سینماسینما، عزیزالله حاجیمشهدی
سینما از بدو پیدایش به دلیل جذابیت مضمون های شادی آور (کمیک) و طنز و خنده در قالب تصاویر هنرمندانه و پرتحرکی که به خودی خود توجه بسیاری را به خود جلب می کرد، همواره به مقوله ی طنز و درونمایه های خنده دار توجه ویژهای داشته است. نخستین نمونه های سادهای که در تاریخ سینما به عنوان نوعی آثار مستند-داستانی ساخته و پرداخته شده اند، به طور عمده بر محور مضامین بسیار ساده ی آمیخته به شوخی شکل گرفته اند. از «باغبان آبپاشی شده » تا «ورود ترن به ایستگاه» یا «خروج کارگران از کارخانه» و …. که با ساده ترین سخت افزارهای فیلمبرداری و پخش و نمایش فیلم تولید شده و به نمایش درآمده اند، همه و همه به خوبی نشان می دهند که بخش عمدهای از گرایش و استقبال عمومی مردم از این هنر-صنعت نوظهور سینما در آخرین سال های سده ی نوزدهم و در آغاز قرن بیستم به دلیل وجود درونمایه های ساده ی طنزآمیز و خنده دار بودن حرکات نمایشی بازیگران این گونه آثار بوده است.
به زودی با رواج فیلم های کمدی، این گونه فیلم ها، حوزه و حریم مشخصی پیدا کرد و کسانی که در دهه های بعدی از سال های 1910 در این عرصه فعالیت کرده اند، دست کم تا اواخر دهه ی 30 که دیگر دوران سینمای صامت به سر رسیده بود، به خوبی در میان طرفداران فیلم های شاد و خنده دار نام هایی شناخته شده بودند. بعدها نیز از اواسط دهه ی 1930 کمی بعد از زبان باز کردن سینما و تولید پدیده ی نوظهوری به نام تلویزیون، همین رویکرد در تلویزیون نیز آشکارا آغاز شد و تولید آثاری که به حوزه ی طنز و کمدی مربوط می شد در تلویزیون نیز رواج یافت.
تلویزیون از جمله رسانه هایی است که به دلیل گستردگی طیف مخاطبانش و به ویژه به دلیل پرشمار بودن کسانی که هر روزه ساعاتی از زندگی خود را به تماشای برنامه های تلویزیونی می گذرانند، بیش از سایر زمینه ها به مقوله ی طنز توجه نشان می دهد و شاید به این دلیل که وجود عنصر طنز -اگرچه گاهی تنها به شکل رگه هایی- در یک اثر به خودی خود امتیاز تلقی می شود! البته از نگاه منتقدان آثار تلویزیونی یا سینمایی به تنهایی نزدیک شدن کارگردان تلویزیونی یا تهیه کننده و برنامه ساز تلویزیونی به مقوله ی طنز به خودی خود امتیاز به حساب نمی آید. آنچه اهمیت دارد نوع نگاه برنامه ساز و به ویژه استفاده ی درست و سنجیده از این ظرفیت بسیار مناسب برای مطرح کردن پیام هایی است که هدف اصلی نویسنده ی فیلمنامه یا تصویرنامه نویس است.
تلاش شبکه های تلویزیونی در تولید نمونه هایی از برنامه های طنز اگرچه در نگاه اول امیدبخش است، اما در نگاهی جدی تر، به دلیل وجود پارهای آسان پسندی ها و سهل انگاری های آشکار در این زمینه، گاه یأس آور و ناامید کننده به نظر می رسد. گاه به نظر می رسد که برنامه سازان آثار طنز در تلویزیون هنوز به راستی تعریف درست و سنجیده و دقیقی از مقوله ی طنز در ذهن ندارند یا اگر هم به تعریف درستی از طنز دست یافته باشند، در عمل و به ویژه در اجرای کار و برنامهای که تولید می شود، نوعی آشفتگی و سردرگمی به چشم می خورد. برای مثال در یک قالب عروسکی یا نوعی کلاژ (وصله گری) تصویری، بازیگرانی بی چهره با استفاده از صورتک و با استفاده از نوع گفت وگوهایی که از متون کهن پارسی و از آثار ادبی گذشته مایه گرفته است، کاری ارائه می شود که شاید تنها بتواند برای طیف خاصی از علاقه مندان به آثار ادبی و آشنایان با نمایش های کمدی، گیرا باشد. نمونه ی زنده ی چنین برنامهای که در سال های گذشته با عنوان «کدو مطبخ» شاهد بوده ایم، ناظر بر همین مدعا است که با وجود نوآوری های قابل تأمل -به ویژه در بخش کارهای گرافیکی و تصویری چنین اثری- با این همه، نمیتواند مخاطبان گستردهای را به خود جلب کند.
در زمینه ی برنامه های زنده که البته به طور عمده در فضاهای بسته و محدو د در صحنه های داخلی با استفاده از آرایه های صحنهای مشخص و معمولاً پررنگ و لعاب و مبالغه شده شکل می گیرد، در شبکه های تلویزیونی ما نمونه های زیادی تولید می شود که هر از چند گاهی برخی از این نمونه ها مدتی به اصطلاح گل می کند و بر سر زبان ها می افتد و حتی برخی آدم ها تا مدت ها بعضی از تکیه کلام های معمولاً جوان پسند این گونه آثار را در گفت وگوهای روزانه ی خود تکرار میکنند. البته این نمونه های به ظاهر پرطرفدار گاه نیز متأسفانه مبلغِ نوعی بدآموزی های کلامی و گسترش دهنده ی نوعی بدآموزی های زبانی نیز بوده اند. برای مثال رواج بسیاری از واژه های جعلی و ساختگی با ترکیب ها و اصطلاحات بی ریشه و نادرست که بی تردید به زیان زبان شیوای فارسی تمام خواهد شد، متأسفانه از طریق همین برنامه ها یا مجموعه های آمیخته به طنز صورت می پذیرد. از این نظر جا دارد که در تلویزیون به مقوله ی ویرایش در نوشته ها و متون نمایشی و تصویرنامه ها و فیلمنامه ها توجه جدی شود و نه تنها به هنگام تصویب یک فیلمنامه، بلکه بعد از اجرا و ضبط و پیش از پخش اثر تصویبی نیز دقت نظرهای لازم به عمل آید تا از آشفته بازار کنونی در زمینه ی بیتوجهی به زبان شیوای فارسی در تلویزیون جلوگیری گردد و چارهای اساسی در این زمینه اندیشیده شود. شاهد این مدعا نمونه های بی شماری از واژه های جعلی و ساختگی و عبارات و جملات نامأنوس یا ساختمان زبان فارسی –به ویژه زبان معیار– است که هم اکنون در میان مخاطبان آثار تلویزیونی -به خصوص در میان نوجوانان و جوانان- رواج دارد.
چنان که گفته شد در کنار تولیدات سینمایی، رواج برنامه های غیرعروسکی و غیرانیمیشن که به شکل برنامه های زنده (و نه لزوماً برنامه هایی که زنده پخش می شوند) در تلویزیون به گونهای است که حتی در جدی ترین برنامه ها نیز برخی از برنامه سازان ترجیح می دهند که رگه هایی از طنز را در کارشان بگنجانند تا از این طریق از یکنواختی و کسالت بار بودن آثارشان جلوگیری کنند.
شاید به دلیل درهم آمیخته بودن طنز و شوخی (برای داشتن لحظه هایی شاد و نشاط انگیز در زندگی) در کنار غم ها و غصه ها و وقایع و رویدادهای تلخ زندگی آدم ها (که متأسفانه انگار بخش بیش تری از زندگی آنها را اشغال کرده است) نمایش رویدادی که آمیزهای طبیعی از غم و شادی در کنار هم باشد امری کاملاً طبیعی به نظر برسد. اما وقتی کاری یک سره به عنوان یک کار طنز و به دور از صحنه های واقعی یا واقع گرایانه از زندگی آدم هایی که برای ما آشنا به نظر می رسند ساخته و پرداخته می شود، به دلیل فاصله گرفتن از زندگی واقعی ما، که به طور معمول ترکیبی از غم و شادی را در کنار هم دارد، نتیجه ی کار تا حدودی غیرطبیعی و باورنکردنی به نظر می رسد. انگار کسی نمی تواند بپذیرد که در کنارشان آدم هایی هم زندگی می کنند که در همه ی روابط فردی و گروهی خود کاری به جز خندیدن و گاه لودگی و ریشخند اطرافیان خود ندارند.
کافی است به مجموعه هایی چون «در کنار هم»، «پاورچین»، «باغچه مینو» و «زیر آسمان شهر» از تولیدات ساله گذشته نگاه کنید. تراکم آدم های شوخ و شنگ در کنار یکدیگر با آن همه مزه پرانی و حاضرجوابی و طنز کلامی (که تنه ی اصلی این نوع کارها را تشکیل می دهد) هرگز جایی برای حضور آدمی طبیعی و عادی و باورپذیر که نظیرش را در کوچه و محله ی خودمان می بینیم، پیدا نمی شود. به همین دلیل در میان تمام آدم های باغچه ی مینو، یا زیر آسمان شهر، حتی یک آدم عادی که شبیه به آدم های طبیعی و معمولی اطراف ما باشد نمی توان پیدا کرد و در نتیجه اگر خندهای هم به دلیل برخی شوخ طبعی های این شخصیت ها بر لب ما می نشیند، خندهای کوتاه و زودگذراست که تأثیر چندانی به لحاظ انبساط خاطر و دادن روحیه ی شاد و پرنشاط در مخاطب ندارد. همین وضع در سینمای ما نیز به نحو دیگری تکرار می شود.
طنز اگر به خوبی به کار گرفته شود، علاوه بر ایجاد انبساط خاطر و نشاط و شادمانی در مخاطب، در بسیاری از موارد می تواند تفکربرانگیز نیز باشد. در اصل یکی از ویژگی های طنز جدی و کمدی موقعیت که معمولاً مبتنی بر عمل است ، چه گفتاری و زبانی، چه حرکتی و عمل بدنی بازیگران. گاه نیز بر محور تنوع حوادث و رویدادها در حوزه های اجتماعی (مثلاً جمع خانوادگی) شکل می گیرد یا بر پایه ی یک کمدی از نوع کمدی موقعیت بر محور داستان پردازی ساخته و پرداخته می شود. به همین روی، در نهایت باید بتواند علاوه بر نقش اصلی آن که به خنده واداشتن مخاطبان یک اثر کمدی است ، آنان را به فکر و اندیشه نیز وادار کند. اگر جز این باشد، بخش عمدهای از این تلاش طنزپردازان تلویزیونی یا فیلم های سینمایی صرف این خواهد شد که بدون هیچ هدف والایی تنها لحظه هایی کوتاه و گذرا، مخاطبان خود را به خنده وادارند و بی آن که هدفی در این خنداندن ببیننده در پی باشد، دست بالا، تنها به اثری سرگرم کننده بدل شوند که هدف خاصی را نیز تعقیب نمی کنند.
یکی از جدی ترین وظیفه ی طنزپردازان سینمایی و تلویزیونی این است که پیش از هر چیز به ظرفیت ها و توانمندی های بالقوه ی آثار طنز به خوبی پی ببرند و سپس بدانند که از طریق پرداختن به طنزهای سطحی و نه چندان عمیق که به طور عمده مبتنی بر طنزهای کلامی و شوخی های گفتاری است، هرگز به جایگاه واقعی طنز و کمدی موقعیت دست نخواهند یافت. طنز یکی از جدی ترین عرصه هایی است که برای رفع دشواری ها و کمبودهایی که در آثار تولید شده در این حوزه وجود دارد نیاز به پژوهش های کارشناسانه و دامنه داری دارد و کم توجهی به این موضوع، تکرار بی فایده و کم اثر برنامه هایی است که جز ترویج آسان پسندی ها و ساده انگاری ها نتیجه ی دیگری در برندارد!