خبرگزاری فارس: سفر هفته گذشته رئیس جمهور به استان گیلان و حاشیه سخنرانیهای او از چند جهت قابل بررسی است. در اینجا به دو موضوع اشاره میکنیم:
رئیس جمهور، هفته گذشته در جمع مردم لاهیجان با اشاره به قرارداشتن در شرایط جنگ اقتصادی، در مورد فرماندهی این جنگ گفته است:
«من از اردیبهشت خدمت مقام معظم رهبری هم در یک جلسه خصوصی دو نفره و هم در یک جلسهای که مسئولین عالی رتبه هم حضور داشتند، گفتم شرایط امروز ما شرایط جنگ روانی دشمن با ما و جنگ اقتصادی است و در مرحله جنگ، کشور نیاز به یک فرمانده دارد و همه مسئولین و همه ارکان و همه مردم در کنار هم با یک فرماندهی واحد باید کار خود راپیش ببرند تا دشمن را وادار به شکست کنند.. خدمت ایشان گفتم خود جنابعالی به عنوان رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی، فرماندهی این جنگ را به عهده بگیرید و همه ما، دولت و سایر قوا و همه مسئولین در خدمت شما خواهیم بود و راه و مسیر را آن گونه که شما هدایت میکنید، ادامه دهیم»
رئیس جمهور نباید انتظار داشته باشد که ما بپذیریم او واقعاً میخواسته گوش به فرمان و تسلیم فرمان رهبری باشد. زیرا چند دلیل برای نپذیرفتن این ادعا وجود دارد:
اولاً: رهبری از همان ابتدای مذاکرات فرمودند که به مذاکرات خوش بین نیستند و دولت نباید همه چیز را به مذاکره با غرب و برجام گره بزند، اما رئیس جمهور حتی حل مشکل آب مردم را هم به برجام گره زد.
ثانیاً: خطوط قرمز تعیین شده از سوی ایشان برای امضای برجام و همچنین گرفتن تضمین قوی از طرف مقابل نیز توسط دولت رعایت نشد.
ثالثاً: با نگاه به نامگذاری سالهای اخیر و همچنین سخنرانیهای فراوان و جلسات خصوصی رهبر انقلاب با مسئولین، و توصیههای مکرر ایشان به دولت، در مییابم که فرمان ایشان سال هاست با عنوان اقتصاد مقاومتی و نگاه به داخل، صادر شده است، اما در عمل دیده ایم که به جای اقتصاد مقاومتی، اقتصاد معاونتی شکل گرفت و کار به جایی رسیده که دلاری با عنوان دلار جهانگیری در بین مردم معروف شده و آن قدر جناب معاون اول رئیس جمهور – بخوانید فرمانده اقصاد مقاومتی! - از کارهای خود مطمئن هستند که اخیراً فرموده اند در 5 دقیقه میتوانند به مخالفان دولت جواب بدهند. بی تدبیری دولت – در بهترین حالت -، به حراج میلیاردها دلار ارزو طلای کشور انجامید و به طور کلی مدیریت ناصحیح دولت به جای ضد ضربه کردن اقتصاد در برابر تهدیدات و مقاومت در برابر دشمن، معاونت به دلالان و رانتخواران را در پی داشته است؛ بنابراین رئیس جمهور به جای بازی با الفاظ و در خواست فرمان از رهبری انقلاب، به هزاران توصیه به زمین مانده ایشان عمل کردهاند که اکنون انتظار دارند تا ایشان فرمان جدیدی صادر کنند؟
علاوه بر آن رئیس جمهور میداند که بر اساس قانون اساسی، مدیریت امور اجرایی کشور از جمله امور اقتصادی بر عهده بالاترین مقام اجرایی کشور است؛ بنابراین ظاهراً باید گفت که پیشنهاد قبولی فرماندهی اقتصادی کشور توسط رهبر انقلاب از سوی رئیس جمهور، با توجه به موضع گیریها و عملکرد رئیس جمهور در گذشته، در حد یک تعارف بوده است.
اتفاقاً رئیس جمهور نیز در ادامه سخنان خود در مورد پاسخ مقام معظم رهبری به پیشنهاد خود اینگونه میگوید: «اینکه شرایط، شرایط جنگ است جنگ نیاز به فرمانده دارد، قبول دارم و فرمانده این جنگ باید رئیس جمهور کشور باشد.» و رئیس جمهور ادامه میدهد: «این تأکید مقام معظم رهبری بود و بر آن مبنا ایشان دستور دادند که دو قوه دیگر با همه توان در چارچوب مقررات در کنار دولت باشند و در آن جلسه آمادگی خودم را اعلام کردم.. حسن روحانی بدون نمایندگی ملت ایران یعنی هیچ، اما با ملت ایران یعنی قدرت ملت ایران»
با کنار هم گذاشتن این جملات، این احتمال تقویت میشود که رئیس جمهور با استفاده ابزاری از کلام رهبری – که قبلاً هم سابقه داشته است – میخواهد قدرت خود را به سایر قوا و نهادها یادآوری کند و بگوید که در این شرایط، حرف باید حرف فرمانده یعنی رئیس جمهور باشد. همچنین این پرسش ایجاد میشود که آیا منظور رئیس جمهور از فرماندهی در جنگ اقتصادی، این است که هر چه این فرمانده مثلاً درباره لوایح چهار گانه یعنی ftaf و caft و ... گفت، مجمع تشخیص مصلحت نظام و به طور کلی مجموعه نظام باید بپذیرد. زیرا مصلحت را فرمانده تشخیص میدهد؟
پر واضح است که منظور رهبر انقلاب از فرمانده بودن رئیس جمهور در این شرایط به هیچ عنوان نادیده گرفتن سایر قوا و نهادهای کشور و در نتیجه دور زدن قانون نیست. اگر قرار بود رئیس جمهور هر چه میگوید همان بشود، تشکیل شورای هماهنگی اقتصادی قوا به دستور مقام معظم رهبری، به چه کار میآمد؟ اساساً تشکیل جلسه سران قوا برای کمک به دولت و جلوگیری از ناهماهنگیهای بین قوا و جلوگیری از هدر رفتن زمان برای حل مشکلات بوده نه تفویض اختیارات قوا به رئیس جمهور.
2- همچنین رئیس جمهور در افتتاح پروژههای مخابراتی گفته است که: «دنیای امروز، دنیای تحول و پیشرفت است و روز به روز به سمت توسعه گام بر میدارد و فیلترینگ فضای مجازی، موجب عقب ماندن ما از دنیای امروز میشود. فیلترینگ فضای مجازی، موجب عقب ماندن ما از دنیای امروز میشود.»
در جواب باید گفت: که: اولاً تقاضای اساسی ما از دولت، نه فیلترینگ، که راه اندازی اینرنت بومی پاک، ارزان و سریع و همچنین شبکه ملی اطلاعات است. به هیچ عنوان نیز با پیشرفت و توسعه مخالف نیستیم، بلکه با وابستگی و مصرف زدگی که نشانه عقب ماندگی است مخالفیم. اتفاقاً به خلاف رویه دولت معتقدیم که باید در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات سرآمد دنیا باشیم.
ثانیاً، فیلترینگ یکی از مؤلفههای پذیرفته شده در دنیای معاصر است. به گونهای که کشورهای عرضه کننده اینترنت و فناوری ارتباطات و اطلاعات مثل چین و آمریکا و حتی سایر کشورهای دنیا نیز دارای فیلترینگ هستند. اساساً فیلترینگ در همه جای دنیا وجود دارد، اما محدوده فیلترینگ و اینکه در چه زمینهای باید فیلترینگ صورت بگیرد، بین کشورهای دنیا تفاوت وجود دارد. با این وجود آیا رئیس جمهور ما میخواهد ادعا کند که از آمریکا و چین که غولهای فناوری ارتباطات و اطلاعات را در خود جای داده اند در این زمینه بیشتر میفهمد؟
ثالثاً، اگر فیلترینگ باعث عقب ماندگی از دنیای امروز میشود، در اینصورت چین با راه اندازی اینترنت ملی و به تنگ آوردن شرکتهایی مثل فیسبوک و گوگل، باید هم کنون در عصر دایناسورها زندگی میکرد و حال آنکه میبینیم بر اثر کوته بینی و ساده اندیشیهای صورت گرفته در داخل کشور هم اکنون در عرصه تکنولوژی و فناوری ارتباطات و اطلاعات فرسنگها با چین فاصله داریم.
رابعاً، اگر فیلتر عقب ماندگی است، در اینصورت صفهای طویل گوشت، سرازیر شدن کشور به سمت اقتصاد کوپنی، بحران پوشک و رب گوجه در کشوری با این همه سرمایههای مادی و معنوی، فیلتر کردن اتومبیلهای مدرن بر مردم، تولید خودروهای به موزه سپرده شده سایر کشورها، تولید ارابههای مرگ و تحمیل آن بر مردم و ناتوانی در ساخت و حمایت حتی یک پیامرسان و شبکه اجتماعی و ارائهی فیلتر شکنهای دولتی به مردم برای دور زدن قانون، از نظر رئیس جمهور پیشرفت محسوب میشود؟
یکی از شعارهای خاص رئیس جمهور در ایام انتخابات این بود که «به عقب بر نمیگردیم». ظاهراً علاوه بر گم شدن آن کلید مخصوص، فهمیدیم که منظور رئیس جمهور این است که به وعدههایی که داده باز نمیگردد! زیرا اگر قضاوت صحیحی داشته باشیم در بعضی جاها از عقب هم به عقبتر بر گشتیم!
اخیراً یکی از کاربران فضای مجازی سندی منتشر کرد که نشان مید هد در سال 1367، حجتالاسلام حسن روحانی ریاست کمیته آتشبس و عقبنشینی ستاد فرماندهی کل قوا - که ریاست آن با هاشمی رفسنجانی بوده - را برعهده داشته است. اگر چنین چیزی حقیقت داشته باشد معلوم است که رئیس جمهور ید طولایی در عقب نشینی دارند!