ماهان شبکه ایرانیان

در حاشیه‌ی مصاحبه «علی یونسی»

هدف همنوایی مشاور روحانی با تفکرات فرقه‌ی بهار چیست؟

با این سنخ تفکرات در «مشاوران» دولت، عجیب نیست که وابستگان فرقه ضاله، روز روشن، خوش و خندان، در متروی پایتخت عملیات روانی خود را اجرا می کنند، فیلم می گیرند و برای مسیح علینژاد می فرستند.

سرویس سیاست مشرق- روزنامه اصلاح‌طلب شرق، روز دوشنبه (20 اسفند 97)، عکس روی جلد خود را به مصاحبه‌ای با «علی یونسی»، وزیر اسبق اطلاعات و دستیار فعلی حسن روحانی در امور اقوام و اقلیت‌ها، اختصاص داد که تیتر بسیار مبهم «باید گذشته را جبران کنیم» برای آن انتخاب شده است:

البته به اینکه از منظر علی یونسی از «جبران گذشته» چیست، جلوتر خواهیم رسد. یونسی در این مصاحبه در قالب شرح یک تئوری به نام «هم‌باشی» (که به گفته خودش کاملاً بدیع و منحصر به خود اوست و مدعی استتناج ان از کلام‌الله مجید است) باز به بیان همان تفکراتی می‌پردازد که کمی پیش‌تر در مصاحبه با فصلنامه روشنا (فصلنامه فرق و ادیان، زمستان 97) عیناً شرحش را داده بود و در مشرق به آن پرداختیم.

بیشتر بخوانید:

آیا پروژه به رسمیت شناختن فرقه‌ی ضاله بهائیت در کشور کلید خورده است؟

نکته‌ی بسیار جالب و قابل تأمل آن‌جاست که یونسی تعریفی از «انسان» ارائه می‌دهد (و همین تعریف، پایه بحث او هم هست) که طنینی بسیار آشنا دارد:

او در برداشتی شخصی، رسالت اصلی اسلام را " دعوت به انسجام، اخلاق و انسانی زندگی کردن" معرفی می‌کند که بیشتر طنین اومانیستی و سکولاریستی دارد، به خصوص وقتی در تفسیر به رأی یونسی از یک آیه قرآن، صرفاً ملاک برتری را «یک ارزش انسانی» می‌خواند (معلوم نیست دقیقاً ارجاع یونسی به کدام آیه شریفه قرآن کریم است که در آن از مفهوم «ارزش انسانی» استفاده شده است!. این برداشت اشتباه یونسی درباره «خلیفه‌الله» بودن همه انسان‌ها (حتی فراعنه)، نیز بسیار شبیه برداشتی است که محمود احمدی‌نژاد، اسفندیار رحیم مشایی و چهره‌های وابسته به «نهضت بهار» قصد القا آن را دارند. به بخش‌هایی از تفکرات این حلقه توجه کنید:

" همه این عالم خلق شده است برای انسان و انسان مهم‌ترین موجود این عالم است. شریف‌ترین موجود این عالم است. جایگاهی که خداوند متعال برای انسان‌ها در نظر گرفته است بالاترین و رفیع‌ترین جایگاه است. کنار خدا، جوار خدا، خدایی شدن، جلوهٔ خدا شدن، خدایی زندگی کردن. این همان شأن انسان‌هاست. همه انسان‌ها می‌توانند به مرزهای جایگاه پیامبران و صالحان برسند. همه انسان‌ها (می‌توانند)."

"انسان خلیفةالله است و با اتکا به قدرت خدادادی این توانایی و شایستگی را دارد که علاوه بر نیروها، استعدادهای عالم را مسخّر خود گرداند."

"انسان جانشین خداست، یعنی باید علمش علم خدا، فهمش فهم خدا، فضلش فضل خدا و ظرفیتش ظرفیت خدا بشود! باید به آسمان برسد و به خدا وصل بشود. "

"انسان جانشین خداست. یعنی همه اسماً الهی می‌تواند در وجود انسان متجلی شود. خدا عالِم به همه آسمان‌ها و زمین است و انسان هم می‌تواند. " [1]

"جانشین یعنی اولاً با اصل شباهت دارد و در ثانی دارای بخش یا تمام اختیارات اصل است. یعنی انسان می‌تواند و باید به جایی برسد که جز بر خالق خود همه اسماً الهی را به ظهور و تجلی برساند." [2]

این اطلاق و تعمیم مقام «خلیفه‌اللهی» به «همه» انسان‌ها (یعنی هم یزید در این شمول قرار می‌گیرد هم حضرت اباعبدالله (ع)، هم فرعون هست و هم حضرت موسی (ع)، هم مامون عباسی و هم امام رضا (ع) و…) قطعاً یک انحراف در تفسیر آیات و احادیث و روایات است و بیش از آنکه مبتنی بر شریعت باشد، مبتنی بر تفکرات التقاطی «اومانیستی» است، در صورتی که در تفسیر صحیح و برداشت اسلامی-شیعی، مقام خلیفه‌الله صرفاً متعلق به انسان معصوم است. بگذریم از اینکه یونسی در همین قطعه از سخنانش، آدرس اشتباه می‌دهد و از به «رسمیت شناسی»، به عنوان یک راهکار جدید برای حل مشکل اقوام یاد می‌کند.

معنای دیگر این سخن آن است که نظام تاکنون در عمر 40 ساله خود، فرقه‌های و آئین‌های توحیدی را به «رسمیت» نشناخته و از این به بعد باید دست به چنین کار بزند! البته به نظر می‌رسد که با توجه به زمینه سازی‌ها و اقدامات هماهنگی که در یکی دو سال اخیر در زمینه میدان دادن و به رسمیت شناختن برخی آئین‌های ضاله و استعماری و جعلی در جریان است، مدلول سخن یونسی در موضوع به «رسمیت‌شناختن»، می‌تواند کدام فرقه یا فرقه‌ها باشد.

علی یونسی

او در بخش دیگری از مصاحبه، باز به «تعصب دینی» حمله می‌کند و تعصب دینی (بدون اینکه تخصیصی بر آن وارد کند و در مفهوم عام آن) یک «اقلیت» را عامل تضییع حقوق اقلیت‌ها عنوان می‌کند:

او سپس بار دیگر به این «فرقه» متعصب که اقلیت‌ها را به «رسمیت» نمی‌شناسند، حمله می‌کند و در ادامه (با استفاده از عین عباراتی که در مصاحبه با نشریه «روشنا» به کار برده بود) نظام را به بی‌عدالتی علیه اقلیت‌ها متهم می‌نماید:

یونسی بار دیگر، مسؤولیت اقدامات ضدامنیتی و خشن برخی از فرقه‌ها را (که نمونه عیان آن اقدامات داعش‌وار فرقه «مجذوبان نور» در خیابان پاسداران تهران بود) به برخی افراد «فرقه‌گرا» نسبت می‌دهد که در ساختارهای امنیتی و سیاسی نظام رخنه کرده‌اند و فرقه‌هایی مثل دراویش را «تحریک» می‌کنند، و البته آن اندازه شجاعت ندارد که به صراحت حرف دل خود را بزند و آدرس این «برخی‌ها» را دقیق و صریح بدهد:

متأسفانه در چند سال اخیر، بعضاً دیده می‌شود که برخی مقامات مسؤول که وابسته به اتحادیه اصلاحات-اعتدال هستند، گویی برای اتهام‌زنی به نظام با رسانه‌های ضدانقلاب، مسابقه گذاشته‌اند. شاید عصاره تفکرات «مشاورانی» از سنخ یونسی است که حتی گاهی از زبان رئیس جمهور کشور بیرون می‌ریزد و نامنصفانه‌ترین و تلخ‌ترین اتهامات را به سوی نظام نشانه می‌رود که "اردیبهشت 96 هم یکبار دیگر مردم ایران اعلام می‌کنند آن‌هایی که در طول 38 سال فقط اعدام و زندان بلد بودند، را قبول ندارند." (سخنرانی انتخاباتی روحانی در 18 اردیبهشت 96، همدان)

این سنخ سخنان، محصول تفکری است که به دنبال استحاله از درون است و مفاهیمی چون «تعصب دینی» را جهالت و خرافه می‌داند، به دنبال «عادی سازی» وضعیت برخی تفکرات فرقه‌ای جعلی با هدف لبیک گفتن به اسناد استعماری چون 2030 است، پروژه «حجاب اختیاری» را دنبال می‌کند، عصر «انقلاب» و «انقلابی‌گرِ» را پایان‌یافته تلقی می‌کند و به دنبال تغییرات بنیادین قضائی جهت «عرفی‌سازی» امور و در یک کلام تبدیل جمهوری اسلامی ایران به یک شهروند رام و سربه‌زیر و مورد تأیید نظام سلطه است.

اما در همین روزها، کلیپ عجیبی در فضای مجازی منتشر شده که در آن عده‌ای از زنان کاملاً بی‌حجاب، در واگن متروی تهران به سراغ زنان محجبه و چادری می‌روند و با دادن گل آن‌ها را به خیزش در برابر «حجاب اجباری» فرا می‌خوانند! اینکه این زن‌ها چگونه و با چه پشتوانه‌ای در روز روشن، در متروی پایتخت به سراغ زنان محجبه می‌روند و در یک نوع عملیات روانی، آنان را آزار روانی می‌دهند، مسأله‌ای جدی و تأسف‌بار است که دستگاه‌های انتظامی و نظارتی باید پاسخگو باشند، ولی طبق اخبار واصله، این زن‌ها وابسته به فرقه ضاله بهائیت هستند که دست‌کم اسم و فامیل یکی از آن‌ها (ژینوس خ) و حتی محدوده زندگی او (شرق تهران) مشخص است و ظاهراً از چهره‌های شناخته شده این فرقه محسوب می‌شود. طبق اقوال و گزارش‌های موثق و متواتر، اعضای وابسته به این فرقه، در سال‌های اخیر در بسیاری از سناریوهای ضدامنیتی با هدف ایجاد دوقطبی و تشدید گسل‌های اجتماعی در داخل و همچنین روندسازی علیه ایران در مجامع جهانی و صدور قطعنامه‌ها و بیانیه‌های حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی ایران نقش داشته و دارند.

سوال این‌جاست که چرا حجم و گستره‌ی فعالیت این فرقه در چند سال اخیر در درون کشور این‌چنین تشدید شده است و اصولاً چرا اعضای این فرقه وابسته این اندازه فراغ بال و آسودگی خاطر یافته‌اند که روز روشن دست به عملیات روانی-تبلیغاتی در اماکن عمومی پایتخت می‌زنند، از آن فیلم می‌گیرند و توسط شبکه‌های فعال خود در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، تکثیر می‌کنند؟ آیا نمی‌توان تفکرات «مشاوران» و «دستیاران» ویژه برخی مقامات ارشد را در این نوع بسترسازی‌های دخیل و مؤثر دید؟

در بعد از ظهر روز 30 بهمن 96، در خیابان پاسداران تهران، غائله دراویش گنابادی با محوریت دار و دسته‌ی «مجذوبان نور» برپا شد که منجر به فاجعه شهادت سه تن از سربازان ناجا و یک بسیجی و مجروحیت چندین نیروی انتظامی و بسیجی دیگر گردید. گرچه این فتنه که محصول یک برنامه‌ریزی گسترده ضدامنیتی برای جلوگیری از خوابیدن آشوب‌های دی ماه سال گذشته بود، در نهایت در سحرگاه 1 اسفند با ورود نیروهای یگان ویژه ناجا در عرض یک ربع جمع شد و حدود 300 نفر از اعضای فرقه دستگیر شدند. اما از همان فردای این غائله، شبهات و سوالات زیادی درباره کلیت ماجرا از سوی رسانه‌ها، کارشناسان و برخی نمایندگان مجلس مطرح شد که چرا غائله‌ای که می‌توانست در عرض یک ربع جمع شود جلوی فاجعه‌ی شهادت عزیزان بسیج و ناجا را هم بگیرد، چندین روز به طول انجامید.

