روزنامه ایران: رسیدگی به این پرونده از آخرین روزهای بهمن ماه و با شکایت زن جوانی آغاز شد. وی به پلیس گفت که 6 سال قبل بیمارستان محل تولد فرزندش به او دروغ گفته که نوزادش مرده به دنیا آمده، ولی او مطمئن است که پسرش زنده است. او گفت: 6 سال قبل در یکی از بیمارستانهای تهران زایمان کردم و آن زمان ماما و پرستاری که بچهام را به دنیا آورده بودند به من گفتند که بچهام مرده است. تا اینکه چند روز قبل زمانی که داشتم موضوع را برای یکی از دوستانم تعریف میکردم او به من گفت که باید بیمارستان گواهی فوت به من میداد. اما چون گواهی فوتی دریافت نکرده بودم، به این موضوع مشکوک شدم و کمی که پیگیری کردم متوجه واقعیت شدم. آنها به من دروغ گفته بودند و بچهام زنده بود. میخواهم پیگیر شوید و ببینید که چه بلایی سر پسرم آوردهاند.
اظهارات دروغین
با شکایت زن جوان به نام مهناز تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد. زمانی که مأموران برای تحقیق راهی بیمارستان شدند دریافتند مهناز دروغ گفته است. مامایی که مهناز از او شکایت کرده بود با ارائه مدارک مدعی شد که نوزاد مهناز سالم به دنیا آمده و او را تحویل مادرش دادهاند.
سرنخ اصلی پرونده
در ادامه تحقیقات کارآگاهان به سراغ پرستاری رفتند که مهناز از او شکایت کرده بود. پرستار جوان نیز در بررسیها سرنخ اصلی این ماجرا را بدست مأموران داد. او گفت: مهناز را خوب به خاطر دارم چرا که هر بار برای معاینه به بیمارستان میآمد به خاطر مشکلات مالی او را مجانی ویزیت میکردیم. اوایل تصمیم داشت که بچهاش را سقط کند و میگفت: هزینه سزارین را ندارد. پرستار جوان ادامه داد: در این حین با زن جوانی به نام شیما آشنا شد که برای درمان نازایی به بیمارستان میآمد. زمانی که شیما متوجه شد که مهناز قصد دارد بچهاش را سقط کند از او خواست که این کار را انجام ندهد. من شنیدم که شیما قصد داشت نوزاد مهناز را به فرزندی قبول کند. حتی در این میان هزینههای درمان مهناز را هم شیما متقبل میشد. ولی مطمئن نیستم که این اتفاق افتاد یا نه، چرا که مهناز بعد از آشناییاش با شیما کمتر با من درد دل میکرد.
فرزند خواندگی
با اطلاعاتی که پرستار جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، مأموران موفق شدند محل سکونت شیما را شناسایی کرده و به سراغ زن جوان بروند. شیما در تحقیقات گفت: من سالهاســــــــــــت که ازدواج کردهام و بچه دار نمیشوم. وضع مالی خوبی داریم و برای بچه دار شدن خیلی پول خرج کردم، اما بیفایده بود. 6 سال قبل با مهناز در بیمارستان آشنا شدم. او برایم تعریف کرد که از همسر اولش به خاطر اختلاف و اعتیاد جدا شده است.
مهناز بعد از مدتی با پیرمردی صیغه کرد و از او باردار شد. اما چون از همسر اولش هم صاحب دختری بود و نمیتوانست هزینه زندگیاش را پرداخت کند تصمیم گرفته بود سقط جنین کند. تا اینکه من با مهناز آشنا شدم و زمانی که متوجه شدم او چنین قصدی دارد و بچهاش را نمیخواهد به او گفتم بچهاش را به من بدهد. او هم قبول کرد و هزینه معاینات و عمل سزارین او را پرداخت کردم و بعد هم بچه را به خانه آوردم. حتی برای اینکه بعداً او برای من ایجاد مزاحمت نکند یا به سراغ ما نیاید قراردادی امضا کرد و پای قرارداد را هم اثر انگشت زد که به خواست خود بچه را به ما داده است، همچنین تعهد داد که هرگز به سراغ بچه نمیآید
با تکمیل تحقیقات و اطلاعاتی که مأموران بدست آورده بودند، بازپرس رضوانی، مادر بچه را احضار کرد. زن جوان زمانی که در برابر مدارک پلیسی قرار گرفت گفت: 6 سال قبل به خاطر مسائل مالی بچهام را به شیما سپردم. اما بعد از 6 سال دلم هوای بچهام را کرد و مهر مادری باعث شد تا به فکر این بیفتم که بچه را برگردانم. اما از آنجایی که تعهد داده بودم که به سراغ بچهام نروم چنین ماجرایی را مطرح کردم تا شاید با این ترفند بتوانم بچهام را ببینم. من با میل و خواسته خودم و به خاطر فقر این کار را انجام دادم. تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران در این خصوص ادامه دارد.