به گزارش ایسنا، سده سیزدهم هجری در ایران، مطلع ظهور هنرمندان بزرگی همچون «میرزا رضا کلهر» و «میرزا غلامرضا اصفهانی» بود که هر یک از ارکان هنر جاویدان خوشنویسی ایران و برگ زرینی بر پیشینهی فرهنگی این دیار بودند.
یکی از این بزرگان و هنرمندان که از خطه کویری یزد برخواست ولی در عنفوان جوانی، زبان سرخش سر سبزش را به باد داد؛ «عبدالوهاب طراز یزدی» متولد سال 1224 هجری قمری بود.
پدرش حاجی عبدالکریم از زرتشتیان تازه اسلام آورده بود که به پیشینه معماری مشغول بود. دوران تحصیل خود را در مدرسه «خان کوچک یزد» سپری کرد و هنوز جوانی بیش نبود که به محفل سخنوران یزد راه یافت و نامش به عنوان سه سخنور نامی یزد در عصر قاجار ثبت شد.
او آنقدر در فن بیان و سخنوری تبحر یافته بود که شعرای معاصر، او را در اشعار خود میستودند. طراز یزدی در حین حال به امر خوشنویسی نیز میپرداخت و به رغم این که در این هنر مهارت زیادی داشت ولی در مقابل هنرمندانی چون «کوکب یزدی»، «محمد علی یزدی» و «غلامرضا حیران یزدی» ادب میآموخت.
آثار قابل توجهی از این خوشنویس یزدی در گنجینهی ملی پارس در شیراز و کتابخانه وزیری یزد برجای مانده و البته برخی را نیز نزد خاندانهای قدیمی چون «آقا ولی رشتی»، «محمد علی عسکری کامران» به امانت سپرده است.
البته اوج شکوه آثارش را میتوان در «دیوان طراز» که به خط شکستهی ممتاز نوشته شده، مشاهده کرد؛ دیوانی که اکنون در محل گنجینهی کتب خطی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی مشهد نگهداری میشود.
او که بنا بر روایاتی بر هفت خط مسلط بوده، مجموعهی دیگری نیز با عنوان «گلشن طراز» نوشته که اکنون در دست یکی از دیگر خاندانهای یزد به یادگار باقی مانده است.
طراز یزدی در آن روزگار، آنقدر مشهور میشود که آوازهاش به پایتخت و دربار محمد علی شاه قاجار میرسد به طوری که سرانجام او را به دربار فرا می خوانند.
سرودن کتیبه حضرت رضا (ع) با مطلع «الا ای علی بن موسی بن جعفر/ پدر بر پدر، پیشوا تا پیمبر» و نیز شاه بیتی از محمد شاه در وصف خویش که در آن آمده؛ «شعر طراز و خط طراز و خذّ طراز/ این هر سه از عجایب آفاق، دیدنی است»، از جمله آثار طراز یزدی در دبار قاجار است.
البته این هنوز ابتدای راه است و هنرهای این هنرمند به همین جا ختم نمیشود به طوری که آیتی از هنرپروران و مفاخر ایرانی نیز به نقل از محمد شاه قاجار در مورد طراز یزدی گفته است که: «در آفرینش طراز، بی عدالتی شده، زیرا هر چه خوب بوده خداوند به او داده است.»
محمد شاه در دیابچه دیوان طراز اوصاف دیگری نیز برای این هنرمند یزدی برشمرده که گاه بسیار اغراق آمیز به نظر می رسد؛ یکی از این اوصاف این گونه مطرح میشود: «صوتش داوودی، صورتش یوسفی، دستش موسوی، انفاسش عیسوی و خویَش موتضوی است.»
طراز، دستی بر موسیقی نیز داشته و خوب تار میزده است و علاوه بر این، در کار معماری و گچ بری نیز مهارت داشته که این بخش از هنرش را در مدرسه خان بر جای گذاشته است. این هنرمند یزدی که به قولی از هر انگشتش هنری میباریده، نقاش و مذهّبکار نیز بوده و از پهلوانی او نیز سخنانی برجا مانده است.
اما ای کاش که او را هرگز به دربار شاه قاجار فرا نمیخواندند چرا که او به سبب جوانی و روحیه آزادیخواهی که داشته، با زبان سرخش حکم مرگ خود را امضا کرد.
ماجرا از این قرار بود که در جلسهای در دربار که با حضور محمد شاه قاجار برپا شد، طراز با گفتن لطیفهای «میرزا آقاسی» که شخصیت منفور با چهرهای کریهالمنظر بود را از خود رنجاند.
البته پس از آن جلسه، بی درنگ از پایتخت فرار کرد اما میرزا آقاسی، فرمانی به حکام مسیر راه تهران تا یزد برای تنبیه طراز داد به طوری که وقتی در نایین دیده شد، این حکم به وسیله حاکم نائین به اجرا درآمد.
می گویند، او را در نایین به چوب میبندند و سپس به روایتی خود او یا با کمک یکی از دوستانش به یزد میآید اما سه روز بعد در رحمت آباد یا طراز آباد پشتکوه یزد که خودش آن را آباد کرده بود، در سن 37 سالگی از دنیا میرود.
با مرگ این هنرمند یزدی، جامعهی ایران از داشتن هنرمندی با این میزان توانایی، محروم میشود در حالی که اگر زنده مانده بود قطعاً آثار ارزشمند بیشتری را بر جا میگذاشت و به یکی از بزرگترین مفاخر و خوشنویسان کشور و حتی جهان اسلام تبدیل می شد.