حتی برخی کارشناسان و چهره‌های سیاسی از نوعی «مماشات» با رهبر فرقه و پیروان او در گلستان هفتم پاسداران سخن گفتند. یکی از مصادیق این مماشات، کلیپ‌هایی بود که از گردن‌کشی و رجزخوانی برخی اعضای این فرقه مقابل کلانتری پاسداران و حتی در اتاق فرمانده پلیس پایتخت منتشر شد. حتی عده‌ای این ایراد را وارد کردند که چرا مأموران خدوم و ایثارگر ناجا، در صحنه‌ای که محمد ثلاث معدوم داعشی با اتوبوس از روی آن‌ها رد شدند، هیچ سلاحی جز باتوم در اختیار نداشتند.

شاید جواب برخی از این سوالات را بتوان در مصاحبه‌ها و اظهارات مشاورانی چون «یونسی» و «آشنا» سراغ گرفت. یونسی در مصاحبه با فصلنامه «روشنا» (شماره زمستان 97، صص 12-8) گفته است:

" حادثه پاسداران تهران، شایسته شهر ما نبود. کاری کردند که بالاخره عده‌ای از آن‌ها دست به جنایت زدند، در حالی که می‌توانستیم از این فاجعه جلوگیری کنیم…ما باید به مثابه حاکمیت عمل کنیم؛ یعنی مصلحت مردم و امنیت را در نظر بگیریم، نه مصلحت یک فرقه. گاهی برخی افراد به جای یک فرقه عمل می‌کنند، یعنی ما را به جایی می کشند که مثل یک فرقه رفتار کنیم، نه مثل یک حکومت. وظیفه یک حکومت، تأمین امنیت جامعه است، نه اختلاف‌افکنی و ایجاد شر!!"

شهید محمدحسین حدادیان

ما در گزارش قبلی خود از یونسی پرسیدیم که از نظر او چه کسانی «کاری کردند» که «آن‌ها» دست به جنایت بزنند؟ این "برخی افراد که مانند فرقه عمل می‌کنند" چه کسانی هستند؟ جوان بسیجی 20 ساله، محمدحسین حدادیان که ده‌ها تیر ساچمه به بدنش زدند و پیکرش را صدچاک کردند یا مأموران جان برکف ناجا که زیر تایر اتوبس محمد ثلاث له شدند؟ آیا جمهوری اسلامی به سان یک «فرقه» عمل کرد و اختلاف افکنی و ایجاد شر انجام داد؟

و باز تکرار می‌کنیم که به گفته مصطفی پورمحمدی، معاون اسبق وزارت اطلاعات و از چهره‌های امنیتی-قضایی جمهوری اسلامی رد سال 85، چهره‌ای مثل عبدالمالک ریگی که همراه گروهک تروریستی خود «جند الشیطان»، ماه‌ها در شرق کشور دست به جنایت زد و آن منطقه را با ناامنی شدید مواجه کرد، در زمان وزارت آقای یونسی (با همین سنخ تفکرات) منبع خبری وزارت اطلاعات بود!

نکته بسیار قابل تأمل این‌که وقتی چند هفته قبل‌تر، بقایای همین گروهک «جندالشیطان» (میراث شوم ریگی معدوم) با پشتیبانی لجستیک و اطلاعاتی سرویس‌های دشمن، اتوبوس نیروهای سپاه را با عملیات انتحاری منفجر کرد و منجر به شهادت 23 تن از پاک‌ترین و مخلص‌ترین فرزندان میهن شد، حسام‌الدین آشنا، مشاور دیگر رئیس جمهور در توئیتی نوشت:

" مرزبانان ما به شهادت رسیدند. اما ما در دام چرخه خونین و باطل انتقام نخواهیم افتاد. مسؤولیت بر عهده آمران و دیه بر عهده عاقله است! "

نیاز به توضیح نیست که رسوبات سنگین تفکراتی از سنخ افکار علی یونسی و آشنا، چه تبعات خطرناک امنیتی دارد و چه لطمات سنگینی بر وجهه اقتدار نظام وارد کرده و می‌کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان