اگر هدف شما این است که طی پنج سال آینده مدیر حسابداری شوید، فرآیند برنامه ریزی خود را از کجا شروع میکنید؟ یا اگر قرار است بخش شما ساختار سازمانی شرکت را بازسازی کند، از کجا شروع خواهید کرد؟
بیشتر ما موقع برنامهریزی، معمولا برنامهی خود را از اول شروع میکنیم و به سمت پایان برنامه میرویم؛ یعنی اینکه ابتدا باید چه کنیم، بعد چه؟ بعد از آن چه؟ و الی آخر و اینکه هر گامی تا چه تاریخی باید تکمیل شود؟
این شکل معمولِ تعیین اهداف شخصی است که خیلی هم خوب کار میکند و وقتی با قوانین طلاییِ تعیین هدف ترکیب شود، تبدیل به فرمولی انگیزهبخش خواهد شد که کمک میکند با تمام قوا به پیش بروید.
رویکردی جدید
اما روش ساده و کمتر استفاده شدهی دیگری هم برای تعیین هدف وجود دارد که میتواند به همین اندازه قدرتمند باشد.
نام این روش برنامهریزی معکوس، هدف گذاری معکوس یا طراحی معکوس است و اغلب اوقات در حیطهی تحصیلات و آموزش استفاده میشود. ایدهی اصلی این است که با هدف نهاییتان شروع کنید و بعد به صورت معکوس از آنجا به سمت توسعهی برنامهی خود حرکت کنید. با شروع از آخر و حرکت به سمت اول برنامه، میتوانید خودتان را از نظر ذهنی برای موفقیت آماده کنید، گامهای خاصی را که باید بردارید؛ مشخص کنید و تعیین کنید که دقیقا باید در کجای برنامه، پرانرژی یا خلاق باشید تا بتوانید به نتایج مطلوب دست پیدا کنید.
این روش خیلی شبیه یک ارائهی خوب است؛ در ارائهی خوب، شخص ارائهدهنده همان ابتدا میگوید که قرار است به کجا برسد. بنابراین همینطور که جلسه پیش میرود، شما میتوانید مفاهیم را به شکلی آسانتر دنبال کرده و دربارهی آنچه گفته میشود تفکر انتقادی داشته باشید. اگر قرار باشد نکات اصلی بحث را تشخیص دهید، انرژی مورد نیاز خود را برای دنبال کردن ارائه از دست خواهید داد.
فرآیند برنامهریزی معکوس
این فرآیند بدین شکل کار میکند:
گام 1
هدف نهایی خود را بنویسید. دقیقا میخواهید به چه چیزی برسید و تا چه تاریخی به آن دست خواهید یافت؟
مثال: «تا 29 اسفند سال 1398، مدیر حسابداریِ شرکت کارگزاری خاوران خواهم شد.»
گام 2
بعد از خودتان بپرسید قبل از آن، به چه نقاط عطفی باید برسید تا بتوانید به هدف نهاییتان دست یابید. چه کارهایی باید انجام دهید و تا چه زمانی باید انجامشان دهید تا در جایگاه رسیدن به هدف نهایی قرار بگیرید؟
مثال: «تا 29 اسفند سال 1397، برنامهی آموزشی که از سوی مدیریت شرکت کارگزاری خاوران ارائه شده را با موفقیت به پایان میرسانم.»
گام 3
سپس کمی بیشتر به سمتِ عقب حرکت کنید. قبل از آن هدف یکی مانده به آخر، چه دستاوردی باید داشته باشید؟
مثال: «تا 31 خرداد 1397، درخواستم برای شرکت در برنامهی آموزشی مدیریت را ثبت میکنم، موفقیتهایم در سِمت حسابدار را شرح میدهم و در این برنامه پذیرفته خواهم شد.»
گام 4
همچنان به سمت عقب کار کنید. چه کاری باید انجام دهید تا مطمئن شوید که به هدف قبلی رسیدهاید؟
مثال: «تا 29 اسفند سال 1396، دومین سال حضورم به عنوان حسابدار در شرکت را با موفقیت به اتمام میرسانم و جایزهی بهترین حسابدار سال را از آنِ خودم میکنم.»
گام 5
به همین صورت حرکت معکوس را ادامه دهید تا اولین مرحلهای که باید به اتمام برسانید را پیدا کنید.
مثال: «تا 29 اسفند 1395 اولین سال حضورم به عنوان حسابدار در این شرکت را به پایان میرسانم و برای عملکردم مبنی بر به عهده گرفتن مسئولیت خرید بیش از 100 میلیارد تومان در سال از سوی مشتریها، پاداش دریافت میکنم.»
وقتی برنامهی معکوسی را میخوانید، چندان متفاوت با برنامههای معمولِ رو به جلو به نظر نمیرسد، اما ایجاد چنین برنامهای بسیار تفاوت دارد. باید خودتان را وادار کنید که از چشمانداز کاملا جدیدی نگاه کنید؛ این چشمانداز کاملا جدید به شما کمک میکند تا چیزهایی را ببینید که در صورت استفاده از فرآیندی با ترتیب رو به جلو و معمول استفاده میکردید، ممکن بود آنها را نادیده بگیرید.
این کار میتواند به شما کمک کند تا از صرف زمان برای فعالیتهای غیرضروری یا ناکارآمدی که در مسیر هدفتان قرار دارند، اجتناب کنید. علاوه بر این، نقاط چالشبرانگیز موجود در برنامه را هم برجسته میکند و نشان میدهد که مشخصا باید در چه جاهایی خلاق باشید تا بتوانید گام بعدی را با موفقیت پشت سر بگذارید.