده از ایشان سراغ دارید، لطفاً توضیح دهید؟
ایشان ویژگیهای خاص خودشان را داشتند. این ویژگیها در ابعاد مختلف نمایان بود. در بحث خانواده موضوعی که برای خود ایشان مهم بود تکالیف شرعی بود و اینگونه نبود که بیرون و در درون خانهاش متفاوت عمل کند، رفتار ایشان در بیرون خانه و داخل خانه یکی بود. در خانه آنچه به عنوان تکلیف شرعی بر عهده داشت از رفتار و اخلاق به نحو احسن انجام میداد و هیچگاه عواطفش بر تکلیف شرعیاش غلبه پیدا نمیکرد، اگر شرع گفته در حوزه تربیت فرزند این موارد باید رعایت شود تمام موارد را با دقت خاص رعایت و تمام دستورات اسلامی را اجرا میکردند. عواطف و محبت به جای خود اما حتی با اعضای خانواده هم براساس تکالیف شرعی برخورد داشتند.
* هر انسانی یک ویژگی خاص داشته و جامعه او را با آن ویژگی میشناسد. از منظر شما چرا آیتالله تهرانی مرد اخلاق نام گرفت؟
ایشان بحث اخلاق را در عمل پیاده میکردند و این موضوع بسیار مهم است. ما انسانها خیلی اوقات ادعای بسیاری از مسائل را داریم اما در عمل هیچ کاری نمیکنیم اما ایشان که معروف به مرد اخلاق بودند اخلاق عملی داشتند. قبل از آنکه در مورد اخلاقیات توصیهای برای مردم داشته باشند خودشان عامل به همان مباحث اخلاقی بودند و عیناً این مباحث را در عمل پیاده میکردند. ایشان همیشه میگفتند اخلاق توصیفی و توضیحی و توصیهای نیست خیلی از موارد آن عملی است یعنی وقتی گفته میشود دروغ حرام است نباید دروغ گفته شود و ایشان چون مقید به انجام ریزترین نکات اخلاقی بود از این جهت مشهور به مرد اخلاق شد. خیلی از افراد در حوزه اخلاقی بحث میکردند اما آنطور که باید و شاید به آن جنبه عملی نمیدادند، و این نکته پندآموز بسیار مهمی است. مردم از نظر رفتار و منش زندگی رعایت اخلاقیات را در ایشان میدیدند، مثلاً اگر توصیه میکردند انسان رغبتی به دنیا نداشته باشد این در زندگی خود ایشان پیاده میشد. در تمام موارد مانند خورد و خوراک، پوشاک، منش ساده زیستی مردم میدیدند که خود آیتالله تهرانی واقعاً این مسائل را رعایت میکند و این برای مردم بسیار مهم بود. لذا مردم سخنان آیتالله تهرانی را عیناً در خودشان میدیدند و این برای مردم بسیار دلنشین بود.
* رفتار آیتالله تهرانی با شما چگونه بود؟
طبیعی است که هر انسانی دوست دارد فرزندانش خوب تربیت شوند بهویژه کسی که عالم و متخلق به اخلاق اسلامی است در این موضوع بسیار همت دارد. ایشان کسی بود که هم و غمش بیشتر از همه چیز روی فرزندانش بود همیشه ایشان میگفتند من آن منبری را که بیرون باید بروم اول در خانه برای خانواده میگذارم، چیزی را که به مردم باید بگویم اول برای زن و بچهام اجرا میکنم که نگویند این حرفها فقط برای دیگران است. اول بچهها و خانواده خودم را تربیت میکنم بعد دیگران، لذا از هر جهت اخلاق ایشان در رفتار با خانواده و فرزند بسیار خوب بود. یک نکته در این میان برای من بسیار مهم بود و آن این موضوع بود که احساسات بر ایشان حاکم نمیشد آنجائی که میدید خطابی از من سر زده واقعاً من را متنبه میکرد، این موضوع که بچه من هستی و حالا چیزی به تو نگویم ابداً این مسائل نبود. لذا تا آنجا که توانشان بود و آنچه که در زمینه تربیت و آموزههای اسلامی بود سعی کردند ما را تربیت کنند.
