خلیل موسوی؛ سردار حسین رحیمی صبح روز گذشته در حاشیه ششمین طرح دستگیری سارقان شهر تهران در جمع خبرنگاران با اشاره به بازداشت 193 نفر از مجرمان مختلف در این مرحله از طرح اظهار کرد: این افراد در قالب 46 باند، اقدام به ارتکاب جرائم مختلف میکردند.62
نفر از مجرمان بازداشت شده در سرقتهای به عنف، زورگیری و گوشی قاپی فعالیت داشتند و این متهمان در مجموع به 680 فقره سرقت و زورگیری اعتراف کردند. همچنین 34 نفر از مجرمان بازداشت شده در این طرح که در غالب 10 باند فعالیت داشتند به 175 فقره سرقت منزل، مغازه و اماکن اعتراف کردند.
69 نفر از سارقان در زمینه سرقت خودرو، موتورسیکلت و لوازم خودرو فعالیت داشتند که به 1340 فقره سرقت اعتراف کردند.
بازداشت سارقان قاتل پس از پنج سال
دو سارق مسلح که با نقشهای زیرکانه پیرمردی را گول زده و او را هدف سرقت قرار داده بودند در گفتگو با خبرنگار ما ماجرای سرقت را لو دادند.
چند سال داری؟
30 ساله هستم.
نقشه سرقت مرگبار را چه کسی کشید؟
دختری که دوستم او را میخواست او برای دوستم شرط گذاشته بود که اگر از خانه پیرمرد سرقت کنی من با تو ازدواج خواهم کرد.
آن پیرمرد را از کجا میشناخت؟
خواهر همان دختر میشناخته است. خواهر نامزد دوستم با این پیرمرد صیغه بود و این نقشه را به اجرا گذاشت. آن روز آن دو دختر یعنی نامزد دوستم و خواهرش در خانه پیرمرد ثروتمند بودند که در را برای ما باز کردند و ما داخل شدیم و یکدفعه پیرمرد از سر و صدای ما از اتاق بیرون آمد و همین که او را دیدیم دست و پایش را گرفتیم و بستیم و دلارهایی که داشت را دزدیدیم که یک میلیون تومان و خوردهای به هر کدام از ما رسید.
به خاطر همین هم آدم کشتید و هم سرقت کردید؟
ما نمیدانستیم که قرار است پیرمرد کشته شود و بعدا فهمیدیم که او فوت شده است. باور کنید تا لحظه دستگیری مان از قتل پیرمرد خبر نداشتیم و هنوز هم نمیدانیم او برای چه مرده است. ما فقط دست و پای او را بستیم و در آنجا رهایش کردیم و بعد از آن از خانه اش فرار کردیم.
سارقان موتور سنگین
مردی که با دوستان خود نقشههای عجیبی برای سرقت داشت ادعای عجیبی را در گفتگو با خبرنگار ما مطرح کرد.
چه شد سارق شدی؟
یک فردی سرم را کلاه گذاشت و همین انگیزهای شد برای این که سرقت کنم.
چطور سرت را کلاه گذاشت؟
او حوالههایی از خارج از کشور میگرفت که من برای نقد کردنشان باید پول خرج میکردم. من در بازار مغازه لاستیک فروشی دارم و او مرا گول زده بود که با پولهایی که از مردم میگیریم این کارها را کنم تا اینکه بالاخره چکهایم برگشت خوردند و هر چه به او زنگ زدم که بیاید و قولهایی که داده بود را عملی کند قبول نکرد تا اینکه تمامی خطوطش را هم خاموش کرد.
چقدر بدهی بالا آوردی؟
یک و نیم میلیارد تومان.
برای فرار از دست پلیس اعلامیه هم چاپ کردی؟
راستش را بخواهید این کار را کردم بلکه آن آدمی که به من بدهی داشت بیاید و طلبم را بدهد.
شاید هم برای اینکه طلبکارها و پلیس از سرت دست بردارند؟
خیر اینطور نبود. من میدانستم که بالاخره قرار است دستگیر شوم، اما فکر دیگری هم به سرم نمیرسید.
سرقتها را به چه شکلی انجام میدادی؟
با اسلحه وینچستر و با کارتی جعلی که مربوط به ماموران آگاهی بود به س. راغ صاحبان موتورسیکلتهای سنگین میرفتم و موتورهایشان را که غیرمجاز بود میگرفتم.
رجیستری قوری گوشی!
این دسته از سارقان هر کاری میکنند تا گوشیهای سرقتی شان ردیابی نشوند. در گفتگو یکی از مالخرهای این سارقان پرده از راز کارهایش برداشتیم.
چه کاری میکردید؟
ما گوشیها را میخریدیم و سریال شان را تغییر میدادیم.
به چه طریقه ای؟
کاری نداشت. وقتی شما یک دستگاه داشته باشی میتوانی این کار را کنی.
هر نوع گوشیای یک دستگاه مخصوص به خود را دارد. برای مثال گوشیهای سامسونگ یک دستگاه مخصوص دارند و ما میتوانستیم با آنها شماره سریال گوشی را تغییر دهیم.
این دستگاه کاربردش همین است؟
خیر. دستگاه برای فلش کردن گوشی هاست، اما خب بیشتر برای تغییر سریال گوشی به کار میآید.
سارقی که خودش را کشت!
دوستانش میگویند در محاصره پلیس گیر کرده بود که تصمیم آخر خودش را گرفت. او تیر خلاصی به سمت خودش شلیک کرد و خلاص. این همه داستان مردی است که از دوستش روایت میکنیم.
شما برای چه بازداشت شده اید؟
من کمپ دار هستم و دوست یکی از دزدها من را لو داد.
جرم دوستت چیست؟
خدابیامرز جرمش جعل و سرقت و همه چیز بود. سوابق زیادی هم داشت. ما را هم اینگونه گیر انداخته است.
فوت شده است؟
بله. در خیابان جمهوری پلیس او را شناسایی میکند و به همراه دوستانش قصد بازداشت او را داشته است که یکدفعه او با اسلحهای که همراه داشت از دست پلیس متواری میشود، اما وقتی خودش را در محاصر ماموران پلیس میبینید با شلیک یک گلوله خودش را خلاص میکند.
یعنی یکدفعه به این کار دست میزند؟
خیر. ابتدای امر به سمت پلیس شلیک میکند، اما از آنجایی که هفت تیر بیشتر نداشت تیر آخر را به سمت شقیقه خودش شلیک میکند. فکر کنم هیچ وقت فکر نمیکرد دوباره بازداشت شود.
خلاف اصلی دوستت چه بود؟
میگویند سکه جعل میکرده است. یکی از همین سکهها را به خودم داده بود. همه را با این سکهها خر میکرد. فکر میکردیم سکهها واقعی هستند، اما نگو جعل میکند. خیلی در کارش دقیق بود به طوری که حتی مغازه دارها هم اشتباه میکردند. طلافروشها هم نمیفهمیدند که سکهها جعلی است.
با چه ادعایی شما دستگیر شدید؟
دوست خدابیامرزم به من تهمت زده است که دستگاه جعل سکه دست من است، اما واقعا اینطور نیست. من از آن دستگاه هیچ خبری ندارم.
منبع: هفت صبح