بروز عواطف مثبت در روابط زناشویی، اساس پایداری محبت و عشق زن و مرد به یکدیگر است. اما متاسفانه برخی از مردان از این امر دوری می کنند و عشق فی مابین خود و همسرشان را نادیده گرفته و در جهت فراموشی این گوهره ناب زندگی پیش می روند.
چند دسته از همسران هستند که بنا به ساختار شخصیتی و خانوادگی و خواستگاه اجتماعیشان ،متاسفانه عشق را در زندگی مشترک ناخواسته از بین میبرند ...
شوهرهایی که تعصب بیجا را با غیرت اشتباه گرفتهاند
خانمش را چون یک شی میپندارد. به نام دوستی و عشق، او را با توهمات خود زندانی کرده و قوانین ممنوعیت را برای همسر خود وضع میکند. مثلا: جواب دادن به تلفن ممنوع، رفتن به خانه پدر و مادر و دوستان ممنوع، درس خواندن ممنوع، داشتن شغل ممنوع، مسافرت ممنوع، استفاده از رایانه ممنوع، خندیدن با صدای بلند در محیط خانواده و محارم ممنوع، تعریف و توضیح در مورد آقایان ممنوع، بیرون رفتن از منزل ممنوع.
شوهران سلطهجو، زورگو و کنترلکننده
چنین شوهرانی حق انتخاب را به کلی از همسرشان میگیرند و این حق انتخاب را فقط برای خود به رسمیت میشناسند. از تصمیمهای مهم و کلی تا جزئیترین مسائل باید زیر نظر آنها و به فرمان آنها باشد.
به عنوان مثال بعضی از اعمال و مستبدانه این آقایان عبارتست از: تصمیم در انتخاب محل زندگی به تنهایی؛ تصمیمگیری در مورد فرزند داشتن؛ تصمیم در مورد رفت و آمد و میهمانی رفتن، تصمیم در ارتباط یا قطع رابطه ؛ تصمیمگیری در مورد شغل خانم، تصمیمگیری در مورد رشته تحصیلی و محل تحصیل همسرشان بدون توجه به نظر او؛ دستور به خانمشان در مورد چگونه فکر کردن، چگونه حرف زدن، چگونه احساس کردن و چگونه رفتار کردن؛ انتخاب و تماشای برنامههای دلپسند خود از تلویزیون بدون توجه به خانواده و همسرشان؛ انتخاب نوع و رنگ لباس داخل منزل خانمشان.
شوهران بیمسئولیت
این شوهران فراموش کردهاند که مراحل نوزادی، نوباوگی، کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و فرد بالغی شدهاند و ازدواج کردهاند. خانواده تشکیل دادهاند و صاحب فرزند شدهاند. لذا در تصمیمگیری ، اجرا، و پاسخگویی نسبت به وظایف و مسئولیتهای منزل خود را عقب کشیدهاند و چون حبابی خود را رها کردهاند. هنوز در پی لذتطلبی انفرادی خود هستند. اینها برنامهها و دلمشغولیهای خود را بدون توجه به خانواده و همسرشان دنبال میکنند. بدون توجه به به مسئولیتهایی که باید بپذیرند و نیازهایی که خانواده به آنها دارد، به دنبال پارتیها، تفریحات، مسافرتها، کوهنوردی، فوتبال، استراحت، خواب، تلویزیون و فیلم و سینما، موسیقی و دوستان و کارهای انفرادی مربوط به خود هستند. آنها همیشه چون میهمانی بر سر سفره آمده منزلشان اگر وقت کنند حضور مییابند و رنجهایشان را به خانواده میریزند و لذتهایشان را بیرون از خانواده تقسیم میکنند. این افراد گاهی تصور میکنند با دادن پول زیاد به خانواده میتوانند، آنها را رها کنند. با یک پلیاستیشن ، با یک رایانه و اینترنت و ...، سعی میکنند همسر و فرزندان خود را به خودشان وابگذارند. و نسبت به مسئولیت در قبال همسر و تربیت فرزندان شانه خالی میکنند.
شوهران بیاحساس و سخت کوش
برای این شوهران زندگی یعنی کار، کار یعنی زندگی و اینها همه یعنی پول. این شوهران خلاء وجودی خود را فقط با پول و کار پر میکنند. به بهانههای مختلف مثل داشتن اقساط، تعویض منزل یا خودرو، فراهم آوردن رفاه ، تامین آینده زندگی، مسئولیت کاری ، و ...، اکثر اوقات خود را از صبح تا آخر شب و حتی تعطیلات، به دنبال کار و اضافهکاری و تجارت و مدیریت و ... هستند. گاهی بهانههای انساندوستانه و خدمت به خلق را پیش میکشند و گاهی تعهدات کاری را دستاویز قرار میدهند. اینها از منزل ، همسر و فرزندان خود، ابتدا به صورت فیزیکی دور میشوند و کم کم از نظر احساسی و عاطفی و ذهنی فاصله میگیرند. این آقایان به همه مردم خدمت میرسانند و با آنها هستند به غیر از همسر و خانواده.
مردان دیگری را نیز میتوان در این طبقه قرار داد. آنهایی که شاید این همه مشغله نداشته یا از محیط خانواده دور نیستند، ولی از نظر عاطفی ، احساسی و ذهنی فاصله زیادی از جو خانواده پیدا کردهاند. آنها هم احساسی ، همدلی ، همدردی با همسر را نیاموختهاند. حرف زدن برای آنها سختتر از بلند کردن خودرو توسط قویترین مردان است. برای پاسخ یک کلمهای به یک سئوال ، خانمشان باید کلی به به آنها التماس کند، وقتی آنها یک جمله 3 کلمهای به زبان میآورند، همسر آنها، به شدت ذوق زده شده و آن روز را همه سال جشن میگیرند و سالگرد زبان گشایی آقا را غنیمت میشمارند.
اگر خانمشان با آنها صحبت کند، در حال دیدن تلویزیون هستند، یا در حال تعمیر وسایل منزل میباشند، و حتی زحمت تغییر جهت نگاهشان را به طرف خانمشان، نمیکشند. گوش شنیدن ندارند، و این کار هم برای آنها مثل شکافتن اتم و آزادسازی انرژی هستهای هست. ولی متاسفانه این انرژی آزاد کردن را حق خود نمیدانند تا این اتم را بشکافند و گوش شنوا برای حرفها و احساسات خانمشان داشته باشند. این مردان مهارتهای گوش دادن، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای هم حسی یاد نگرفتهاند یا تمرین نکردهاند و یا انگیزهای برای انجامش ندارند. برای این آقایان، سخن محبتآمیز و عاشقانه، نوازش محبوبانه و نگاه دلبرانه به خانمشان، افسانهای خیالی و بیفایده است. همسر این آقایان با حسرت به زوجهایی که در پارکی نشستهاند و در گوش هم نجوا میکنند مینگرند.
یک تلفن از محل کار به خانم، یک دسته گل، یک نامه عاشقانه، یک نوازش، و یک همدلی و هم حسی به گاه نگرانی و بیماری؛ از آرزوهای هرگز برآورده نشده ، خانم این دسته از آقایان است.
شوهران وابسته و غیر مستقل
این آقایان به علت اینکه از بچگی تحت چتر حمایتی شدید پدر و مادر خود قرار داشتهاند و همیشه والدینشان برای آنها تصمیم گرفتهاند، وابسته، ترسو و دمدمی مزاج و بچه صفت تربیت شدهاند. آنها همین طور که بزرگ شدهاند به جای اینکه روزبهروز مستقلتر شوند، روزبهروز وابستهتر شدهاند. هنگام ازدواج نیز نمیخواهند در این وضعیت تغییری ایجاد کنند. هنوز هم دستورات و تصمیمگیریهای مهم زندگی زناشویی را از والدین خود اخذ میکنند. معمولا پدر و مادر این آقایان سختگیر و مقرراتی هستند و شاید کمک مالی زیادی هم به زندگی اینها کرده باشند. مرزهای خانواده توسط این شوهران گسسته شده و مسائل محرمانه و خصوصی خانواده به راحتی به بیرون از خانواده منتقل میشود و افراد دیگر هم به خود اجازه میدهند در مسائل خانوادگی این گونه شوهران دخالت کنند.
شوهران کمالگرا و خسیس
این آقایان شخصیت وسواسی دارند. معیارهای نانوشتهای در ذهن خود ترسیم میکنند و آن را وحی منزل و تخلفناپذیر تصور میکنند. به جزئیات زندگی زیاد کار دارند و گیر میدهند. برای هر چیز کوچکی در خانواده نظر میدهند. همیشه ترس از آینده دارند، اعتماد به نفس پائین ، و ایدهآلخواهی از مشخصات دیگر اینهاست. با خسیس بودن و پسانداز افراطی سعی در آرامش خاطر خود دارند. همواره امروز را فدای فردا میکنند. و فردای آنها که باعث نگرانیشان بود، هرگز نمیآید. حسرت تفریح، مسافرت، لباس نو، میهمانی را به سادگی و با بهانههای مختلف، بردل زن و بچه خود میگذارند. توقع زیادی از همسرشان دارند ، انتظار بیعیب و نقص بودن خانم خود را داشته و نقاط مثبت همسرشان را نمیبینند.
منبع:تبیان
بیشتر بخوانید: