در میان فیلمهای ریز و درشت سینمای ایران آن چیزی که بیشتر از همه چیز جلوه میکند و باعث آزار تماشاگر میشود روحیه بیش از حد مردانه فیلمهاست. روحیهای تلخ و عصبانی و پرتنش و رگ گردنی که فیلمها را آکنده از عربده و داد و غصه و مصیبت کرده است. این وسط اما فیلمهای فیلمسازان زن منش و حال متفاوتی را ترسیم میکنند. فیلمهایی که آرام و موقر و محترم هستند و بجای دنبالهروی از الگوهای نخنمای مردانه، داستانهایی مدرن و پیچیده درباره شخصیتهای زن و ماجراهای اطرافشان را تعریف میکنند. «بنفشه آفریقایی» مونا زندی فیلمی شریف با همچین روحیهای است.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «بنفشه آفریقایی»: آدمهای کوچک، خوبیهای بزرگ
در ادامه فیلم قبلی زندی «عصر جمعه» و فیلمهای آیدا پناهنده («ناهید» و «اسرافیل») باز هم شاهد فیلمی درباره یک ماجرای ویژه و پیچیده میشویم که مبنایش رواداری و صبوری و تحمل زنانه است. داستان زنی مهربان با بازی خوب فاطمه معتمدآریا که تصمیم به پرستاری از شوهر سابقش میگیرد و او را به خانه خود میبرد و اینگونه همراهی او با زن و همسرش پیچیدگیهای اخلاقی و عاطفی به بار میآورد.
دو مرد که دوستهای قدیمی بودهاند به سختی و البته توام با احترام به هم خو میگیرند و شوهر سابق هم با زندگی در خانه همسر سابقش اخت میشود.
اما تکانههای عاطفی و بزنگاههای اخلاقی در نهایت بین شخصیتها فاصله میاندازد و آنها را از هم دور میکند. فیلمساز این نزدیکی و دوری را با احترام و لحنی خوددار نمایش میدهد و با اجتناب از وا داشتن شخصیتها به رفتار خشونتآمیز و عربدهکشی، آنها را به گفتگو و مفاهمه با هم دعوت میکند. در این میان داستان فرعی دخترکی که قصد مهاجرت دارد باعث غنیتر شدن روابط میان شخصیتها و ایجاد نقطه عطف دوم داستان میشود که خود را در درخواست شوهر سابق از همسرش برای خواستگاری از مادر دخترک نمایان میکند. زندی کارگردانی خیلی خوبی در فیلم دارد. او از رنگ برای توضیح حالات شخصیتها استفاده میکند و با پایین آوردن اندازه بیانگری فیلم و استفاده از درامی مدرن، اثری با منش و روحیه زنانه میسازد. اثری همدلیبرانگیز که با فاصله و به تدریج به درون کاراکترها نزدیک میشود و با پذیرش خواستههای عاطفی آنها بهشان فرصت صحبت و ابراز وجود میدهد. زندی به درستی بازیگران خود را در فیلم انتخاب کرده. فاطمه معتمدآریا که ظاهری پخته به خود گرفته بازی خیلی خوبی انجام میدهد و همسو با رویکرد کمینهگرایانه فیلم و دوری از اغراقهای ملودرام ایرانی، زنی امروزی با رفتار معقول بنا میسازد. در کنار او دو مرد فیلم هم حضور قابل قبولی دارند. رضا بابک مثل همیشهاش شیرین و دوستداشتنی است و با دریغ و اندوهی که در شخصیتش دارد قلب تماشاگر را چنگ میزند. سعید آقاخانی هم با طنزی ملایم و مودی سر به هوا این سه ضلعی عاشقانه را شکل میدهد و با همراهی انسانیاش باعث همدردی مخاطب میشود. «بنفشه آفریقایی» پایان فوقالعادهای دارد. صحنهای که بعد از سالها فطرت مادربزرگ به نوهاش نزدیک میشود و او را در آغوش میکشد. فیلم با مهارت و البته حسی انسانی جان یکی از شخصیتها را میگیرد و در ازایش زندگی و خواست زیستن به سایر شخصیتها هدیه میدهد. دیدگاهی بالغانه و پخته درباره زندگی انسانی که برآمده از منش و احساس و خرد زنانه است. آن هم در سینما و جامعهای که تحت سیطره خشونت مردانه است و احساسات لطیف و خویشتندار زنانه را سرکوب میکند. «بنفشه آفریقایی» را ببینید و تحت تاثیر مواجه ظریف و محترمانه فیلم با انسان و نیازهای انسانی قرار بگیرید.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
2