به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری میزان، اتحادیه اروپا اتحادیهای اقتصادی – سیاسی متشکل از 28 کشور اروپایی که در دسامبر 1991 با امضای پیمان «ماستریخت» با هدف افزایش همکاریهای بین دولتی در اروپا تشکیل شد، اکنون تحت تاثیر اختلافات درونی با مشکلات زیادی مواجه شده است.
تشدید اختلافات درونی اتحادیه اروپا، آینده این اتحادیه را با ابهامات و حتی مخاطرات جدی مواجه کرده است. این اختلافات که طیف وسیعی از موضوعات و نیز کشورها را در بر میگیرند، به شکل فزآیندهای همگرایی و همکاری کشورهای عضو اتحادیه اروپا را با مشکل مواجه ساخته اند. تعمیق شکافهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در پی بروز بحرانها و اختلافات دیگر علاوه بر ایجاد خلل در انسجام اتحادیه اروپا، سبب شده تا تحلیلگران از آینده نامعلوم این اتحادیه سخن بگویند.
بحران مهاجرت یکی از عمده چالشهای اروپا است که درگیریها و اختلاف نظرهای بسیاری در مورد سهمیه بندی را در میان کشورهای عضو به دنبال داشته است. علیرغم توافق کشورهای اروپایی در مورد حل و فصل بحران موج جدید و غیرمعمول مهاجرت به این اتحادیه، فرانسه و ایتالیا از اجرای آن سرباز زدند. این در حالی است که این توافق برای «آنگلا مرکل» فرصتی مناسب برای ائتلاف وی در مواجهه با بحران سیاسی ناشی از سیاستهای مهاجرپذیری است.
این اختلاف نظر سبب شد تا راست گرایی نوظهور در اروپا نیز مجال عرض اندام یافت و در معادلات اتحادیه اروپا ایفای نقش کند. نخست وزیر ایتالیا که دولت راستگرای وی با سیاستهای ضد مهاجر پذیری قدرت را در دست گرفت در اقدامی کم سابقه همه بیانیههای مشترک اجلاس سران را در مورد توافق بر سر مساله مهاجرت وتو کرد.
اختلاف نظر در مساله مهاجرت به چالشی بزرگ میان ایتالیا و اتحادیه اروپا به ویژه فرانسه منجر شد. در این راستا «لوئیجی دی مایو» معاون نخست وزیر ایتالیا ضمن استعمارگر دانستن فرانسه، اظهار داشت: استعمارگری برخی کشورهای اروپایی از جمله فرانسه در آفریقا منجر به بروز بحران مهاجرت در اروپا شده است. این جدال لفظی در پی جلوگیری دولت راستگرای ایتالیا از ورود و پهلوگرفتن کشتیهای امداد و نجات در سواحل ایتالیا شکل جدی تری به خود گرفت. اتخاذ این سیاست سبب موضع گیری کشورهای اروپایی به ویژه موضع سرسختانه «امانوئل مکرون» رئیس جمهور فرانسه شد. این تنشها با اتهام مداخله در امور داخلی کشورهای آفریقایی و تلاش برای عقب نگه داشتن این قاره از سوی اتحادیه اروپا همچنان بر آتش بحران میدمد.
خیزش راستگرایی افراطی در اروپا نگرانیهای جدی را برانگیخته است. این جریانات سیاسی که در دو سطح احزاب رسمی و گروهها و تشکلهای غیرقانونی در حال بسط دامنه نفوذ و فعالیتهایشان هستند. در حالی که بررسی انتخابات در آلمان، فرانسه و اتریش از شکل گیری الگویی بین المللی حکایت دارد، راست گرایان افراطی عملا قدرت را در کشور مجارستان و لهستان در شرق اروپا در اختیار دارند. قدرت گرفتن راست گرایی افراطی در اروپا ضمن این که میتواند به تضعیف همگرایی و اروپاگرایی و حتی فروپاشی اتحادیه اروپا منجر شود، پیامدهایی مانند تضعیف جایگاه بین المللی اروپا، نژاد پرستی و بیگانه هراسی و رشد اسلام ستیزی را نیز در پی خواهد داشت.
فقدان مدیریت یکپارچه بحران در برابر استراتژیهای دولت آمریکا از دیگر مواردی است که اتحادیه اروپا را به چالش کشیده است. موضوع توافق هستهای ایران، ارتش اروپایی و مواردی دیگر حاکی از ناتوانی اروپا در اجماع و اتخاذ تصمیم هماهنگ در مقابل سیاستهای دولت آمریکا است.
چالشهای راهبردی اروپا در سیاست خارجی را نیز میتوان از تبعات مشکل فوق و نیز چالشی دیگر در راستای همگرایی اتحادیه اروپا دانست. اختلاف نظر جدی سران اتحادیه در مورد الحاق کشورهای منطقه بالکان به اتحادیه اروپا که بی تردید برای مقابله با کاهش نفوذ روسیه در شرق اروپا برای سران اروپایی اهمیت زیادی دارد، چالشهای بزرگی را در پی داشته است.
خروج انگلیس از اتحادیه اروپا عمدهترین چالش ماههای اخیر همگرایی اروپایی است. خروج انگلیس از این اتحادیه گامی در مسیر فروپاشی این بلوک اروپایی محسوب شده و مشکلات متعددی را نیز در پی داشته است. برگزیت گمانه احتمال خروج دیگر اعضا از اتحادیه اروپا و نیز جدایی ایرلند و اسکاتلند از انگلیس را تقویت کرده است.
در نهایت باید گفت که رکود اقتصادی و اعتراضات گسترده مردمی عواملی هستند که گامهای اتحادیه اروپا در مسیر فروپاشی را تسریع می کنند.