ماهان شبکه ایرانیان

درس ها و پیامدهای مقاومت مردمی در جنگ ۲۲ روزه غزه

متأسفانه جهان اسلام در سده های اخـیر همواره به نوعی با پدیدۀ شوم اشغالگری دست و پنجه نرم کرده، که آخـرین نمونۀ آنها اشغال عـراق و افـغانستان توسط آمریکاست. اما مهم ترین و جدّی ترین مسئله در جهان اسلام، مسئلۀ اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی است.

مقدمه

متأسفانه جهان اسلام در سده های اخـیر همواره به نوعی با پدیدۀ شوم اشغالگری دست و پنجه نرم کرده، که آخـرین نمونۀ آنها اشغال عـراق و افـغانستان توسط آمریکاست. اما مهم ترین و جدّی ترین مسئله در جهان اسلام، مسئلۀ اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی است.

تجزیۀ امپراتوری عثمانی و تقسیم آن بین کشورهای ذی نفوذ غربی، ضربه ای بزرگ بر پیکرۀ امت اسلامی بود. بـر اساس قرارداد «سایکس پیکو» و «سازونوف»، سه قدرت اصلی اروپا (روسیه، فرانسه، بریتانیا) سرزمینهای تجزیه شدۀ عثمانی را میان خود تقسیم کردند؛ اما انگلیس چندی بعد آن را مغایر سلطۀ خود بر کانال سوئز دید و در سـال 1917 مـیلادی با استفاده از ضعف روسیه پس از وقوع انقلاب اکتبر، از قرارداد سر باز زد و فلسطین را تحت قیمومت خود درآورد. همزمان ادّعای موهوم وحدت نژادی یهودیان عالم در انگلیس مطرح و به آن دامن زده شد و عده ای از یهودیان با حـمایت انـگلیس، اندیشۀ ملت واحد یهود را مطرح و جهت تشکیل کشوری مستقل برای آن ملت، اقداماتی را آغاز کردند که در نهایت، به اشغال سرزمین فلسطین و تأسیس رژیم غلصب صهیونیستی انجامید.

از زمان اشغال فلسطین تـا کـنون، همواره جنگ و تنش و درگیری در این سرزمین وجود داشته است. پس از شکست دولتهای عربی در مقابل رژیم صهیونیستی، گروههای مختلفی برای بازپس گیری این قطعه از جهان اسلام تشکیل شد که مهم ترین آنها کـه پشـتوانۀ دولتـهای عربی را هم به همراه داشـت و بـه نـوعی مسئلۀ فلسطین را تحت نظر و کنترل آنها پیش می برد، سازمان آزادی بخش فلسطین(ساف) بود. اما این گروه نیز در نهایت تن به سـازش داد. از آنـجا کـه اشغالگری و کشتار فلسطینیان توسط رژیم صهیونیستی ادامه داشـت، مـردم ناامید از حمایت دولتهای عربی، خود تصمیم به مقابله با اشغالگران گرفتند و در حرکتی ستودنی، انتفاضه را آغاز کردند که جنبش حـماس نـیز زایـیدۀ این نوع مقاومت است.

از نظر راهبرد مبارزه، جنبش حماس مـعتقد است که بهترین شیوه و راهکار برای مقابله با دشمن صهیونیستی، بسیج توانمندی های ملت فلسطین برای برافراشتن پرچم جـهاد و مـبارزه عـلیه حضور نامشروع صهیونیستها در فلسطین اشغالی به هر وسیلۀ ممکن است. حـماس در ایـن راه می کوشد تا زمان تکمیل شدن شرایط تعیین سرنوشت نبرد با دشمن صهیونیستی، شعلۀ مبارزه روشـن بـماند. فـعالیت نظامی همچنین به مثابۀ ابزاری بازدارنده در مقابل صهیونیستها کارایی خود را به خـوبی بـه اثـبات رسانده است. شاخۀ نظامی جنبش حماس به نام گردانهای شهید عزّالدین قسّام در همین راسـتا شـکل گـرفته است.

هدف نهایی حماس، آزادسازی همۀ سرزمین فلسطین است و بر اساس این راهبرد، حـرکت خـود را دنبال می کند؛ اما بنا به مقتضیات و شرایط، توافقنامه هایی را نیز با دشمن صهیونیستی امـضا کـرده اسـت. بر اساس توافقنامه ای که در 19 ژوئن 2008 میلادی بین رژیم صهیونیستی، حماس و 12 گروه شبه نظامی با مـیانجی گری کـشور مصر به امضا رسیده بود، حماس و رژیم صهیونیستی متعهد شده بودند تا از دسـت زدن بـه عـملیات مسلّحانه علیه یکدیگر خودداری کنند. پس از این قرارداد، حماس و رژیم صهیونیستی بارها یکدیگر را به نقض تـعهدات مـتّهم کردند. صهیونیستها پرتاب راکت به سمت فلسطین اشغالی و حماس نیز ادامۀ مـحاصرۀ اقـتصادی و سـوختی غزّه را نقض آتش بس عنوان کردند. سرانجام جنگ غزّه با حملۀ همه جانبۀ رژیم صهیونیستی به نـوار غـزّه آغـاز شد و پس از 22 روز مقاومت با اعلام آتش بس یکجانبه از سوی اشغالگران، پایان یافت. این جـنگ پیـامدهای مختلفی را در سطوح گوناگون به دنبال داشت که این مقاله درصدد است مهم ترین آنها را مورد بررسی قـرار دهـد.

نوار غزّه

طبق آمارهای 1996، رژیم اشالگر قدس پنج میلیون و 800 هزار نفر جـمعیت دارد کـه 80% آن یهودی، 15% عرب، 3% مسیحی، 2% دروزی و حدود 3000 نفر چرکسی هـستند. حـدود 140 هـزار صهیونیست در نوار غزّه و کرانۀ باختری و 200 هزار نـفر در بـیت المقدس شرقی و 130 هزار نفر در بلندی های جولان زندگی می کنند. شمار فلسطینیان ساکن کرانۀ باختری و نـوار غـزّه نیز 2 میلیون نفر است.(کـرمی، 1386، ص 31)

نـوار غزّه[1] نـاحیه ای در کـنار دریـای مدیترانه است که از جنوب غربی بـا مـصر و از شمال و شرق با فلسطین اشغالی هم مرز است. مساحت این منطقه در مجموع 365 کـیلومتر مـربع است که از 2% کل مساحت فلسطین (27009 کـیلومتر مربع ) تجاوز نمی کند. طـول ایـن ناحیه 45 و عرض آن 6 تا 11 کـیلومتر اسـت. در این منطقه حدود 1400000 نفر ساکن هستند که قریب 900000 نفر از آنان را پناهندگان سایر مـناطق فـلسطین تشکیل می دهند. نیمی از این پنـاهندگان در هـشت اردوگـاه ساکن هستند. در بـاریکۀ غـزّه سه شهر بزرگ و یـک شـهر متوسط قرار دارد که هر کدام از این شهرها تعدادی روستا و اردوگاه تابعه دارد. این شهرها بـر حـسب اهمیت عبارتند از: غزّه، خان یونس، رفـح و دیـرالبلح. (ولیدمحمد، 1384، ص 10)

مـنطقۀ غـزّه پرتـراکم ترین منطقۀ جمعیتی دنیا بـه حساب می آید که در هر کیلومتر مربع آن حدود 4500 نفر زندگی می کنند. این منطقه قبل از جنگ، بـه طـور کامل در محاصره بود و تنها از طریق چـند گـذرگاه بـه بـیرون راه داشـت و مردم آن، تمام نـیازهای خـود را از بیرون تأمین می کردند. گذرگاه رفح تنها معبر ساکنان به کشور مصر و جهان خارج به حساب مـی آید و پس از خـروج صـهیونیستها در سال 2005، توسط مأموران صهیونیست و هیئت ناظران اروپایـی و فـلسطینی کـنترل مـی شود(سـنایی راد، 1387، ص 8). نـوار غزّه از سال 1948 تا 1967 تحت سرپرستی مصر بود و در جریان جنگ دوم اعراب و رژیم صهیونیستی (1967)، به اشغال ارتش این رژیم درآمد. (ولیدمحمد، 1384، ص 5)

روستاهای غزّه

بسیاری از روستاها و آبادی های غزّه در جریان تـجاوزهای سال 1948 رژیم صهیونیستی تخریب شده اند. روستاهای باقیمانده عبارتند از: النزله (در حدود یک کیلومتری شمال شهر غزّه)؛ جبالیا (بزرگ ترین روستای غزّه، واقع در دو کیلومتری شمال شرقی آن)؛ بیت لاهیا (در هفت کیلومتری شمال شرقی غزّه)؛ بـیت حانون (در شـمال شرق شهر غزّه).(همان، ص 15-14)

اردوگاههای غزّه

اردوگاههای منطقه غزّه عبارتند از: الشاطی (در شمال غربی شهر غزّه)؛ جبالیا (بزرگ ترین اردوگاه، واقع در شمال روستای جبالیا)؛ النصیرات (در جنوب شهر غزّه و شمال غربی شـهر دیـرالبلح)؛ البریج (در کنار اردوگاه النصیرات )؛ المغازی (در جنوب شهر غزّه و شمال شرقی شهر دیرالبلح)؛ دیرالبلح (کوچک ترین اردوگاه، در غرب نوار غزّه).(همان، 16 - 15 )

شهرک سازی در نوار غزّه

بـه دلیـل تراکم بالا و روزافزون جمعیت اعـراب در نـوار غزّه، سرسختی مقاومت در برابر اشغالگری در این منطقه و محدود بودن منابع آبی، شهرک سازی صهیونیستها در نوار غزّه نسبت به سایر سرزمینهای اشغالی اعراب با تأخیر آغـاز شـد و از نظر تعداد شهرکها و شـهرک نشینان یـهودی نیز در مقایسه با کرانۀ غربی و بلندی های جولان محدود ماند.

سال 1970 شهرک سازی در نوار غزّه آغاز شد. با توجه به وسعت تقریباً 360 کیلومتر مربعی نوار غزّه، به طور متوسط در هر 20 کیلومتر مـربع یـک شهرک یا محل اسکان یافت می شود. پراکندگی جغرافیایی شهرک نشینان نشان می دهد که ساخت شهرکهای صهیونیستی به طور عمده در بخش جنوبی نوار غزّه و نزدیک به دریای مدیترانه و مرزهای مصر صورت گـرفته و ایـن منطقه ای اسـت که منابع صهیونیستی آن را «گوش قطیف» می نامند. این پراکندگی نشان می دهد که راهبرد «اتصال/جداسازی» مبتنی بر ایجاد هـمبستگی جغرافیایی بین شهرکهای یهودی نشین و همزمان جداسازی مجتمع های مسکونی فلسطینی ها (رفح، خـان یونس، دیـرالبلح) در نـوار غزّه نیز رعایت شده است. اشغالگران، زمینهایی را به وسعت 11700 هکتار که در مجموع 5/32% کل مساحت نوار غزّه اسـت، تـصرّف کرده و بخشی از آن را به شهرک سازی اختصاص داده اند. این شهرکها از نظر تعداد ساکنان متفاوتند و شـمار آنـها از 5 نـفر (مانند مرکز اسکان کفاریام) تا حدود 2000 نفر (مانند شهرک نوی دکالیم، بزرگ ترین شهرک نوار غـزّه ) در نوسان است. در مجموع، تعداد شهرک نشینان در نوار غزّه بیش از 5000 نفر (کمتر از ساکنان یک روسـتا یا یک اردوگاه در ایـن مـنطقه) است.

