زارعی در سالروز نامه حضرت امام به گورباچف:

دیپلمات‌ها به دوره‌های آموزشی پیشرفته حِکمی و تجربی نیازمندند

خبرگزاری فارس، مجتبی زارعی عضو هیئت علمی اندیشه سیاسی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس بسیج اساتید کشور در سالروز تسلیم نامه امام خمینی (ره) به گورباچف یادداشتی را در اختیار خبرگزاری ما قرار داده است.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

جهان در حال تغییر است، اما وزارت خارجه ایران از تغییر جا مانده است؛ امام خمینی قدس سره الشریف در پایان عمر شریف خود این تغییر را به دیپلمات‌های ایرانی یادآوری کرد؛ آنگاه که برای تعلیم و آموزش فهم تغییر؛ پیامی تاریخی به صدر هیئت رییسهٔ اتحاد جماهیری شوری مرقوم کردند؛ گورباچف اگر چه یک دهه بعد اعتراف کرد که به درستی به آموزش و تعلیمات اهدایی رهبر الهی ایران توجهی نکرد، اما به نظر این نگارنده، بیش از غفلت گورباچف؛ ستاد ادوار وزارت خارجهٔ ایران، خود بزرگترین فراموش کار توجه راهبردی به پیام امام خمینی است؛ به راستی چند وزیر و معاونین وزارت خارجه و یا چند نفر از دیپلمات‌های ایرانی به دالّ مرکزی این نامه در باز اندیشی و بازسازی امکانات ایرانی _. اسلامی نامه برای فهم و تبیین تمدن فردا توجه کردند؟

اگر وزارت خارجه به فلسفهٔ وجودی و ارکان و مؤلفه‌های این متن فلسفی، هویتی و آموزشی وقوف می‌یافت آیا وضع مان در گفتگو‌ها و مذاکرات همانند برجام می‌شد؟ همان وضعی که جان کری در ساختمان نمایندگی ایالات متحده در وین بعد از پایان برجام خطاب به دیپلمات‌های آمریکایی گفت که بعد‌ها برای نوه‌های خود تعریف کنید که ما چطور توانستیم بدون شلیک حتی یک گلوله، بر ایرانی‌ها پیروز شویم! گواین که وزارت خارجه، اینک در توطئه تقسیم کار بین آمریکا و اروپا، منفعلانه منتظر گوشه چشمی از این همدست ریا کار شیطان بزرگ است؛ اما اگر هیئت رییسهٔ وزارت خارجه ادوار و اکنون، گوش جان خود را بر لسان حکیمی، چون امام خمینی (ره) مستعد شنیدن نکرده باشد می‌توان لطائف و ظرائف دیپلماسیِ تعلیمی مندرج در نامهٔ روح الله را به اجمال به کارگزاران و دیپلمات‌ها عرضه کرد:

1- نامه به ما می‌آموزد که سیاست و بخصوص، دیپلماسی کاملا ایدئولوژیک است؛ اما تفاوت دیپلماسی اسلامی با دیگر دیپلماسی‌ها این است که در اینجا نقطهٔ عزیمتش، توحید و ممذوج به دین و سیاست است، اما در دیگر صنایع دیپلماتیک، شرک و اتحاد روحیات مشرکانه و ماتریالیستی غلبه دارد؛ از این رو دروغ بزرگ جریان شبه تکنوکرات وطنی، مبنی بر سکولار و یا خنثی بودن تدوین و تألیف سیاست خارجی یا ناشی از کُند ذهنی یا به دلیل سمپاتی آن‌ها به تشکیلات و نظام سلطه است.

2_متن نامه و ترکیب ارسال کنندکان نامه به شوروی به ما می‌گوید؛ بی همرهی حکیم ظلمات است مذاکره، زیرا دیپلمات بدون تجهیز به حکمت و فلسفه تقریبا قابل اعتماد یا قابل اتّکاء نیست.

3_ محور مذاکرات و دیپلماسی‌ها هر چه که باشد نهایتا حول انسان است و بدون رعایت کرامت انسان هیج کاری پیش نخواهد رفت.

4_ تولید پیام و سیاست تعلیم و آموزش در دیپلماسی، روشی قرآنی است ضمن این که از موضعی متقن خبر می‌دهد در عین حال به معنی دخالت در امور داخلی دیگر کشور‌ها نیست؛ چون پیام با جان انسان مواجهه دارد نه با منافع ملّی و منابع سرزمینی.

