روزنامه جام جم - عیسی محمدی: گاهی اتفاق میافتد که چیزی را برای خودمان نخواهیم یا حوصلهاش را نداشته باشیم، اما وقتی پای عزیزانمان به میان بیاید، خودمان را به آب و آتش میزنیم و آنها را فراهم میسازیم.
به این نیرو و قدرت، نیرو و قدرت اهرم میگویند؛ یعنی علاقه به عزیزان یا هر چیز دیگری باعث ایجاد اهرمی در زندگی ما میشود تا شرایط فعلیمان را تغییر داده و بهتر کنیم. این در حالی است که اگر فقط و فقط بحث خودمان در میان بود، کار خاصی انجام نمیدادیم. به همین نسبت، شاید ما کارآفرینی نکنیم یا از نظر مالی و شغلی به جایگاه قابل قبولی نرسیم، ولی وقتیکه پای فرزندانمان به میان میآید، آنوقت است که خودمان را به آبوآتش میزنیم تا به بهترین جایگاهی که لیاقتش را دارند، برسند.
در گفتوگوی این شماره، قصد داریم کمی درباره تربیت فرزندان کارآفرین و موفق از حیث شغلی و مالی صحبت کنیم. طرف گفتوگویمان نیز دکتر رضا یادگاری است. دکتر یادگاری را بهاینعلت برای گفتوگو انتخاب کردهایم که از یکسو خود کارآفرین بوده و موفقیتهایی مالی و شغلی بهدست آورده، از سوی دیگر دکترای تخصصی کارآفرینی دارد و مهمتر اینکه با بسیاری از کارآفرینان حشرونشر داشته و زندگینامه بیش از 300 کارآفرین زبده را به چاپ رسانده است. طبیعی است که چنین شخصی باید تجربههای جالبی در این حوزه داشته باشد.
موضوع بخش ما، اقتصاد خانواده و عوامل مؤثر بر آن است. میخواهیم با شما که کارتان تحقیق درباره کارآفرینی است، درباره تربیت فرزندانی کارآفرین صحبت کنیم.
این روزها مدام به این فکر میکنم که فقر، در کل اتفاق جالبی نیست. اینکه آدمی فقیر به دنیا بیاید، البته یک اتفاق منفی محسوب نمیشود. بالاخره شرایط اجتماعی، ممکن است برای هر کسی بهگونهای رقم بخورد و خارج از اختیارات ما باشد. اما اینکه پس از رسیدن به بلوغ ذهنی و کسب اطلاعات لازم، فقیر باقی بماند، این حتما یک اتفاق منفی است. حضرت امیر علیهالسلام میفرماید کسی که زمین و خاک دارد ولی فقیر است، ملعون است.
یا در احادیث آمده است که فقیر حتی در سرزمین خود در غربت و شخص غنی حتی در سرزمین غریبه هم آشناست. حتی در فرهنگ اسلامی ما نیز فقر نکوهش شده. اینکه درباره توجه به فقرا گفته میشود، منظور کسانی است که در مرحله استضعاف مالی قرار دارند و به هر دلیلی، با وجود تلاششان واقعا نتوانستهاند زندگی خوب یا معمولی داشته باشند.
به نظرتان در وضعیت فعلی کشور ما، که بههرحال با مشکلات اقتصادی زیادی روبهرو هستیم، این صحبتهای شما میتواند توجیهی داشته باشد؟
بله. البته اصلیترین وظیفه در این زمینه برعهده حاکمیت و دولت است که باید زیرساختها را فراهم کند. اما وقتیکه مشکلاتی وجود دارد، ما نمیتوانیم منتظر بمانیم. نکته بعدی آن است که حاکمیت و دولت تنها زیرساختها را کانالیزه میکنند، باقی کارها را خود مردم انجام میدهند. در واقع دولت اختیار تام را به مردم میدهد، اما خودش بهشدت مراقب است که حق و ناحقی صورت نگیرد و قانونی نقض نشود و افراد و سازمانهای قویتر، افراد و سازمانهای ضعیفتر را نبلعند.
در واقع دولت، به قول ما کارآفرینان، نقش شتابدهنده معنوی و قانونی و حتی مالی را ایفا میکند؛ اما کارهای اصلی را خود مردم باید انجام بدهند. با این وجود، اگر کاری صورت نگرفته باشد، نباید منتظر نشست. یکی از اصول موفقیت این است که نباید منتظر کسی، چیزی، فرصتی و موقعیتی بمانید. پس در چنین شرایطی هم میتوان دست به کار و موفق شد؛ حالا اگر هم در حد کارآفرینان و افراد خیلی موفق هم نشدیم، دستکم میتوانیم یک زندگی نرمال و معمولی ایجاد کنیم.
هرچند که من معتقدم حداقلهای لازم در کشورمان وجود دارد و فردی اگر اراده کند، هر کجای ایران که باشد میتواند به سوی موفقیت پیش برود.
برگردیم به سوال ابتدایی. نگاهتان به پرورش کودکانی که در آینده از حیث مالی و شغلی موفق یا کارآفرین شوند، چیست؟
اساس زندگی آدم بر مبنای یک نقشه راه است. بدانید که میخواهید به کجا بروید و نقشهای برای رفتن و غلبه بر موانع داشته باشید. طبیعی است فردی که نقشه راه داشته باشد، میتواند از کسانی که قبلا این راه را طی کرده باشند، استعلامات لازم را بکند تا خطاهای صورتگرفته توسط آنها را انجام ندهد.
اینکه ما شروع به چاپ زندگینامه کارآفرینان بزرگ کردیم، به همین دلیل بود. چون من حس میکردم نمونههای وطنی برای بیان مسیری که بزرگان ما رفتهاند، وجود نداشته و ندارد. پس پدر و مادرها اگر میخواهند فرزندانی کارآفرین و موفق پرورش بدهند، باید ببینند دیگرانی که به مرحله کارآفرینی و موفقیت شغلی و مالی رسیدهاند، چطور این مسیر را طی کردهاند.
حالا که ما به کتابهای شما دسترسی نداریم، برایمان نکتههایی طلایی از این کتابها بیان میکنید؟
حتما. در ابتدا باید درک کنیم فرزندان ما بیش از آنکه به صحبتهای ما توجه داشته باشند به رفتارهای ما توجه خواهند داشت. اگر ما عملاً افرادی ناموفق باشیم، چرا باید فرزندان ما به افرادی موفق تبدیل شوند؟ به قول جامعهشناسان، در این صورت فرزندان ما در وضعیتی قرار میگیرند که شرایط فعلی را بازتولید میکنند. یعنی اگر در شرایط عدم موفقیت مالی و شغلی باشیم، شرایطی خانوادگی و ارتباطی ایجاد میکنیم که به طور غیرمستقیم پیامهایی دال بر نشدن و ناممکن بودن،فقر و... به فرزندانمان منتقل خواهد کرد.
پس اولین مرحله این است که والدین به خاطر فرزندان خود هم که شده، بروند و اطلاعات لازم را کسب کنند و به موفقیتهای مالی و شغلی برسند. حالا اگر این اتفاق هم نمیافتد، دستکم این آگاهی را داشته باشند که وضعیت خودشان از حیث شغلی و مالی مناسب نیست. پس بهتر است فرزندانشان را نزد کسانی بفرستند که از نظر مالی، شغلی و کارآفرینی به جایگاه خوبی رسیدهاند. حالا این دیدارها میتواند تعمدی و خانوادگی باشد که این افراد برای فرزندان شما صحبت کرده یا مشاوره بدهند یا در قالب تورگردیهای صنعتی، تجاری و ... باشد یا در قالب کارآموزی، یعنی نزد یکی از متخصصان فامیل و ... باشد یا شرکت در کلاسهای مختلف. به هر حال راههای مختلفی وجود دارد.
جایی در کشورمان وجود دارد که فرزندانمان را بخواهیم برای استعدادیابی به آنجا ببریم که اساساً ببینیم استعداد کارآفرینی و شغل خاصی را دارند یا نه؟
متأسفانه در ایران چیزی با عنوان نظام استعدادیابی نداریم. نظام استعدادیابی، یعنی گروهی از متخصصان و روانشناسان بیایند و با مطالعه ژنتیک، توانمندیها، تربیت پدر و مادر و شرایط خانوادگی و...، تشخیص بدهند که چه کارها و مهارتهایی برای بچهها خوب است. بعضی از مدارس هم که چنین ادعایی دارند، متأسفانه کار شاخصی انجام نمیدهند و بیشتر دنبال راضی نگهداشتن پدر و مادر هستند تا تشخیص استعداد واقعی فرزندان. عجیب است که از نظر آنها، بیشتر فرزندان ما استعداد دکتر و مهندس و... شدن دارند! چرا که با گفتن چنین چیزهایی، پدر و مادر بیشتر خوشحال میشوند و پول این مدارس هم از جیب آنها تأمین میشود دیگر.
برگردیم به آموزههایی که دربارهشان صحبت میکردید...
بله، من با کارآفرینان بزرگ زیادی نشستوبرخاست داشتهام. جالب است که بذرهای کارآفرینی این گروه در دوران کودکی و نوجوانی کاشته شده و در کنار بذرها، البته باید زمین حاصلخیزی هم وجود داشته باشد، باید نگهداری هم وجود داشته باشد. بحث نگهداری از این بذرها که بهعهده پدر و مادر است. بهندرت اتفاق میافتد که زمین ذهنی برخی از فرزندان ما حاصلخیز نباشد که موضوع بحث ما نیست. بسیاری از این کارآفرینان، موفقیت امروزشان را مدیون آموزههایی از پدربزرگها و پدران و مادران خود بودهاند.
بخش اعظم آنها در دوران نوجوانی و کودکی، کار نیمه وقت داشتند و به پدر یا پدربزرگ یا عمو یا داییشان کمک میکردند. یکی از کارآفرینان برایم تعریف میکرد در دوران کودکی، پیش دندانسازی که دوست پدرش بوده، میرفته تا کار کند و کار یاد بگیرد. چند روز اول را همراه با پدرش میرفته، اما روزهای بعدی که مسیر را یاد گرفته بود، خودش به تنهایی میرفت. با اولین حقوقی هم که گرفت برای خودش ساعت و برای مادرش لباس و روسری خرید. هر ماه حقوق میگرفت و چند تابستان همینطوری کار میکرد. نکته جالب اینکه وقتی پدرش مرحوم شد، تازه همان روز بود که فهمید پولی را که تحت عنوان حقوق میگرفته، پدرش به صورت مخفیانه به دوستش میداده تا با عنوان حقوق به پسرش بدهد.
وقتی این کارآفرین متوجه ماجرا شده بود، احترامش نسبت به پدرش چند برابر شد و با خودش عهده کرد برای فرزندش هم چنین کاری را انجام بدهد.
دیگر چه توصیههایی برای عملی شدن این فرآیند دارید؟
پدر و مادر باید خودشان اقدام کنند و فرزندان را درگیر دورهها و جاهای گوناگون کنند تا ببینند استعداد چه کاری را دارند. نکته بعدی اینکه پدر و مادر، نباید انتظار داشته باشند که فرزندانشان، آرزوها و کمبودهای آنها را جبران کنند. از سوی دیگر الان مشکلات اقتصادی زیاد شده و دغدغه والدین، بیشتر سیر کردن شکم فرزندانشان است. از سوی دیگر چون ناچارند زیاد کار کنند، مدام فکر این هستند که آنها را باید کجا بگذارند که بتوانند به کارهایشان برسند. این اشتباه است. باید برای تربیت حرفهای بچهها، از جمله تربیت شغلی و استعدادیابی، مالی و ... وقت بگذارند و برنامه داشته باشند. متأسفانه والدین از فرصت عید و تابستان استفاده نمیکنند که بچهها چیزی یاد بگیرند، بلکه صرفاً آنها را به کلاسهایی میفرستند که به نوعی از دستشان راحت شوند!
پیشنهاد اکید من به والدین این است که تابستانها، یک ماه و هر طور شده مرخصی بگیرند و با فرزندان خود به مکانها و موقعیتهای مختلفی سر بزنند؛ اعم از کارگاه، بیمارستان، کارخانه،فروشگاه و... . با فرزندان خود از این کارها و زندگی و موفقیت و حتی دلایل شکست خودشان صحبت کنند. در این مسیر، خواهند دید که فرزندانشان به کدام یک از این موقعیتها و شغلها واکنش مثبت و طبیعی نشان میدهند. در این صورت استعداد فرزندان خود را درک خواهند کرد. واقعاً چه اشکالی دارد فرزندمان کنار یک دستفروش یا واکسی بنشیند و کارش را ببیند؟ میدانم سر والدین شلوغ است، اما تربیت فرزندان جزو مهمترین کارهای ماست و ما در همه حال، باید وقت برای این امور مهم داشته باشیم.