محسن آزموده؛ جریانهای فکری بازتابی از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و آینهای برای رصد تحولات آنها هستند، همچنان که به نوبه خود تلاشهایی برای توضیح این دگرگونیها و احیانا تاثیرگذاری بر روند آنها محسوب میشوند. بازخوانی و بازاندیشی در میراث فکری یک اندیشمند اجتماعی در دورههای گوناگون را نیز از این منظر میتوان توضیح داد.
علی شریعتی، بدون تردید، مهمترین و تاثیرگذارترین روشنفکر ایرانی دهه 1350 خورشیدی بود که با وجود مرگ زودهنگامش در سال 1356، کار و آثارش همچنان مورد مطالعه و نقد و ارزیابی قرار میگیرد و موافقان و مخالفانی را برمیانگیزد. نکته مهم آن است که این همراهان یا منتقدان نیز خود در طول زمان تغییر میکنند و در دورههای زمانی مختلف، از یک سر طیف به طرف دیگر آن حرکت میکنند و بالعکس.
با مقدمهای که ذکر شد، روشن میشود که جهت این همراهیها یا نقدها را میتوان برمبنای شرایط زمانه و دگرگونیهایی که از سر گذرانده، مورد مطالعه قرار داد، ضمن آنکه وجه یا وجوهی از شریعتی که در این خوانشهای مکرر برجسته میشود، در ربط مستقیم با وضعیت کنونی شکل میگیرد.
در سالهای اخیر، شاهد ظهور جریان یا حلقه یا گروهی فکری در پهنه فرهنگی ایران هستیم که خودشان یا دیگران (اعم از منتقدان یا همدلان یا توصیفگران) ایشان را «نوشریعتی» میخوانند. ذیل این عنوان کلی نیز معمولا شماری از پژوهشگران، محققان، اساتید و صاحبنظران نامآشنای ایرانی در حوزه علوم انسانی در رشتههای جامعهشناسی، فلسفه، تاریخ، علوم سیاسی و اقتصاد قرار میگیرند.
در میان این چهرهها معمولا سه فرزند دکتر شریعتی، یعنی احسان (پژوهشگر فلسفه)، سوسن (پژوهشگر تاریخ) و سارا (پژوهشگر انسانشناسی) حضور دارند و در کنار آنها، معمولا چهرههایی، چون عباس منوچهری (پژوهشگر علوم سیاسی)، حسین مصباحیان (پژوهشگر فلسفه)، هاشم آقاجری (پژوهشگر تاریخ)، امین قانعی راد (پژوهشگر جامعهشناسی)، کمال اطهاری (پژوهشگر اقتصاد)، بیژن عبدالکریمی (پژوهشگر فلسفه) و... و شمار زیادی از شاگردان آنها نیز قرار میگیرند.
البته اطلاق عنوان جریان یا حلقه یا گروه به این اسامی و قرار دادن آنها ذیل عنوان کلی «نوشریعتی»، بدون روشن شدن دقیق این عنوان، اولا به آن معنا نیست این چهرهها آگاهانه و کاملا ارادی به تاسیس یک جریان یا حلقه یا گروه پرداختهاند و ثانیا میان رویکرد و نگاه این افراد به شریعتی و نحوه قرائتشان از او تفاوتهای اساسی مطرح است و ثالثا هیچ بعید نیست هر یک از این پژوهشگران از اینکه نوشریعتی خوانده شوند، یا طرح فکریشان چنین نامیده شود، راضی نباشند.
اما در مجموع و با یک نگاه سادهساز و نادقیق و از منظر کسی که جریانهای فکری معاصر ایران را بررسی میکند، میتوان این افراد را (با وجود میل شخصی خودشان شاید) نوشریعتی خواند. ظهور و بروز این جریان نیز معمولا در همایشها، نشستها، گفتارها و نوشتارهای مطبوعاتی و بعضا کتابهایی است که در سالهای اخیر، در جهت بازخوانی میراث فکری علی شریعتی عرضه شده است.
با وجود تفاوتها و اختلاف دیدگاههایی که ممکن است میان پژوهشگران مذکور در قرائت دکتر شریعتی وجود داشته باشد، میتوان به طور نسبی اشتراکاتی را برشمرد که اطلاق عنوان نوشریعتی به ایشان را به نحو ایجابی ممکن میسازد. نخستین وجه مشترک همه این اندیشمندان نگاه همدلانه و مثبتشان به دکتر شریعتی است، البته با حفظ موضع انتقادی. این پژوهشگران، هر یک از موضع خود و به درجات متفاوت، میراث شریعتی را یکسره منفی ارزیابی نمیکنند، برخلاف آنها که با شریعتی و آثار او به هیچوجه بر سر مهر نیستند و به جهات گوناگون او را متهم میکنند.
دومین وجه اشتراکی نوشریعتیها، توجه به او عنوان اندیشمندی اجتماعی است. وجه جامعهشناختی شریعتی و توجهش به مسائل اجتماعی از دید نوشریعتیها حائز اهمیت است، بهویژه در روزگار ما که روشنفکران عمدتا یا به فلسفه و مسائل تئولوژیک میپردازند یا بهدنبال نسخههای روانشناختی برای مسائل هستند.
سومین ویژگی شریعتی از دید نوشریعتیها، آن است که شریعتی با وجود همه کاستیهای احتمالی دانشی و ضعف تحلیل، روشنفکری حاضر در میدان و حساس به مسائل بود و ارتباط موثری با طیف وسیع و گسترده مخاطبانش داشت، خصوصیتی که در زمانه ما از دست رفته و روشنفکران به فرض ارتباط با مخاطبانشان، گعدههایی گسسته از یکدیگر را تشکیل میدهند و از تاثیرگذاری وسیع و گسترده ناتوان هستند.
چهارمین ویژگی شریعتی که مورد پسند نوشریعتیهاست، توجه او به سنت ما و تلاشش در بازخوانی آن است. شریعتی به میراث فکری و فرهنگی ایران اسلامی توجه جدی دارد و بخش قابلتوجهی از آثارش را میتوان کوشش برای بازخوانی انتقادی (درست یا غلط) این سنت خواند.
شریعتی به صرف ترجمه نظریههای غربی اصرار ندارد و برعکس بر بازگشت به خویشتن پافشاری میکند. اما بازگشت به خویشتن شریعتی نه از جنس سنتگرایی و نه از قماش تجددستیزی است، او میکوشد (به زعم خود) خوانشی انتقادی از سنت (متناسب با زمانه خود) برای تغییر در شرایط امروزش ارایه کند.
جریان نوشریعتی با همه تنوع و تکثری که در دل خود دارد، امروز یکی از جریانهای اصلی فکری در ایران است و از رهگذار ویژگیهای مذکور برای آن، میتوان به خلأهایی پی برد که روشنفکری امروز ایرانی از آن رنج میبرد. ضمن اینکه بایسته است با بررسی دقیق گفتارها و نوشتارهایی که نوشریعتیها عرضه کردهاند، میزان کارآمدی و فایدهمندی آنها برای حل مشکلات فعلی را سنجید.