1-هدف و ارزش علم:
اوّل العلم معرفة الجّبار و آخر العلم تفویض الأمر إلیه
(درجۀ اول علم و اعلی مرتبه دانش، معرفت اللّه میباشد و مرتبه دوم علم تفویض امر به اللّه است).
علوم در مشربهای مختلف فکری و نظامهای اجتماعی و سیاسی از اهداف و ارزشهای گوناگونی برخوردار بوده است.
عده ای بدنبال اهداف اقتصادی و عده ای دیگر برای کسب سلطه سیاسی و قدرت فرمانروائی، عده ای برای کسب مقام و منزلت اجتماعی بوده اند. اخیرا در اروپا و نظامهای کمونیستی در باب هدف علم شعار علم برای علم مطرح گردیده است.
تاریخ بشری در این رابطه شاهد بوده است که علم وقتی در اختیار انسانهای پست و رذل قرار گرفته جنایات و وحشی گریهایشان صد چندان گردیده است. و بخاطر اهمیت همین مطلب است که معصوم علیه السلام فرمودند که«اگر عالمی بفساد کشیده شود عالمی را بفساد می کشاند»امام هادی(ع)وقتی از اهداف علم صحبت می کنند میفرمایند.
درجه اول علم و اعلی مرتبه دانش معرفت اللّه می باشد و آن شناخت مبتنی بر عقل، دل، ایمان و فطرت پاک می باشد و مرتبۀ دوم علم تفویض امر به اللّه است و آن تفویض امری است از روی علم صحیح و عرفان کامل بحضرت واجب الوجود و اگر کسی خداوند را در مرتبه اول با جمیع صفات و شئوناتش شناخت لاجرم بجز او چیزی نخواهد دید و بر کسی جز او پناهی نخواهد برد.
و در همین معناست که اما هادی علیه السلام میفرماید:
افوض امری الی اللّه ان اللّه بصیر بالعباد[1]
2-استمرار و تداوم تربیت:
یکی از ویژگیهای اساسی تربیت اسلامی استمرار و تداوم امر تعلیم و تربیت در تمامی مراحل زندگی می باشد.
همانطور که پیامبر اکرم(ص) فرمودند.
اطلبوا العلم من المهد الی اللحد
ز گهواره تا گور دانش بجوی
و علاوه بر این کسب علم و دانش را برای هر مسلمانی واجب می داند و در این زمینه فرموده است.
طلب العلم فریضة علی کل مسلم
این سخن ها محدود به زمان، مکان، قوم یا نژاد خاصی نمی باشد و وظیفه ای است که برعهده هر مسلمان می باشد.
علاوه بر تأکید بسیاری که برکسب علم و دانش شده است به آموزش و تربیت آن نیز عنایات فراوانی شده چنانچه مولای متقیان امام علی (ع) میفرماید (هرکسی بمن چیزی یاد بدهد مرا تا آخر عمر بنده خود ساخته است )و اینکه زکات علم را در نشر و انتشار آن بیان فرموده اند خود مؤید اهمیت امر تعلیم و تعلم می باشد.
انبیاء، ائمه معصومین و اولیاء اللّه بنابر ارزش والای این امر مهم است که زندگی خود را صرف تربیت انسانها نموده اند و از هیچ تلاش تربیتی برای ساختن انسانها فروگذار نکرده اند. تا آنجا که:
حتی در بستر مرگ و در آخرین لحظات عمرشان نیز بفکر هدایت و تربیت هستند که خود گویای این حقیقت است(وصیتنامه امام علی(ع)).
لحظه به لحظۀ زندگی امام هادی (ع)و لحظات پایانی عمر شریف ایشان، خود بیانگر این تلاش تربیتی است، که در اینجا به بیان مختصری از آنچه گذشت است می پردازیم.
امام در بستر بیماری افتاده است فرزندان مراقب اوضاع حال پدر هستند. در حالیکه آنحضرت آخرین لحظات ایام زندگی خویش را طی می کند. یکی از علاقه مندان و یاران آن حضرت بنام«ابو دعامة»بعنوان عیادت وارد محضر امام میشود پس از احوال پرسی هنگامی که می خواهد اجازه مرخصی بگیرد امام می فرماید:
(چون حقی از شما برعهده ما است آیا میخواهی با گفتن حدیثی آنرا تلافی نموده و ترا مسرور سازم؟)
(ابو دعامة)عرض می کند ای فرزند رسول خدا اگر حال شما مساعدت کند چقدر نیازمند چنین حدیثی هستم و مرا مورد منت و احسان خود قرار دهید. امام هادی(ع)فرمودند:
پدرم محمد بن علی از پدرش علی بن موسی الرضا او هم از پدرش موسی او هم از پدرش جعفر او هم از پدرش محمد باقر او هم او هم از پدرش حسین بن علی او هم از پدرش علی بن ابیطالب او هم از رسول خدا(ص)نقل نمود که روزی رسول خدا بمن فرمود بنویس گفتم چه بنویسیم؟فرمود بنویس که رسولخدا(ص)فرمود:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الایمان ما و قرته القلوب و صدّقته الاعمال و الاسلام ما جری به اللّسان وحلّت به المناکحة)
ایمان چیزی است که دلها آنرا با خود ثابت نگه می دارند و اعمال و کردارهای انسان وجود آن را در دل تصدیق می کنند ولی اسلام آنست که بر زبان جاری میشود و موجب حلال بودن نکاح و ازدواج میگردد.
ابو دعامه گفت: نمی دانم به خدا قسم زیبائی حدیث بیشتر است یا زیبائی سند آن؟امام فرمود این حدیث در صحیفه ای که با املاء رسول خدا(ص)و جدّم علی (ع)تدوین شده ثبت است و ما خاندان آن صحیفه را از همدیگر به ارث میبریم.[2]
3-کار و تلاش امام:
علی بن حمزه بیان می دارد که روزی ابو الحسن امام هادی (ع)را مشاهده کردم که در زمین خود با بیلچه مشغول تلاش و کوشش است، امام تلاشگر و کوشا قصدش آن بود که تا با عرق جبین خود قرص نان جوینی را به دست آورد.
راوی می گوید پیش رفتم عرض نمودم فدایت گردم مردان کارگر کجایند که شما بدین زحمت افتاده اید؟
امام فرمود رسول خدا(ص)و امیر المؤمنین(ع)و تمامی آباء و اجدادم کار میکردند و با دسترنج خود زندگی مینمودند.[3]
4-مراء و ستیزه جوئی، روش غلط تربیتی:
امام هادی(ع)فرموده اند:
المراء یفسد الصداقة القدیمة و یحلّل العقدة الوثیقة و اقلّ ما فیه ان ان تکون فیه المغالبة، و المغالبة اسّ اسباب القطیعة. . .[4]
(بحثهای خصومت آمیز، دوستیهای کهن را از میان میبرد و پیوندهای محکم را میگشاید کمترین ضرر این بحثها آنست که هریک از دو طرف میخواهد بر دیگری غلبه کند و بر او تفوق و برتری یابد و این خود مایۀ اصلی جدائی و پراکندگی است.
پرسشهائی که مرّبی یا متربی مطرح می سازد نباید بمنظور وانمود ساختن عجز و ناتوانی و یا طعنه زدن به جنبه های علمی طرف باشد. بلکه باید پرسش شاگرد از معلم بمنظور فراگیری و کسب اطلاع و سئوال معلم از شاگرد به منظور ارشاد متربی به حقیقت و واقعیت باشد. یعنی طرفین باید از سئوالهای خود، ارشاد و راهنمائی و یا استرشاد و راه یابی را در نظر گیرند با چنین شرائطی هدف عالی تعلیم و تربیت، رشد خود را آغاز نموده و نهال بارور می گردد.
اما اگر هدف پرسش گر، عبارت از خودنمائی و ستیزه جوئی باشد و بخواهد از راه سئوال پیچ کردن، غلبه و پیروزی خویش را به رخ دیگران بکشد این رویه و چنین هدف گیری ها در جان و دل انسان نیروهای پست و فرومایه و عادات پلیدی را بشمر می رساند، عاداتی که خشم خدا را برمی انگیزد.
علاوه بر اینکه مراء و جدال موجب فرومایگی روح و جلب خشم الهی می گردد، مفاسد و معاصی دیگری را برای انسان به ارمغان می آورد که این مفاسد عبارتند از:
آزار رساندن به طرف، بیسواد قلمداد کردن او، تعریض و کنایه به او خودستائی، تزکیه نفس و امثال آنها که از گناهان گرانبار و از عیوبی بشمار می آیند که درسنت و راه و رسم دین مقدس اسلام بسختی از آنها نهی شده است.
احادیثی درباره مراء و سیتزه جوئی:
از پیامبر اکرم(ص):
لا تمار اخاک و لا تمازحه و لا تعده موعدا فتخلفه.
با برادر ایمانی خود بجدال و ستیز برنخیز و با او مزاح و شوخی مکن و هرگز وعده ای که به آن وفا نمیکنی با او در میان نگذار.
ذروا المراء فأنّه لا تفهم حکمته و لا تومن فتنته
جدال و ستیزه جوئی را کنار بگذار. زیرا نمیتوانی بوسیله آن هیچگونه حکمت و ژرف اندیشی را برای خویش فراهم سازی و نیز نمیتوانی از فتنه و آشوب آن در امان باشی.[5]
5-عجب، بازدارنده از علم:
امام هادی(ع)در این باب فرموده است:
العجب صارف عن طلب العلم[6]
خودپسندی انسان را از یاد گرفتن باز میدارد.
از مسائل مهمی که در تعلیم و تربیت مطرح است موانعی است که در سر راه هر دانشجو در کسب علم وجود دارد این عوامل شکل های مختلف مادی و غیرمادی و اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و عبادی و. . . مطرح میگردد.
عجب و خودپسندی را که امام بعنوان عامل بازدارنده از یادگیری بیان میفرماید از مسائل اساسی اخلاقی می باشد که در باب تربیت اخلاقی و ساختن انسانها به آن توجه زیادی گردیده است.
عجب، خودپسندی، از خود راضی بودن، بخود بالیدن، خودبزرگ بینی از حالات بسیار شنیع و مورد مذّمت در شریعت اسلام می باشد. چنانچه امام صادق در این رابطه میفرماید:
من دخله العجب هلک[7]
کسیکه خودپسندی بر او وارد شود هلاک میشود.
چون شخص خودخواه هرگز نمیتواند مفاسد خود را اصلاح سازد زیرا در خود فساد و اشکال و ضعفی نمی بیند و خودبینی حجابی میگردد که جلو دیدۀ عقل او گرفته شود و در نتیجه نتواند عیوب خود را دریابد تا آنرا اصلاح نماید. چنانچه مولای متقیان میفرماید:
العجب یفسد العقل[8]
عجب اندیشه و تعقل را بفساد می کشاند.
باتوجه باینکه عجب دارای درجاتی است ولی بطور کلی منشاء عجب در انسان نوعا نادانی است.
فرد معجب، خود و خدا را بدرستی نشناخته است و به فقر ذاتی خود و عظمت خدا، پی نبرده است و از اینجهت هست که به کمالات مادی و بدنی و روحی خود و به رای و فکر و کارهای حسنه خود می بالد.
غافل از اینکه کمالات روحی و نعمتهای مادی از فضل و جانب خدا است و فکر صحیح و رای صواب و کارهای نیکو نیز همه بتوفیق و تائید خداوند است.
6-امر به معروف و نهی از منکر روش تربیتی:
ابن جوزی، عالم بزرگ اهل سنت می نویسد:
یکبار از امام هادی(ع)نزد متوکل سعایت کردند که در منزل او اسلحه و نوشته ها و اشیاء دیگری است که از شیعیان او در قم به او رسیده و او عازم تهاجم بر دولت است.
متوکل گروهی را به منزل آن گرامی فرستاد و آنان شبانه به خانۀامام هجوی بردند ولی چیزی بدست نیاوردند، آنگاه امام را در اطاقی تنها دیدند که در بروی خود بسته و جامه یی پشمین بر تن دارد و بر زمنیی شن فرش نشسته و به عبادت خداوند و تلاوت قرآن مشغول است.
امام را به همان حال نزد متوکل بردند و به او گفتند در خانه اش چیزی نیافیتم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن می خواند.
متوکل چون امام را دید، عظمت و هیبت امام او را فراگرفت و بی اختیار او را احترام کرد و در کنار خود نشاند، و جام شرابی را که در دست داشت به آن حضرت تعارف کرد. امام سوگند یاد کرد که گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار متوکل دست برداشت و گفت پس شعری بخوان!
امام فرمود: من شعر کم از بردارم. متوکل گفت: باید بخوانی و امام این اشعار را خواند:
باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم
غلب الرجال فما اعنتهم القلل
و استنز لوا بعد عزّعن معاقلهم
فاودعوا حفرا یابئس مانزلوا
ناداهم صارخ من بعد دفنهم
این الاساورو التیجان و الجلل
این الوجوة الّتی کانت منعّمة
من دونها تضرب الاستار و الکلل
فافصح القبر عنهم حین سائلهم
تلک الوجوه علیها لدود تنتقل
بر قله های کوهسارها شب را به روز آوردند و مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند ولی قله ها نتوانستند آنان را از«خطر مرگ »برهانند.
پس از عزت از جایگاههای امن به پائین کشیده شدند و در گودالها(ی گور)جایشان دادند، (گور) چه منزل و آرامگاه ناپسندی است.
پس از آنکه به خاک سپرده شدند فریادگری فریاد برآورد، کجاست آن دست بندها و تاجها و لباسهای فاخر؟
کجاست آن چهره های به ناز و نعمت پرورده که به احترامشان پرده ها می آویختند؟(پرده و بارگاه و دربان داشتند)
گور به جای ایشان پاسخ داد. بر آن چهره ها هم اکنون کرمها را میروند.
تأثیر کلام امام هادی(ع)چندان بود که متوکل به سختی گریست چنانکه ریشش ترشد و دیگر مجلسیان نیز گریستند و متوکل دستور داد بساط میگساری را جمع کنند و چهار هزار درهم به امام تقدیم کرد و آن گرامی را با احترام به منزل بازگرداند.[9]
7-دعا عامل تربیت از دیدگاه امام هادی(ع)
یکی از روشهای تربیتی مؤثر و انسان ساز اسلام و طریقت ائمه هدی دعا می باشد که در ایجاد ملکات فاضله و کمال معنوی و بریدن از مادیات، دنیا و هوای نفس مؤثرترین وسیله می باشد.
دعای کمیل، دعای ندبه، دعای صباح، و سائر ادعیه و زندگی امام زین العابدین امام سجاد(ع)تجسم عینی این مطلب و مطلوب می باشد. (قطع نظر از اجر و پاداشی که برای دعا هست و قطع نظر از اثر استجابتی که بر دعا مترتب است. دعا اگر از حد لقلقۀ زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگی کند و روح انسان را باهتراز درآورد، یک روحانیت بسیار عالی دارد. مثل اینست که انسان خود را غرق در نور میبیند، شرافت گوهر انسانیت را در آنوقت احساس می کند، آنوقت خوب درک می کند که در سایر اوقات که چیزهای کوچک او را بخود مشغول داشته بود و او را آزار میداد چقدر پست و ساقط و سافل بوده. انسان وقتیکه از غیر خدا چیز میخواهد احساس مذلت میکند و وقتیکه از خدا میخواهد احساس عزت، لهذا دعا هم طلب است و هم مطلوب، هم وسیله است و هم غایت. هم مقدمه است و هم نتیجه، اولیاء خدا هیچ چیزی را باندازه دعا خوش نداشتند، همه خواهش ها را آرزوهای دل خود را با محبوب واقعی درمیان میگذاشتند و بیش از آن اندازه که بمطلوبهای خود اهمیت میداند بخود طلب و رازونیاز اهمیت می دادند.[10]
(و مولای مکرم ما دهمین خورشید آسمان امامت ابو الحسن هادی(ع)بر ما شیعیان منت نهاده و انعام فرموده است که در گفتار شگرف و ژرف خویش در زیارتی بنام«زیارت جامعه»تکاور سخن را در مرغزاری از معارف بلند الهی به جولان درآورده و از دریای دانش خود بارانی درّ و گوهر بر تارک دوستان راستین سلسله عزیز امامت نثار نموده، و درخور عقول ما و نه سزاوار حقیقت امام، گوشه هائی از طوائف بوستان خدا را حکایت فرموده است، و جان ما فدای خاک او باد که ما خاکیان را به شعاع فروزان سخن خویش با آسمان عظمت و جلالت الهی آشنا ساخته و ما تشنگان زلال ولای آن گرامیان را به سرچشمه های بهشتی کوثر خدا رهنمون گشته است.
آری، امام عزیز به خواهش یکی از دوستان و شیعیان برای زیارت امامان معصوم(ع)کلماتی را تعلیم فرموده اند، و برخی از بزرگان علماء این زیارت را بهترین زیارت جامعه دانسته اند و بزرگمردانی چون(مرحوم شیخ صدوق) متوفای 381 هجری آنرا در کتاب«من لا یحضره الفقیه»و کتاب«عیون اخبار الرّضا»و شیخ طوسی متوفای 460 هجری در کتاب«تهذیب الاحکام» نقل کرده اند.[11]
8-تربیت اخلاقی از نظر امام هادی(ع)
یکی از ممهمترین ابعاد وجودی انسان بعد اخلاقی او می باشد.
چنانچه از آیات قرآن کریم و احادیث چنین برمی آید که یکی از اهداف مهم انبیاء مخصوصا خاتم آنان محمد رسول اللّه(ص)تهذیب اخلاق و تزکیه ارواح بشری از پلیدیها و گناهان بوده است.
یعنی از طریق بیان دستورات و قوانین زندگی ساز و اخلاقی و در سایه بکار بستن آنان از طریق مردم سعادت و خوشبختی را به جامعه های انسانی به ارمغان آورده اند.
چنانکه پیامبر اکرم(ص)در حدیثی معروف فرموده است.
انّما بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق
همانا برای تکمیل اخلاق ستوده مبعوث گردیدم.
و نیز از آن حضرت است که فرمود:
علیکم بمکارم الاخلاق فان اللّه عز و جل بعثنی بها.
بر شما اخلاق ستوده لازم است همانا که خداوند عز و جل مرا بدانها مبعوث فرمود. از امیر المؤمنین(ع):
ایها الناس ان اللّه تبارک و تعالی لما خلق خلقه ارادان یکونوا علی آداب رفیعة و اخلاق شریفه نعلم انهم لم یکونوا کذلک الا بان یعرفهم ما لهم و ما علیهم و التعریف لا یکون الا بالامر و النهی.[12]
از علی(ع)که بر منبر در خطبه ای فرمود:
ای مردم!
خداوند تبارک و تعالی چون خلق را آفرید خواست که آنان بر آداب رفیعه و اخلاق شریفه باشند و نیز میدانست که ممکن نیست آنان چنین شوند، مگر اینکه آن ذلت مقدس، خود آنچه را که به سود و زیان آنان است تعریف و آگاهشان فرماید و تعریف خوبی ها (به تصویر صفحه مراجعه شود) و بدی ها جز به امر و نهی(بوسیله انبیاء و ائمه معصومین)نمی باشد.
باتوجه به احادیث فوق و اهمیت اخلاق و بیان آنها از طریق انبیاء و ائمه معصومین به احادیثی اخلاقی از امام هادی(ع)می پردازیم که انشاء اللّه چراغ هدایت راهمان باشد.
احادیث اخلاقی و تربیتی از امام دهم شیعیان امام هادی(ع)
انّ المحقّ السّفیه یکاد ان یطفی نور حقّه بسفهه
کسی که حق با اوست ولی سفیهانه عمل کند ممکن است نور حقش را به جهت عمل سفیهانه اش خاموش سازد.
من رضی عن نفسه کثر السّاخطون علیه
کسی که خودپسند باشد ناراضیان او بسیار خواهند بود.
البخل اذمّ الأخلاق
نکوهیده ترین خویها بخل و تنگ چشمی است.
اشدّ النّاس تواضعا أعظمهم حلما
هرکه بردبارتر از دیگران باشد فروتنی او بیش از دیگران است.
الحسد ماحی الحسنات
حسد نیکی ها را محو و نابود می کند.
العتاب مفتاح الثّقال و العتاب خیر من الحقد
نکوهش کلید سخنان نامطبوع است و در عین حال از کینه در دل گرفتن بهتر است.
الغضب علی من تملک لوم[13]
خشم بر زیردستان گرفتن پستی است.
«و السلام علیکم»
پی نوشت ها
[1] ناسخ التواریخ ج 2 ص 195
[2] منتهی الامال ص 404 و مروج الذهب ج 4 ص 171
[3] من لایحضره الفقیه ص 23
[4] بحار الانوار ج 17 ص 216
[5] آداب تعلیم و تعلم در اسلام ص 187- 186
[9] احقاق الحق ج 12 ص 454
[10] بیست گفتار شهید مطهری ص 285
[11] پیشوای دهم موسسه راه حق ص 44
[12] آئین زندگی مؤسسه راه حق