ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی تطبیقی به آموزه تناسخ در ادیان هندی و رجعت

یکی از آموزه‌هایی که به مذهب شیعه اختصاص دارد، رجعت است. مخالفان معاند شیعه یا افراد ناآگاه، این آموزه را عقیده‌ای انحرافی و نقطه‌ضعف شیعه تلقی کرده و برخی آن را با تناسخ که در بعضی از ادیان شرقی از جمله هندوئیسم مطرح است، یکی دانسته‌اند

نگاهی تطبیقی به آموزه تناسخ در ادیان هندی و رجعت

مقدمه

یکی از آموزه‌هایی که به مذهب شیعه اختصاص دارد، رجعت است. مخالفان معاند شیعه یا افراد ناآگاه، این آموزه را عقیده‌ای انحرافی و نقطه‌ضعف شیعه تلقی کرده و برخی آن را با تناسخ که در بعضی از ادیان شرقی از جمله هندوئیسم مطرح است، یکی دانسته‌اند. از این‌رو، لازم است بررسی شود که تناسخ در ادیان هندی و رجعت چه نسبتی با یکدیگر دارند. بنابراین پرسش اصلی این پژوهش عبارت است از اینکه «تناسخ آن‌گونه که در ادیان هندی مطرح است، با آموزه شیعی رجعت چه نسبتی دارد؟». پرسش‌های فرعی در این پژوهش، متشکل از محورهای ذیل خواهد بود: تناسخ چیست؟ انواع تناسخ کدام است؟ تناسخ در آیین‌های هندی بر کدام مبانی استوار است؟ سویه دیگر این پژوهش، آموزه رجعت است و نظیر همان پرسش‌ها درباره آن مطرح است: رجعت چیست و چه جایگاهی در آموزه‌های شیعه دارد؟ ادله آن کدام است؟ آیا رجعت با عقل و آموزه‌های دین تنافی دارد؟ پس از پاسخ به این پرسش‌ها مشخص می‌گردد که رجعت با تناسخ چه نسبتی دارد؟ این تحقیق می‌کوشد با استفاده از منابع اصلی آیین هندو و مذهب شیعه، چیستی مبانی ارکان و اهداف دو آموزه را تبیین کند. بدین منظور، این مقاله در سه بخش سامان یافته است: بخش اول به چیستی و انواع تناسخ اختصاص دارد؛ بخش دوم به توضیح حقیقت، بیان ادله رجعت و بررسی دلایل موافقان و مخالفان می‌پردازد؛ و بخش سوم، با مقایسه آن دو، مواضع اشتراک و نقاط اختلاف آنها را نشان می‌دهد.

پیشینه تحقیق

دو موضوع رجعت و تناسخ، از دیرباز مورد توجه پژوهشگران و اندیشوران بوده است؛ اما درباره این دو موضوع، به‌صورت مقایسه‌ای، پژوهشی لازم و کافی صورت نگرفته است. به‌صورت کلی، افزون بر کتاب‌های متقدم، مانند الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه نوشته شیخ حر عاملی، اخیراً آثاری در این موضوع نگاشته شده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود: در دو کتاب رجعت از دیدگاه عقل، قرآن و حدیث، نوشته حسن طارمی، و رجعت یا حیات دوباره، نوشته طاهری ورسی، بررسی نسبتاً جامعی در موضوع رجعت انجام شده است. در مقاله کرمه و سمساره در آیین جینه، نوشته وحید پزشکی، مندرج در هفت آسمان، شماره مسسل 48 نیز تناسخ از نگاه آیین جینه بحث شده است. علامه طباطبائی، در جلد دوم تفسیر المیزان، و نیز در جلد پانزدهم ذیل آیه 83 سوره نمل، رجعت را به بحث گذاشته و به اشکالات، پاسخ داده است. ایشان روایات منقول از اهل‌بیت(ع) را در این باب، متواتر و تام الدلاله دانسته است. کتاب رجعت از دیدگاه متکلمان برجسته شیعی و رابطهه آن با تناسخ، نوشته اصغر بهمنی، تا اندازه‌ای متناسب با موضوع حاضر است. بحث تناسخ، در ضمن مجموعه درس‌های استاد فیاضی، با عنوان علم النفس فلسفی منتشر شده است. همچنین در کتاب تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، نوشته محمدتقی یوسفی، تناسخ مطابق اصطلاح فیلسوفان اسلامی، به‌تفصیل بررسی شده است. در آثاری که ملاحظه شد، افزون بر اینکه در تبیین تناسخ، از منابع اصلی آن استفاده نشده است، تفاوت‌های آن با رجعت از لحاظ مبادی، تبیین نگردیده و بیشتر به تناسخ مطرح در فلسفه اسلامی توجه شده است. در این پژوهش سعی شده است از دو نقیصه یاد شده پرهیز شود.

بخش نخست: تناسخ

آموزه تناسخ به یکی از دغدغه‌های مهم بشری، یعنی سرنوشت انسان پس از مرگ، ناظر است. مشاهده مرگ افراد، باوجود تمایل آنان به ادامه زندگی در این جهان، این پرسش‌ را مطرح کرده است که سرنوشت انسان پس از مرگ چه خواهد شد؟ آیا مرگ پایان کار انسان است یا زندگی به‌گونه‌ای استمرار خواهد یافت؟ پاسخ‌های گوناگونی به این پرسش داده شده است. ماده‌گرایان هرگونه حیات واقعی را پس از مرگ انکار می‌کنند. ادیان ابراهیمی در پاسخ به این پرسش، آموزه معاد و زندگی دوباره در جهان دیگر را مطرح کرده‌اند که تناسب اخلاقی با این جهان دارد. یکی از پاسخ‌ها اعتقاد به تناسخ، یعنی انتقال روح انسان به بدن دیگر در همین دنیا بر اساس تناسب اخلاقی است. نظریه تناسخ و باور به تولد مکرر انسان یا هر موجود زنده، یکی از باورهای مهم و ارکان اصلی آیین هندوست؛ اگرچه به آنان اختصاص ندارد و در میان مذاهب بدوی و پیشرفته نیز دیده می‌شود.1 به گفته ابوریحان بیرونی، همان‌گونه که کلمه شهادت شعار مسلمانان، اعتقاد به سه اقنوم شاخصه ترسایان و تعطیلی روز شنبه نشان جهودان است، باور به تناسخ نیز علامت هندوان است. اگر کسی به تناسخ اعتقاد نداشته باشد، در شمار پیروان آیین هندو نیست.2

مفهوم تناسخ، تناسخ در لغت

تناسخ از ماده نسخ است که در معانی مختلفی مانند، جای‌گزین ساختن، جابه‌جایی و انتقال به کار رفته است.3 در مصباح المنیر نیز معانی‌ای همچون از میان برداشتن و انتقال دادن برای نسخ ذکر شده است. این واژه در معنای نسخه‌برداری کتاب، ابطال حکم شرعی با نص شرعی دیگر، پیاپی آمدن اعصار و قرون، و نیز مرگ پی‌درپیِ وارثان پیش از تقسیم میراث، استعمال شده است.4

تناسخ در اصطلاح

بر اساس مبانی و دیدگاه‌های مختلف، تناسخ در معانی متعدد به کار رفته است. در این مجال، ضمن اشاره به چند تعریف و اصطلاح، به شرح مفهوم مورد نظر می‌پردازیم. بحث تناسخ، فی‌الجمله در آثار دین‌پژوهان، پژوهشگران ادیان و مذاهب، متکلمان، مفسران، محدثان و عارفان مطرح بوده؛ اما در آثار فلسفی، بیشتر به تعریف و بیان چیستی و تحلیل ماهیت آن توجه شده است؛ ازاین‌رو، در ادامه تعریف چند تن از فیلسوفان مسلمان را ملاحظه می‌کنیم. و آن‌گاه به تناسخ در ادیان هندی می‌پردازیم.

الف) تناسخ در اصطلاح فیلسوفان مسلمان

1. تعریف ابن‌سینا

ابن‌سینا به‌صورت صریح به تعریف تناسخ نپرداخته است؛ اما از توضیحات او در عدم امکان انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر، به دست می‌آید که از نظر وی، تناسخ عبارت است از بازگشت نفس پس از مرگ به بدنی غیر از بدن نخستین.5 این بیان وی، هر نوع بازگشتی را شامل می‌شود؛ چه محدود باشد و چه نامحدود؛ اما ظاهر آن، بدن عنصری است.

2. تعریف ملاصدرا

ملاصدرا چنانکه رویه اوست، کوشیده است از طریق نظریه تناسخ ملکوتی، به گونه‌ای بین دیدگاه‌های مخالفان و موافقان، تسالم و توافق برقرار سازد. با این توضیح، به تعریف‌های ملاصدرا می‌پردازیم.

1. «تناسخ به‌معنای انتقال و بازگشت دوباره نفس به بدن، پس از مرگ است».6 در این تعریف، نوع بدنی که نفس پس از مرگ بدان منتقل می‌شود، مشخص نشده است.

2. «تناسخ عبارت است از انتقال نفس از بدن عنصری یا طبیعی به بدن دیگری که غیر از بدن اول است.»7

3. «تناسخ، انتقال نفس از بدن به بدنی مباین و منفصل در دنیاست؛ به‌گونه‌ای‌که با مرگ حیوانی، نفس او به بدن حیوان یا غیرحیوان منتقل می‌شود؛ چه این انتقال، از اشرف به اخس باشد یا به‌عکس، از اخس به اشرف».8

4. «تناسخ عبارت است از انتقال نفس از این بدن به بدن اخروی که مناسب صفات و اخلاقی است که در دنیا کسب کرده است. انسان در جهان آخرت، به‌صورتی متناسب با صفات غالب خود ظاهر می‌شود.»9 این تعریف، ناظر به تناسخ ملکوتی است.

5. «تناسخ، انتقال نفس شخصی از بدنی به بدن عنصری، فلکی، طبیعی یا برزخی دیگر است».10 این تعریف، ظاهراً عام‌ترین تعریف است و نسبت به تناسخ ملکی و ملکوتی شمولیت دارد. به‌هرصورت، تناسخ نزد فیلسوفان مسلمان، در عام‌ترین معنای خود، هرگونه انتقال روح یا نفس از بدن به بدن دیگر را شامل می‌شود؛ اما طبق برخی اصطلاحات، تناسخ معنای محدودی می‌یابد؛ لیکن معنای رایج و شایع تناسخ، انتقال روح از بدن عنصری به بدن عنصری دیگر است که از نظر گستره، در مرحله متوسط قرار دارد و چنان‌که بیان خواهد شد، تناسخ در ادیان هندی، قیود و شروط خاصی دارد و در منظومه فکری خاص آن ادیان قابل طرح و فهم است.

اقسام تناسخ

در برخی آثار فلسفی، برای تناسخ دسته‌بندی‌های گوناگونی مطرح شده است:

الف) دسته‌بندی تناسخ به صعودی و نزولی: بر این اساس، انتقال روح از بدن موجودی به بدن موجود بالاتر را تناسخ صعودی، و به بدن موجود پایین‌تر را تناسخ نزولی‌ نام نهاده‌‌اند؛ و برای انتقال روح از بدنی به بدن هم رتبه آن، تعبیر تناسخ را بدون قید خاصی به کار برده‌اند.

ب)در دسته‌بندی دیگر، اقسام ذیل را برای تناسخ ذکر نموده‌اند.

1. نسخ: انتقال روح از بدن انسان به بدن انسانی دیگر؛

2. مسخ: انتقال روح از بدن انسان به بدن حیوان؛

3. فسخ: انتقال روح از بدن انسان به گیاه؛

4. رسخ: انتقال روح از بدن انسان به جماد.11

ج) تفسیم تناسخ به ملکی و ملکوتی

چنان‌که در تعریف‌ها ملاحظه شد، ملاصدرا تناسخ را به دو نوع ملکی و ملکوتی تقسیم ‌می‌کند. وی نوع اول را که تناسخ ظاهری و انفصالی است، نمی‌پذیرد. در این نوع تناسخ، روح از بدنی به بدن دیگر منتقل می‌شود. نوع دوم که تناسخ ملکوتی نام دارد، از نظر او پذیرفتنی است. در تناسخ ملکوتی یا باطنی، روح از بدن منتقل نمی‌شود؛ بلکه با مسخ حقیقت و باطن فرد، ممکن است شکل ظاهری وی نیز تغییر کند.12 همچنین ملاصدرا اذعان دارد که در آخرت، متناسب با اوصاف و ملکات نفس، بدن به شکل حیوان خاصی تَمثُل یابد. این امر، در واقع تأثیر اوصاف و ملکات در هویت نفس انسان و تجسم ملکات نفسانی است.

جایگاه تناسخ در نظر مسلمانان

مسلمانان، عمدتاً تناسخ را انکار کرده‌اند. متکلمان، مفسران و غالب فیلسوفان، از مخالفان تناسخ‌اند. ابن‌سینا تناسخ را به دو دلیل باطل دانسته است: یکی لزوم تعلق دو نفس در یک بدن، و دیگری عدم ارتباط و علاقه نفس دوم به بدن.13 وی در الاشارات و التنبیهات نیز دلیل جامع‌تری برای ابطال تناسخ آورده است.14 موضع شیخ اشراق درباره تناسخ، خالی از ابهام نیست. وی در مواضع مختلف آثارش، تناسخ را باطل دانسته15 و بر لزوم تعلق دو نفس در یک بدن، لزوم زیادی بدن بر نفوس در تناسخ نزولی، و لزوم زیادی نفوس بر ابدان در تناسخ صعودی، استدلال کرده است.16 به ادعای شهرزوری، شیخ اشراق در برخی از آثار خود، مانند حکمه الاشراق، به‌نوعی تناسخ را پذیرفته است.17 سخنان شیخ اشراق دارای ابهام است؛ ولی بدون تردید، وی در مهم‌ترین اثرش، حکمه الاشراق، که منشور آرای خاص او و مشتمل بر اصول حکمت اشراقی است، استدلال مشائیان بر امتناع تناسخ را نقض کرده است. و چنان‌که که بیان شد، تناسخ ملکی از نظر ملاصدرا باطل، و تناسخ ملکوتی ممکن، بلکه محقَق است. علامه طباطبائی نیز تناسخ را محال می‌داند و به لزوم اجتماع دو نفسِ مدبر برای بدن واحد و نیز بازگشت فعلیت به قوه استناد می‌کند.18

موافقان تناسخ در اسلام

چنان‌که بیان شد، شیخ اشراق در ادله استحاله تناسخ تردید کرده است و ملاصدرا، گرچه تناسخ ملکی را ابطال نموده، ظهور ملکات انسان در قالب بدن برزخی و اخروی را تناسخ ملکوتی نامیده است. از کسانی که به‌صراحت تناسخ ملکی را ممکن، بلکه محقَق می‌دانند، استاد فیاضی است. از نظر ایشان، ادله استحاله تناسخ، مخدوش است. از سوی دیگر، طبق نظر ایشان، وقوع تناسخ را می‌توان از ادله نقلی قطعی و معتبر استفاده کرد؛ زیرا احیای مردگان در امم گذشته، معاد جسمانی و رجعت، از مصادیق تناسخ‌اند.19 محمدتقی یوسفی نیز این نظریه را برگزیده و ادله کسانی را که آن را ضروری یا محال می‌دانند، نقد کرده است.20

ب) تناسخ در ادیان هندی

تناسخ در ادیان هندی، مبانی، لوازم و حدود و قیود خاصی دارد و به نظر می‌رسد انکار تناسخ در روایات و تکفیر تناسخ‌باوران،21 به آن گونه باورها ناظر باشد. در این مجال، به تناسخ بر مبنای ادیان هندی می‌پردازیم. به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران، تناسخ باوری است که در ادیان و مذاهب هندی ریشه دارد. اصطلاح خاصی که در آیین هندو به این معنا اختصاص یافته، واژه «سمساره»22 است. بر پایه تعریف دایرهالمعارف دین، سمساره به‌معنای سرگردان شدن یا عبور از سلسله‌ای از حالات و وضعیت‌هاست. سمساره نامی است برای تولد مجدد [و مکرر] در چهار دین بومی عمده سرزمین هند؛ یعنی آیین‌‌های هندو، جین، بودا و سیک.23 سمساره و کارمه روی‌هم‌رفته، نظریه‌ای است درباره کیفر و پاداش کنش‌های اخلاقی، و تبیین تفاوت افراد در ادیان هندی. سمساره حاکی از وضعیت متغیر و جهان ناپایدار، در برابر جهان ثابت و فناناپذیر موکشه یا نیروانه است. بنابراین، در تعریف تناسخ می‌توان گفت: تناسخ عبارت است از چرخه تولد مکرر انسان در این دنیا که بر اساس آن، روح فناناپذیر او با مرگ تن نابود نمی‌شود؛ بلکه به‌صورت مکرر، در قالب موجودی دیگر، به حیات خود ادامه می‌دهد و این بازتولد، تا رسیدن به موکشه یا رهایی از طریق اتحاد با روح کلی، یعنی برهمن، ادامه می‌یابد. ازاین‌رو در گیتا، از کتب مقدس آیین هندو می‌خوانیم: «تن را مرگ درمی‌یابد؛ اما جان، لایزال، تغییرناپذیر، فناناپذیر و نامحدود است».24 انسان با قرارگرفتن در قالب و بدن نوین، به زندگی خود ادامه می‌دهد. مرگ، همچون برکندن دلق ژنده و پوشیدن جامه نو است.25 در اوپانیشادها، یکی از عالی‌ترین متون مقدس آیین‌های هندی، آمده است: «آدمی اگر پیش از تباهی تن، جان را نیابد، باید به تنی دیگر درآید».26 در جای دیگر آمده است: «ناچکتاس! به تو راز جان جاودان را گویم. همان چه پس از مرگ خواهد بود. برخی به زهدان باز می‌گردند و در انتظار تنی جنبنده؛ برخی دیگر به چیزهای ناجنبان بدل می‌شوند. همه بر حسب کرد و کار و دانش خویش.»27

آموزه کرمه

همراه با نظریه تناسخ، اعتقاد دیگری در بین هندوان پدید آمد که چگونگی توالد پیاپی را شرح می‌دهد و علت انتقال روح به بدن برتر یا پست‌تر را بیان می‌کند. بر اساس این اعتقاد، که از آن به قانون «کرمه» یاد می‌شود، گفتار، کردار و پندار هر کس سرنوشت حیات بعدی او را می‌سازد.28 کرمه، در اصل به‌معنای کردار است؛ اما در اصطلاح، مفهومی وسیع‌تر دارد و آن عبارت است از: «سرنوشتی که حاصل زندگی‌های گذشته آدمی است». کرمه سرچشمه تمایلات، واکنش‌ها، ملکات و عادات شخصی است. معنای دیگر کرمه که ارتباط با کاست یا طبقه شخص دارد، «وظیفه» است. مراد از وظیفه، رفتاری است که فرد متناسب با طبقه اجتماعی خود بدان عمل می‌کند. ارتباط این معنا از کرمه با معنای نخست آن، از این لحاظ است که عمل به وظیفه، یعنی عمل به مقتضای کاست، انسان را از بند سرنوشتی که در زندگی گذشته برای او رقم خورده است، رهایی می‌بخشد.29 طبق این دیدگاه، اعمال انسان بر روح او تأثیر می‌گذارد. روح در برابر عمل، حالت انفعالی دارد. نوع حیات دوباره هرکس، متناسب با نوع زندگی پیشین است. ممکن است انسان در تولد جدید، از حیات انسانی، به انواع گوناگون حیات گیاهی، حیوانی و یا به طبقات مختلف انسان انتقال یابد.

موکشه، راه رهایی از تناسخ

از نظر آیین هندو، زندگی انسانِ گرفتار در چرخه زایش پیاپی، آمیخته با رنج و ناملایمات است. در اینجاست که در آیین هندو و دیگر ادیان هندی، نظریه‌ای برای نجات از این رنج مطرح می‌شود. هدف نهایی شیوه حیات دینی در هندو، رهایی از دام تولد مکرر است و آموزه موکشه30 در آیین هندو نمایانگر این مقصد است. منشأ رنج، از دیدگاه مکاتب هندی، تعلقات و امیال و به دیگر سخن، شهوت است که در جهل ریشه دارد. برای رهایی از این تسلسل، باید از طریق کسب معرفت با مهارسازی حواس و تعلقات، به نجات رسید. برای رسیدن به معرفت، ریاضت‌هایی مشخص شده است که مهم‌ترین آن یوگا (برگرفته از واژه یوغ یا یوج) به‌معنای رام کردن نفس است که از طریق عمل، علم (اشراق باطنی به حقیقت و جاودانگی جان) یا عشق به دست می‌آید.31 حقیقت یوگا، عدم تعلق خاطر و فارغ‌دلی است. «همین فراغ دل (فراغ از موفقیت و شکست)، یوگا خوانده می‌شود.»32 مقصود از معرفت آن است که توجه شود این عالم، «مایا» و توهم است. در ورای مظاهر مادی و حجابِ «پراکیتی» (ماده)، حقیقت دیگری است که ازلی، ثابت و تغییرناپذیر است. با توجه به مجازی بودن این عالم، تعلقات از بین می‌رود و سکون و سرور و شادمانی حاصل می‌شود. در گیتا نگاشته شده است: «مردی که از بند آرزو آزاد است و از خواهش‌ها رسته، و از من و مال گذشته، چنین کسی آرام جان یابد. این است مقام وصول به حق، ای پسر پریتا! کسی که بدین مقام رسد، رنگ فریب از او برخیزد. کسی که این روش را به کار بندد، اگرچه در واپسین دم زندگی باشد، به نیروانای حق فائز گردد».33 همچنین در گیتا می‌خوانیم: «آن کس به کمال مطلوب تواند رسید که از کبر و غباوت رسته باشد و حجاب تعلق بریده و دام هوس‌ها شکسته و در خدای بسته و از بند دوگانگی و رنج و شادی جسته».34 گیتا رهایی از دوستی، کینه، و ترس، و بی‌توجهی به خوشی‌ها و ناخوشی‌ها را یقین و معرفت می‌داند.35 در اسلام و دیگر ادیان سامی، انسان مرکب از روح و بدن است و حیات اخروی نیز روحانی محض نیست؛ بلکه روح به قالب جسم می‌پیوندد؛ اما در مذاهب هندی، روح می‌تواند مستقل از بدن باشد و هدف اصلی، رهایی روح از اسارت بدن است.36 خاطرنشان می‌شود که غالب فیلسوفان و متکلمان مسلمان تناسخ را انکار کرده و بر ابطال آن، ادله نقلی و عقلی متعددی اقامه کرده‌اند که در این نوشتار، مجال بررسی آنها نیست. آموزه دیگری که در مذهب شیعه مطرح است و ممکن است برخی افراد به تفاوت و امتیاز آن با تناسخ توجه نکنند و حکم یکی را به دیگری سرایت دهند، رجعت است. ازاین‌رو، توضیح حقیقت و شاخصه‌های رجعت و بیان وجه تمایز یا تشابه رجعت و تناسخ، در جلوگیری از خلط این دو موضوع و رفع استبعاد از پذیرش نظریه رجعت، مؤثر خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، ص155.

2. ابوریحان بیرونی، تحقیق ما للهند، ص39.

3. ابن منظور، لسان العرب، تصحیح یوسف البقاعی، ج3، ص61.

4 . احمدبن محمد فیومی، مصباح المنیر، ج2، ص602.

5. ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، مقدمه جلال‌الدین آشتیانی، ص107.

6. « التناسخ الذی عباره عن استرجاع النفس و نقلها إلى البدن بعد ذهابها عنه تاره أخرى » ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ج9، ص 55.

7. ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ج9، ص4.

8. همو، الشواهد الربوبیه فى المناهج السلوکیه، ص231.

9. همان، ص 232.

10. همو، اسرار الآیات، ص148.

11. محمد شهرزوری، شرح حکمه الاشراق، تصحیحِ حسین ضیائی تربتی، ص520.

12. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ص558.

13. ابن سینا، الشفاء(الطبیعیات)، تحقیق و مقدمه ابراهیم مدکور، ص207.

14. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، باشرح خواجه نصیر الدین طوسی، ج3، ص356.

15. شهاب‌الدین سهروردی، مجموعه مصنفات، تصحیحِ سیدحسین نصر، ج1، ص 81، 168، 402 و 500؛ همان، ج3، ص74 و 170 و همان، ج4، ص82، 120 و 236.

16. محمد شهرزوری، شرح حکمه الاشراق، تصحیحِ حسین ضیائی تربتی، ص520.

17. شهاب‌الدین سهروردی، مجموعه مصنفات، ص229-235.

18. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص209.

19. غلامرضا فیاضی، علم النفس فلسفی، تحقیق و تدوین محمد تقی یوسفی، ص508.

20. محمدتقی یوسفی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، ص 174.

21. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، تحقیق و تعلیق محمدباقر محمودی، ج4، ص320.

22. Samsara

23. Lindsay Jones, Encyclopedia of religion.

24. بهاگاواد گیتا،  گیتا، ترجمه محمد‌علی موحد، ص71.

25. همان، ص72.

26. اوپانیشادها، ترجمه مهدی جواهریان و مهدی یزدانجو، ص79.

27. همان، ص76 و77.

28. جان بایر ناس، همان، ص155.

29. گیتا، ص40.

30. MoksÊa

31. گیتا، ص44.

32. همان، ص77.

33. همان، ص72.

34. همان، ص184.

35. همان، ص79.

36. همان، ص43.

منابع

ابن‌اثیر، محمد، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367.

ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، شرح خواجه نصیرالدین طوسی، قم، البلاغه، 1375.

ـــــ، حسین، الشفاء (الطبیعیات)، تحقیق و مقدمه ابراهیم مدکور، قم، کتابخانه آیهالله المرعشی النجفی، 1364.

ابن‌شاذان، فضل، الایضاح، بیروت، موسسه اعلمی، 1982.

ابن‌قولویه، جعفر، کامل الزیارات، بیروت، دارالسرور، 1418ق.

ابن‌منظور، محمد، لسان العرب، تصحیح یوسف البقاعی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1426 ق.

اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، بیروت، الدارالشامیه، 1416ق.

امین، احمد، فجر الاسلام، بیروت،  المکتبه العصریه، 1429 ق.

اوپانیشادها، ترجمه مهدی جواهریان و پیام یزدانجو، تهران، نشر مرکز، 1387

بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تصحیح محمودبن جعفر الموسوی الزرندی، تهران، علمی، 1375ق.

بدوی، عبدالرحمن، تاریخ اندیشه‌های کلامی در اسلام، ترجمه حسین صابری، مشهد، آستان قدس رضوی، 1374.

بهاگاواد گیتا، گیتا، ترجمه محمد‌علی موحد، تهران، خوارزمی، 1385.

بیرونی، ابوریحان، تحقیق ما للهند، بیروت، عالم اللکتاب، 2008.

حر عاملی، محمدبن حسن، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، تحقیق مشتاق المظفر، قم، دلیل ما، 1380.

حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، نجف، مطبعه الحیدریه، 1370 ق.

خیاط، ابوالحسین، الانتصار و الرد علی ابن الرواندی، تحقیق محمد حجازی، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، بی‌تا.

ذهبی، محمد، میزان الاعتدال، تحقیق علی‌محمد البجاوی، بی‌جا، دارالفکر العربی، بی‌تا.

رفیعی قزوینی، ابوالحسن، رجعت و معراج، بضمیمه هفت مقاله دیگر، قزوین، مرکز نشر میراث فرهنگی قزوین، 1368.

سبحانی، جعفر، الالهیات، تدوینِ حسن مکی عاملی، قم، مرکزجهانی علوم اسلامی، 1370.

سهروردی، شهاب‌الدین یحیی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیحِ سیدحسین نصر، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380.

سیدمرتضی، علی، رسائل المرتضی، مقدمه احمد حسینی، قم، دارالقرآن الکریم، ‎1405ق.

شاه آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1360.

شهرزوری، محمد، شرح حکمه الاشراق، تصحیحِ حسین ضیائی تربتی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372.

شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، تصحیحِ صلاح‌الدین هواری، بیروت، دار و مکتبه الهلال، 1998م.

صدوق، محمدبن علی، الاعتقادات فی دین الامامیه، قم، غلامرضا مازندرانی، ‎1412 ق.

ـــــ، عیون اخبارالرضا، مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، 1408ق.

ـــــ، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، تصحیح علی‌اکبرالغفاری، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1405ق.

ـــــ، معانی الاخبار، قم، جامعه الدرسین حوزه علمیه قم، 1361.

طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت، اعلمی، 1417ق.

طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، 1372.

طبری، محمدبن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، مصر، مطبعهالکبری، 1323-‎1329ق.

طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق سید احمدحسینی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1408ق.

طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، نجف اشرف، مکتبه الامین، 1382.

ـــــ، العقائد الجعفریه، قم، مکتبه النشر الاسلامی، 1411.

طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، 1405ق.

ظهیر، احسان‌ الهی، بین الشیعه و اهل السنه، لاهور، اداره ترجمان السنه، بی‌تا.

عسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1412ق.

عقیلی، محمد، ‌الضعفاء، بیروت، دار ابن‌حزم، 1429 ق.

غفاری، محمدخالد، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، تهران، انجمن آثار و انجمن فرهنگی، 1380.

فراهیدی، خلیل‌بن احمد، ترتیب کتاب العین، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1414 ق.

فرغانی، فخرالدین حسن‌بن منصور، الفتاوی الهندیه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.

فیاضی، غلامرضا، علم النفس فلسفی، تحقیق و تدوین محمد تقی یوسفی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)،1390.

فیومی، احمدبن محمد، قاموس المصباح المنیر، بیروت، دار الفکر، 2003.

قمی، علی‌بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق سید طبیب جزائری، قم، دار الکتاب، 1367.

کعبی، علی موسی، الرجعه، قم، مرکز الرساله، 1426.

کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1388ق.

متقی هندی،‌ حسام الدین، کنزالعمال، تصحیح صفوه السقا، بیروت، مؤسسه الرساله، 1405ق.

مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تحقیق و تعلیق محمدباقر محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411ق.

ـــــ، حق الیقین، تهران، محمدعلی علمی، 1334.

مفید، محمدبن محمد نعمان، اوائل المقالات، تهران، دانشگاه تهران، دانشگاه مک‌گیل، 1413ق.

ـــــ، مصنفات الشیخ المفید، قم، الموتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، 1413ق.

ملاصدرا، اسرار الآیات، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، 1360.

ـــــ، الحکمه المتعالیه فی‌الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1981م.

ـــــ، الشواهد الربوبیه، مشهد، دانشگاه مشهد، 1346.

ـــــ، المبدأ و المعاد، مقدمه جلال‌الدین آشتیانی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1380ش.

ـــــ، مفاتیح الغیب، با تعلیقات علی نوری، تصحیح محمد خواجوی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی و انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، 1363.

ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370.

نجاشی، احمد، رجال نجاشی، تحقیق موسی زنجانی، قم، نشر اسلامی، 1413ق.

یوسفی، محمد تقی، تناسخ و رجعت از دیدگاه عقل و وحی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1388.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان