روزنامه ایران: «در روزهای اخیر تندروها برگ جدیدی را در حواله دادن تمام مشکلات به عملکرد دولت رو کردهاند؛ مقصر دانستن مردم در انتخابی که سالهای 92 و 96 انجام دادهاند. این جریان تا قبل از این دو فاز دیگر در این راستا را تجربه کرده بود: فاز اول این که از همان روز نخست دولت را در مقام متهم همه مشکلات کشور مینشاند و از او پاسخ میخواستند. فاز دوم هم با فشار به مقامات دولتی از طریق استیضاح و برکناری شکل گرفت و نهایتاً به طرح سهباره عدم کفایت شخص رئیسجمهوری رسید؛ طرحی که همواره با حداقلیترین حمایتها در مجلس مواجه شد، اما حکایت از تشنگی این جریان برای به زیر کشیدن دولت داشت. حالا، اما برخی از چهرههای این جریان از این میگویند که خود مردم تقصیر اصلی را بر گردن دارند و باید در انتخابات سالهای اخیر جور دیگری رأی میدادند.
اکبر ترکان، عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه در گفتگو با «ایران» در تحلیل این شرایط و این رویکرد معتقد است که ایجاد تردید نسبت به انتخابهای انجام شده توسط جامعه در میان مردم محدود به این دولت نمیماند و میتواند باعث ایجاد تردید نسبت به همه انتخابات این جامعه حتی در چارچوبهای تاریخی شود. چیزی که ترکان آن را خطرناک میداند و معتقد است که در شرایط فعلی نیازی به کنار گذاشتن رقابتها نیست، اما باید مناسبات سیاسیون «برادرانه» باشد.
گزیده گفتههای او را با هم میخوانیم:
- این هشدار را بدهم که متوجه کردن تمام مشکلات کشور به خروجی نهاد انتخابات میتواند کل نظام و کشور را وارد یک مرحله مخاطرهآمیز کند.
- ما باید بالاخره به یک توافق در کشور برسیم که اگر کسی در انتخابات بازنده شد و موفقیت پیدا نکرد، بپذیرد که باخته است، نه این که در دوره مسئولیت گروه یا فرد پیروز مشغول حاشیهسازی باشد.
- من درک میکنم و طبیعی است که بازنده یک انتخابات برای دور بعد در پی جبران باشد و بخواهد این دفعه پیروز از میدان بیرون بیاید، اما این که برای این هدف خود نهاد انتخابات هدف قرار بگیرد، قابل درک نیست.
- به هر حال کسانی هم که امروز عموماً این کار را میکنند افراد بی کارنامهای نیستند. یعنی اگر در دولت هم نبوده باشند سابقه آنها در جهتگیریهای سیاسی در چارچوب همین نهاد انتخابات و نتایج آن در ادوار قبلی مشخص است. خب این سابقه هم الان قابل بازخوانی و قضاوت است.
- این افراد باید دو چیز را بپذیرند: اول این که خود آنها هم کارنامهای دارند که مشخص و قابل قضاوت است و دوم این که در بازی انتخابات حداقل در دور اخیر موفق نبودهاند. برای جبران هم باید بروند فکر کنند که نقطه ضعف آنها چه بوده، مردم چرا نپسندیدند و اینها را جبران کنند و دور بعد وارد رقابت شوند.
- اشکال این است کسانی که در انتخابات برنده نمیشوند، ول کن رقابت نیستند که هیچ بلکه رقابت را تبدیل به منازعه میکنند. یعنی اگر در انتخابات یک رقابت میان دو جریان سیاسی بود که اینها یک طرفش بودند، حالا آن را تبدیل به منازعهای میکنند که یک طرف دیگر صرفاً یک جریان نیست، بلکه یک نهاد ملی مثل دولت است. رقابت با فلان نامزد ریاستجمهوری با منازعه با همان فرد در قامت رئیس جمهوری منتخب مردم زمین تا آسمان فرق دارد.
- در حال حاضر هم آقای روحانی با این مشکل مواجه است که بازندگان انتخابات، البته نه شخصیتهای اصلی آن رقابت بلکه چهرههای حاشیهای انتخابات ولکن معامله نیستند و دامنه رقابت را به از کار انداختن دولت کشاندهاند و این فرصتهای کشور را از بین میبرد.
- ما … موضوع قدیمی نهادهای غیر پاسخگو را داریم که کارکرد حزبی پیدا کردهاند. اما مسألهای که کمتر در حوزه از کار انداختن دولت به آن توجه شده همین بحث حمله به نهاد انتخابات به عنوان نهادی که مولود دولت میباشد، است. این بی اعتبار کردن همزمان دولت و نهاد انتخابات اتفاقاً یک مصداق از کار انداختن قوه مجریه است.
- این که در افکار عمومی جا بیندازند دولت محل تجمیع بد کارکردیها، مشکلات و عقبماندگیهاست و اگر مشکلی وجود دارد، ناشی از انتخاب مردم است نه عامل دیگری، یک جور تخریب اعتماد عمومی است. اعتماد عمومی جایی است که اگر دولت بخواهد کاری بکند باید بر بستر آن باشد و بدون آن نمیشود. مخصوصاً در دوره فشار و تحریم.
- وقایع دی سال قبل برای چه بود؟ عاملی غیر از اعتمادزدایی از دولت در چشم افکار عمومی داشت؟ اما خطرناکتر این است که اعتبارزدایی از نهاد انتخابات با هدف غلبه بر دولت صورت بگیرد، این اعتبارزدایی از روح نظام است.
- مخالفان فکر نکنند با این کار مردم را در رابطه با انتخابشان در سال 92 یا 96 دچار تردید میکنند، آنها دارند با این کارها و حرفها مردم و جامعه را نسبت به تمام انتخابهایشان دچار تردید میکنند و این روش اگر مکرر تکرار شود، یک وجه تاریخی و عمیقتری پیدا میکند و به مسائل بسیار مبنایی میرسد.
- شفاف بگویم که از نظر من حمله به نهاد انتخابات و خروجی آن به عنوان وجه جمهوریت نظام، حمله به کلیت نظام است.
- به نظر من حضرت آقا در بیانیه اخیرشان مهمترین مطلبی که طرح فرمودند: ارزیابی از این است که ما در شعارهای اساسی خود در این مدت چقدر موفقیت داشتهایم. شعارهای اصلی ما استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود. ما در استقلال قطعاً دستاوردهای بینظیری داشتیم. ما در ابعاد مختلف استقلال چه سیاسی، چه اقتصادی، چه فرهنگی توانستهایم به نقاط درخشانی برسیم. کشور در این دوره نشان داد که میتواند در اوج فشار طولانیترین و ناعادلانهترین جنگ قرن را با سرافرازی به پایان ببرد. یا این که توانستیم اقتصاد کشور را از حالت وابسته به مرزهای استقلال برسانیم، آن هم در درون کمرشکنترین تحریمها. دستاورد ما در حوزه جمهوریت هم کمنظیر است. معماری کردن نظامی که متکی به آرای مردم است و توانسته در تمام این دوران همه چیز را با رأی مردم پیش ببرد. اینجاست که باید سوال کرد چرا عدهای میخواهند این دستاورد بزرگ را زیر سوال ببرند؟
- من نمیگویم نمیتوان نتیجه انتخابات را حتی از دیدگاهی انتقادی مورد بررسی قرار داد، اما این که شرایط نامطلوب را نتیجه خروجی این نهاد بدانیم اشتباه بزرگی است.
- ما در این کشور 40 سال است که یک استحکام متکی به مردم داریم. این اتکا اگر یک نمودش امثال راهپیماییهای 22 بهمن باشند، اما عینیت و تجلی عملی آن تنها و تنها نهاد انتخابات است. یعنی بقیه نمودهای مردمی بودن نظام ذیل نهاد مهم انتخابات تفسیر و تعریف میشوند. چرا؟ چون یک معیار قابل شمارش و اندازهگیری دقیق است.
- من معتقدم ما وقتی نهاد انتخابات را بزنیم و خروجی آن را زیر سوال ببریم، به طور خودکار داریم تجلیهای دیگر مردمی بودن نظام مثل راهپیماییهای ملی را هم میزنیم.
- واقعاً جای سوال دارد که چرا صدمات آمریکاییها و مسائلی که آنها برای ما ایجاد کردند را نمیبینند و همه چیز را به دولت جمهوری اسلامی ایران تخفیف میدهند. من از این عده سوال دارم مگر اپوزیسیون برانداز و معاند هم چیزی غیر از این میگویند؟
- در همین برجام چقدر تناقض دیدیم. یک روز میگفتند که با برجام گشایشی نشده و هیچکس نیامده و تأثیری نداشته، آمریکا که خارج شد شروع کردند به فهرست کردن شرکتهای بزرگی که داشتند از ایران بیرون میرفتند. خب مگر خودتان نمیگفتید کسی نیامده، پس اینها که بودند که خارج شدند؟ یک روز میگفتند عاقلانهترین کار ترامپ این است که برجام را پاره کند، وقتی آمریکا از توافق خارج شد، گفتند دیدید این دولت بی بصیرت دل به چه دشمنان پیمانشکنی بسته است؟ از این تناقضها زیاد است.
- متأسفانه باید گفت که عدهای در کشور دولت را همچنان در این شرایط خطیر و مهم نه در نقش یک نهاد ملی بلکه یک حزب رقیب میبینند و بدتر این که برخی دیگر از نهادها را هم در جایگاه حزب خودشان فرض کردهاند.
- برخی وقتها تأثیر بازی خراب کردنها و به هم زدن برنامهها توسط برخیها خیلی بیشتر از برنامهریزیها است.
- این جریان نگاه بسیار جدی به انتخابات 98 و 1400 دارد و آن را برای خودش حیاتیترین برنامه سیاسی امروز کرده است که این در شرایط فعلی کشور یک عیب است. به نظر منای کاش این جریان در این مقطع و شرایط با یک نگاه ملی وارد عرصه میشد و مسائلی از این دست را برای ماههای منتهی به انتخابات میگذاشت. اما طبیعت این جریان فکری هم هست که در راستای موقعیتسازی برای خودش مهمترین تاکتیکش زدن طرف مقابل باشد، یعنی از طریق یک منطق سلبی عمل میکند که تکیه اصلیاش بر انکار طرف مقابل است نه اثبات خودش. این دو وقتی با هم جمع میشوند میشود همین که شاهد هستیم. یعنی اولویت دادن به اهداف انتخاباتی در شرایطی که کشور نیاز به وحدت دارد و در ادامه سنگاندازی مقابل دولت در شرایطی که کشور نیازمند کارآمدی و افزایش بهرهوری است.
- همین عده یک کارنامه دارند و آن هشت سال دولت آقای احمدینژاد است. این را نمیگویم که برگردم به آن زمان، این را میگویم که مشخص شود با افراد بیکارنامهای هم طرف نیستیم. دوره آقای احمدینژاد شاید تنها دورهای بود که در بخش اعظم آن تمام قوا و نهادهای کشور یکدست در اختیار یک تفکر بود. دیگر در آن دوره این تفکر چه میخواست که در اختیار نداشت؟ آیا آن هشت سال کارنامه این جریان هست یا خیر؟
- خب اینها کشور را با رشد اقتصادی 6 درصد و تورم زیر 10 درصد تحویل گرفتند و علی رغم داشتن بیشترین درآمد نفتی تاریخ ایران، دولت را با رشد منفی 6 درصد و تورم بالای 40 درصد تحویل دادند.
- همینها میگویند چرا دولت یازدهم وقتش را صرف مذاکرات کرد، اما نمیگویند چطور علیرغم همه هشدارها مثل آب خوردن کاری کردند که 6 قطعنامه علیه کشور صادر شد و ذیل بند هفتم منشور سازمان ملل رفتیم. نمیگویند بمباران اقتصاد کشور توسط کالاهای چینی در کدام دولت کلید خورد. خب اینها کارنامه کیست؟
- من فکر میکنم باید این افراد یادشان بیاید که ما هنوز با هم برادر و هموطن هستیم. باید یادشان بیاید که اگر خطری متوجه کشور است متوجه همه ما خواهد شد. باید یادشان بیاید که علی رغم همه تفاوتها همه ما کشور و نظام را دوست داریم. مشکل بدسلیقگی سیاسی است، مشکل سهلانگاری و عدم دقت در تشخیص اولویتهاست.
- من نمیگویم نباید رقابت کنیم، نقد کنیم و به انتخابات فکر نکنیم. من فکر میکنم باید یک بار برگردیم عقب و همه این کارها را برادرانه انجام دهیم. در تحریمها با دولت ایران همنوا شوند نه ادبیاتشان علیه دولت خودمان شبیه دولتمردان آمریکایی باشد.
- باید چند چیز را باور کنیم. اول باور کنیم که تحریمهایی بدتر از قبل توسط آمریکا شروع شده است. دوم باید باور کنیم که این تحریمها بی خود و بی تأثیر نیستند و نباید آنها را سرسری گرفت. سوم باید باور کنیم که برای عبور از این شرایط وحدت داشته باشیم و اگر همکاری کنیم، قطعاً شرایط را پشت سر میگذاریم. چهارم هم باید باور کنیم که این دولت، فارغ از این که در انتخابات چه موضعی داشتیم و چقدر قبولش داریم، الان صف اول اقدام علیه تحریمهاست و نیاز به کمک دارد و نهایتاً باور کنیم که ایجاد تردید و یأس نسبت به انتخابی که مردم داشتهاند مثل گلوله برفی است که میتواند بهمن هولناکی شود.