5_نامه یاد می‌دهد که اگر در سخت‌ترین شرایط همانند جنگ هم قرار داشته باشید چنانچه اهل ابداع و ابتکارباشید می‌توان به دنیا نشان داد که از جایگاهی رفیع برخوردار هستید؛ روشی که اکنون تقریبا به فراموشی سپرده شده است.

6_متن نامه می‌آموزاند که محور‌های مذاکره فقط اقتصاد و سیاست نیست بلکه فرهنگ و مذهب هم از مؤلفه‌های قدرت است و می‌توان ضمن رعایت آداب جاری دیپلماتیک به عرضه دین و مکتب ناب پرداخت و حریف را در مذاکرات تحت الشعاع پایه‌های حقیقی و فطرت مدار قدرت خویش نمود.

7_متن نامه می‌گوید فطرت بین الاذهانی‌ترین نقطه عزیمت برای مذاکره و گفتگو‌های دیپلماتیک است؛ زبانی که در ستاد و سفارتخانه‌ها، زبانی غریبه است و جزو گمشده‌های دیپلماسی در سال‌های اخیر است.

8_ متن نامه می‌گوید عرفان اسلامی، حکمت و فلسفه اسلامی از چنان «ظرفیت» و «سماحتی» برخوردار است که می‌شود آن را در مذاکره با سران و ملّت کفر و الحاد و نیز دولت‌های ستیزه‌گر به کار بست.

9_ ترکیب هیئت اعزامی به شوروی به ما می‌گوید سیاست در اسلام، مردانه و تابعی از جنسیت نیست؛ بلکه ابتناء یافته بر علم و فضیلت است؛ حضور یکی از زنان در هیئت اعزامی به شوروی جزو شاهکار‌های دستگاه فقاهت حکیمانه است؛ ابداعی که موضع خود را با تحجر و تقلید هم سوا می‌کند.

10_ تأکید بر دفاع از مسلمانان زیر ستم اتحاد جماهیر شوروی در نامه و سهیم دانستن ایران در سرنوشت مسلمانان به ما می‌گوید: نباید در دفاع از مسلمانان کم گذاشت بلکه باید وفق نصوص صریح اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی در ایفای این رسالت کوشید.

11_نامه آموزش می‌دهد که دیپلمات‌ها نباید نظام و ساختار کنونی قدرت دائر بر تقسیم جهان به قدرت‌های بزرگ و قدرت‌های درجه دوم را به رسمیت بشناسند.

13_ نامه به حکمرانان، سیاستگذاران و کارگزاران می‌آموزاند که با موضعی قاطع به قدرت‌های بزرگ با صورتی شفاف اعلام کنند که اسلام به آن‌ها بی‌نیاز است بلکه آن‌ها هستند که نیازمند این مکتب جامع خواهند بود.

14_نامه یاد می‌دهد که مذهبی بودن نه تنها عیب و مخدر نیست بلکه منبع قدرت، عدالت و آزادی است و آن مذهبی که جزو مخدرات به شمار می‌آید مذاهب و یا اسلامیات آمریکایی است.

15_ نامه به کارگزاران و دیپلمات‌ها تأکید می‌نماید که منابع شناخت و نیز منابع قدرت، صرفا حس و ماده نیست و این به ماتریالیسم و پوچی و انسان تک ساحتی می‌انجامد؛ معلوم است اگر کارگزار و دیپلمات، مادی اندیش باشد؛ سرسپرده ظواهر فریبنده قدرت‌های مادی، اما پوشالی خواهد شد.

16 _به رخ کشاندن شهر قم مقابل شهر‌های استراتژیک جهان همانند مسکو و واشنگتن در نامه امام به گورباچف یاد آوری می‌کند که قدرت یک شهر و کشور در گام نخست به نظام دانشی و قدرت نرم افزاری آنهاست؛ پرواضح است دلالت رهبران و هوشمندان شوروی به قم ناشی از اعتماد به نفس مکتبی ما، مقابل تجدد سوسیالیستی و نیز تجدد لیبرالی است؛ اعلام مرجعیت قم در نامه به سران سوسیالیسم، نحوی تخفیف مرجعیت و ابهت مادی شهر‌های تمدنی جهان است.

17_نامه به ما می‌گوید که کارگزاران باید به جمع روش‌ها در نگاه به خدا، انسان و جامعه آنگونه که به حکمت متعالیه و ره آموز سیاست متعالیه است برگردند؛ یعنی همان جمع بین حکمت، فلسفه، فقه، عرفان و سیاست که نقطهٔ عزیمتش جمع منابع شناخت و منابع معرفت است.

18_نامه به انسان سالم و به خصوص به کارگزاران جهان اسلام و ایران تأکید دارد که اگر از کمونیسم کاری ساخته نبود به این معنا نیست که باید به کاپیتالیسم روی آورد؛ زیرا پس ازبن بستِ صورتی از مدرنیسمِ ورشکستهٔ روسی _. سوسیالیستی نمی‌توان برای نجات بشر و جهان به دیگر صورت‌های مدرن و پست مدرن در همان سنت مدرن نقل مکان کرد؛ از این رو نباید به بازی باز بودن هر درباغ سبز دیگری در مواجهه با مشکلات دل داد و شیدای آن شد؛ به دیگر سخن، دستگاه معرفتی فقاهتِ حکیمانه با این نامه به غلبهٔ مشهورات زمانه مبنی بر جدایی سوسیالیسم و لیبرالیسم پایان داد و با استدلال اعلام کرد که این دو ایدئولوژی، مکاتبی واحد از سنت فلسفی غرب هستند.

19_نامه همچنین مبشّر ابتذال وسقوط لیبرال دموکراسی است؛ عدم اعتقاد واقعی به خدا؛ چون مشکلهٔ انسان فقط مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست؛ کارگزاران اسلامی نباید ظهورات تصنعی و پرزرق و برق لیبرال دموکراسی را پایان تاریخِ انسان و جهان تلقی کنند؛ آیا برخی کارگزاران سیاست خارجی و بعضی رجال سیاست داخلی نمی‌خواهند باور کنند که ابر انسان فوکویاما ابطال شده و فرو پاشیده است؛ اگر روشن ضمیری آن حکیم دوران را درک نمی‌کنید لااقل به حرف‌های اخیر واضع نظریهٔ آخرین انسان لیبرال دموکراسی هم بی توجه خواهید بود؟!

20_نامه به کارگزاران و دیپلمات‌ها یاد می‌دهد که در مذاکرات از خویش ضعف نفس نشان ندهند، چون حامل بار امانات ملّتی کهن و انقلابی اند.
از مجموع مؤلفه‌های ذکر شده، به نظر نگارنده باید ساختار وزارت خارجه در افق انقلاب اسلامی تغییر کند؛ دیپلمات‌ها و آموزش‌های دیپلماتیک متناسب با سنت‌های دانشی و تجربی ایرانی _. اسلامی تغییر و تحول یابند؛ در گام نخست وزارت خارجه از حیث علمی و تجربی، خود، ستاد و دیپلمات‌ها را با مضامین بلند و حِکمی نامهٔ امام خمینی رضوان الله علیه آشنا سازد. آیا هنوز باورنکردند دیپلماسی ایدئولوژیک است و باید در راستای دست یابی به منافع ایران و اسلام به حکمت اسلامی تجهیز شود.

در صورتی که وزارت خارجه بخواهد و اراده کند بسیج اساتید برای هم افزایی با سفرا و نمایندگان ایران حاضر است پس از صلاحدید سفیر کبیر تسلیم تعلیمی نامهٔ امام امام خمینی به گورباچف؛ میزبانی حکیم متألّه حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی و دیپلمات‌ها و اعضای ستاد وزارت خارجه را برای برگزاری دوره‌های اندیشه‌ای پیشرفتهٔ تفسیر عقلی و تجربی نامه برای رسیدن به وزارت خارجه‌ای پیشرفته‌تر را برعهده گیرد؛ گو این که عقل حکم می‌کند وزارت خارجه و دیپلمات‌ها گوهر‌های وجودی نامه‌ای که خود استعداد چندین واحد آموزشی رادارد از زبان شارح بزرگ آرای امام خمینی (ره) دریابندو آن را به ابزار کار خود در مواجهه با نمایندگان سیاسی دیگر مکاتب ایدئولوژیک در حوزه‌ی دیپلماتیک تبدیل کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان