وقتی به لیست ایرانیهای شاغل در سینمای آمریکا یا اروپا نگاهی میاندازیم، با نامهای مختلفی روبرو میشویم که یکی از آنها آرش عامل است. عامل در حیطه نویسندگی و تهیه کنندگی فعالیت میکند و در سال 2013 نیز از طرف مجله شناخته شده اسکرین اینترنشنال به عنوان یکی از افراد آینده دار سینمای بریتانیا نامیده شد. او پس از تجربه فعالیت سینمایی در ژانرهای اکشن و درام، اینبار با فیلم The Titan و ایدهای نو به سراغ ژانر علمی تخیلی آمده است؛ ایدهای که با پرداخت فنی غلط کمی تا قسمتی خراب شده است.
به محل قرار گیری بازیگران توجه کنید! یک بچه 15 ساله امروزی که نلفن همراه دارد، میداند که کادر بندی این صحنه پر از مشکل است.
- کارگردان: لنارت روف
- استودیو تهیه کننده: ولتاژ پیکچرز
- بازیگران: سم ورثینگتون، تیلور شیلینگ و تام ویلکینسون
- بودجه: نامشخص
از دهه 70 میلادی به این سمت که سینمای علمی تخیلی جان دوبارهای گرفت و به طرفداران بسیار زیادی دست یافت، ایدههای مختلفی برای ساخت فیلم در این ژانر مورد استفاده قرار گرفت. در نتیجه، اگر فردی اکنون بخواهد اثری علمی تخیلی بسازد، احتمال اینکه ایدهای جدید و تازه در ذهنش داشته باشد بسیار پایین است. همین مسئله نیز باعث شده است تا در سینمای این ژانر، نه ایده اولیه، بلکه نحوه پرداخت به آن حرف اول را بزند.
در شرایطی که ایدههای ساخت فیلمهای علمی تخیلی بوی تکرار میدهند، آرش عامل به ایدهای برای امتحان شانس خود در این ژانر دست یافت که میتواند حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشد؛ ایدهای که تاکنون بدین شکل در سینما مورد استفاده قرار نگرفته بود. البته هیچ وقت صرف داشتن ایدهای تازه برای ساخت یک اثر سینمایی تمام ماجرا نبوده است و در مرحله بعد، پر و بال دادن به آن است که اهمیت پیدا میکند؛ کاری که تنها از پس یک نویسنده خلاق، با تجربه و با دقت بر میآید. به بیان عامیانهتر باید گفت که ایده عنصر به تنهایی قدرتمندی نیست و باید درست پردازش شود تا جان بگیرد.
ماجرای فیلم The Titan در سال 2048 جریان دارد؛ زمانی که رشد جمعیت انسانها از کنترل خارج شده، محیط زیست به خاطر جنگهای بی شمار در مرز نابودی قرار گرفته و منابع طبیعی نیز به اتمام رسیدهاند. طبق پیش بینیها، در یک دهه آینده سیاره زمین به طور کامل غیر قابل سکونت میشود. در چنین شرایطی، تایتان کلید میخورد. هدف این برنامه یافتن افراد مستعد و آماده ساختن آنها برای سفر به تایتان، بزرگترین ماه زحل، است؛ زیرا این سیاره شرایط متفاوتی با زمین دارد. ریک جانسن، شخصیت اصلی داستان، در میان یکی از افرادی است که برای حضور در این برنامه دواطلب میشود و همین مسئله نیز جنبههای مختلف زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد.
تیلور شیلینگ در این فیلم عملکردی فوق العاده داشته است. در همین نما میتوانید بهت، حیرت و ناراحتی را به طور همزمان در حالت چهره او ببینید. اگر فیلم شرایط بهتری داشت، بدون شک نقش آفرینیاش بیشتر مورد توجه قرار میگرفت.
پیش از آغاز روند ساخت The Titan، آرش عامل در مصاحبهای گفت این فیلم قرار است در هسته داستانی خود، اثری عاشقانه باشد که به موضوع اکتشافات فضایی و دنیایی سرشار از ترس و شگفتی میپردازد. این طور که به نظر میرسد مکس هورویتز، نویسنده فیلمنامه، درک درستی از ایده آرش عامل نداشته است و در نتیجه مسیر اشتباهی را برای پر و بال دادن به داستان انتخاب کرده است. طبق صحبتهای عامل، باید با یک عاشقانه علمی تخیلی روبرو باشیم، این در حالی است که ژانر کنونی فیلم علمی تخیلی دلهره آور (تریلر) است. متاسفانه همین درک نادرست از ایده زمینه ساز اشتباهات دیگر شده است تا اثری را شاهد باشیم که احتمالاً مد نظر عامل نبوده است.
فیلم The Titan در بخشهای آغازین شباهتهای انکار ناپذیری به شاهکار علمی تخیلی کریستوفر نولان، یعنی در میان ستارگان (Interstellar) دارد و نسخهای ضعیف تر و علمی تخیلی تر آن محسوب میشود. شخصیت اصلی داستان خلبان سابق بوده اما حالا که زمین در شرایط اسفباری قرار دارد و آینده فرزند و همسرش در معرض نابودی است، تصمیم میگیرد تا در برنامه تایتان شرکت کرده و جان عزیزترین افراد زندگیاش را نجات دهد. متاسفانه شخصیت ریک به هیچ وجه برای مخاطب قابل باور نیست. برخلاف کوپر در فیلم بین ستارهای که آرام آرام به مخاطب شناسانده میشود و مشخص میشود که چقدر اعضای خانواده، به خصوص دخترش، برای او اهمیت دارد، این اتفاق برای ریک به شکل تاثیر گذاری رخ نمیدهد.
اوج نشان دادن صمیمیت خانواده در یک سکانس است: ریک و پسرش در حالی که مشغول تعمیر یک گجت هستند، با هم شوخی میکنند و میخندند. در این بین نیز ناگهان مادر خانواده از راه میرسد و در حالی که متوجه حضورش نیستند، به آنها زل و سپس لبخند میزند. رابطه ریک و ابیگیل نیز شرایط مشابهی دارد. علیرغم اینکه مدت زمان قابل توجهی از فیلم را شامل میشود و محور اصلی پیشبرد اتفاقات داستان نیز هست اما هیچ وقت به شیمی قابل لمسی برای مخاطب تبدیل نمیشود.
اگر چنین نمایی را به یک فرد نشان دهید، احتمالاً فکر میکند این تصویر به تبلیغ تلویزیونی یک ماشین مربوط میشود، نه یک فیلم سینمایی!
مشکلات ریک به عنوان شخصیت اصلی داستان به همینجا ختم نمیشود. موضوع دیگری که باعث شده است تا به اصطلاح قهرمان قصه به شخصیتی غیر قابل باور تبدیل شود، تصمیماتی است که در شرایط بحرانی اتخاذ میکند. افراد زیادی در برنامه تایتان شرکت کردهاند که ریک تنها یکی از آنهاست. این افراد در شرایطی که برنامه مطابق انتظار پیش نمیرود، کنترل خود را از دست میدهند و نسبت به همه چیز بدبین میشوند، ریک با خونسردیِ تمام به بقیه امید میدهد و کوچک ترین ترسی در وجودش حس نمیشود؛ همانند رباتی که برنامه ریزی شده تا تحت هر شرایطی به هدفش برسد. این در حالی است که رخنه کردن ترس در وجود او و شک نسبت به هدفی که دنبال میکند، میتوانست داستان را بیش از پیش به واقعیت نزدیک کند. البته از این موضوع بگذریم که تعداد داوطلبان زیاد است و همین مسئله باعث شده تا فیلم زمان کافی را برای پرداخت به هر کدام نداشته باشد.
شرایط فیلم The Titan اما زمانی بدتر میشود که مشکلات اشاره شده را در کنار روند حوصله سر بر داستان قرار دهید. روند کلی فیلم به طور کلی بدین صورت است که فیلم برای مدتی به شخصیتها و رابطه انسانی و مدتی نیز به جریان برنامه تایتان میپردازد. مشکل در انتخاب چنین روندی نیست، مشکل در نحوه پرداختن به هر کدام است. همان طور که پیش از این اشاره شد، فیلم در سر و شکل دادن به شخصیتها و روابط میان شان افتضاح عمل کرده است و جای هیچ گونه دفاعی وجود ندارد.
متاسفانه سکانسهای مربوط به برنامه تایتان نیز شرایط مشابهی دارد و بخشهای عمده آن به تستهای استقامتی از جمله دویدن، شنا و نگه داشتن نفس زیر آب خلاصه میشود که به طور حتم برای هیچ فردی تماشای آنها جذابیتی ندارد. البته پس از مدتی و با آغاز تغییرات جسمی ناخوشایند داوطلبان به خاطر تزریق ژنها و مشکلات دیگری که به وجود میآید، ضرباهنگ داستان مقداری سریع تر و البته جذابتر پیش میرود که در کنار پیپچشهای داستان در بخشهای پایانی نمیتواند ورق را برگرداند. در نتیجه مخاطب احساس میکند 120 دقیقه پای نمایشگر نشسته است، نه 90 دقیقه!
فیلم حتی در ایجاد تنش و دلهره نیز موفق نیست. نهایت تلاش سازندگان فیلم برای ایجاد چنین احساسی در مخاطب، تشنج ناگهانی یکی از شخصیتها و حجم نسبتاً زیادی از خون است.
نیازی نیست که طرفدار پر و پاقرص فیلمهای سینمایی باشید، حتی به عنوان یک طرفدار که هر از چند گاهی برای سرگرم شدن به تماشای فیلم میپردازد هم متوجه خواهید شد که مکس هورویتز تمرکز چندانی هم روی دیالوگها نداشته است. اکثر دیالوگها ساده و قابل پیش بینی هستند و آن مواقعی هم که فاز پیچیده بودن به خود میگیرند، کار را خراب میکنند. به این مثال توجه کنید: در یکی از سکانسها، پروفسور به ریک درباره ریسکهای برنامه تایتان هشدار میدهد و ریک نیز در پاسخ میگوید: «وقتی سرت رو به دیوار میکوبی، باید انتظار مقداری خونریزی رو داشته باشی!». درست متوجه شدهاید، شخصیت اصلی داستان تلاش برای نجات خانواده را با کار احمقانهای همانند کوبیدن سر به دیوار مقایسه کرده است و نکته جالب تر این است که در حال انجام چنین کاری است!
معمولاً عملکرد بازیگران نقش اصلی بیشتر از باقی افراد به چشم میآید و در کانون توجهها قرار میگیرد اما فیلم The Titan از این مسئله مستثناست. بهترین عملکرد را بدون هیچ شک و شبهای تیلور شیلینگ، بازیگر نقش ابیگیل یا همسر ریک، بر عهده داشته است. شیلینگ به خوبی توانسته تا علیرغم مشکلات فراوان فیلمنامه شخصیتی عاشق پیشه را به تصویر بکشد و در مواقع ضروری نیز در انتقال حس اضطراب و استرس به داد سازندگان فیلم بیاید. سم ورثینگتون و تام ویلیکینسون نیز از بازیگران شناخته شده حاضر در فیلم هستند که تنها میتوان مهر قابل قبول را روی عملکردشان در فیلم کوبید.
فیلم The Titan اولین تجربه لنارت روف 32 ساله در زمینه کارگردانی آثار بلند سینمایی محسوب میشود. البته پیش از این و در سالهای 2009 و 2014 فیلمهای کوتاه No Special Incidents و Nocebo را ساخته بود که دومی توانست جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسی را از جشنواره « جایزه آکادمی برای دانشجویان فیلمساز» بدست آورد. روف در اولین تجربهای اشتباهات فاحشی داشته است که نشان میدهد او فاصله بسیار زیادی با کارگردانان ریزبین و کارآموزده سینما دارد. نخستین اشتباه او حذف نکردن برخی از سکانسها فیلم بود که هیچ فایدهای نداشتند و میشد با حذف کردنشان به کوتاه کردن فیلم کم کرد. مورد دوم، برخی نماها بودند که واضح است هیچ دلیل و منطقی پشت آنها وجود ندارد.
اشتباه دیگر روف عدم توجه به جزئیات و تمرکز لازم روی فضا سازی بوده است. در فیلم در بین ستارگان فضایی کاملاً آخرالزمانی در تک تک سکانسها حکم فرماست و در نتیجه مخاطب چنین شرایطی را با تمام وجودش درک میکند. اما در فیلم The Titan خبری از محیط آخر الزمانی نیست و همه چیز امن و امان است. جدا از این، بازیگران به گونهای خوشحال هستند و مهمانی میگیرند که انگار نه انگار ده سال دیگر همه چیز به پایان میرسد. در واقع، اگر بخشهای آغازین فیلم را حذف کنید، مخاطب هرگز متوجه نمیشود که فیلم در دورانی آخرالزمانی جریان دارد.
شانس آوردیم که استفاده از جلوههای ویژه تنها به بخشهای پایانی فیلم خلاصه میشود، در غیر اینصورت باید چنین جلوههای غیر واقعی و زجر آوری را بیشتر از اینها تحمل کنیم.
همانطور که پیش از این نیز به آن اشاره کردم، فیلم The Titan قرار بود یک عاشقانه علمی تخیلی باشد اما اثری که اکنون با آن روبرو هستیم، یک علمی تخیلی دلهره آور است. سازندگان میتوانستند ضمن حذف فرزند پسر که اساسا شخصیت اضافی محسوب میشود، نیمه نخست را به طور کامل به شیمی میان ریک و ابیگل اختصاص میدادند و نیمه دومرا نیز به جریان آزمایشات و تاثیرات آن روی رابطه زناشویی شخصیتهای داستان میپرداختند. در نتیجه این اشتباهات، جذابیت فیلم در مرحله ایده باقی مانده و ذرهای از آن به مرحله اجرای ایده تزریق نشد. به همین دلیل، اثری ساخته شده است که تحت هیچ شرایطی ارزش وقت گذاشتن را ندارد.