خبرگزاری مهر: «الجزیره» در مقالهای به قلم «حمید دباشی» (Hamid Dabashi) مینویسد: با توجه به قدرت نفوذ اسرائیل در سیاستهای آمریکا باور این که انتقال تکنولوژی حساس هستهای به عربستان بدون توافق اسرائیل صورت گرفته باشد بعید است.
او انگیزه اصلی اسرائیل برای موافقت با انتقال این تکنولوژی را دامن زدن به رقابت ایران و عربستان سعودی میداند و معتقد است درگیری و تهدید هستهای میان دو کشور از تمرکز آنها بر مسأله فلسطین میکاهد. «حمید دباشی» استاد مطالعات ایران و ادبیات تطبیقی دانشگاه کلمبیا است.
در ادامه ترجمه این مطلب آمده است:
«جرد کوشنر» داماد و مشاور ترامپ درست مانند بیماری مزمنی در بسیاری از مجامع عمومی مشکلاتی را به وجود آورده است.
کوشنر «بن سلمان» را پس از قتل «خاشقجی» اولین بار در نشستی که هدفش افزایش همکاریهای بین واشنگتن و ریاض و همچنین پروسه صلح خاورمیانه بود دیدار کرد.
ولی این دیدار احتمالاً به جز افسانهای به نام صلح چیز دیگری نیز در خود داشت. کوشنر احتمالاً دو هدف حساس دیگر را نیز دنبال میکرد. نخست، منافع شخصی خود و دوم، کمک به اسرائیل تا منافعی را که در فلسطین میجوید را به چنگ آورد. «بن سلمان» نیز ضمن این که کوشنر را به بازی گرفته دو هدف دارد. مقابله با ایران و مطرح کردن خود به عنوان یک قدرت مطلق، نه تنها در عربستان سعودی بلکه در جهان عرب و جهان اسلام.
کشتن مردان، زنان و کودکان در یمن و قتل وحشیانه خاشقجی اولین نتایج بلندپروازیهای بن سلمان در بهار سعودی بود. ولی تلاش برای رسیدن به قدرت و شکوه با استفاده از قتل و تخریب ظاهراً او را قانع نمیکنند و به نظر میرسد اکنون در حال تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای است و دولت ترامپ نیز کاملاً در یاری رساندن به او آماده است.
به گفته نیویورک تایمز دولت ترامپ در تلاش است طی توافقی، بخش انرژی هستهای عربستان سعودی را با راه اندازی نیروگاههای هستهای به ارزش هشتاد میلیارد دلار توسعه دهد. دولت ترامپ در حالی این تکنولوژی و مواد حساس را در اختیار عربستان سعودی قرار میدهد که میداند بن سلمان در نهایت این سلاح هستهای را برای مقابله با ایران میخواهد. به علاوه که عربستان سعودی نشان داده است که برای آنچه جامعه جهانی درباره او فکر میکند اهمیتی قائل نیست.
مطمئناً در مرکز این تلاشها کوشنر و منافع مالی قرار دارند. این طور که معلوم است شرکتی که خانواده او را از برنامه شکست خوردهای در زمینه مسکن در نیویورک نجات داده اکنون قصد فروش راکتورهای هستهای به عربستان سعودی را دارد. این مساله همراه دیگر فریبها باعث نگرانی تشکیلات امنیتی آمریکا شده است، ولی تلاشهای تشکیلات امنیتی آمریکا برای لغو شفاف سازی این امر مکرراً توسط ترامپ رد شده است.
از این رو کوشنر آزادانه به مجهز کردن عربستان سعودی به انرژی هستهای ادامه میدهد.
رسانههای آمریکا نیز در ارائه این حقیقت دو فرضیه اشتباه را دنبال کرده اند: نخست این که این توافق هستهای با عربستان سعودی تا حدی با منافع اسرائیل در تضاد است و دوم آنکه این نتیجه یک تله مالی در خلیج فارس است.
جزیره دموکراسی در دریایی از ناآرامیها
در ستونی در نیویورک تایمز، «نیکلاس کریستف»، خبرنگار آمریکایی طی یک بررسی معتبر نوشت سوالات بسیاری درباره نقش کاخ سفید در پیشبرد هدف عربستان سعودی مطرح است. ولی او هم یک ادعای نادرست داشت که دولت اسرائیل به عربستان سعودی است در این باره اعتراض دارد. با توجه به این که داماد و مشاور ترامپ ستون پیش برنده برنامه صلح است و هدفش جدا کردن فلسطینیان از همه حقوق قانونی آنها و قانونمند کردن اشغالگریهای رژیم صهیونیستی است باور این که کوشنر اکنون سیاستی بر خلاف سیاستهای اسرائیل را دنبال میکند بسیار سخت است.
خانواده کوشنر نه تنها برای منافع مالی گسترده شأن در تل آویو و حمایت از شهرک سازیهای غیر قانونی در کرانه باختری معروفند بلکه برای روابط نزدیکشان با نتانیاهو هم شناخته شده اند.
اگر اسرائیل تصمیم گرفت ترامپ را قانع کند توافق هستهای ایران را نادیده بگیرد نمیتوانست دولت آمریکا را از مجهز ساختن عربستان سعودی به سلاح هستهای منصرف کند؟ چه چیزی نتانیاهو را که زمانی برای نقشه یک بمب کوچک در مقابل شورای امنیت سازمان ملل اعتراض میکند که ریاض در حال دستیابی به سلاح هستهای است از واکنش به تجهیز عربستان به انرژی هستهای باز داشته است؟
در واقع همیشه سیاست اسرائیل برای حفظ امنیتش این بوده که هیچ کشوری در خاورمیانه به سلاح هستهای دست نیابد. کارشکنیهای در مورد تسهیلات هستهای ایران و عراق نیز در همین راستا بوده است.
در نتیجه این که رهبری اسرائیل خیلی نگران مجهز شدن عربستان سعودی به انرژی هستهای نیست گویای همین است. همچنین به این معنی است که عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی پیشرفت زیادی داشته است که تل آویو از تجهیز عربستان سعودی به سلاح هستهای احساس تهدید نمیکند. همچنین به این معناست که اسرائیل تصمیم دارد برای آنکه اطمینان حاصل کند که عربستان سعودی را در کنترل دارد و این کشور نمیتواند به سرمایه نظامی با قابلیتهای دفاعی دست یابد در این پروسه شرکت داشته باشد.
دلیل این که چرا برنامه هستهای عربستان سعودی در راستای منافع اسرائیل است بسیار ساده است: این به آتش رقابت ایران و عربستان سعودی دامن میزند و آنها را همیشه در سایه جنگ هستهای با یکدیگر نگه میدارد که به نفع اسرائیل و البته صنعت نظامی آن کشور است.
همچنین مردم دو کشور را متمرکز بر تفاوتهای شیعه و سنی میکند و آنها را از شرایط سخت مردم فلسطین و سو استفادههایی که از اماکن مقدس اورشلیم میشود غافل میسازد.
درگیری این دو رقیب منطقهای تبدیل به یک درگیری همیشگی شده است و این که آنها به دنبال برنامه هسته ایشان باشند اسرائیل را در غارت فلسطین آزاد میگذارد.
این درگیری همچنین به افسانهای که اسرائیل در سر میپروراند جامه عمل میپوشاند: جزیرهای دموکراتیک در دریای ناآرام خاورمیانه. این افسانهای است که اسرائیل معمولاً برای توجیه اینکه چرا آمریکا باید از اسرائیل حمایت بی قید و شرط به عمل آورد عنوان میکند.
ارمغان آمریکا برای خاورمیانه
«ادوارد لوس» (Edward Luce) خبرنگار فایننشال تایمز در ستونی در این روزنامه مطلب مهمی را ارائه میکند و درباره توافق کوشنر و بن سلمان هشدار میدهد: «در جنگ سرد دیپلماسی آمریکا اتم برای صلح بود، ولی به نظر میرسد اکنون اتم برای کمک به شرکتهایی است که دچار بحران مالی هستند».
در حالی که «ادوارد لوس» دولت ترامپ را سرزنش میکند، آن را در حمله به عقاید و شرق شناسانه (Orientalism) قدیمی ناتوان میداند و ادعا میکند: «دولت آمریکا عادت داشت بهترین دستاورد خود را به خاورمیانه و فراتر از آن صادر کند یا حداقل به زبان این گونه میگفت. در دولت ترامپ جریان برعکس شد. واشنگتن دارد فرهنگ حمایت از مشتری خلیج فارس و پیرو بودن (clientelism) را وارد میکند».
دقیقاً بهترین فعالیتهای آمریکا در خاورمیانه و فراتر از آن کِی بودند؟ زمانی که با همکاری وزارت اطلاعات بریتانیا برای براندازی نخست وزیر بسیار محبوب ایران که به شیوهای دموکراتیک انتخاب شده بود یک کودتای نظامی انجام دادند؟ یا زمانی که به دروغ به جهان گفتند صدام حسین سلاح کشتار جمعی دارد و برای دفاع از ملت به عراق حمله کردند و صدها هزار عراقی را کشتند، باعث به وجود آمدن اختلافات فرقهای و تخریب کلی زیر ساختهای کشور شدند؟
حال چگونه است که شخصی که به خاطر یکسری اقدامات آسیب زننده در نتیجه نفوذ در مسائل مسکن و به علت فرار از مالیت متهم است به همراه داماد و مشاورش که به اندازه او حریص و مورد سو ظن است به فرهنگ حمایت از مشتری خلیج فارس و پیرو پروری (clientelism) روی آورده اند؟
فهمیدن این که چگونه نظریه پردازان آمریکا و بریتانیا تا این حد فراموش کارند عجیب است. آنها فراموش کرده اند چگونه عقاید و شرق شناسانه (Orientalism) را درست در زمانی که وحشت از کشورهای آنان در سراسر جهان گسترش پیدا کرده بود زیر سوال میبردند. اکنون آنها ما را به خاطر کاری که با ما کردند زیر سوال میبرند.
«دونالد ترامپ» شخصیتی مانند «تونی بلر» یا حتی بدتر از آن است. یکی از یک خانواده مرفه از نیویورک و دیگری از یک خانواده مرفه از ادینبورگ اسکاتلند آنها دست پرورده چنین فرهنگی هستند پس چنین فرهنگی نیز باید مسئولیت آنها را به عهده بگیرید.
هر دو آنها باعث به وجود آمدن هرج و مرج در منطقه شده اند و صلح بین المللی را برای ثروتمند ساختن و قدرت طلبی خود به خطر انداخته اند. این اقدامات همه به فرهنگ استعماری مربوط میشود که آنها از آن استقبال میکنند. این قدرت امپریالیستی است که آنها به عمل آورده اند و از آن استفاده میکنند که باعث حمایت از پیروپروری (clientelism) شده است و فساد و قدرت طلبی در خاورمیانه را گسترش داده است.