به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری میزان، دولت سوریه موفق شد با از سر گذراندن هفت سال جنگ داخلی بیش از دو سوم خاک خود را از کنترل گروههای تروریستی تحت حمایت غرب خارج ساخته و شمار زیادی از آوارگان را به کشور بازگرداند.
در حالی که دولت سوریه در مسیر ثبات سازی در کشور گامهای موثر و مفیدی برداشته و توانسته حلقه محاصره را برای معدود تروریستهای باقی مانده تنگتر و تنگتر کند، «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا تصمیم به خروج نظامیان خود از این کشور گرفت.
گذشته از نیات و اهداف آمریکا از اتخاذ چنین تصمیمی و با در نظر داشتن دیگر پردههای نمایش غرب در سوریه مانند تصویب قطعنامه علیه دولت قانونی سوریه، حمایت مالی و نظامی از تروریستها، بمباران هوایی مناطقی از این کشور و قتل عام غیرنظامیان به بهانه حملات شیمیایی دوان سوریه و تشکیل گروه جعلی کلاه سفیدها برای مبارزه با حملات دروغین شیمیایی دولت سوریه، این نکته بیش از پیش اهمیت مییابد؛ غرب باید ضمن پذیرش نقش «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه در غیاب بدیلهای معتبر در آینده سیاسی این کشور، هدف تغییر رژیم در سوریه را رها کرده و مذاکرات جدی برای برقراری ثبات را آغاز کند.
با نگاهی به حدود 8 سال جنگ داخلی سوریه آمار و ارقام و تصاویر متعددی قابل مشاهده و در دسترس هستند. از سوی دیگر این دادهها در کنار ادامه حضور اسد در قدرت و نقش وی در برقراری ثبات در کشور، حامل دو پیام مهم هستند؛ نخست، بازگشت آرامش به این کشور درگیر جنگ و دو، تداوم حضور اسد در معادلات آتی سوریه. کشته شدن شمار زیادی از غیرنظامیان، آواره شدن مردم مناطق درگیر جنگ داخلی، جابجایی داخلی جمعیت و خشونتهای وصف ناپذیر دیگری که با ارقام قابل توضیح نیستند، از یک واقعیت حکایت دارند؛ "شکست جامعه بین المللی" که نامش فراتر از توانایی و عملکردش در مناطق درگیر جنگ و منازعه در جهان است.
آن چه سبب شد تا روند جنگ در سوریه براساس منافع ژئوپلتیک قدرت بزرگ شکل گرفته و پیش رود، ناکارآمدی "چندجانبه گرایی بین المللی" بوده است. صدور و تصویب قطعنامههای غیرالزام آور، صوری و جزئی انساندوستانه مهر تاییدی بر این ادعا است. با توجه به این واقعیات باید ادعای بسیاری از کارشناسان مبنی بر این که تنها نقطه مورد توافق جامعه بین المللی "مبارزه با داعش" بوده را نادرست دانست.
به همین دلیل مذاکرات صلح در سوریه به نظر مسیر هموار و بی دغدغهای را در پیش ندارد و دیپلماسی در سوریه قطعا به دلیل مشکلات مذکور و اتهامات ژرف و بی پایان موجود میان قدرتهای بزرگ که عمده دلیل شکست سایر تلاشها در برقراری صلح بود، بسیار دشوار خواهد بود. اشتباهات استراتژیک غرب همواره این چالش را با گرههای کور بیشتری مواجه کرده است. اگرچه کشورهای غربی و به ویژه آمریکا تمایل چندانی به درگیری مستقیم در جنگ سوریه نداشتهاند، اما این موضوع منافی اشتیاق بی حد و حصر آنان برای سرنگونی اسد و به چالش کشیدن نظم منطقهای نیست. کمی پس از آغاز جنگ سوریه، دولت اوباما صریحا اعلام کرد که هدف آمریکا تغییر رژیم در سوریه از طریق تلاشهای دیپلماتیک عنان است؛ این هدفی بود که اتحادیه اروپا نیز به شدت و حدت در پی نیل به آن بود. اما همانطور که «پاتریک سیل» یکی از مشهورترین وقایع نگاران سوریه گفت: با وسوسه تغییر رژیم " برنامهای برای صلح دنبال نمیشود. "
این رویکرد غرب در سوریه تنها منجر به تقویت مقاومت سوریه در مقابل تجاوزات و درگیریها شده که نتیجه آن را اکنون شاهد هستیم. از سوی دیگر نیز از معارضان بسیار پراکنده سوری تصویری بسیار غیر واقعی ترسیم کرد.
زیاده طلبی آمریکا و انفعال اروپا برای مواجهه با مناقشه در کشوری که در چارچوب سیاست همسایگی اروپا تعریف میشود به بحران هولناک پناهجویان در اروپا منجر شد. سیل پناهجویان به اروپا در سال 2015 که منجر به تزلزل پایههای اتحادیه اروپا شد از نتایج این انفعال است. اما اروپا همچنان از حل و فصل ریشهای این موضوع اجتناب کرد.
تصمیم ترامپ مبنی بر خروج اندک نظامیان خود از سوریه در حالی که داعیه مبارزه با نفوذ ایران را دارد آن چنان مبهم است که هیچ یک از طرفین قادر به درک نیات وی نیستند. اما این اقدامات مواجهه غرب با واقعیت و استیصال در مدیریت و برخورد با آن را کاملا آشکار میکنند. در پی فرونشستن گرد و غبار اقدامات تروریستها، واقعیت پیش روی غرب عدم تفاوت در ساختار سیاسی سوریه با دوران پیش از آغاز جنگ است.
انتظار میرود غرب با درک واقعیت تداوم حضور اسد در معادلات سیاسی سوریه، از سیاست تغییر رژیم در سوریه دست کشیده و منابع و زمان بیشتری را در این مورد صرف نکند. غرب باید با پذیرفتن نقش اسد در آینده سیاسی سوریه، در همه سطوح به گفتگو پشت میز مذاکره بنشیند.