گروههای جهادی فلسطین

در بررسی دیدگاهها و مواضع گروهها و جنبشهای فلسطینی که با هدف مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی تشکیل شده اند، به دو گروه جهادی اصلی حماس و جهاد اسلامی می رسیم. در ادامه برای آشـنایی بیشتر، مروری اجمالی بر دیدگاههای آنها خواهیم داشت.

1. جنبش جهاد اسلامی فلسطین

سازمان جهاد اسلامی فلسطین(حرکه الجهاد الإسلامی فی فلسطین) که دکتر «فتحی شقاقی»[2] آن را پایه گذاری کرد، سازمان سیاسی و نظامی فـلسطینی اسـت که اواخر دهۀ 1970 با هدف از میان بردن رژیم صهیونیست از طریق مبارزۀ مسلّحانه و برپایی کشوری به نام فلسطین با حکومت اسلامی تشکیل شد. هر چند جهاد اسلامی یکی از مشهورترین گروههای نـظامی فـلسطینی است، اما یک سازمان نسبتاً کوچک و حاشیه ای محسوب می شود. مواضع جهاد اسلامی از حماس تندتر است. آنها دولت خودگردان فلسطین را نیز به رسمیت نشناخته اند و خواهان انحلال آن هستند. آمریکا، اتحادیۀ اروپا، بریتانیا، ژاپن، کـانادا و اشـغالگران قدس این جنبش را یک گروه تروریستی می دانند. دبیرکل جنبش جهاد اسلامی، «رمضان عبدالله شلح» و مقر آن سوریه (دمشق) است. اگر چه این جنبش سنّی مذهب است، اما از انقلاب اسلامی ایران کـه بـه بـرپایی حکومت دینی منجر شد، تـأثیر زیـادی گـرفته است.

جهاد اسلامی مبارزۀ مسلّحانه را یک راهبرد برای نابودی کامل رژیـم صـهیونیستی، بـرپایی حکومت اسلامی در فلسطین و اجرای قوانین اسلامی در جامعه مـی داند. شـاخۀ نظامی این سازمان، گردانهای قدس نامیده می شود. در میان گروههای فلسطینی، جهاد اسلامی بیشترین نزدیکی را با حماس دارد. هر دو اسلام گرا بـوده، مـوجودیت صـهیونیستها را به رسمیت نشناخته و با هدف نابودی آن می جنگند. هر دو در جریان جـنبش اخوان المسلمین در مصر شکل گرفتند و از حمایت معنوی و سیاسی ایران برخوردارند.

2. جنبش حماس

واژۀ حماس ناظر به حروف نخست واژه های «حـرکه المـقاومه الاسـلامیه» است. جنبش حماس با صدور نخستین بیانیۀ خویش در 14 دسامبر 1987م، پنج روز پس از آغـاز انـتفاضه، اعلام موجودیت کرد و طی آن، خود را رسماً شاخه ای از اخوان المسلمین و ادامۀ فعالیتها و مبارزات آن خواند.(المسیری، 1385، ص 22)

حماس، جنبش مـقاومت مـردمی در فـلسطین است و رویکردی جهادی دارد. عقاید حماس، دینی بوده و مبانی اسلامی را اصلی ثابت بـرای هـر گـونه مبارزه علیه دشمن صهیونیستی می داند. این جنبش، آزادسازی تمامی سرزمین فلسطینی و رهایی قدس شـریف را هـدف مـبارزه و جهاد خویش اعلام کرد. جنبش حماس در کنار اصل جهاد و مبارزه، خواهان صلح نیز بـوده و صـلحی عادلانه را که در بر گیرندۀ حقوق تمامی فلسطینی ها بوده و حق بازگشت آوارگان، استقلال، تـمامیت ارضـی فـلسطین و برخورداری از حق تعیین سرنوشت را تضمین کند، دنبال می کند. حماس در رقابتهای درون فلسطینی نیز بر شـیوۀ دمـکراتیک برای کسب قدرت تأکید دارد. در چارچوب این راهبرد، در بهمن سال 1384 شمسی (2005 میلادی) اقدام بـه مـشارکت در انـتخابات کرد که نتیجۀ آن، شکل گیری مجلس فلسطین با اکثریت کرسی های حماس و انتخاب اسماعیل هنیه[3] بـه نـخست وزیری بود. این پیروزی به معنای تأیید مقاومت از سوی رأی دهندگان و طرد جـنبش فتح (که تحت مدیریت آمریکا، مسیر مذاکره با اشغالگران را دنبال می کرد) به حساب می آمد.(سـنایی راد، 1387، ص 11)

حـماس پس از بـه قدرت رسیدن نیز از راهبرد مبارزه برای نجات کشور فلسطین از اشغال صهیونیستها دسـت نـکشید و مسیر مقاومت را کنار نگذاشت. از این رو، صهیونیستها و حامیان غربی و عربی آنان به دنبال ناکارامد کردن دولت حماس و بـراندازی آن بـرآمدند. برای تحقق این هدف، ابتدا قطع کمکهای مالی به دولت حماس و عدم واگـذاری سـهمیۀ مالیاتی این دولت و سپس بستن گذرگاهها و محاصرۀ غـزّه در دسـتور کـار قرار گرفت. فراتر از این، محمود عباس در جـهت تـضعیف دولت اسماعیل هنیه، همکاری های اطلاعاتی و امنیتی را با صهیونیستها در دستور کار قرار داد و به دنبال دسـتگیری و زنـدانی کردن اعضای حماس به بـهانۀ نـقض آتش بس و مـقابله بـا رونـد صلح با اشغالگران برآمد. از این رو، حـماس بـه ناچار مراکز امنیتی وابسته به فتح را برچید و با به دست آوردن اسناد خـیانت و هـمکاری آنان با رژیم صهیونیستی، به فـعالیت آنها در غزّه پایان داد. ایـن مـسئله منجر به صدور حکم بـرکناری اسـماعیل هنیه از سوی محمود عباس و تشکیل کابینۀ غیرقانونی سلام فیاض در کرانۀ باختری شد.(هـمان)

خـدمات عمومی حماس

یکی از دلایل حـسن شـهرت حـماس در فلسطین، ارائۀ گستردۀ اقـدامات رفـاهی و خدمات اجتماعی است کـه از بـدو تأسیس به آن همت گماشته است. از جملۀ آنها می توان به ساخت مدارس و بیمارستانها اشاره کـرد. هـمچنین بخشی از بودجۀ سالانۀ حماس صرف گـسترش شـبکۀ خدمات اجـتماعی، اجـرای بـرنامه های آموزشی و رفاهی، تأمین مـدارس و یتیم خانه ها و مساجد، کلینیکهای بهداشتی، مکانهای اطعام فقرا و مکانهای ورزشی می شود. حماس با این اقدامات و فـعالیتها، مـوفق شده وفاداری سیاسی مردم را به دسـت آورد. ایـن جـنبش هـمچنین بـه دانشجویانی که خـواهان ادامـۀ تحصیل در خارج هستند، کمکهای مالی و بورسیه می دهد. افزون بر این، حماس خدمات بهداشتی و درمانی پزشکی ارزان یـا رایـگان بـه مردم ارائه می دهد. این جنبش همچنین مؤسسه های خـیریه اسـلامی، کـتابخانه ها و مـراکز آمـوزش بـرای زنان می سازد. در ضمن توانسته است در زمینۀ ساخت کودکستانها و شیرخوارگاهها فعالیتهایی انجام داده و مدارسی مذهبی تأسیس کند که غذای رایگان به کودکان می دهند.(شریفی، 1388)

اهداف حماس

با مـطالعۀ ادبیات و پیگیری حرکتهای سیاسی و گفتگو با رهبران حماس، می توان اهداف این جنبش (ر.ک.به: برهومه، 1382، ص 78 -59) را به شرح ذیل دسته بندی کرد:

طبق ماده 9 منشور حماس، هدف کلی و عمومی این جنبش، برقراری دولت اسـلامی اسـت. در نگاه این جنبش، برقراری دولت، ثمرۀ آزادسازی است؛ لذا بین هدف آزادسازی و هدف برقراری دولت، رابطۀ به هم پیوسته ای وجود دارد.

هدف راهبردی حماس، آزادسازی تمام سرزمین فلسطین است. این خط مشی در مـاده 32 مـنشور جنبش حماس مورد تأکید قرار گرفته است.

مهم ترین اهداف مرحله ای جنبش حماس در موارد ذیل خلاصه می شوند:

الف) آزادسازی کرانۀ باختری و نوار غزّه: حماس حـتی پس از امـضای قرارداد اسلو، آزادسازی کرانۀ بـاختری و نـوار غزّه را در صدر اهداف مرحله ای خود قرار داده است. از آنجا که قرارداد اسلو از بخشی از سرزمین فلسطین چشم پوشی می کند، جنبش حماس این مسئله را نادیده گرفتن جنبه هایی از بـاورهای دیـنی می داند.

ب) اسلامی کردن جـامعۀ فـلسطین: در سال 1928 «حسن البنا» در شهر اسماعیلیه مصر جمعیت اخوان المسلمین را تأسیس کرد. این جمعیت در سال 1932 فعالیتهای خود را به قاهره کشانید (خسروشاهی، 1385، ص 114) و با توجه به اینکه خود را محدود به کشوری خاص نمی دانست، دامـنۀ فـعالیتهایش را در برخی از کشور های اسلامی گسترش داد(ر.ک: الحسینی، 1377). جنبش اخوان المسلمین فلسطین طی دو دهۀ 70 و 80 میلادی، موضوع اسلامی کردن جامعه را پیگیری و شبکه ای از نهادهای متنوّع از قبیل جمعیتهای خیریه، مراکز آموزش قرآن، مهدهای کودک، مدارس، دانشگاهها، کـمیته های جـمع آوری زکات و بـاشگاههای ورزشی را ایجاد کرد(المسیری، 1385، ص 22). گروه اخوان المسلمین که به خط مشی اسلام و ترویج آن از طریق وعظ و خطابه معتقد بـود و به مسائل اجتماعی و فرهنگی اهمیت بیشتری می داد، در سال 1948 علی رغم سلاح انـدک، مـجاهدان فـلسطینی را در مناطق غزّه، بئرالسبع و یافا سازماندهی کرد و وارد جنگ شد(انیسی، 1386، ص 167). حماس که خود را رسماً شاخه ای از اخوان المسلمین و ادامه دهندۀ فـعالیتها و مـبارزات آن می داند نیز با توجه به این الگو، تحوّل اجتماعی از طریق نهادها را پیگیری مـی کند.

ج) تـأکید بـر مشروعیت پیکار مسلّحانه: حفظ مشروعیت مقاومت مسلّحانه علیه صهیونیستها علاوه بر اینکه هدف محوری حـماس به شمار می رود، اصلی ترین راه حفظ مشروعیت و موجودیت این جنبش - به مثابۀ نیروی مـقاوم و آزادی بخش - تلقّی می شود. از آنـجا کـه تشکیلات خودگردان طبق توافقنامۀ اسلو، وقوع عملیات نظامی علیه اشغالگران قدس را از مبدء مناطق خودگردان رد می کند، این مسئله موجب اختلاف بین حماس و تشکیلات خودگردان شده است؛ زیرا حماس معتقد است هر جـا اشغالگری هست، پیشاپیش مشروعیت مقاومت در برابر آن وجود دارد.

د) ادامۀ انتفاضه: جنبش حماس از آغاز انتفاضه، همواره روی ادامه و فعال کردن آن به عنوان یکی از اهداف خود، پافشاری می کند و انتفاضه را «حلقه ای از زنجیرۀ جهاد علیه موجودیت صـهیونیستی و یـکی از نمادهای نفی اشغالگری و سلطۀ ستم » می داند. (نزال، 1992)

ه‍ ) پاسداری از وحدت ملی: جنبش حماس از آغاز شکل گیری، موضوع وحدت ملی و تحریم جنگ داخلی را سرلوحۀ برنامه هایش قرار داده، در سطوح داخلی به تلاشهای وسیعی بـرای پاسـداری از وحدت ملی و رویارویی با سیاست اختلاف افکنانۀ رژیم صهیونیستی دست زده و بر تعامل مثبت با غیر مسلمانان و تعامل سازنده با دیگر گروههای فلسطینی اصرار ورزیده است. پس از امضای توافقنامۀ اسلو نیز ایـن جـنبش برای حفظ وحدت ملی خویشتنداری زیادی از خود نشان داده؛ زیرا جنگ داخلی را خط قرمزی می داند که نباید از آن عبور کرد.(زهار، 1994 )

و) برچیدن آبادی های یهودی نشین، آزادی زندانیان و عدم تجاوز به غیر نظامیان: جـنبش حـماس در نـخستین بیانیه ها، اهداف فوق را در برنامه های سـیاسی خـود گـنجاند. این جنبش با اسکان یهودیان در شهرهای کرانۀ باختری و نوار غزّه مخالفت کرد و ساکنان یهودی این آبادی ها را سربازان مسلّحی به شمار آورد کـه در دایـرۀ عـملیات پیکارجویان مقاومت قرار دارند. جنبش حماس همچنین خـواهان آزادی تـمام زندانیان از زندانهای رژیم اشغالگر قدس و زندانهای فلسطین[4] شد. پس از قتل عام 34 نمازگزار فلسطینی در حرم ابراهیمی توسط ساکنان آبادی های یهودی نشین و انـجام چـند عـملیات انتقام جویانه توسط جنبش حماس، این جنبش به رژیم صهیونیستی پیـشنهاد کرد که تهاجم به اهداف غیر نظامی به صورت دوجانبه متوقف شود. حماس حمله به آبادی های یهودی نشین را مـشروط بـر جـمع آوری سلاحهای آنها توسط رژیم صهیونیستی، مشمول این توافق اعلام کرد. (بـیانیه دفـتر سیاسی جنبش حماس، 16/4/1994)

ز) فعّال کردن عمق عربی و اسلامی: از نظر جنبش حماس، مسئولیت در برابر قدس، جنبۀ فـلسطینی یـا عـربی ندارد، بلکه مسئولیتی است که بر دوش اعراب و مسلمانان قرار دارد؛ زیرا قدس، سـمبل جـهان عـرب و اسلام محسوب می شود.(حمامی، 1994، ص 67-66)

مهم ترین اهداف آنی جنبش حماس بشرح ذیل می باشد:

الف) خنثی سازی قـدرت نـظامی رژیـم صهیونیستی: این هدف از ابتدای شروع انتفاضه یک عامل مهم به شمار می رفت. از آنجا کـه جـنبش حماس برای مقابله با نیروی نظامی دشمن به اندازۀ کافی به ابزارهای مـقاومت مـسلّح نـبود و در مقابل، نیروهای دشمن از همۀ ابزارهای قدرت و عوامل اعمال آن برخوردار بودند، جنبش حماس درصدد بـرآمد تـا به نوعی جنگ افزارهای اشغالگران را از صحنۀ رویارویی خارج کرده و نوعی برابری و موازنۀ نسبی بـرای تـداوم مـقاومت و حفظ امکانات آن برقرار کند. این جنبش در این زمینه تلاش کرد با استفاده از ابزارهایی چون: سـنگ پراکنی، ایـجاد موانع خیابانی و...، نیروی نظامی رژیم صهیونیستی را از صحنۀ رویارویی خارج سازد. پس از این اقـدام حـماس، دشمن نیز از گلوله های پلاستیکی و باتوم استفاده کرد و در نتیجه، نـیروی نـظامی دشـمن به نیروی «شبه پلیس ضد شورش» تبدیل شد.

ب) تحقق مشروعیت سیاسی: مشارکت فـعال و وسـیع جنبش حماس در انتفاضه و پرداخت هزینه هایی چون: بازداشت، تبعید و شکنجۀ اعضا و رهبران، تقدیم شهدا، کمک رسانی به مـردم از طـریق نهادهای امدادی و فرماندهی برنامه مقاومت مسلّحانه در شکل عملیات کیفی، از عواملی بودند کـه جـنبش حماس را به عنوان یکی از نیروهای مهم مـلی فـلسطین مـشروعیت سیاسی بخشیدند(Jarbawi, 1994, P.11-13). با تحقق این هدف، حـماس جـایگاه بلندی در معادلات سیاسی داخلی و بین المللی پیدا کرد.

راهبرد حماس در جنگ 22 روزه

راهبرد حماس در ایـن جـنگ، بهره گیری از نبرد نامتقارن بود. بـین تـوان، ابزارها، راهـبردها، تـاکتیکها، اهـداف، عناصر قدرت، سازماندهی و فرماندهی نیروی مـقاومت حـماس و ارتش رژیم صهیونیستی کمترین تقارن وجود داشت. مهم ترین و بارزترین نمونۀ این عـدم تـقارن، استفادۀ صهیونیستها از پیشرفته ترین سلاحها از قبیل بـمبهای هوشمند و هواپیماهای مدرن بـود. از طـرف دیگر، حماس با هدف قـرار دادن شـهرکهای اشغالی صهیونیست نشین با موشک و اتخاذ شیوه های جنگ نامنظّم و چریکی، از آسیب پذیری های رژیم صهیونیستی اسـتفادۀ بـهینه کرد.

تاکتیکهای حماس در جنگ غـزّه

از مـهم ترین نـقاط قوّت حماس، اتـخاذ تـاکتیکهای مناسب در نبرد بود. بـا تـوجه به اهمیت این تاکتیکها، در ادامه مهم ترین آنها بررسی می شود.

استفاده از قدرت اجتماعی؛ حماس در سـالهای اخـیر توانسته است در مقابله با سربازان رژیـم اشـغالگر قدس و انـعطاف و مـیانه روی در داخـل و همکاری با سایر نـیروهای مبارز، رویکرد راهبردی خود را تعیین کند. بنابر این، به گونه ای برنامه ریزی کرده است که مـقاومت از جـانب مردم حمایت شده و حوزۀ افکار عـمومی حـامی آن گـسترش یـافته و از سـوی دیگر، مشروعیت و اولویـت مـبارزه علیه دشمن نیز حفظ شود. این امر پایگاه اجتماعی این جنبش را بسیار قدرتمند کرده است.

اسـتفاده از تـوان مـوشکی؛ حماس با استفاده از موشک، ضربۀ مهمی بـه صـهیونیستها وارد سـاخت. مـوشکهای ایـن جـنبش قادر بودند بخشهای مهمی از خاک فلسطین اشغالی را هدف قرار دهند. در جنگ 22 روزۀ غزّه نیز این تاکتیک تأثیر قابل توجهی داشت.

اسلامی کردن مبارزه؛ یکی از تاکتیکهای حماس تمسّک به دیـن مبین اسلام و اصول و مظاهر دینی در جنگ بود. این امر علاوه بر تأثیر مناسب در جبهۀ داخل، باعث پشتیبانی افکار عمومی سایر ملل مسلمان از این جریان شد.

استفاده از روشهای تبلیغاتی روانی؛ در بـعد روانـی، جنبش حماس با ارسال پیامهایی به زبان عبری برای شهرک نشینان صهیونیست، هراس جدّی در آنها ایجاد کرد(شبکه دو سیمای جمهوری اسلامی ایران، 12/10 /1387، گفتگوی خبری). همچنین مقاومت حماس از فنّاوری جدید بـه ویـژه در زمینۀ تبلیغاتی ضد رژیم اشغالگر صهیونیستی استفاده کرد. پخش تصاویر زنده ای از عملیاتهای تهاجمی علیه دشمن صهیونیستی یا شهرها و مناطق صهیونیست نشین و افزایش تدریجی بـرد مـوشکهای پرتاب شده به سمت اشغالگران، تـأثیر بـسیار بالایی بر روحیۀ حامیان مقاومت و شکست روحی سربازان دشمن و افکار عمومی در فلسطین اشغالی داشت.

درسها و پیامدهای جنگ

پیامدهای حمله به غزّه، علاوه بر مـنطقۀ خـاورمیانه، سایر نقاط جهان را نـیز تـحت تأثیر قرار داد. در ادامه برای تبیین این مسئله، این پیامدها را در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی بررسی خواهیم کرد.

الف) در سطح داخلی

شکست رژیم صهیونیستی: مهم ترین پیامد جنگ برای رژیم صهیونیستی شکست مفتضحانه در ایـن جـنگ بود؛ زیرا چهارمین ارتش دنیا به کمک بزرگ ترین قدرتهای غربی و با همراهی برخی کشورهای عربی، به باریکه ای 360 کیلومتری حمله و بعد از 22 روز بدون هیچ دستاوردی عقب نشینی کرد و پس از آن نیز به تدریج به شـروط حـماس تن داد. بـه عنوان مثال، کابینۀ رژیم صهیونیستی فهرست حماس را در مقابل آزادسازی اسیر خود پذیرفت (همان، 3/11/ 1387، اخبار20:30) و نیروهایش را از غزّه خـارج کرد. شکست رژیم صهیونیستی در این جنگ آنچنان هویداست که توصیف روزنـامۀ تـایمز از نـتایج جنگ به خوبی بر آن صحّه می گذارد: «حماس همچنان بر غزّه حاکم است؛ به اندازۀ کافی نـیرو و مـوشک در اختیار دارد؛ موقعیت محمودعباس تضعیف شده؛ فاصلۀ میان اعراب و اشغالگران بیشتر شده؛ نسل دیـگری از جـوانان انـقلابی در غزّه پدید آمده و این جنگ اعتبار جهانی صهیونیستها را زیر سؤال برده است»(شبکه اول سیمای جـمهوری اسلامی ایران، 3/11/1387، اخبار ساعت 21). اینها نمونه هایی از شکست و ناکامی رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهـداف خود از تهاجم به غـزّه بـود که این روزنامه بر آن تأکید کرده بود.

توقف روند سازش و آغاز مرحلۀ جدیدی از مقاومت مسلّحانه: این حمله ثابت می کند که رژیم صهیونیستی به دنبال هیچ راه حل مسالمت آمیزی نیست و آنچه بـین فلسطینی ها و اشغالگران قضاوت می کند، همچنان سلاح است. با تهاجم نابخردانه به غزّه، روند سازش بین دولت خودگردان و رژیم صهیونیستی تضعیف شد و اثرات خود را از دست داد و احتمال دارد که مرحلۀ جدیدی از مقاومت مسلّحانه در سـرزمینهای اشـغالی آغاز و عملیاتهای شهادت طلبانه از سر گرفته می شود. برمبنای همین تحلیل، می توان وقوع انتفاضۀ سوم را نیز انتظار داشت.

افزایش نگرانی های امنیتی اشغالگران: جنگ غزّه و شکست نخوردن مقاومت، به معنای تداوم تهدید اشـغالگران تـوسط موشکهای مقاومت است و این موضوع را که رژیم صهیونیستی همواره در تلاش است برای شهروندان خود امنیت ایجاد کند، به مخاطره می اندازد. این مسئله بر وقایعی مانند مهاجرت یهودیان جدید بـه فـلسطین اشغالی اثر گذاشته و حتی می تواند روند آن را معکوس کند. اکنون اختلاف جمعیت فلسطینی ها با صهیونیستها ‪500 هزار نفر است و رژیم صهیونیستی به دلیل ناتوانی در تأمین امنیت نه در شمال و نه در جنوب و شـرق سـرزمینهای اشـغالی، قادر نخواهد بود مهاجران جـدیدی را جـذب کـند. موشکهای مبارزان، به جز شمال فلسطین اشغالی که در جنگ سال‪ 2006 اشغالگران علیه حزب الله لبنان، امنیت رژیم صهیونیستی و سرزمینهای اشغالی را زیر سـؤال بـرد، اکـنون ممکن است به نقاط دورتری از غزّه نیز بـرسد. در واقـع؛ به جز تل آویو و بخشی از قدس، سایر مناطق فلسطین اشغالی در تیررس موشکهای مقاومت خواهند بود و این برای رژیم صهیونیستی بـسیار نـگران کننده اسـت (رویوران، 1387 )؛ زیرا نمی تواند امنیت خود و ساکنان سرزمینهای اشغالی را تضمین کـند.

افزایش گرایش مبارزان جدید به گروههای مقاومت: جنگ 22 روزۀ غزّه تحوّل بزرگی در میان ملتهای منطقه به وجود آورد و به بـیداری و هـمبستگی گـستردۀ آنها با جبهۀ جهاد و مقاومت منجر شد. در همین رابطه، ابوعبیده سـخنگوی رسـمی گردان شهید عزّالدین قسّام اعلام کرد که جنگ غزّه باعث گرایش میلیونها مبارز جدید به صـفوف گـروههای مـقاومت شده است.(روزنامه کیهان، 21/11/1387، صفحه آخر)

توافق گروههای فلسطینی برای تشکیل دولت وحـدت مـلی: پس از جـنگ غزّه، 12 گروه فلسطینی و در رأس آنها فتح و حماس، برای دستیابی به آشتی ملی، تشکیل دولت وحـدت مـلی تـا پایان ماه مارس و آزادی زندانیان دو طرف، در قاهره به توافق رسیدند. آنها همچنین توافق کردند کـه مـسائل مورد اختلاف خود را به پنج کمیتۀ کاری پیشنهادی بسپارند تا راهکارهای مناسب بـرای حـل مـشکلات را مورد بررسی قرار دهند. این کمیته ها عبارتند از: کمیتۀ تشکیل دولت وحدت ملی، کمیتۀ بازسازی دسـتگاههای امـنیتی بر اساس اصول حرفه ای و ملی، کمیتۀ اصلاح ساختار سازمان آزادی بخش فلسطین، کمیتۀ انـتخابات و کـمیتۀ آشـتی ملی. (روزنامه جوان، 10/12/1387، ص 3)

ارتقای جایگاه حماس در فلسطین: اگر چه حماس تا قبل از حمله صهیونیستها بـه نـوار غزّه از پایگاه مردمی بالایی برخوردار بود، اما مقاومت جانانۀ این جنبش در جـنگ 22 روزه، مـوجب شـد تا پایگاههای مردمی آن وسعت بیشتری یافته و نه تنها در فلسطین، بلکه در منطقه و نزد ملل آزاده از قرب و مـنزلت روزافـزونی بـرخوردار شود. با اینکه برخی گروهها مثل فتح با صرف هزینه های هنگفت در پی کـسب مـشروعیت و پایگاه مردمی در داخل فلسطین بودند، اما این حماس بود که با دفاع از مردم در مقابل رژیم صـهیونیستی، بـه عنوان محور مقاومت مورد پذیرش قرار گرفت.

افزایش ناامنی روانی در شهرک نشینان صـهیونیست: شـهرک نشینان صهیونیست سرزمینهای اشغالی فلسطین هنوز خاطره های تـلخ نـگرانی از مـوشکباران حزب الله لبنان را فراموش نکرده بودند که بـار دیـگر با افزایش حملات موشکی حماس مواجه شدند. این مسئله ناامنی روانی را در بین آنـها تـقویت کرد و این عدم احساس آرامـش بـاعث شد کـه مـهاجرت مـعکوس آنها افزایش یابد.

کاهش محبوبیت اولمـرت، بـاراک و ابومازن: به طور طبیعی پس از شکست جنگ افروزان در غزّه، کاهش محبوبیت عوامل اصلی جـنگ، یـکی از پیامدهای جدّی آن بود. روزنامۀ واشنگتن پست در مـقاله ای با عنوان «آخرین شـکست ایـهود اولمرت» به قلم «جکسون دیـل» نـوشت: جنگ رژیم صهیونیستی علیه نوار غزّه به منزلۀ آن است که ایهود اولمرت در طـول کـمتر از سه سال دو جنگ خونبار و جـنگهای مـحدود دیـگر را صورت داد(www.mardomsalari.com). بدون تـردید ایـن مسئله در کنار عدم دسـتیابی بـه نتیجۀ مورد نظر جنگ طلبان صهیونیست، باعث کاهش محبوبیت اولمرت و باراک در داخل رژیم صهیونیستی و در مـیان مـردم ساکن سرزمینهای اشغالی و کاهش محبوبیت ابـومازن در مـیان فلسطینی ها شـد. در هـمین زمـینه، برخی منابع منطقه ای اعـلام کردند که محمودعباس تنها با اجازۀ رژیم صهیونیستی تحرّک دارد و حتی اگر کمکهای بازسازی غزّه را نـیز بـه او بدهند، چون توان ورود به غزّه را نـدارد، بـاید از حـماس اجـازه بـگیرد و این یعنی پذیـرش مـجدد حاکمیت حماس بر غزّه(رویوران، 1387). بنابر این، نه تنها حماس توانست محبوبیت خود را در میان مردم حـفظ کـند، بـلکه در طرف مقابل، دشمنان صهیونیست و مخالفان فلسطینی وی، پایـگاه اجـتماعی خـود را تـضعیف شده یـافتند.

ب) در سـطح منطقه ای

ارتقای جایگاه حماس و مقاومت در جهان عرب: بدون تردید پس از این جنگ، نیروهای مقاومت در منطقه از حیات جدیدی برخوردار شدند و جایگاه آنها در کشورهایشان تثبیت شد. در همین راستا موضع حـزب الله لبنان در جریان گفتگوهای ملی تحت عنوان «تدوین راهبرد دفاعی» - که می گوید برای دفاع در برابر هر گونه حمله ای از سوی صهیونیستها به لبنان، این کشور باید همچنان به نیروهای مقاومت مجهّز و آمـاده بـاقی بماند - بیش از پیش تثبیت شد. پیروزی راهبردی حماس، جایگاهی اسطوره ای و باورنکردنی برای این جنبش به وجود آورد و این گروه نیز پس از حزب الله، با مقاومت سرسختانه و تحمیل شکست به ارتش رژیم صـهیونیستی، روح امـید و اعتماد به نفس را در جوانان و مبارزان جهان عرب ایجاد کرد و جایگاه خود و مقاومت مردمی را در جهان عرب اعتلا داد.

افزایش شکاف میان رهبران عرب و مردم آنـها: مـوضع گیری نامناسب و سکوت سران برخی کـشورهای عـربی در برابر جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم بی گناه غزّه و همراهی رهبران عرب با واشنگتن و تل آویو، خشم مردم را در سراسر جهان اسلام به ویژه در کشورهای عربی بـرانگیخت و ایـن امر شکاف میان رهـبران عـرب و مردم آنها را افزایش داد. از سوی دیگر نیز رهبران عربی به دو دستۀ طرفداران حماس و طرفداران رژیم صهیونیستی تقسیم شدند، که نمود این مسئله را می توان در اجلاس اقتصادی کویت(30/10/1387 ) مشاهده کرد. سایۀ تحولات غـزّه بـر تجمّع سران عرب در نشست کویت و انتقاد غیر مستقیم بشار اسد از مصر و عربستان و ترک جلسه به هنگام سخنرانی مبارک از سوی اسد و تأکید وی بر حمایت از مقاومت فلسطین و درخواست عدم کاربرد واژۀ تـروریست بـرای آن، خود گـویای این امر است.

تقویت جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه: یکی از دلایل جنگ 22 روزۀ غزّه، تلاش برای مقابله بـا نفوذ ایران بود. سردمداران آمریکا و رژیم صهیونیستی فکر می کردند با حـمله بـه غـزّه، یکی از بازوان ایران را قطع خواهند کرد تا ثمرۀ آن نوعی اعادۀ حیثیت و بازسازی شخصیت فروریختۀ صهیونیستها در مـنطقه و جـهان باشد، اما وضعیت پیش آمده در غزّه نشانۀ شکست «طرح مشارکت بین المللی برای مـهار ایـران» بـود (لاریجانی، 1387). مارک لوین مورّخ آمریکایی در مقاله ای با عنوان «رژیم صهیونیستی را از دست خودش نجات دهید» مـی نویسد: هم اکنون مقاومت ایران در برابر رژیم صهیونیستی و حامی آن آمریکا روز به روز طرفداران بیشتری در دنیا پیـدا می کند(http://hadi.basijnews.ir). همان طور کـه جـنگ دوم لبنان باعث شد محور ایران در منطقه بر محور رقیب پیروز شود، نتایج جنگ غزّه نیز بر توازن قوا بین دو محور موجود در منطقه تأثیر زیادی داشت و موجب تقویت محور ایران، سوریه، حـزب الله و حماس و تضعیف محور غرب و عربستان و مصر و اردن شد.(بومنصف، 1387، ص 6)

جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ مواضع شجاعانه و عادلانه و حمایت بی دریغ از مردم بی پناه غزّه، تحسین ملتها به خصوص ملتهای عرب منطقه را برانگیخت. اینکه یـک کـشور شیعه مذهب غیر عرب بیشتر از کشورهای سنی مذهب عربی از مردم سنی مذهب غزّه حمایت کرد، از طرفی صداقت و خلوص مواضع و سیاستهای مسئولان جمهوری اسلامی ایران در حمایت از ملل مظلوم ومستضعف، به ویژه ملت فلسطین را مـی رساند و از طـرف دیگر، رسوا کنندۀ سران سازشکار برخی کشورهای عربی و جریان پان عربیسم و مطرح کنندگان شعار دروغین «امت واحدۀ عرب» است. نتیجۀ این امر این بود که بیش از پیش اسلام گرایی جایگزین ملی گرایی شـد و جـایگاه ایران در معادلات منطقه ای نیز ارتقا یافت.

تقویت روحیۀ مقاومت و رشد جنبشهای اسلامی در خاورمیانه: با توجه به اینکه در جنگ 22 روزه، صهیونیستها به همراه آمریکا و غرب در جبهۀ واحد قرار داشتند و حتی بـرخی حـکومتهای غـیر مردمی منطقه نیز با آنـها هـم داستان بـوده و هزینۀ جنگ را تقبّل کرده بودند(زارعی، 1387)، پیروزی حماس در این جنگ نابرابر باعث خودباوری و تقویت روحیۀ حماس و جریان مقاومت در مقابل اشغالگری شـد و ایـن امـر، رشد جنبشهای اسلامی در خاورمیانه را در پی داشت و خواهد داشـت.

شـکاف در روابط اسرائیل و ترکیه: ترکیه یکی از منتقدان جنگ صهیونیستها علیه غزّه بود. واکنش «رجب طیّب اردوغان» نخست وزیر ترکیه در اجـلاس داووس و تـرک ایـن نشست در اعتراض به سخنان «پرز» رئیس رژیم صهیونسیتی، این موضوع را تـأیید می کند. زمانی که پرز با انگشت خود به سوی اردوغان اشاره کرد و گفت: «اگر به سوی ترکیه هم مـوشک پرتـاب مـی شد، شما چنین عکس العملی نشان می دادید»، اردوغان با حالتی بر افروخته پرز را مـورد خـطاب قرار داد و تهاجم وحشیانۀ صهیونیستها را به غزّه مورد نکوهش قرار داد و گفت: «پای کشتار که وسط بیاید، شما خـوب بـلدید بـکشید. من خوب می دانم که شما در سواحل چطور بچه ها را هدف می گیرید و می کشید. مـن کـسانی را هـم که برای چنین ظلمی کف می زنند، تقبیح می کنم؛ زیرا فکر می کنم تشویق این قـاتلان کـودکان و ایـن قاتلان انسانها، خود نوعی جنایت علیه بشریت است».(صبح صادق، 14/11/1387، ص 2-1)

اگر چه برخی از تـحلیلگران بـا توجه به روابط حسنۀ ترکیه و صهیونیستها از یک سو و میانجی گری ترکیه در برگزاری مذاکرات مـیان سـوریه و صـهیونیستها از جانب دیگر، این اقدام را تبلیغاتی و برخی دیگر نیز این اقدام را برای دور کردن مرکز حـمایت از مـقاومت از ایران می دانند، اما می توان گفت این حرکت در نگاه ترکیه به جهان اسلام مـعنا پیـدا مـی کند و در عالم واقع نیز روابط ترکیه و رژیم اشغالگر قدس از حملۀ این رژیم به غزّه متأثّر شـده اسـت.

ج) در سطح بین المللی

افول قدرت آمریکا: سیاست خاورمیانه ای آمریکا بر محور امنیت رژیـم اشـغالگر قـدس استوار است. به همین دلیل این کشور تلاش می کند جریانهای معتقد به مقاومت علیه اشـغالگری را بـه نـحوی از میدان بازی خارج ساخته و زمینه را برای سازش با رژیم صهیونیستی مهیا سـازد. بـا شکست صهیونیستها در جنگ با حماس و عدم دستیابی به اهداف پیش گفته از طریق جنگ غزّه، مشخص شد کـه قـدرت آمریکا در منطقه رو به افول نهاده و دوران یکه تازی این کشور به پایان رسیده اسـت. ایـن امر آنچنان واضح است که برژینسکی (مـشاور امـنیت مـلی دولت کارتر) با توجه به آن، سیاست خـاورمیانه ای آمـریکا را کاملاً شکست خورده دانست(برژینسکی، 1387، ص 3). از سال 2006 تاکنون، سیاست یکجانبه گرایانۀ آمریکا در خاورمیانه که مبتنی بـر حـذف جریانهای مقاومت مردمی علیه اشـغالگری رژیـم صهیونیستی و مـقابلۀ سـخت افزاری بـا جریان بیداری اسلامی بود، در دو میدان کـارزار جـدّی در مقابل حزب الله و حماس متحمّل شکست سهمگینی شده است.

ناامیدی اعراب از وساطت عـادلانۀ آمـریکا در جریان صلح خاورمیانه: بار دیگر پس از جـنگ 33 روزۀ لبنان، جنگ 22 روزۀ غزّه نـیز امـیدهای باقیماندۀ آمریکا را برای آنکه بـه عـنوان یک واسطۀ امین در جستجوی صلح بین صهیونیستها و اعراب تلقّی شود، نقش بر آب کـرد. دخـالت آمریکا در راه اندازی و ادامۀ جنگ و تـلاش بـرای تـقویت موضع رژیم صـهیونیستی پس از جـنگ، برای افکار عمومی اعـراب تـردیدی بر دخالت یکجانبۀ آمریکا به نفع رژیم صهیونیستی در مناقشه اعراب و صهیونیستها باقی نگذاشته اسـت.

آشـکار شدن ضعف ابزارهای آمریکا در منطقه بـرای تـثبیت هژمونی ایـن کـشور: یـکی از درسها و پیامدهای مهم ایـن جنگ، آشکار شدن ضعف آمریکا در تثبیت هژمونی خود بود. بار دیگر این مسئله تأیید شـد کـه آمریکا در ترجمۀ پتانسیلهای برتر نظامی خود بـه نـیروی بـازدارندۀ سـیاسی، دارای مـشکلات اساسی است. بـلچمن (مـعاون آژانس «کنترل تسلیحات و خلع سلاح آمریکا» در دوران کارتر) و کافمن(از محققان برجستۀ مؤسسۀ بروکینگز) در این زمینه مـی نویسند: آمـریکا در طـول دهه های اخیر در استفاده از قدرت نظامی خود و ترجمۀ قـدرت نـظامی بـه قـدرت سـیاسی بـا مشکلاتی روبه رو بوده است. در بسیاری از موارد، دیپلماسی قایقهای توپدار به تنهایی توانسته است آمریکا را به اهداف خود برساند و پس از شکست تهدیدهای پرطمطراق، آمریکا مجبور به عقب نشینی یا اسـتفادة عملی از نیروهای مسلّح شده است(بلچمن و کافمن، 1378، ص 1). در غزّه نیز آمریکا نتوانست از موقعیت برتر خود برای پیشبرد اهداف منطقه ای اش استفاده کند و در نهایت، مجبور به استفاده از نیروی نظامی (با واسطۀ رژیم صـهیونیستی) شـد.

افزایش تنفّر عمومی نسبت به رژیم صهیونیستی: رژیم صهیونیستی با فجایعی که در نوار غزّه به ویژه در کشتار کودکان و زنان مظلوم و با جنایات جنگی و استفاده از سلاحهای ممنوعه به بار آورد، تـنفّر عـمومی ملل و دول آزاده را در سطح جهان نسبت به خود برانگیخت؛ به گونه ای که علاوه بر راهپیمایی های مردمی گسترده در سراسر جهان، در اقدامی ستودنی، برخی کشورهای آمریکای لاتـین اقـدام به تعلیق روابط خود بـا رژیـم صهیونسیتی کرده، قطر نیز روابط تجاری خود را با رژیم صهیونیستی به حالت تعلیق درآورد.(احمدی، 1387)

افزایش نفرت از آمریکا: افزایش تنفّر از آمریکا یکی دیگر از تبعات جـنگ غـزّه بود. برژینسکی معتقد اسـت: «سـیاست خاورمیانه ای دولت بوش، آمریکا را بیش از هر زمانی نزد مردم خاورمیانه منفور کرد ». اگر بخواهیم ریشۀ اصلی این نفرت را بیابیم، بی تردید باید بر جنگ افروزی آمریکا در منطقه و همچنین حمایت این کشور از رژیم اشـغالگر قـدس به عنوان دو علت اصلی این تنفّر انگشت بگذاریم (www.jomhourieslami.com). اندکی توجه به نحوۀ عملکرد رهبران آمریکا در این جنگ و بازخورد منطقه ای آن، عمق تنفّر از آمریکا را در میان ملتها تأیید خواهد کرد.

کاهش اعتماد بـه نـهادهای مدافع امـنیت بین المللی: درس بزرگ دیگر این جنگ این بود که نمی توان اعتماد چندانی به سازمان ملل و شورای امنیت بـرای انجام وظایف خود در تأمین صلح و امنیت جهانی داشت؛ زیرا این نـهادها اغـلب در اخـتیار منافع و سیاستهای غرب و در رأس آنها آمریکا قرار گرفته اند. به عنوان مثال در این جنگ هم مانند جنگ لبنان، بـا وجـود فجایع و حوادث وقیحانه، این نهادها در انجام وظیفۀ ذاتی خود کوتاهی کردند. شورای امـنیت در طـول جـنگ فقط یک قطعنامۀ ضعیف صادر کرد و عملکرد نهادهای بین المللی به گونه ای بود که لیونی گـفت: ما هیچ فشاری از طرف جامعۀ بین المللی احساس نمی کنیم(شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایـران، 3/11/1387، اخبار ساعت 21). بنابراین تـا زمـانی که شاهد این گونه مواضع از طرف سازمان ملل و دیگر نهادهای مسئول صلح و امنیت هستیم، نباید امید چندانی به احقاق حق ملتها در مسائل بین المللی داشته باشیم.

گفتنی است شورای حقوق بشر سـازمان ملل متحد برای رسیدگی به وضع فلسطینیان در نوار غزّه، 12 ژانویه جلسه ای اضطراری تشکیل داد و قطعنامه ای در محکومیت اقدامات رژیم اشغالگر قدس در نوار غزّه صادر کرد و این رژیم را متّهم به «نقض فاحش حقوق بـشر» کـرد. همچنین صلیب سرخ بین المللی در هشتم ژانویه، اتهامهای سنگینی را متوجه صهیونیستها کرد و گزارش داد که در بازدید گذرا از غزّه در فاصلۀ آتش بس سه ساعتۀٔ هفتم ژانویه، با صحنه های تکان دهنده ای روبه رو شده است (www. dw -world.de). همچنین اسـتفاده از سـلاحهای ممنوع از جمله بمبهای فسفری در جنگ 22 روزۀ غزّه تأیید شد، اما در عمل برخورد جدّی و بازدارندۀ کافی از سوی نهادهای مسئول صورت نپذیرفت.

تعقیب جنایتکاران جنگ غزّه: پس از جنایات جنگی رژیم صهیونیستی در غزّه، مـحاکمۀ سـران این رژیم به یکی از خواسته های جدّی آزادگان در سراسر جهان تبدیل شد. در همین رابطه در پی شکایت 300 سازمان جهانی از جنایات رژیم صهیونیستی به دادگاه لاهه، کنفرانس بین المللی نخبگان جهانی برای تـعقیب جـنایتکاران جـنگی صهیونیست، در فرانسه آغاز به کـار کـرد. بـررسی نحوۀ اجرای تعقیب سران صهیونیست به عنوان جنایتکار جنگی از مهم ترین اولویتهای این کنفرانس بود که بعد از شکایت قضایی بیش از 300 سازمان و جـمعیت عـربی و جـهانی در دادگاه لاهه تشکیل شد. پایگاه خبری وابسته بـه یـکی از سازمانهای حقوق بشر نیز دستور بازداشت 15 تن از سران صهیونیست را به دلیل مشارکت در جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت از سال 2001 مـیلادی در لبـنان و فـلسطین منتشر کرد. در دستور بازداشت سران صهیونیست که به دادگاه جـنایت بین اللملی فرستاده شد، اسامی ایهود اولمرت نخست وزیر، زیپی لیونی وزیر امور خارجه، ایهود باراک، عمیر پرتس، شـائول مـوفاز و بـنیامین بن العیازر وزرای جنگ، متان ویلنای معاون وزیر جنگ، آوی دیختر و یووال دسـکین رؤسـای شاباک، گابی اشکنازی، دان حالوتس، موشه یعلون رؤسای ستاد مشترک ارتش، دورون الموگ فرمانده سابق جبهه جـنوبی، الیـعزر اشـکدی فرمانده سابق نیروی هوایی و ژنرال گیورا آیلاند رئیس شورای سابق امنیت مـلی بـه چـشم می خورد. (روزنامه جوان، 15/11/1387، ص 3)

در تهران نیز کنفرانس حمایت از فلسطین(14 اسفند 1387) با حضور 80 کشور برگزار شـد. در ایـن کـنفرانس، دربارۀ راهکارهای محاکمۀ جنایتکاران رژیم صهیونیستی و بازسازی غزّه و اتحاد گروههای فلسطینی تبادل نظر شـد (روزنـامه جوان، 13/12/1387، ص 2). این کنفرانس ثابت کرد که فلسطین مسئلۀ محوری و اصلی جهان اسلام و افـکار عـمومی جـهانی است و راه حلهای سازشکارانه و شکست خورده باید جای خود را به گزینه های جدیدی بدهد که پیشنهاد ایـران و رهـبری معظم انقلاب، همه پرسی در کل فلسطین و بین همۀ فلسطینی هاست(حسینی، 1387، ص 1، 3). آیت الله دری نجف آبادی، دادستان کـل کـشور، در آسـتانۀ برگزاری اجلاس تهران نسبت به جنایات ارتکابی رژیم صهیونیستی و فرماندهان ارشد این رژیم در جنگ 22 روزۀ غـزّه، اعـلام جرم و 34 نفر از سران و مسئولان رژیم صهیونیستی و 114 نفر از نظامیان این رژیم را با مـشخصات کـامل بـه عنوان جنایتکار معرفی کرد(روزنامه جوان، 12/12/1387، ص2). بیش از 5700 نفر از حقوقدانان ایرانی نیز علیه جنایات جنگی و نـسل کشی رژیـم صـهیونیستی در غزّه اعلام جرم کردند. (همان، 29/11/1387، ص 1)

محکومیت رژیم صهیونیستی از سوی هیئت تحقیق سـازمان مـلل متحد

هیئت تحقیق سازمان ملل متحد پس از گذشت حدود نه ماه از جنگ، رژیم صهیونیستی را به جنایات جـنگی در غـزّه متهم و خواستار محاکمه جنایتکاران صهیونیست شد. قاضی «ریچارد گلدستون»، رئیس هیئت تـحقیق از آفـریقای جنوبی، در گزارش 574 صفحه ای که حاصل بررسی 188 مـصاحبه، 10 هـزار سـند، 12 هزار عکس و نوار ویدئویی بود، تصریح کـرد کـه بر اساس حقایق به دست آمده و شواهد موثّق، قوانین بین المللی در بسیاری از موارد بـه طـور جدّی از سوی نیروهای رژیم اشـغالگر قـدس در نوار غـزّه نـقض شـده است. در این گزارش به مواردی بـه مـنزلۀ نقض آشکار کنوانسیون ژنو در جنگ 22 روزه غزّه اشاره شده(روزنامه کیهان، 26 /6/1388، ص16) از جمله: حـملۀ عـمدی به غیر نظامیان فلسطینی، کوتاهی از انـجام اقدامات لازم برای کاهش تـلفات در مـیان غیر نظامیان، استفاده از بمبهای فـسفری بـرای کشتار مسلمانان فلسطینی، کشتار و شکنجۀ عمدی، رفتار غیر انسانی با ساکنان غزّه، بـرنامه ریزی تـهاجمات دقیق و حملات شدید عمدی بـرای تـنبیه، تـحقیر و ترساندن بیش از حـد جـمعیت غیر نظامی، جمع کـردن سـاکنان غیر نظامی منطقۀ زیتون در یک خانه و یکسان ساختن آن با خاک، تیرباران کردن فلسطینی های غـیر نـظامی که پرچمهای سفید در دست داشته و دسـتورات سـربازان صهیونیست را هـم کـاملاً اطـاعت کرده اند، هدف قرار دادن نـمازگزاران در مسجد و کشتن 15 نفر از آنان.

شکست فرایند صلح در منطقه

در مذاکرات صلح میان اعراب و رزِم اشغالگر قدس، عـملکرد آمـریکا به شدت در جهت منافع صهیونیستها بـود(هـینبوش، 1382، ص 110 )؛ تـا جـایی کـه عربستان پس از 11 سپتامبر تـحت فـشار آمریکا حاضر به تغییر موضع خود در قبال فلسطین شد. «مارتین ایندیک» از کارشناسان سیاسی آمریکا در همین زمـینه نـوشت: چـرا از عربستان نمی خواهیم که در برابر به رسمیت شـناختن کـشور مـستقل فـلسطین تـوسط آمـریکا، رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت بشناسد(منصوری، 1385، ص 138). اگر چه موضوع صلح خاورمیانه در سالهای اخیر با هدف شناسایی و مشروعیت صهیونیستها در نزد کشورهای منطقه از سوی آمریکا و غرب به صـورت جدّی تری در قالبهای مختلف «نقشۀ راه»، «طرح صلح عربی»، «کنفرانس آناپولیس» و.. . پیگیری می شد، اما باید گفت پس از جنگ اخیر و عملکرد غیر انسانی دشمنان حماس در نوار غزّه، این امر بیش از پیش به یک شـعار دسـت نیافتنی تبدیل شده است. در همین رابطه، روزنامۀ لس آنجلس تایمز نوشت: حملۀ صهیونیستها به نوار غزّه گامی به عقب و ضربه ای به تلاشها و اهدافی است که بعد از کنفرانس آناپولیس آغاز شده اسـت(www.mardomsalari.com). بـا این حوادث می توان گفت که فرایند صلح در منطقه شکست خورده است و همان گونه که بشار اسد در کنفرانس دوحه، طرح صلح عربی را مرده تـلقّی کـرد(شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایـران، 30/10/1387، اخـبار ساعت 21)، باید مهر تأییدی بر این سخن گذاشت.

تلاش برای جبران ناکامی نظامی رژیم صهیونیستی از طریق دیپلماسی

پس از آنکه مشخص شد ارتش رژیم صهیونیستی از دسـتیابی بـه اهداف تعیین شده ناتوان اسـت، تـلاشهای زیادی برای جبران ضعف این رژیم، در سطح بین المللی و منطقه ای به عمل آمد. جلسۀ لیونی و رایس در نیویورک (قبل از آتش بس) و قول مساعد آمریکا برای جلوگیری از ارسال سلاح برای حماس، اجلاس شرم الشیخ (در روز اول آتـش بس) بـا شرکت رهبران کشورهای فرانسه، انگلیس، آلمان، ایتالیا، اسپانیا، مصر و اردن به همراه دبیرکل سازمان ملل و نمایندگان کشورهای کمک کننده به فلسطین با هدف رایزنی دربارۀ آتش بس و راههای جلوگیری از آنچه قاچاق سلاح بـه نـوار غزّه خـوانده می شود(www.basirat.ir)، در کنار اجلاس کویت، نمونه هایی از این تلاشها به شمار می روند. اجلاس کویت که با شرکت سران کـشورهای عربی برای اولین بار از زمان تهاجم اخیر به غزّه برگزار شـد، دو هـدف اسـاسی را دنبال می کرد: یکی ترمیم شکاف جبهۀ عربی که در طول جنگ ایجاد شده بود و دو جبهۀ مخالفان و موافقان بـا حـمله را ایجاد کرده بود و دیگری اصلاح چهرۀ مخدوش موافقان حملۀ اشغالگران قدس به غـزّه.(زارعـی، 30/10/1387)

تـلاش رژیم صهیونیستی برای توسّل به دستاوردهای سیاسی، در حقیقت؛ برای مخفی کردن شکست نظامی در جنگ 22 روزه و امـیدوار کردن شهروندان خود به آیندۀ بهتر صورت می گیرد. آمریکا و غرب نیز درصددند نـاکامی های نظامی رژیم صهیونیستی را در صـحنۀ نـبرد، با تلاشهای دیپلماتیک جبران کنند.

تلاش برای ترمیم چهرۀ حامیان عربی رژیم صهیونیستی

حامیان عربی طرح حمله اشغالگران قدس به غزّه پس از شکست صهیونیستها و عدم دستیابی به اهداف منطقه ای، جایگاه خود را در مـیان ملتها متزلزل تر از قبل یافتند. بنابر این، برای ترمیم چهرۀ سران این کشورها، تلاشهایی با پشتیبانی حامیان غربی آنها در سطح بین المللی آغاز شد. یکی از این تلاشها برگزاری اجلاس شرم الشیخ[5] بود.

اگر چـه در مـجموع، موضع گیری جدیدی در این اجلاس صورت نگرفت و شرکت کنندگان فقط بر لزوم خروج نیروهای اشغالگر از غزّه و توقف موشک پرانی به جنوب فلسطین اشغالی تأکید کردند، اما برگزاری این اجلاس بلافاصله پس از اعلام آتش بس، این پرسـش را بـه همراه داشت که این نشست چه اهدافی را دنبال می کند؟ در پاسخ به این سؤال می توان به چند نکته اشاره کرد:

حمایت از مصر؛ به دلیل بازنکردن گذرگاه رفح و عدم حمایت از مقاومت از یـک سـو و نادیده گرفته شدن مصر در اعلام آتش بس از سوی رژیم اشغالگر، وجهۀ این کشور آسیب جدّی دیده بود.

حمایت از محمود عباس؛ وی پس از پیروزی حماس در جنگ غزّه دچار بحران مشروعیت شـده، نـارضایتی بـسیاری از اعضای فتح را برانگیخته و در افکار عـمومی جـهان عـرب به همسویی با اشغالگران قدس متّهم شده بود.

مقابله با اجلاس دوحه؛ اجلاس دوحه چند روز قبل از نشست شرم الشیخ با حضور حـماس، ایـران و سـوریه برگزار شد. اتحادیۀ اروپا با برگزاری اجلاس شرم الشیخ، در عـمل بـر حمایت خود از محور مصر، اردن و عربستان در مقابل محور سوریه و ایران تأکید کرد.

بهره برداری سیاسی از موضوع بازسازی غزّه؛ در شرایطی که اتـحادیۀ اروپا از زمـان پیـروزی حماس در انتخابات مجلس فلسطین، از ارسال هر نوع کمک نقدی بـه هر پروژه ای کـه بـه نوعی با حماس در ارتباط بود، خودداری می کرد؛ در آستانۀ اجلاس شرم الشیخ بـرخی از رهـبران اروپایی وعده دادند که به بازسازی غزّه کمک کرده، امدادرسانی به این باریکه را افزایش می دهند. البـته اعـلام شـد که کمکها در اختیار تشکیلات خودگردان فلسطینی قرار خواهد گرفت؛ زیرا رهبران اروپایـی مـایل نـبودند امتیازی به حماس داده یا به گونه ای عمل کنند که به تقویت حماس منتهی شـود.

تـضعیف جـریان مقاومت و ادامۀ فشار بر آن و انحراف اذهان عمومی منتقد برای فراهم آوردن زمینۀ لازم برای تحمیل شـرایط سـازش به مقاومت فلسطین نیز از دیگر اهداف این اجلاس بود.

الگوپذیری از مقاومت غزّه

مـقاومت جـانانۀ جـنبش حماس با اتّکا به پایگاه مردمی خود در نوار غزّه، الگوی بسیار مناسبی برای مـقابله بـا اشغالگری در تمام نقاط جهان به ویژه جهان اسلام و فلسطین اشغالی است. این الگـو کـه خـود ملهم از مقاومت حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه در مقابل رژیم اشغالگر قدس بود، در زمینه های زیادی قابل تأسّی اسـت کـه در ادامه مهم ترین آنها را مورد بررسی قرار می دهیم.

تکیه بر توان داخلی عـامل مـوفقیت

در جـهان عرب گفته می شود هیچ جنگی با صهیونیستها بدون حضور مصر امکان پذیر نیست؛ اما مبارزۀ مـقاومت فـلسطینی در غـزّه با نیروهای متجاوز رژیم صهیونیستی ثابت کرد که می توان بر الگوی بـهتر و صـحیح تری که همان تکیه بر توان داخلی است، روی آورد و پیروز شد. مبارزان مقاومت مهمّات و موشکهای خود را در داخـل تـولید می کردند و به خارج وابستگی نداشتند و این موضوع این حقیقت مهم را برای اشـغالگران قـدس و حامیان آن روشن کرد که اعمال هـر گـونه مـحاصره ای نخواهد توانست در توان نظامی مقاومت فلسطینی اثـر چـندانی بگذارد.

در کنار خروج مفتضحانۀ رژیم صهیونیستی از غزّه و ناکامی در تحقق اهداف خود، مقاومت در غـزّه بـه پیروزی های داخلی و خارجی دست یـافت. حـماس هم تـجربۀ جـدیدی را در رویـارویی با دشمن کسب کرد و توانست در اوج حـمله ها و هـمراهی کشورهای غربی و عربی با آن، سازمان و تشکیلات خود را حفظ کند و هم بی درنگ پس از جـنگ وارد فـاز بازسازی غزّه شد(رویوران، 1387). در این جـنگ رزمندگان مقاومت بدون بـرخورداری از هـر گونه پشتیبانی خارجی و حتی بـا خـیانت برخی کشورهای عربی، توانستند 22 روز جانانه در مقابل ارتش مجهّز رژیم صهیونیستی مقاومت کرده، سـرانجام نـیز به پیروزی دست یابند و دشـمن را از دسـتیابی بـه اهداف خود بـاز دارنـد.

پایان افسانۀ شکست ناپذیری رژیـم صـهیونیستی

یکی از پیامدهای مهم جنگ 22 روزه، پایان افسانۀ شکست ناپذیری رژیم صهیونیستی بود. این امر امروز مـورد تـأیید اکثر قریب به اتفاق تحلیلگران مـسائل سـیاسی و نظامی اسـت. ارتـشی کـه خود را قدرت اول خاورمیانه مـی داند، در دو سال اخیر از دو جریان مقاومت چریکی که دارای امکانات بسیار محدودی هستند، شکست خورد. نشریۀ آلمانی «دیـ سایت » بـا بیان این مطلب که بحران غـزّه، رژیـم صـهیونیستی را بـا بـن بست مواجه کرده اسـت، نـوشت: رژیم اشغالگر قدس در خرابکاری استاد است. سران این رژیم با شکست مجدد در غزّه، نه تنها اعـتبار خـود را بـرای صلح از بین بردند، بلکه آبروی شرکای مـذاکره ای خـود را نـیز از بـین بـردند.(www.basirat.ir)

هـمان گونه که حزب الله در جنگ 33 روزه بر ارتش صهیونیستی که قدرتمندترین ارتش نظامی در منطقه بود، پیروز شد، حماس نیز یک بار دیگر پایان افسانه شکست ناپذیری رژیم صهیونیستی را اثـبات کرد. اکنون مردم منطقه، مقاومت حزب الله و حماس را با شکست سریع ارتشهای سه کشور بزرگ عربی در جنگ شش روزۀ سال‪ 1967مقایسه می کنند و این امر به تقویت روحیۀ ارتشهای عربی و امیدواری به ثـمربخشی جـریان مقاومت کمک می کند.

مقاومت مردمی الگوی مقابله با اشغالگری

مقاومت حزب الله و حماس در مقابل رژیم اشغالگر قدس که با تکیه بر توان و پشتوانۀ مردمی انجام گرفت، دو الگوی ممتاز برای جـنبشها، سـازمانها و نیروهای مقابله کننده با اشغالگران است. جنبش حماس با الگوبرداری از حزب الله، توان رزمی - عملیاتی خود را در برابر ارتش صهیونیستی افزایش داد و با تقویت توانمندی موشکی خـود، جـنوب سرزمینهای اشغالی را با تهدید روبـه رو سـاخت. با توجه به توان حزب الله در تهدید شمال سرزمینهای اشغالی، در آینده می توان شاهد محاصره و در تنگنا قرار گرفتن اشغالگران قدس در میان جنبشهای اسلامی مسلّحی بود کـه بـا بهره گیری از فنّاوری های جدید مـی توانند مـوجودیت پوشالی این رژیم را تهدید کنند(دلاورپور اقدام، 1386). البته این امر فقط به جنبشهای یاد شده منتهی نمی شود و تمسّک به نقاط قوّت حزب الله و حماس، الگویی برای تمامی جنبشهای چریکی در سراسر جهان به ویـژه در جـهان اسلام خواهد بود.

ارائۀ مدل مناسب برای جنگهای چریکی در دنیای مدرن

جنگ غزّه ثابت کرد یک گروه چریکی مؤمن می تواند با امکانات ناچیز در نبردی نامتقارن، یک ارتش منظّم و مجهّز به جـنگ افزارهای پیـشرفته را با شـکست روبه رو سازد و جنگ افزارهای پیشرفته در برابر تاکتیک و برنامه ریزی صحیح، کارایی چندانی ندارند. این جنگ نشان داد که فقط حـجم گستردۀ نیروهای نظامی و بودجه و اعتبار وسیع جنگی و فنّاوری نظامی پیشرفته، عـامل مـوفقیت نـیست و ایمان و اتّکا به خداوند و عدم هراس از مرگ، در کنار ابتکار عملهای جدید در صحنۀ نبرد و استفاده از فنّاوری مناسب، عـامل پیـروزی است. ارتشهای منظّم و مجهّز تنها قابلیت جنگ با ارتشهای منظّم و مجهّز ضعیف تر از خـود را دارنـد و قـادر نیستند با قدرتهای رزمی غیر کلاسیک - که به گونه ای ویژه ساماندهی شده اند - بجنگند و پیروز شـوند.

اثبات کارامدی تاکتیکهای مناسب در جنگ

تاکتیکهای کارامد و مناسب، تأثیر تعیین کننده ای در جنگها دارند و مـی توانند راهبرد رقیب را دستخوش تـحوّلات عـمیق کنند. در جنگ 22 روزۀ غزّه، رژیم صهیونستی کاملاً متوجه این مسئله شد که امنیت ملی تنها با برتری نظامی قابل دستیابی نیست. امروزه امنیت ملی کشورها از ناحیۀ نیروهای شبه نظامی و جنگهای چریکی در معرض تـهدید است؛ تهدیدهایی که با راهبردها و تاکتیکهای سنتی معروف به جنگ کلاسیک نمی توان آن را دفع و خنثی ساخت. در نتیجه، در راهبرد امنیت ملی، علاوه بر بعد نظامی امنیت، باید ابعاد دیگر آن نیز مدّ نظر قـرار گـیرد. بنابر این، اصل پیشگیری به تدریج جایگزین پیشدستی در راهبرد امنیت ملی خواهد شد؛ زیرا برای رویارویی و مقابله با یک جنبش شبه نظامی که فاقد پایگاه، تأسیسات نظامی ثابت، نیروی نظامی منظّم و ارتش کـلاسیک اسـت، فقط پیشدستی در آغاز جنگ، کارامدی لازم را ندارد.

نتیجه گیری

ناکامی های آمریکا در منطقۀ خاورمیانه و شکست طرحهای خاورمیانۀ بزرگ و خاورمیانۀ جدید، با شکست رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزۀ لبنان به اوج رسید و زنگ خطری جدّی را بـرای مـنافع آنها به صدا درآورد. از آنجا که در سالهای اخیر، جریان بیداری اسلامی با محوریت ایران و همکاری سوریه، حزب الله لبنان و حماس، مرکز ثقل تحوّلات در حساس ترین منطقۀ جهان؛ یعنی خاورمیانه قرار گرفت، ضـربه بـه هـر نقطۀ این کانون می توانست روزنـۀ امـیدی بـرای دشمنان آن باشد و حمله به غزّه نیز از این منظر قابل تحلیل است.

رهایی صهیونیستها از کابوس شکست در جنگ 33 روزۀ لبنان و احیای قدرت بازدارندگی ایـن رژیـم، از اهـداف اصلی جنگ 22 روزۀ غزّه بود. اما همان گونه کـه حـزب الله در آن جنگ توانست بر ارتش این رژیم پیروز شود، حماس نیز با تکیه بر عوامل مهمی چون: ایمان دینی، تـعهد مـبارزان و سـاکنان نوار غزّه به مقاومت در برابر اشغالگران، مردمی بودن و پایگاه اجـتماعی قوی، یک بار دیگر پایان افسانۀ شکست ناپذیری رژیم صهیونیستی را اثبات کرد.

اهداف رژیم صهیونیستی از این تهاجم با اهـداف خـاورمیانه ای آمـریکا همسویی داشت؛ به گونه ای که می توان گفت اشغالگران قدس در جهت اهـداف کـلان آمریکا، جنگ علیه حماس را آغاز کردند. تثبیت مجدد برتری نظامی، حذف ساختار نظامی حماس، ترور رهـبران حـماس، شـکست روحیۀ مردم غزّه و مجازات آنان به خاطر پناه دادن به حماس و متنفّر سـاختن آنـها از حـماس، اجرای راهبرد فرار به جلو و پوشش گذاشتن بر ضعفهای نظامی، تلاش برای شناسایی رژیـم غـلصب صـهیونیستی از طرف دولت قانونی فلسطین، اعمال فشار بر سوریه برای حل مسئلۀ بلندی های جولان و انعقاد قـرارداد صـلح و شناسایی رژیم صهیونیستی از سوی این کشور، رفع مشکلات رژیم صهیونیستی با سایر دول عـرب بـه مـنظور برقراری روابط گستردۀ دیپلماتیک و اقتصادی با آنان، مهار نیروهای مخالف رژیم صهیونیستی در منطقه، بـرقراری امـنیت و شناسایی رژیم صهیونیستی از سوی کشورهای منطقه، مهار موج اسلامگرایی، ایجاد دگرگونی راهبردی در مـنطقه بـا تـوجه به برتری نظامی، ایجاد تفرقه در جهان اسلام، مهیّاسازی فضای گسترده تر برای تنفّس صهیونیسم، دسترسی بـه تـوافقنامه های امنیتی و سیاسی با دولت خودگردان و تأمین امنیت سرزمینهای اشغالی، از جملۀ این اهداف بـود.

تـغییر اولویـتهای امنیتی منطقه از رژیم اشغالگر قدس به نظام جمهوری اسلامی ایران، هدف دیگری بود که آمـریکا، غـرب، رژیـم صهیونیستی و اتحادیۀ عرب در آن وحدت نظر داشتند. کشورهای عرب متمایل به آمـریکا، از قـدرت گرفتن حماس و به حاشیه رفتن فتح ناراضی هستند؛ زیرا این امر به تقویت بیداری اسلامی بـا مـحوریت ایران منجر شده است. این کشورها در سالهای اخیر بارها از بسط نفوذ جـمهوری اسـلامی ایران در خاورمیانه ابراز نگرانی کرده، به دنـبال تـضعیف نـقش منطقه ای ایران و تعریف معادلاتی جدید در خاورمیانه بـا تـمرکز ویژه بر نقش مصر و عربستان سعودی می باشند. اعراب دنباله رو آمریکا، اقدامات مقاومت مـردمی فـلسطین را در ادامۀ سیاستهای منطقه ای ایران قـلمداد کـرده، جنبش حـماس را عـاملی در جـهت افزایش نقش و نفوذ منطقه ای جمهوری اسـلامی در حـل معادلات و منازعات پیچیده می دانند. از آنجا که آزادسازی سرزمین فلسطین همواره جزء آرمـانهای انـقلاب اسلامی بوده است، مقاومت در لبنان و فـلسطین نیز ارتباطی راهبردی بـا جـمهوری اسلامی ایران یافته است. به عـبارت دیـگر؛ مقاومت مردمی علیه رژیم صهیونیستی، عقبۀ راهبردی جریان اسلام سیاسی و بیداری اسلامی بـا مـحوریت جمهوری اسلامی ایران است. بـنابر ایـن، نـتیجۀ اصلی مقاومت مـردمی در غـزّه، پیروزی جریان بیداری اسـلامی بـه رهبری ایران و در کنار آن حزب الله، سوریه و حماس بود.

منابع

1. احمدی، حسن (1387)؛ «نگاهی به دستاوردهای مـقاومت حـماس در غزّه»، 25/5/1388، www. basirat. ir.

2. الحسینی، اسحاق موسی (1377)؛ اخوان المسلمین؛ بـزرگ ترین جـنبش اسلامی مـعاصر، تـرجمه هـادی خسروشاهی، تهران، اطلاعات، چ دوم.

3. المـسیری، عبدالوهاب (1385)؛ تأثیر انتفاضه بر رژیم صهیونیستی، ترجمه احمد کریمیان، قم، بوستان کتاب، چ دوم.

4. امرایی، حـمزه (1383)؛ انـقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، تـهران، مـرکز اسـناد انـقلاب اسـلامی.

5. انیسی، فریبا (1386 )؛ رازهـای سـرزمین سبز؛ در نامه هایی به سارا، تهران، بروج.

6. برژینسکی، زبیگنیو (1387)؛ «سیاست خاورمیانه ای آمریکا کاملاً شکست خورده است»، روزنـامه جـوان، 15/10/1387.

7. بـرهومه، محمد (1382)؛ اهداف جنبش حماس، سیری در اندیشه سـیاسی جـنبش حـماس، تـهران، مـرکز پژوهـشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه.

8. بلچمن، باری و تامارا کافمن (1378)؛ «تهدید و به کارگیری نیروی نظامی در سیاست خارجی آمریکا»، ترجمه بهادر امینیان، مجله سیاست دفاعی، ش 28 (پاییز).

9. بومنصف، روزانا (1387)؛ «تأثیرات جـنگ غزّه بر منطقه»، اعتماد ملی، 16/10/1387.

10. پاشاپور یوالاری، حمید (1381)؛ امام خمینی(ره) و انتفاضۀ فلسطین، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

11. پورقیّومی، ایوب (1387)؛ تأثیرجنگ 33 روزۀ لبنان بر سیاست خاورمیانه ای نومحافظه کاران آمریکا، قم، اعتدال.

12. چامسکی، نـوام (1387 )؛ هـژمونی یا بقا؛ تلاش آمریکا برای سیطرۀ جهانی، ترجمه اسوده نوین، تهران، اطلاعات.

مطالعات راهبردی بسیج » پاییز 1388 - شماره 44 (صفحه 126)

13. حسینی، احسان (1387)؛ «کنفرانس تهران»، هفته نامه صبح صادق، ش 392، 19/12/1387.

14. حمامی، جمیل (1994 )؛ میزگرد انتخابات تشکیلات خودگردان، امان، مرکز مطالعات خـاورمیانه.

15. خـسروشاهی، سید هادی (1385)؛ حرکت اسلامی فلسطین، تهران، اطلاعات، چ دوم.

16. دلاورپور اقدام، مصطفی (1386)؛ «حزب الله و مؤلّفه های سیاست و امنیت در خاورمیانه»، 13 /5/1386، www. aftab.ir.

17. دهشیار، حسین (1386 )؛ سیاست خارجی و استراتژی کلان ایالات متحده آمریکا، تـهران، قـومس.

18. رویوران، حسین (1387)؛ «مقاومت و پیروزی»، گـفتگو بـا خبرنگار ایرنا، بیروت، (2/11/1387 ).

19. زارعی، سعدالله (30/10/1387)؛ «تحلیل 21»، شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران.

20. زارعی، سعدالله (4/11/1387)؛ «گفتگو با برنامۀ بررسی رادیوهای بیگانه».

21. زهار، محمود (1994)؛ «مصاحبه »، الدراسات الفـلسطینیه، ش 20 (پایـیز).

22. سنایی راد، رسول (1387)؛ هولوکاست در غـزّه، تـهران، معاونت تربیت و آموزش نمسا.

23. شریفی، فریده (1388)؛ «احزاب فلسطینی از گذشته تا امروز»، www.asriran.com، (19 /6/1388 ).

24. کرمی، جهانگیر (1386)؛ دکترین نظامی اسرائیل، تهران، اندیشه سازان نور.

25. کوبان، هلنا (1383)؛ روند تحوّل ساف، ترجمه بیژن افتخار جواهری، تهران، مـترجم.

26. لاریـجانی، علی (1387)؛ «جنگ غزّه » (سخنرانی در قم)، 3/11/1387، www.parsine.com.

مطالعات راهبردی بسیج » پاییز 1388 - شماره 44 (صفحه 127)

27. مجرد، محسن (1386)؛ تأثیر انقلاب اسلامی بر سیاستهای بین الملل، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

28. محمدی، منوچهر (1385)؛ بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

29. مـنصوری، جـواد (1385)؛ آمریکا و خـاورمیانه، تهران، وزارت امور خارجه.

30. نزال، محمد (1992)؛ «الانتفاضه: الانجاز السیاسی و المستقبل»، مجله قضایا دولیه، ش 154 (دسامبر).

31. ولایتی، علی اکبر (1380)؛ ایران و تـحوّلات فلسطین، تهران، وزارت امور خارجه.

32. ولیدمحمد، علی (1384)؛ نوار غزّه؛ جغرافیا و جمعیت، تـرجمه مـحمدرضا بـلوردی، تهران، اندیشه سازان نور.

33. هفته نامه صبح صادق، ش 387، 14 /11 /1387.

34. هینبوش، ریموند الویشس (1382)؛ سیاست خارجی کشورهای خاورمیانه، ترجمه علی گل محمدی، تـهران، پژوهـشکده مطالعات راهبردی.

35. Jarbawi, Ali (1994). "Riding the Storm Hamas bid to Lead the Palestinian People", Occasional Papers Series, No.4, UASR, USA, June.

36. http://hadi.basijnews. ir /Detail. asp?ItemID=2002

37. http://www.basirat.ir/news.aspx?newsid=71295

38. http://www.basirat.ir/news.aspx?newsid=71382

39. http://www.dw-world. de/dw/article /0, 3931535 ,00.html.

40. http://www.jomhourieslami.com (24/5/1385).

41. http://www. mardomsalari. com/Template1/Article.aspx?AID=6913

42. http: //www. mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=46617

پی نوشت ها

[1] Gaza Strip

[2] فتحی شقاقی در 26 اکتبر 1995 در مالت توسط مأموران موساد به شهادت رسید.

[3] یکی از مـسئولان حـماس.

[4] زنـدانیانی که پس از تشکیل دولت خودگردان فلسطین بازداشت شدند.

[5] کنفرانس در تاریخ 11 اسفند 1387 بدون حضور نمایندل حماس و با حضور کشورهای حامی رژیم اشغالگر قدس برگزار شد.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان