سیزده جمادی الاولی به روایتی مصادف با شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) بانوی دو عالم است؛ واقعهای که تحمل روزگار را برای حضرت علی (ع) به مراتب دشوارتر از پیش ساخت؛ اما روایت مولاعلی از آن دوران و مظلومیت فاطمه چه بود؟ فاطمه علیها السلام در روزهای آخر زندگی، «اسماء بنت عمیس» را فراخواند و فرمود: «دوست ندارم بر پیکر زن پارچه ای بیفکنند و اندام وی زیر آن نمایان باشد.» اسماء پاسخ داد: «نه من چیزی به تو نشان خواهم داد که در حبشه دیدم» سپس چند شاخه تر خواست، آنها را خم کرد و پارچه ای بر روی آن کشید و تابوت گونه ساخت.
فاطمه (علیها السلام) فرمود: «چه چیز خوبی است پیکر زن و مرد قابل تشخیص نست. ای اسماء! هنگامی که جان دادم تو مرا غسل بده و نگذار کسی نزد جنازه من بیابد.» این اولین تابوتی بود که در اسلام ساخته شد و هنگامی که فاطمه ( علیها السلام) آن را دید تبسمی کرد که تنها تبسم او بعد از وفات پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. (1)
بیماری فاطمه (علیها السلام) روز بروز سخت تر می شد، فرزندان زهرا سلام الله علیها بخاطر مادرشان بشدت نگران بودند و دل پاک علی (علیه السلام) از اندوه فاطمه سلام الله علیها در خون نشسته بود. روز جدایی، زهرا (علیها السلام) وصایای خود را به علی علیه اسلام بیان فرمود و او به شدت گریست. فاطمه (علیها السلام) ضمن سفارش فرزندانش به علی (علیه السلام) فرمود: «یا علی! مرا شبانه غسل بده، کفن کن و به خاک بسپار، آن هنگام که چشمها در خواب است. دوست ندارم کسانی که حقم را غصب کردند به تشییع جنازه من حاضر شوند و یا بر من نماز بخوانند. (2)»
هنگامی که شهادت فاطمه سلام الله علیها نزدیک شد، به «سلمی» (3) فرمود تا مقداری آب آورد. زهرا سلام الله علیها غسل کرد و به خوبی بدن خود را شستشو داد، لباس های نوی خود را خواست و آنها را پوشید؛ سپس از سلمی خواست تا رختخوابش را وسط حجره بگستراند آنگاه رو به قبله دراز کشید؛ دست ها را زیر صورت نهاد و فرمود: «من هم اکنون قبض روح خواهم شد. خود را پاکیزه کرده ام کسی مرا برهنه نکند. (4)» پس از شهادت فاطمه (علیها السلام) حسن و حسین (علیهما السلام) وارد خانه شدند و سراغ مادرشان را گرفتند، گفتند اکنون هنگام استراحت مادر ما نیست اسماء (5) به آنان گفت: «عزیزانم مادرتان از دنیا رفت.» حسن و حسین (ع) روی جنازه مادر افتادند و آن را می بوسیدند و گریه می کردند. حسن (ع) می گفت مادرجان با من سخن بگو. حسین (ع) می گفت مادر جان من حسین توام، قبل از آنکه بخاطر غم فراقت روح از بدنم جدا شود با من سخن بگو.
یتیمان زهرا (سلام الله علیها) به جانب مسجد شتافتند تا پدرشان را از مرگ غم انگیز مادر با خبر کنند. وقتی خبر وفات زهرا (سلام الله علیها) به علی (ع) رسید از شدت غم و اندوه بیتاب شد و فرمود ای دختر پیامبر (ص) تو تسلی بخش من بودی بعد از تو از که تسلیت بجویم. (6) صدای شیون یتیمان زهرا (سلام الله علیها) آوای جانسوز عزا بود که بگوش مردم مدینه رسید. «عده ای ازخواص بنی هاشم به درون خانه رفتند،» مردم مدینه نیز بیرون خانه اجتماع کردند و در حالی که بشدت می گریستند منتظر بودند جنازه زهرا (سلام الله علیها) را از خانه بیرون آورند تا در تشییع جنازه شرکت کنند ناگاه ابوذر از خانه خارج شد و گفت پراکنده شوید چون تشییع جنازه به تأخیر افتاد. (7)
شبانگاه علی علیه السلام پیکر پاک فاطمه (سلام الله علیها) را غسل داد. (8) در هنگام غسل فاطمه، اسماء نیز با علی (ع) همراه بود. (9) تنی چند از پاک مردان و رازداران اهل بیت چون سلمان فارسی، مقداد، ابوذر، عمار و حذیفه، عبدالله بن مسعود (10)، عباس و عقیل همراه حسن و حسین و علی (سلام الله علیها) نماز گزاردند. (11) شبانه فاطمه (سلام الله علیها) رادفن کردند، علی (ع) او را بخاک سپرد (12) و اجازه نداد تا ابوبکر بر جنازه او حاضر شود (13) علی علیه السلام جایگاه زهرا (ع) را با زمین یکسان ساخت تا مزارش شناخته نشود (14) و به روایتی صورت چند قبر بنا کرد تا مزار واقعی مخفی بماند. (15)
علی و فاطمه علیهما السلام از زبان یکدیگر
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پس از ازدواج حضرت علی و فاطمه علیهما السلام و سپری شدن مراسم عروسی، ابتدا از علی علیه السلام پرسیدند: همسرت فاطمه علیها السلام را چگونه یافتی؟ امام پاسخ داد: «نعم العون علی طاعة الله; در اطاعت کردن از خدا خوب یار و یاوری است.» سپس از دختر خود، فاطمه علیها السلام پرسیدند: شوهرت را چگونه یافتی؟ آن حضرت پاسخ داد: «خیر بعل؛ بهترین شوهراست. (16)»
زحمات فاطمه علیها السلام در منزل
به دنبال تقسیم کار پیامبر صلی الله علیه و آله بین حضرت زهرا علیها السلام و علی علیه السلام و واگذاری کارهای داخل منزل به فاطمه علیها السلام، گرچه علی علیه السلام نیز در کمک به همسرش از هیچ کوششی دریغ نمی کرد، اما در عین حال انجام تمام کارهای منزل برای فاطمه علیها السلام باری گران بود. برای کاهش زحمت های منزل، علی علیه السلام راه حلی به فاطمه پیشنهاد می کند.
آن حضرت بعدها این ماجرا را چنین نقل فرمود: «فاطمه زهرا علیها السلام، عزیزترین عزیزان رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه من بود. فاطمه علیها السلام آنقدر با آسیاب آرد کرد تا دست هایش پینه بست و آنقدر از چاه آب کشید که اثر آن بر سینه اش باقی مانده بود و به اندازهای خانه را روبید تا اینکه لباس هایش غبار آلود شد، و آن قدر زیر دیگ آتش بر افروخت تا لباسش کثیف و گرد آلود گردید و به همین علت، به سختی و زحمت افتاد. روزی شنیدم چند غلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آورده اند. به فاطمه گفتم: وقتی خدمت پدر رفتی از او خادمی بخواه تا در کارها مدد رسان تو باشد و از این همه رنج و محنت آسوده شوی.
فاطمه زهرا علیها السلام خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت. ملاحظه کرد که گروهی با ایشان مشغول بحث و گفت و گو هستند. لذا بدون اینکه با پدر سخنی بگوید از شرم و حیا بازگشت. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانست که فاطمه علیها السلام برای حاجت و نیازی مراجعه کرده است، خود به منزل ما آمد. ما در بستر استراحت بودیم، وی بالای سر فاطمه علیها السلام نشست و فاطمه علیها السلام از جهت شرم و حیا سر خود را زیر رخت خواب کرد. حضرت فرمود: فاطمه جان! برای چه منظوری نزد من آمدی؟ او دو مرتبه سؤال فرمود و فاطمه ساکت بود. عرض کردم: ای رسول خدا! من علت را برای شما عرض می کنم . فاطمه آن قدر سنگ آسیاب را چرخانده که دستش پینه بسته و آن قدر آب کشیده که بر سینه اش اثر آن باقی مانده و آن قدر خانه را جاروب کرده که لباسش خاک آلود شده، و آن قدر آتش در زیر دیگ افروخته که پیراهن او کثیف شده و بوی دود گرفته است. شنیدیم که غلامان و خادمان چندی را خدمت شما آوردند، به فاطمه علیها السلام گفتم: به سراغ پدر خود رفته، از ایشان خدمت کاری بخواه تا تو را کمک کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الا ادلکما علی خیر مما سالتما. اذا اخذتما مضاجعکما تکبرا اربعا وثلاثین وتسبحا ثلاثا وثلاثین وتحمدا ثلاثا وثلاثین فهو خیر لکما من خادم یخدمکما؛ شما را از مطلبی آگاه کنم که برای شما از خادمی که خواستید بهتر است . وقتی از خواب برخاستید (دربعضی روایات است وقتی به رختخواب رفتید) سی و چهار مرتبه «الله اکبر»، سی و سه بار «سبحان الله » و سی و سه بار «الحمد لله » بگویید، این برای شما از خادمی که به شما خدمت کند بهتر است.» آنگاه فاطمه سر خود را بیرون آورد و سه بار فرمود: «رضیت عن الله ورسوله؛ از خدا و رسول او راضی و خشنود شدم. (17)»
عیادت ناتمام
وقتی عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله برای عیادت فاطمه علیها السلام به منزل علی علیه السلام آمد، به دلیل سالت شدید آن حضرت و ممنوع الملاقات بودن ایشان، موفق به عیادت آن عزیز نشد. به منزل خود بازگشت و پیکی روانه منزل علی علیه السلام کرد، تا به علی علیه السلام این پیغام را برساند: «آن گونه که من احساس می کنم، فاطمه علیها السلام روزهای پایان عمر خود را می گذراند و اول کسی است که به پیامبر صلی الله علیه و آله ملحق می شود. من پیشنهاد می کنم در صورت رحلت ایشان، مهاجرین و انصار را خبر کنید تا در مراسم نماز و دفن آن حضرت شرکت کنند، که این کار، هم باعث فیض معنوی و ثواب حاضران است، و هم باعث تقویت شعائر دینی.»
علی علیه السلام در پاسخ به پیشنهاد عمویش عباس بن عبد المطلب، فرستاده ای به نزد او روانه کرد تا این پیام را برساند: «ابلغ عمی السلام وقل لا عدمت اشفاقک وتحیتک وقد عرفت مشورتک ولرایک فضله. ان فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله لم تزل مظلومة من حقها ممنوعة وعن میراثها مدفوعة. لم تحفظ فیها وصیة رسول الله صلی الله علیه و آله ولا رعی فیها حقه ولا حق الله عزوجل وکفی بالله حاکما ومن الظالمین منتقما وانا اسالک یا عم ان تسمح لی بترک ما اشرت به فانها وصتنی بستر امرها; سلام مرا به عمویم برسان و بگو: خیر خواهی شما را فراموش نمی کنم.
نظر شما را به خوبی دریافتم و البته احترام آن - در جای خود - محفوظ است . فاطمه علیها السلام همیشه مظلوم واقع شده، و از حق خود بازداشته شد و از ارث خود بی بهره گردید. سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد او عمل نشد و حقی که خدا و رسول او در مورد فاطمه علیها السلام داشتند، رعایت نگردید و خداوند برای حکمرانی و انتقام از ظالمین [ما را] بس است. عموی گرامی! از شما می خواهم به من رخصت دهید که به نظر شما عمل نکنم، چرا که فاطمه علیها السلام خودش به من وصیت کرده است که امر [کفن و دفن] او مخفی باشد.» وقتی که فرستاده عباس با این پیام به سوی او بازگشت، عباس گفت: غفران الهی نثار فرزند برادرم که البته او آمرزیده است. به راستی که نظر او بدون اشکال و صحیح است. برای عبد المطلب فرزندی با برکت تر از علی علیه السلام زاده نشد، مگر پیامبر صلی الله علیه و آله...(18).
آهنگ جدایی
آن گاه که فاطمه زهرا علیها السلام احساس کرد زمان رحلتش فرا رسیده است، در حالی که در بستر بیماری آرمیده بود خطاب به علی علیه السلام فرمود: «یا ابن عم، انه قد نعیت الی نفسی واننی لا اری ما بی الا اننی لاحق بابی ساعة بعد ساعة وانا اوصیک باشیاء فی قلبی; ای پسر عمو! خبر مرگ به من رسیده و آنگونه که در می یابم پس از اندک زمانی، به پدرم ملحق می شوم، آنچه را در دل دارم به تو وصیت می کنم.» علی علیه السلام به فاطمه علیها السلام فرمود: «اوصینی بما احببت یا بنت رسول الله؛ ای دخت رسول خدا! آنچه دوست داری وصیت کن.»
آنگاه علی علیه السلام کنار سر فاطمه علیها السلام نشست و به آنان که در اتاق بودند فرمود بیرون روند. سپس فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام فرمود: «یا ابن عم!، ما عهدتنی کاذبة ولاخائنة ولا خالفتک منذ عاشرتنی؛ ای پسر عمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دروغ و خیانت ندیدی و هیچ گاه با تو مخالفت ننمودم.»
و علی علیه السلام در پاسخش چنین گفت: «معاذ الله انت اعلم بالله وابر واتقی واکرم واشد خوفا من الله [من] ان اوبخک بمخالفتی . قد عز علی مفارقتک وتفقدک، الا انه امر لابد منه. والله جددت علی مصیبة رسول الله وقد عظمت وفاتک وفقدک فانا لله وانا الیه راجعون من مصیبة ما افجعها وآلمها وامضها واحزنها، هذه والله مصیبة لا عزاءلها ورزیة لا خلف لها؛ نه، هرگز! تو نسبت به خداوند آگاه تر، نیکوکارتر، پرهیزگارتر، گرامی تر، و خائف تر از آن هستی که تو را به عنوان مخالفت با من سرزنش کنم . جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است. ولی چه باید کرد که چاره ای برای مرگ نیست. سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا برای من تازه شد و وفات و فقدان تو، [برای من] بسیار بزرگ [و دشوار] است. پس «انا لله وانا الیه راجعون » از مصیبتی که بسیار دلخراش و دردناک و دشوار و اندوه آور است. به خدا قسم! این مصیبتی است که تسلیت [و آرامش] ندارد و حادثه جانسوزی است که جبران ناپذیر است.» سپس مدتی با هم گریستند و علی علیه السلام سر فاطمه علیها السلام را به سینه چسبانید و فرمود: «اوصینی بما شئت فانک تجدنی فیما امضی کما امرتنی به واختار امرک علی امری؛ آنچه می خواهی وصیت کن، همانا مرا آن گونه خواهی یافت که به وصیت تو بخوبی عمل کنم و امر تو را بر امر خودم مقدم می دارم.» سپس فاطمه علیها السلام به بیان وصایای خود پرداخت (19).
آغاز جدایی
پس از شهادت حضرت زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام از شهادت مادر خود با خبر شدند، اسماء به حسنین علیهما السلام گفت: به نزد پدرتان علی علیه السلام روید و خبر شهادت فاطمه علیها السلام را به او رسانید. حسنین علیهما السلام از خانه بیرون آمدند و در حالی که فریاد می زدند: «یا محمداه! یا احمداه! الیوم جدد لنا موتک اذ ماتت امنا»، وارد مسجد شدند و علی علیه السلام را که در مسجد بود، از شهادت فاطمه علیها السلام آگاه نمودند. علی علیه السلام با شنیدن این خبر، آنچنان دگرگون شد که بی حال افتاد. آب به صورتش پاشیدند و به حال آمد. با سوز و گداز فرمود: «بمن العزاء یا بنت محمد کنت بک اتعزی ففیم العزاء من بعدک؛ ای دختر محمد صلی الله علیه و آله! به چه کسی خود را تسلیت دهم. [تا زنده بودی] مصیبتم را به تو تسلیت می دادم، اکنون پس از تو چگونه آرام و قرار گیرم؟ (20)»
در سوگ یار
علی علیه السلام پس از به خاک سپاری یار دیرینه و همراه روزگار خوشی ها و تلخی های خود، در کنار تربت آن عزیز، با رسول خدا چنین درد دل کرد: «السلام علیک یا رسول الله عنی. والسلام علیک عن ابنتک و زائرتک والبائتة فی الثری ببقعتک والمختار الله لها سرعة اللحاق بک. قل یا رسول الله عن صفیتک صبری وعفا عن سیدة نساء العالمین تجلدی. الا ان لی فی التاسی بسنتک فی فرقتک موضع تعز فلقد وسدتک فی ملحودة قبرک وماضت نفسک بین نحری وصدری. بلی وفی کتاب الله [لی] انعم القبول «انا لله وانا الیه راجعون» قد استرجعت الودیعة واخذت الرهینة واخلست الزهراء فما اقبح الخضراء والغبراء، اما حزنی فسرمد واما لیلی فمسهد. و هم لا یبرح من قلبی او یختار الله لی دارک التی انت فیها مقیم. کمد مقیح و هم مهیج. سرعان ما فرق بیننا والی الله اشکو وستنبئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها. فاحفها السؤال والستخبرها الحال. فکم من غلیل معتلج بصدرها لم تجد الی بثه سبیلا . وستقول ویحکم الله وهو خیر الحاکمین. سلام مودع لا قال ولا سئم. فان انصرف فلا عن ملالة وان اقم فلا عن سوء ظن بما وعد الله الصابرین . واها واها والصبر ایمن و اجمل. ولولا غلبة المستولین لجعلت المقام واللبث لزاما معکوفا ولاعولت اعوال الثکلی علی جلیل الرزیة. فبعین الله تدفن ابنتک سرا وتهضم حقها وتمنع ارثها ولم یتباعد العهد ولم یخلف منک الذکر والی الله یا رسول الله المشتکی و فیک یا رسول الله احسن العزاء. صلی الله علیک و علیها السلام والرضوان. ای پیغمبر خدا! از من و از دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد! همان که خداوند سرعت ملحق شدنش به تو را اختیار کرد. ای رسول خدا! پس از دختر برگزیده ات شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری من به خاطر سیده زنان جهان از دست رفته است. اما برای من پیروی از سنت تو [که همان صبر باشد] در جدایی تو موجب تسلیت است. [ای پیامبر خدا!] تو را به دست خود در دل خاک سپردم! و تو بر روی سینه من جان دادی! آری، قرآن خبر داده است که همه از خدائیم و به سوی او باز می گردیم. اکنون امانت به صاحبش رسید، و آنچه در گرو بود گرفته شد و زهرا از دست رفت. [پس از او] آسمان و زمین زشت می نماید و هیچگاه اندوه دلم نمی گشاید و شبم بی خواب است و غم از دلم نمی رود، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند.
[مرگ زهرا] ضربتی بود که دل را خسته و غصه را پیوسته گردانید، چه زود جمع ما به پریشانی کشیده شد . شکایت [خود را] به خدا می برم و دخترت خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه ستم ها کردند. آنچه خواهی از او بپرس و احوال را از او جویا شو. تا سر دل بر تو گشاید و خونی که خورده است بیرون آید . او به زودی خواهد گفت و خدا که بهترین داور است [میان او و ستمکاران داوری] نماید.
[سلامی که به تو می دهم] سلام وداع کننده است نه از روی ملالت و کسالت . اگر می ورم ملول [و خسته جان] نیستم و اگر می مانم به وعده خدا بد گمان نیستم، به خاطر وعده ای که خداوند به شکیبایان داده است. در انتظار پاداش می مانم که شکیبایی نیکوتر است. اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در کنار قبرت می ماندم و در این مصیبت بزرگ چون فرزند مرده جوی اشک از دیدگانم می راندم. خدا گواه است که دخترت پنهانی به خاک می رود و در حالی که هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبان ها نرفته، حق او برده می شود و از میراث او منع می شود. ای رسول خدا! شکایت را به سوی خدا می برم و دل را به یاد تو خوش می دارم، که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه. (21)» وقتی آن حضرت از دفن فاطمه 3 فراغت یافت بر سر قبر او ایستاد و این دو بیت را انشاء کرد:
لکل اجتماع من خلیلین فرقة/ وکل الذی دون الممات قلیل/ وان افتقادی واحدا بعد واحد
دلیل علی ان لا یدوم خلیل (22) «جمع هر دو دوست را پریشانی است و هر چیز جز مرگ ناچیز است. اینکه من یکی را پس از دیگری از دست می دهم، نشان آن است که هیچ دوستی جاوید نمی ماند.»
مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود/ که روز محشر بدین پنج تن رسانم تن/ بهین خلق و برادرش و دختر و دو پسر/ محمد و علی و فاطمه حسین و حسن (23)
آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع/ پیش شهدا دست من و دامن زهرا
تا داد من از دشمن اولاد پیمبر/ بدهد بتمام ایزد دادار تعالی (24)
در جستجوی مزار فاطمه ( علیها السلام)
و لای الامور تدفن سرا بضعة المصطفی و یعفی ثراها «پاره تن مصطفی چرا پنهان بخاک سپرده شد و مزارش پنهان ماند»؟ بدون هیچ تردیدی پس از دفن شبانه و مخفیانه زهرا (ع) مزارش نیز پنهان داشته شد. اما چرا بایستی درشهر پیامبر (ص) مزار تنها دخترش که به فاصله کوتاهی از او به دیدار خدا شتافت مخفی بماند؟ چرا نباید آنگونه که شایسته مقام اوست انبوه مردم در عزای او و تشییع جنازه اش شرکت کنند و بر او نماز بگزارند و دفنش نمایند؟ آیا اینها بخاطر اجرای وصیت زهرا (ع) نبود؟ از این رو آن روزها کسی بدرستی جایگاه مزار فاطمه (ع) را نمی دانست و اگر کسی از علی (ع) سراغ مزار فاطمه (ع) را می گرفت به احتمال قوی پاسخش به سکوت برگزار می شد.
سکوتی که در آن هزاران نکته اعتراض آمیز نهفته بود زیرا علی (ع) سعی و اصرار فراوان در پنهان داشتن مزار زهرا (ع) داشت بدین خاطر جایگاه مزار فاطه را با زمین یکسان کرد آنگاه صورت هفت قبر (25) و یا چهل قبر در بقیع ترتیب داد و هنگامی که مردم به بقیع رفتند صورت چهل قبر را دیدند از این روشناخت مزار فاطمه (ع) بر آنان مشکل افتاد. (26) طبری در دلائل الامامه می نویسد آن روز صبح می خواستد زنها را ببرند که قبرها رانبش کنند و جنازه زهرا (ع) را از قبر بیرون آوردند و بر آن نماز بخوانند اما با تهدید علی (ع) منصرف شدند. (27)
با این وجود در مورد مزار فاطمه زهرا (ع) چهار قول وجود دارد:
1- برخی مزار فاطمه (ع) را در بقیع می دانند از جمله اربلی در کشف الغمه و سید مرتضی در عیون المعجزات (28) اهل سنت نیز عموما بر این باورند آنان مزاری را که درکنار مزار چهار امام (ع) وجود دارد مزار فاطمه دختر رسول خدا (ص) می دانند. (29)
2- برخی چون ابن سعد و ابن جوزی گویند فاطمه (سلام الله علیها) رادر خانه عقیل دفن نموده اند. (30)
3- برخی مزار فاطمه (سلام الله علیها) را در روضه پیامبر (ص) می دانند.
4- عده ای گویند فاطمه (ع) را در خانه اش دفن نمودند که قرائن، روایات و اقوال زیادی این قول را تایید می کند که عبارتنداز:
1- هیچ دلیلی نداشت که علی (ع) فاطمه زهرا (ع) را در جوار پیامبر (ص) به خاک نسپارد زیرا خانه فاطمه (ع) درکنار خانه رسول خدا (ص) بود و بنابراین خانه فاطمه فضیلت بیشتری نسبت به بقیع داشت آنگونه که حتی بعدها ابوبکر و عمر هم هنگام مرگشان وصیت کردند در جوار پیامبر (صلی الله علیه و آله) دفن شوند. امام حسن مجتبی (ع) هم هنگام شهادت وصیت نمود کنار جدش بخاک سپرده شود که متاسفانه اهل بیت (ع) هنگام اجرای وصیت با مخالفت برخی روبرو شدند. (31) و از این رو حضرت را در کنار جده اش «فاطمه بنت اسد» بخاک سپردند. (32) در اینجا روشن می شود: اول آنکه اهل بیت تاکید داشتند تا در کنار پیامبر (ص) به خاک سپرده شوند و دوم امام حسن (علیه السلام) کنار مزار فاطمه بنت اسد دفن گردید بنابراین مزاری که در بقیع در کنار مزار چهار امام (علیهم السلام) قرار دارد، مزار فاطمه بنت اسد است نه مزار فاطمه زهراء (ع)!
2- هر چند دفن فاطمه (ع) شبانه صورت گرفت اما با توجه با بافت شهری مدینه در آن زمان انتقال فاطمه (ع) از خانه اش به بقیع و عبور از کوچه های تنگ و از جلوی خانه های کوچکی که به سبک روستاها غالبا حیاطی هم نداشتند چندان آسان نمی نماید زیرا کافی است تنها در این مسیر چشمی بیدار باشد و یا بیدار شود و همه نقشه ها بر باد رود.
3- سخن علی (ع) بر مزار فاطمه (ع) که پس از دفن او برخاست و رو به قبر پیامبر (ص) کرد و فرمود «السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک / سلام بر تو ای رسول خدا (ص) از من و از دخترت که در جوار تو فرود آمده.» (33) و طبق نقل کلینی: «السلام علیک عنی و عن ابنتک و زائرک و البائنة فی الثری ببقعتک / ای رسول خدا (ص)! از من و دخترت که به دیدار تو آمده و در کنارت که زیر خاک آرمیده درود باد.» (34) از هر دو عبارت کافی و نهج البلاغه چنین استفاده می شود که علی (ع) پس از دفن فاطمه (ع) رو به قبر پیامبر (ص) کرد. بنابراین معلوم میشود قبر شریف نبوی (ص) در پیش روی او بود، و اگر علی (ع) در بقیع بود بایستی رو به سوی قبر حضرت میکرد نه رو به قبر شریف پیامبر. دیگر اینکه به تصریح ذکر شده که فاطمه (ع) در جوار پیامبر (ص) و در کنار او به خاک سپرده شده است.
4- شیخ صدوق ابن بابویه عالم بزرگ شیعه - متوفای 389 ه - گوید: برایم ثابت شده که فاطه (ع) را در خانه اش دفن نمودند، پس از آنکه مسجد را توسعه دادند قبر فاطمه (ع) در مسجد واقع شد. من سالیکه به سفر حج رفتم در مدینه رو به سوی خانه فاطمه (ع) که از اسطوانه روبروی باب جبرئیل تا پشت حظیره مرقد نبوی است نمودم و در آنجا زیارت فاطمه را به جا آوردم. (35) گروهی دیگر از علماء نظیر علامه حلی و علامه مجلسی معتقدند که فاطمه (ع) را در خانه اش دفن نمودند. (36)
5- شیخ طوسی - متوفای 460 ق - گوید صحیح آن است که فاطمه (ع) در خانهاش یا روضه پیامبر (ص) دفن گردید، زیرا حدیث شریف پیامبر (ص) این مطلب را تایید می کند که فرمود: «ما بین قبری و منبری روضة من ریاض الجنه / بین قبر و منبرم باغی از گلشن های بهشت است.» (37) در صورتی که مکان روضه را وسیعتر بدانیم قول شیخ طوسی نیز قابل قبول است واگرنه خانه فاطمه (ع) ما بین قبر و منبر پیامبر (ص) نبوده است بلکه پایین قبر پیامبر (ص) قرار داشته است.
6- در سال 886 ق بدنبال آتش سوزی درمسجد نبوی در مدینه سمهودی تاریخ نگار و مدینه شناس معروف که ازعلویان مصری ساکن مدینه بود ماموریت نظارت بر تعمیرات را به عهده گرفت از این رو به مقصوره قدم نهاد تا به کار خویش پردازد در هنگام تعمیر قبری در زیر کف اطاق حضرت فاطمه (علیها السلام) پیدا شد که باید قبر فاطمه (ع) دختر پیامبر (ص) باشد. (38)
7- وجود مزار شریف فاطمه (ع) در حجرهاش معروف و مشهور بوده زیرا به عهد سمهودی خدام حرم شریف نبوی (ص) مردم را هنگام زیارت مردم را راهنمای می کردند تا جلو حجره فاطمه (ع) قدری از کنار ضریح پیامبر (ص) فاصله گیردند مبادا پا بر مزار فاطمه (ع) نهند. زیرا می دانستد که بنا بر یکی از اقوال آنجا مزار فاطمه (ع) است. (39)
8- مردی از امام جعفر صادق (ع) مکان مزار فاطمه (ع) را سؤال نمود حضرت فرمود: «در خانهاش دفن شد». (40)
9- به موجب روایتی که معتبرترین کتب شیعه نظیر اصول کافی، عیون اخبار الرضا، مناقب و دیگر کتابها آن را نقل کرده اند: «مردی از حضرت رضا (ع) مکان قبر فاطمه (ع) را پرسید حضرت فرمود فاطمه (ع) را در خانه اش دفن نمودند. بعد از آنکه بنی امیه مسجد را توسعه دادند قبر فاطمه (ع) در مسجد واقع شد.» (41)
10- مردی به نام ابراهیم بن محمد همدانی نامه ای به امام علی النقی نوشت و از حضرت محل دفن فاطمه (ع) را سؤال کرد. امام در پاسخ وی نوشت او را کنار جدم رسول خدا (ص) به خاک سپردند. (42)
بنابراین با توجه به دلائلی که ذکر شد جای تردید باقی نمی ماند که فاطمه زهرا (علیها السلام) در خانه اش دفن شد؛ به خصوص که ائمه علیهم السلام نیز این موضوع را با صراحت بیان فرمودهاند و به یقین فرزندان بهتر جای قبر مادرشان را میدانند و اهل خانه از درون خانه بهتر خبر دارند اگر فاطمه (سلام الله علیها) دستور ساختن تابوت را به اسماء میدهد نه برای این است که جسد او را میخواستند جابجا کنند بلکه بدین جهت است که چند تنی که بر او نماز می گزارند پیکرش را نبیند و اگر علی (ع) صورت قبرهای در بقیع بنا می کند بدان خاطر است تا مزارهای واقعی در آن مقطع خاص زمانی مخفی بماند واگر با کسانی که قصد شکافتن آن قبرهای غیر واقعی را دارند به مقابله جدی برمی خیزد بدان خاطر است که اگر آن شبه قبرها شکافته شود بر آنان تردیدی نخواهد ماند که فاطمه در خانه اش به خاک سپرده شده و هر چند علی (ع) مزار فاطمه را با زمین یکسان قرار داده بود اما کنجاویها راز نهفته را آشکار می کرد. بعد از گذشت آن دوران خاص دیگر پنهان داشتن مزار دلیل خاص نداشت و از این رو فرزندان فاطمه (ع) یعنی حضرت امام جعفر صادق امام رضا و امام علی النقی (که درود خدا بر آنان باد) با صراحت فرمودند که مزار فاطمه (علیها لاسلام) در خانه اش میباشد و در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خاک سپرده شده است. اکنون تنها پاسخ به این سوال باقی است که مکان حجره فاطمه زهراء ( علیها السلام) در مسجد نبوی کجاست؟
در پاسخ به این سوال مورخ کبیر اهل سنت شیخ محمود بن محمد النجار در کتابش الدرة الثمینه فی اخبار المدینه چنین می نویسد: قبر فاطمه رضی الله عنها در خانه اوست که عمر بن عبد العزیز آن را ضمیمه مسجد کرد خانه او امروز داخل مقصوره و پشت حجره پیامبر (ص) است و در آن محرابی قرار دارد. همچنین قبر پیامبر (ص) وسائر حجرات همسرانش در مسجد قرار دارد. (43)
تاریخ شهادت
در تاریخ شهادت حضرت زهرا (ع) نیز اختلاف است عده ای از علماء شیعه و سنی وفات فامه زهرا (ع) را 75 روز (38) و عده ای 95 روز بعد از وفات پیامبر (ص) می دانند. (44) یکی از مواردی که موجب اختلاف شده این است که در خط کوفی تقطه گذاری وجود نداشته است. واز این رو خمس و سبعون (75 روز) و خمس و تسعون (95 روز) هر دو یکسان نوشته می شده که در خواندن و قرائت آن اشتباه پیش آمده است. با توجه به اینکه وفات پیامبر (ص) در روز دوشنبه 28 صفر سال یازدهم هجری قمری مطابق 7 خرداد سال 11 ه.ش اتفاق افتاد بنابر گفته اول (75 روز) تاریخ شهادت فاطمه (ع) 13 جمادی الاولی سال یازدهم ه.ق مطابق هفدهم مردادماه سال 11 هجری شمسی و بنابر گفته دوم (95 روز) تاریخ 3 جمادی الاخر سال 11 ه.ق مطابق با ششم شهریور سال 11 هجری شمی می باشد البته گفته های دیگر در تاریخ شهادت حضرت زهرا هست اما فاصله 75 روز یا 95 روز با نظر اهل بیت (ع) هماهنگ است از این رو ما را با دیگر گفته ها کاری نیست. با توجه به قرائنی چند آنچه صحیح تر می نماید 95 روزاست. (45).
پی نوشت ها
1. طبقات ج 8 ص 18- سنن بیهقی ج 4 ص 34- ذخائر العقبی ص 53- بحار الانوار ج 43 ص 189.
2. بحار الانوار ج 43 ص 192.
3. سلمی همسر ابی رافع کنیز پیامبر (ص) بود که حضرت وی را آزاد فرموده بود بعدها افتخار خدمتگزاری به فاطمه را یافات و به خاطر تشابه اسمیش به اسماء برخی تاریخ نگاران این جریان را به اسماء نسبت داده اند ر.ک. به پاورقی ج 43 ص 181 بحار الانوار.
4. مسند الامام احمد بن حنبل ج 6 ص 163- حلیة الاولیاء ج 2 ص 43- ذخائر العقبی ص 43- اسدالغابه ج 5 ص 590- امالی مفید ص 172.
5.شاید هم خود سلمی!.
6. بحار الاوار ج 43 ص 186.
7. بحار الاوار ج 43 ص 192.
8. طبقات ابن سعد ج 8 ص 18.
9. کشف الغمه بحار الانوار ج 3 ص 185 و 189 و 184.
10. تفسیر فرات بن ابراهیم ص 215- رجال کشی ص 4- اختصاص ص 5.
11. بحار الانوار ج 43 ص 183.
12. طبقات ج 8 ص 18.
13. انساب الاشراف.
14. بحار الانوار ج 43 ص 193.
15. دلائل الامامه ص 46.
16) بحار الانوار، ج 43، ص 117 و 133.
17) حلیة الاولیاء، ج 2، ص 41; بحار الانوار، ج 43، ص 82.
18) بحار الانوار، ج 43، ص 210 و 211.
19) بیت الاحزان، محدث قمی، با ترجمه محمدی اشتهاردی، ص 241؛ بحار الانوار، ج 43، ص 191.
20) همان، ص 249.
21) اصول کافی، ج 1، ص 458و459؛ بحار الانوار، ج 43صص 194 و 193.
22) الاخبار الموفقیات، زبیر ابن بکار، ص 194.
23) غضائری رازی.
24) ناصر خسرو.
25) بحار الانوار ج 43 ص 182.
26) دلائل الامامه ص 46.
27) دلائل الامامه ص 46.
28) کشف الغمه عیون المعجزات ص 47.
29) نگاه کنید به تصاویر شماره 7و8.
30) طبقات ج 8 ص 20 تذکرة الخواص.
31) مقاتل الطالبین ص 48 و 49- کشف الغمه ج 1 ص 586- تاریخ یعقوبی ج 2 ص - 255 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16. ص 14.
32) کشف الغمه ج 1 ص 586 مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 44 ارشاد مفید ص 192- فتوح ابن اعثم ج 4، ص 208.
33) نهج البلاغه فیض ص 652- خطبه 195.
34) اصول کافی ج 1 ص 458.
35) من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 341.
36) بحار الانوار ج 43 ص 188- منتقی علامه حلی - مراة العقول ج 1 ص 39.
37) بحار الانوار ج 43 ص 185.
38) مکه مکرمه مدینه منوره ص 160.
39) وفاء الوفاء ج 2 ص 469 و ص 906.
40) قرب الاسناد ص 161- بحار الانوار ج 10 ص 192.
35. دفنت فی بیتها فلما زادت بنو امیة فی المسجد صارت فی المسجد» . اصول کافی ج 1ص 461 عیون اخبار الرضا ج 1 ص 311 مناقب ابن شهر آشوب ج 3 139 مراة العقول ج 5 ص 349- معانی الاخبار ص 268.
41) ریاحین الشریعه ج 2 ص 93.
42) الدرة الثمینه فی اخبار المدینه ص 359 و 360 نگاه کنید به تصویر شماره 9.
43) اصول کافی ج 1 ص 458 الامامه و السیاسه ج 1 س 20 دلائل الامامه ص 45 کشف الغمه.
44) روایتی از امام باقر (ع).
45) ر.ک به مصباح المتهجد ص 732 مصباح کفعمی ص 511 اقبال سید بن طاوس ص 623- دلائل الامامة ص 45 بحار الانوار ج 43 ص 170 و 180- منتخب التواریخ ص 102 منتهی الامال ص 99.