مجله فارسپلاس: سخنان اخیر آقای روحانی با اعتراض علما و مراجع مواجه شده است. آیتالله مکارم شیرازی در اعتراض به این سخنان گفت: "سخنان رئیسجمهور درباره حجاب و فضای مجازی زننده بود. شما رئیس جمهوری اسلامی هستید؛ نه رئیس جمهور دموکراتیک سکولار. رئیس جمهوری که قسم خورده ارزشهای اسلامی را حفظ کند، باید به قسم خود پایبند باشد".
علت خودزنی آقای روحانی که کسوت روحانیت (عبای پیامبر ص) را بر تن دارد، چیست؟ مگر نه اینکه او عادت داشت هر چند وقت یک بار، هیئتی را نزد مراجع و علما در قم بفرستد تا همراهی و حمایت ایشان را نسبت به خود و دولت جلب کند؟ پس چرا اکنون به صورت مبانی و ارزشهای اسلامی چنگ میاندازد و مرتکب مواضع هنجارشکنانه فرهنگی و ساختار شکنانه سیاسی میشود؟
باید دید روحانی در ارتکاب این مواضع رادیکال، فعال و انتخابگر است یا منفعل و متاثر؟ غرض این نیست که از او رفع مسئولیت کنیم؛ این رویکرد، او را در موضع اتهام و مجرمیت قرار میدهد و موجب زوال صلاحیتهای ریاست جمهوری و روحانی بودن -مگر در حد نام خانوادگی- میشود.
واقعیت این است که روحانی در مسیر عقبگرد نسبت به محکمات دینداری و دین و انقلاب، دچار "مجبوریت از سر انتخاب قبلی"! شده است. ابتدا علت را بشناسیم و سپس درباره این اجبار حرف بزنیم.
آقای روحانی در حالی که هنوز به اولین سالگرد دومین انتخاب خود برای ریاست جمهوری نرسیده بود، دچار ریزش شدید مقبولیت و محبوبیت بین مردم به ویژه رای دهندگان شد. روزنامه آرمان از روزنامههای حامی دولت، دیروز ضمن گفتگو با فرزانه ترکان (عضو مرکزیت کارگزاران) نوشت "دولت روحانی دارای پایینترین میزان محبوبیت میان دولتهای پس از انقلاب است".
این نظرسنجیها دایما به روحانی و تیم اصلی وی عرضه میشود و حالتی از کلافگی و برآشفتگی را تولید میکند. آنها میفهمند که هم چوب حراج به سرمایه افتخار آمیز هستهای (که حتی میان طیفهای مخالف جمهوری اسلامی هم مایه مباهات بوده) زده اند، هم در دلداگی یکطرفه به آمریکا و اروپا، دچار آسیب عاطفی شدید شده اند، و هم سفره نسبتا تامین مردم را به باد داده و مردم را شاکی کرده اند.
هر انسان آزاده و مختاری، در چنین موقعیتی، از سرعت تاختن در بیراهه و خسارت میکاهد، میایستد و میکوشد اصلاح و جبران کند. اما مشاوران وسوسه گری هستند که رگ خواب برخی مدیران را پیدا کرده اند و درماندگی ناشی ازعبور از خط قرمزها و هنجارهای اسلامی و ملی را میشناسند؛ بنابراین در چنین وضعیتی نسخه افراطی گری و رادیکالیسم (هنجار شکنی دوباره) را میپیچند.
توجیه مشاوران وسوسه گر این است که همین رفتار متهورانه، علت عمده پیروزی در انتخابات 96 بود و اکنون میتواند مقبولیت شدیدا سقوط کرده را مجددا بر گرداند؛ به عبارت دیگر، دوباره دوقطبیهای ساختگی و عوام فریبانه را احیا کند.
این پیشنهاد البته ظاهری گره گشا دارد، اما در باطن، اولا عقیم است (بلکه چالش مقبولیت را تشدید میکند) و ثانیا در متن نقشه اصلی جبهه دشمن تعبیه شده و به چشم مهره انتحاری و دژ شکن به دولت مینگرد. عقیم است، چون شرایط فعلی با ابتدای سال 96 تفاوت کرده است. آن زمان کنگره آمریکا تصویب تحریمهای جدید و چند لایه را به بعد از انتخابات ایران موکول کرد تا آسیبی به طیف مروّج خوش بینی به غرب وارد نیاید
ضمنا تصور القایی به عموم این بود که سال 96 و 97، سال رونق اقتصادی است؛ اما درست بعد از انتخابات، فشار اقتصادی به خاطر سوء مدیریت عود کرد و موجب اعتراضات صنفی و کارگری متعدد حد فاصل خرداد تا دی 96 شد؛ پس از آن هم که وضعیت اقتصادی و واگذاری 18 میلیارد دلار ارز به رانت خوران و ایجاد تورم بالای 50 درصد معلوم است؛ بنابراین احیای دوقطبیهای آمیخته به هنجارشکنی، صرفا نمک پاشیدن به زخم مردم تلقی میشود؛ چرا که تصور عمومی بر این است که دولت و شخص رئیس جمهور، اقتصاد و معیشت مردم را رها کرده و سرگرم حاشیه سازی و رفتارهای فانتزی شده اند.
حق با فرزانه ترکان است که به آرمان گفت: "دولت، فاقد برنامه و فرمانده اقتصادی است". ور رفتن با دین و حجاب، احساس ولنگاری مدیریتی نسبت به اقتصاد را جبران نمیکند بلکه موجب انزجار میشود.
اما دشمن حتما از رادیکالیسم زدگی روحانی شادمان است؛ چرا که پمپاژ حس بی اعتنایی دولت به اولویتهای معیشت مردم و ناتوانی آن، لازمه ایجاد بن بست در درون کشور و اجرای نقشه "ضربت از داخل" است.
همچنین به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، «نظام وقتی اسلامی است که در آن همه اجزای اسلام محفوظ باشد و صورت و سیرت اسلام حفظ بشود... آنچه امروز در زبان مستکبرین و مخالفین جمهوری اسلامی مشاهده میکنیم که با تغییر رفتار از آن یاد میکنند، همین است.
مقتدای انقلاب همچنین فرموده اند «هدف اصلی جنگ نرم، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. در چارچوب اهداف جنگ نرم، باقی ماندن نام جمهوری اسلامی و حتی حضور یک معمم در راس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تامینکننده اهداف آمریکا، صهیونیسم و شبکه قدرت جهانی باشد».
آقای روحانی متاسفانه در مسیری افتاده که میتوان نام آن را "سیاست خُسران" (نابودی خود و همه دارایی خویش) نامید. مشفقانه باید هشدار داد: حالا که دنیا و معاش مردم را دچار خسارتهای بزرگ کرده اید، با معاد و آخرت مردم کاری نداشته باشید.