* زندگی و سیره بزرگان همگی درس است، چه درسهایی از این شخصیت والا گرفتهاید؟
من درسهای بسیاری از ایشان گرفتهام. اخلاق و آموزههای والای دینی و اسلامی سر جای خودش، نکتهای که برای من بسیار مهم و مؤثر بود پشتکار ایشان در راهی که داشتند، بود. اگر تشخیص میداد که راهی را باید برود تمام هم و غمش این بود تا این مسیر را طی کند و تا انتهای آن راه برود علیالخصوص در بحثهای علمی و درس و تدریسشان.
ایشان شبهایی که فردای آن روز کلاس حوزوی داشتند جایی نمیرفتند؛ میگفتند من تدریسم اول است، وظیفه من این است که طلبه تربیت بکنم و تمام هم و غمشان هم همین بود. نسبت به تحصیل علم و تحصیل همت میگماشت زمانی که ایشان در سلک طلبگی بودند جزو بهترین فضلا بودند و بیشترین پشتکار را در مباحث علمی داشتند.
خاطرم هست که خودشان نقل میکردند، بعد از اینکه از قم هجرت کردند به سمت نجف، ایشان تمام درسهای سطوح عالی را در قم تمام کرده بود و به درجه اجتهاد هم رسیده بود نیازی نبود حوزه علمیه نجف برود و درس بخواند.
حضرت امام (ره) هم خیلی رضایت نداشتند ایشان به نجف تشریف ببرد اما رفتند با تمام سختیها و مشکلات و با وجود همراه بودن خانواده و فرزندان کوچک، بهطوری که آن زمان من نوزاد بودم. در این زمان حضرت امام(ره) به فرزند مرحومشان حاج آقا مصطفی فرموده بودند: «من از پشتکار علمی آقا مجتبی بسیار خوشم میآید.» در درس خواندن آنقدر مصر بود که حوزههای علمیه مختلف را ببیند درک کند و از آن بهره ببرد که این مطلب برای ما هم بسیار مهم بود.
ایشان خیلی در خانه مصر بود که فرزندانش مراتب عالی علمی را بگذرانند و درس بخوانند حالا در هر رشتهای که شد، علیالخصوص در بحث طلبگی و علمی و اخلاقی ایشان بسیار دقیق و حساس و مصر بودند. ایشان هیچگاه حاضر نبودند کلاس درسشان تعطیل شود، آخرین جلسه اخلاقی را که قبل از محرم تشریف بردند ایشان با چند مسکّن و با وجود تب بالا، رفتند و درسشان را شروع کردند در صورتی که هفته قبل ایشان در بیمارستان بستری بود هرچه دکترها گفتند برای ادامه درمان بمانید ایشان حاضر نشدند و گفتند درس در ایام محرم را میخواهم خودم شروع کنم، یادم هست آن سه شب ما زیر بغل ایشان را گرفتیم تا به مجلس برسد.
* ایشان خطبه عقد هم میخواندند و در این هنگام توصیههایی هم برای جوانان داشتند، در این خصوص لطفاً توضیح دهید؟
ایشان زمانی که خطبه عقد میخواندند در حق جوانان دعا میکردند و توصیه میکردند در زندگی آنچه را که دستورات اسلام است به آن عمل شود. چیزی که ایشان بارها به جوانان تأکید میکردند میگفتند: «قدم اول ترک گناه» و بعد انجام واجب الهی بود.
انجام واجبات و ترک محرمات اولین قدم است و همین کار بسیار بزرگی است. وقتی دو نفر با هم یک زندگی را شروع میکنند تا آنجا که میتوانند باید به دستورات اسلام عمل کنند. یکی دیگر از توصیههای ایشان تشریک مساعی و کمک به یکدیگر در زندگی مشترک بود. در زندگی اختلافنظر و اختلاف سلیقه است اما بنا به دستورات شرع باید عمل شود زندگی و پیوند ازدواج پیوند الهی است نباید به این پیوند نگاه عادی داشت این یک پیوند الهی است که اگر این موضوعات رعایت شود آثار معنوی بسیار خوبی از خود به جای میگذارد، مثل فرزند صالح به جای گذاشتن و باقیات صالحات.
* آیتالله تهرانی در مباحث اخلاقی صاحبنظر بودند، شاخصه ایشان در تدریس علوم اخلاقی به چه نحو بود؟
یک نکته بارزی که آیتالله تهرانی نسبت به علمانی دیگر داشتند از این جهت بود که ایشان جامعیتی در علوم داشتند. ایشان در میان مردم به عنوان استاد اخلاق معروف بودند اما در حوزه فقه، اصول، مباحث کلامی و تفسیر هم جامعیت داشته و دقت نظر فراوان داشتند ایشان سالها کلاسهای تفسیر داشتند.
در مباحث اخلاقی یک سبک جدیدی را آوردند که یک سبک تخصصی و دید مجتهدانه به مباحث اخلاقی بود. در مباحث اخلاقی کمتر کسی را میبینید که یک موضوعی را بخواهد با تمام زوایا به صورت تخصصی بحث کند. از آیات و روایات ادله مباحث اخلاقی را بررسی میکردند.
ایشان یک بحث دعا را در 6 ماه رمضان متوالی (آن هم دعاهای غیرماثوره نه دعاهایی که از ائمه هدی آمده) در 180 جلسه بحث دعا را داشت،260 جلسه فقط پیرامون تقوی بحث میکردند. درباره مرگ 100 جلسه بحث کردند. یک روش و منشی که ایشان در بحثهایش داشت و خیلی هم مهم بود این موضوع بود که روایات را با استفاده از روایات دیگر معنی و تفسیر میکرد. این کار بسیار تسلط میخواهد. به عنوان مثال در تفسیر مرحوم علامه طباطبایی یک ویژگی تفسیر المیزان ایشان این است که آیه را به وسیله آیه تفسیر کردهاند. از خود آیه تفسیر آیه دیگر را آورده است خودشان هم میفرمودند که به من میگویند: «تو در اخلاق اجتهاد میکنی.» و واقعاً هم همینطور بود.
لذا ایشان یک گنجینه و دائرهالمعارف اخلاقی از خود به جای گذاشته که در آینده کتاب میشود. مثلاً بحثهایی که در 10 سال گذشته پیرامون قیام امام حسین (ع) داشتند تحت عنوان سلوک عاشورایی در 10 جلد منتشر شده است که هر سال ایشان یک موضوع از ابعاد قیام امام را بحث کرده مانند هجرت، غیرت دینی، در ده موضوع. به دنبال این هستیم که در موسسه نشر آثار ایشان مباحث اخلاقی را هم به صورت کتاب چاپ و توزیع کنیم.
*سیره آیتالله تهرانی در برخورد با مردم چگونه بود؟
یکی از جلوههای منش و سلوک ایشان این بود که ایشان جزو علمایی بودند که برای مردم بسیار سهم الوصول بودند مردم به راحتی به ایشان دسترسی داشتند سالیان سال ایشان از منزل میآمد سر بازار سوار ماشین میشد نماز را میخواند بین دو نماز مسئله میگفت من یادم میآید بعضی وقتها یک ساعت تا یک ساعت و نیم بعد از نماز مینشست تا مسائل مردم را پاسخ دهد با مردم برای مشورت با ایشان میآمدند، که با حوصله گوش میداد و جواب میداد.
خیلی بی تکلف بود. کمتر فقیه و مرجعی پیدا میکنید که مردم اینقدر راحت به او دسترسی داشته باشند لذا ایشان پناهگاه بزرگی برای مردم بود روحانیون هم باید به همین سبک و سیاق باشد. ایشان دیدشان این بود که من روحانی در قبال مردم وظیفه دارم و باید در همه حال پاسخگوی مسائل شرعی اخلاقی اسلامی ایشان باشم . در دوران بیماری هم تا جایی که توان داشت سؤالات مردم را پاسخ میداد حتی سپرده بود چون توان نشستن نداشت در راه تا نزدیک ماشین جواب مردم را بدهد و کسی به مردم کاری نداشته باشد. این رفتار آیتالله باید برای روحانیون یا کسی که امام جماعت میشود الگو باشد.
* نظر آیتالله تهرانی نسبت به مقولات سیاسی و اجتماعی روز چگونه بود؟
خلاف تصورات برخی که ایشان را از فضای ظاهری سیاسی دور میدیدند و ظاهراً ایشان در هیچ پست و مقامی نبود، اما بینش و تحلیل سیاسی ایشان نسبت به وقایع اجتماعی بسیار بصیرانه و حکیمانه بود و ایشان دقت نظر بالائی در این زمینه داشتند، ایشان همیشه میگفتند اگر در آن دنیا از من در مورد اینکه شما میتوانستید نقطه نظرات خود را برای اصلاح امور ارائه دهید سوال شود من باید نظرات خود را برای اصلاح امور اما نه به صورت علنی ارائه دهم.
ایشان در حوزه امر به معروف و نهی از منکر تذکرات خودشان را میدادند اما آنجا که نیاز بود خصوصی تذکر دهند ایشان اصلاً اهل تعارف نبودند حتی با عالیترین مقامات مملکتی اصلاً اهل تعارف نبود. آنچه را که میدانست باید تذکر داده شود و ارائه راهکار داده شود میگفت. شاید من بتوانم به جرات بگویم هیچکدام از علما و مراجع در ارتباط با مسائل اجتماعی و کشوری نسبت به مسئولین مانند آیتالله تهرانی صریح اللحن نبودند، اما هیچگاه هم از ایشان جملهای که باعث تضعیف و اختلاف شود عنوان نشد. ایشان اعتقاد به این اصل داشتند که نظام و مجموعه نظام باید حفظ شود اما از آن طرف اگر مسئلهای در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی پیش میآمد از باب تذکر دادن به این وظیفه هم عمل میکردند.
* به عنوان نزدیکترین فرد به آیتالله تهرانی روحیات ایشان را چگونه میدیدید؟
ایشان خیلی اهل تعبد بودند. ایشان به شکل ویژهای محبت به ائمه معصومین(ع) داشتند و میگفتند من هر چه دارم از باب ارادتی است که به این خاندان دارم شاید شما کمتر کسی را پیدا کنید که مانند آیت الله تهرانی سالیان سال در ایام محرم و صفر هر روز بعد از کلاس درس در طول دو ماه مدام ذکر مصیبت بگویند.
در ماه رمضان هر روز ذکر مصیبت را بعد از نماز داشتند و عشق و ارادت و محبتی که داشتند برای خاص و عام زبانزد بود. به ادعیه مفاتیح و اعمال مختلف در مناسبتها خیلی مقید بود و این ادعیه را هیچگاه ترک نمیکردند. دعاها و اذکاری که وارد شده به آن عمل میکردند و اعتقاد داشتند که این دعاها و اذکار و اعمال اثر دارد. یکی از مواردی که ایشان در زندگی خیلی رعایت میکردند و به ما نیز رعایت آن را تأکید داشتند ارتزاق از راه حلال بود. خیلی به این مسئله تأکید داشتند که هر لقمهای را انسان نخورد. ایشان از لقمه شبههناک پرهیز میکرد و میفرمود لقمه خیلی اثر دارد. مراقبت شدید داشتند در این مسئله و میگفتند این در تربیت فرزندان بسیار مؤثر است. این دقت نظرها باعث میشد شخصیت ایشان معنویتر شود.
* زیباترین خاطرهای که از ایشان دارید چیست؟
یک هفته قبل از محرم ایشان در بیمارستان بستری بود. شب آخر ذیالحجه که پنجشنبه بود به اصرار ایشان را از بیمارستان مرخص کردند سه شب اول محرم ایشان در مجالس حضور داشتند بعد دوباره به بیمارستان منتقل شدند روز تاسوعا از حاجآقا چینی خواستیم که به بیمارستان بیایند و برای ایشان چند خط ذکر مصیبت کنند. وقتی ایشان آقای چینی را دیدند به ایشان گفتند یادت میآید که من تمام کارهایم را به نام سید الشهداء شروع کردم. ایشان فرمودند وقتی از نجف به تهران آمدم اولین روزی که رفتم مسجد جامع تهران برای و اقامه نماز جماعت سوم شعبان روز ولادت امام حسین (ع) بود اولین شبی که جلساتم را شروع کردم سوم شعبان بود و با نام امام حسین(ع) تمام کارهایم را شروع کردم. این عشق و ارادت و محبت برای من درسآموز بود. از طرفی هم دیدیم که ایشان اربعین رحلت فرمودند و واقعاً از این دنیا هم با امام حسین(ع) رفتند.
* رابطه آقا مجتبی تهرانی با امام راحل به چه نحوی بوده است؟
آیت اله تهرانی از خصیصین و حواریون امام(ره) بود. شاید بتوان گفت نزدیکترین فرد در حوزه در زمان خودش به امام (ره) بود. خیلی رابطه تنگاتنگی با امام داشتند. علاقهای که حضرت امام(ره) به حاجآقا مصطفی فرزند خودشان داشتند به ایشان هم داشتند، در این باره خاطره زیاد است به عنوان مثال یک نمونه آن را ذکر میکنم وقتی امام به نجف تبعید شده بودند آیتالله آقا تهرانی هم در آن گرما به نجف رفتند. در آن دوران با وجود سختیهای بسیار حضرت امام(ره) اجازه نمیدادند برای خانهاش آن کولر تهیه شود. والده ما تعریف میکرد یک روز قبل از ظهر درب منزل ما را زدند و یک کولری را آوردند و در حیاط گذاشتند. ظهر که حاجآقا مجتبی تشریف آورد تعجب کرد و از همسرش پرسید ماجرای این کولر چیست؟ ایشان در جواب حاج آقا مجتبی گفتند این کولر را از منزل امام(ره) آوردهاند.
آیتالله تهرانی از حاجآقا مصطفی فرزند امام جویای این موضوع میشود. حاجآقا مصطفی در پاسخ ایشان میگویند: در یک سال و نیمی که به نجف آمدیم حضرت امام اجازه خرید کولر نمیدادند. وقتی هم که اجازه دادند گفتند اگر قرار است کولر بخرید دو تا باید باشد برای آقا مجتبی هم بخرید، ایشان یک طلبه هستند من هم یک طلبه هستم. چطور ایشان در گرما باشند و من زیر کولر خنک؟
خیلی از علما و فضلای قم برای درس امام به نجف آمده بودند اما امام(ره) علاقه وافری به ایشان داشتند. رساله امام(ره) را حاجآقا مجتبی تدوین و تنظیم کردند، امام به هر کسی این اجازه را نمیداد، اطمینان علمی زیادی به حاجآقا مجتبی داشتند و این محبت متقابل بود بهطوری که آقا مجتبی تهرانی میگفتند آن درسی را که من از امام(ره) در زندگی گرفتم از پدرم فرا نگرفتم و امام (ره) به عنوان پیر و مراد آیتالله تهرانی بود.