مقدمه
امروزه ضرورت آموزش زبانهای بیگانه توسط طلاب بر کسی پوشیده نیست.[1] و کم نیستند طلاب مسلط به یک یا حتی چند زبان بیگانه. مسیری که این طلاب امروزه به آسانی طی میکنند در سالیانی نهچنداندور کمی صعبالعبور بود. شاید بتوان شهید بهشتی را ایدهپرداز آموزش زبان انگلیسی در حوزه قم دانست. دبیر زبان انگلیسی دبیرستان دین و دانش قم که علاوه بر تدریس شبانه زبان برای طلاب، با تأسیس مدرسه حقانی و طرح هجدهسالهی آن، انگلیسی را جزو دروس اصلی طلاب قرار داد؛ طرحی که در اواخر دهه شصت به مدرسه شهیدین منتقل شد تا این مدرسه در کنار واحد زبان مدرسه معصومیه، سردمداران آموزش زبان در حوزه باشند. اما رسمیترین گام حوزه، تأسیس مرکز آموزش زبان در سال 1388 بود. در ادامه نیز با تأسیس مراکزی نظیر جامعة المرتضی و مرکز مطالعات اسلامی و… آهنگ رشد مجامع حوزوی در عرصه بینالملل و تشویق طلاب برای حضور در این عرصه شتاب بیشتری گرفت.اما در این میان مسألهای که نباید فراموش شود، آسیبشناسی دقیق زبانآموزی طلاب است؛ لذا در این نوشتار برخی موارد را تذکر میدهیم. البته پیش از آن ذکر چند نکته ضروری است:
نگارنده بهعنوان طلبهای که سالها دغدغه تبلیغ بینالمللی داشته، مدتهاست مشغول فراگیری زبان خارجی بوده و تجاربی (ولو ناچیز) در عرصه تبلیغ بینالمللی دارد. هدف این نگاره بههیچعنوان سیاهنمایی دربارهی فعالیتهای انجامشده نیست؛ بلکه صرفاً با جوزدگی حاکم بر گرایش و تشویق به سمت زبان خارجی مخالف است. بیشک طلاب مخلصی که جهادگرانه، در جایجای این کره خاکی در پی نشر و تبلیغ معارف اسلام هستند، نزد خدای متعال مأجور بوده و بههیچعنوان منظور نظر این نوشته نیستند. آفات و آسیبهای زبانآموزی طلاب به شرح ذیا است.
1. تعریفنشدن چشمانداز مشخص در حوزه
با عرض پوزش از محضر تمامی دستاندرکاران اعزام مبلغ و نهادهای ذیربط، متأسفانه با گذشت نزدیک به چهاردهه از انقلاب، هنوز سیاستی کلان، راهبردی و البته اجرایی در زمینه تبلیغ، حتی در داخل کشور وجود ندارد؛ چه رسد به خارج از کشور (برخلاف حوزه اهل سنت یا حتی نظام روحانیت مسیحی). از دیگرسو اگرچه در سالهای اخیر و با تأسیس برخی مراکز تربیت و اعزام مبلغ، بهظاهر(!) مدیریت منابع انسانی و زبانآموزان حوزوی سامانیافته اما آنچه در عرصه اجرا دیده میشود با همان سیاستهای نیمبند و شناخت استعدادها و تواناهاییها فاصله دارد؛ بهگونهای که اولاً مسئولین امر آشنایی چندانی با زبان ندارند و ثانیاً در بزنگاه اعزام، نقش رابطهها بر شایستگیها ارجحیت مییابد. این رویه از یکسو موجب کاهش بازدهی تبلیغ و از سوی دیگر سرخوردگی یک طلبهی تراز انقلاب اسلامی میشود که با هدف تبیین انقلاب خمینی به میدان آمده است.
2. عدم تبیین هدف و گاه اهداف ناصحیح
خودباختگی در مقابل جهان غرب و همکلامی با جماعت موبور چشم آبی، عارضهایست که استعمارگران سالها در پی نهادینهساختن آن بودهاند. همین معزل موجب میشود تا در دید برخی از مردم، یک طلبه زباندان و با سطح سواد متوسط وحتی پایین حوزوی، بر طلاب فاضل ارجحیت پیدا کند. از سوی دیگر امتیازات احتمالی و حتی گاه موهوم تبلیغ خارج از کشور و همینطور سودای جهانگردی با عبا و عمامه (هم تبلیغ میکنیم و هم سیاحت) خود میتواند در تضعیف اخلاص نقش داشته باشد. امام موسی صدر با آن جایگاه علمی – که بهقول مرحوم خوئی از مراجع آینده بود – صرفاً بنابر تکلیف پا به عرصه تبلیغ در لبنان گذارد.
3. نبود غنای لازم علمی و معنوی
گفته شد که در ضرورت تبلیغ بینالمللی هیچ بحثی نیست؛ اما چه کسی باید این مهم را عهدهدار شود؟ آیا هر طلبهای توانایی، استعداد، ذوق و بصیرت لازم برای تعامل با یک غیر مسلمان یا غیرشیعه را دارد؟ آیا رفع تزاحمات بین احکام شرعی (که در محیط بیگانه بسیار اتفاق میافتد) از هر طلبهی و در هر سطحی برمیآید؟ بگذریم از آن طلبهی پایه پنج و ششی که بدون هیچگونه سابقه تبلیغی – حتی در روستاهای خودمان – دوسال تمام به تهران میرفت تا زبان کرهای بیاموزد و اکنون هم مشغول به دعوت هموطنان جناب جومونگ به آغوش اسلام است! از سوی دیگر تمحض در آموزش زبان و دائمیبودن آن امری است لابد منه؛ لذا کم نیستند طلابی که وارد این عرصه میشوند و طبیعتاً – اگر به هزاران دلیل بعد از چند ترم ناقابل انصراف ندهند – پس از مدتی فرصت کافی برای مطالعه دروس اصلی حوزوی نخواهند داشت. بازهم گذر میکنیم از آفات طبیعی زبانآموزی نظیر مشاهده فیلم زبان اصلی و گاه نسخه اصلی (فافهم و لا تتوقف!).
اصالتیافتن تدریجی زبان
بیگمان همانگونه که ادبیات عربی نقش اصلی در فهم دین دارد، زبان دوم نیز صرفاً ابزاری برای عرضه معارف و ایفای وظایف طلبگی است. اما گاه دیده میشود که طلاب زبانآموز به تدریج به دید استقلالی به زبان نگریسته و با توجیهاتی نظیر: «الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله»، «شهید بهشتی هم تدریس انگلیسی داشتند»، «اصلاً تدریس مکمل تحصیل است» و… وارد عرصه تدریس میشوند (در این زمینه، بررسی سبقه حوزوی برخی اساتید فعلی زبان قم در آموزشگاههای آزاد، جالب توجه خواهد بود). این تغییر رویه یعنی جاماندن سربازان و افسران جنگ نرم از قطار صدور انقلاب.
کلام آخر
در پایان لازم به ذکر است که اولاً این موارد تنها گوشهای از مطالبی بود که ذیل این عنوان میگنجید؛ ثانیاً همهی ما خاک پای طلاب مجاهدی هستیم که خالصانه پای در این میدان گذاردهاند؛ امثال شهید محمدحسین ابراهیمی که پس از فعالیتهای اثربخش در کشور گویان (آمریکای جنوبی) بهدست عمّال صهیونیسم جهانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. یادش گرامی و راهش پرراهرو باد.
پی نوشت
[1] پیشتر احتیاج به زبان، زبانهاى خارجى نبود، امروز احتیاج است به این، یعنى جزو برنامه تبلیغات مدارس باید زبان باشد، زبانهاى زنده دنیا؛ آنهایى که در همه دنیا شایعتر است. این باید یکى از چیزهایى باشد که در مدارس دینى ما که میخواهند تبلیغ بکنند؛ این امروز محل احتیاج است؛ مثل دیروز نیست که ما صدامان از ایران بیرون نمىرفت. امروز ما مىتوانیم در ایران باشیم و به زبان دیگرى همهجاى دنیا را تبلیغ کنیم؛ در همه جا مبلغ باشیم؛ و علاوه بر آن امروز رفتن به همه جاى دنیا یک امر آسان و عادى است که مبلغین ان شاء اللَّه باید تربیت بشوند و فیضیه و دانشگاه ما باید یک دانشگاه و یک فیضیه باشد براى همه دنیا؛ تبلیغ براى همه دنیا؛ براى همه کشورهاى عالم (صحیفه امام، ج18، ص103)