گروه فرهنگی میزان- لحظه تحویل سال و ساعات قبل از آن را می توان پرتراکمترین محدوده زمانی تلویزیون نامید که بخش زیادی از جامعه ایرانی برای یک لحظه پراهمیت گرد هم و دور تلویزیون چشم انتظار تحویل سال جمع میشوند.
از همین رو صداوسیما با وجود اینکه در ایام مناسبتی نوروز، کنداکتور خود را مملو از برنامههای سرگرمی قرار داده است، همواره برنامههای ویژهتری را به بهانه تحویل سال به روی آنتن میبرد. امسال نیز تقریبا تمامی شبکههای تخصصی و عمومی سیما ویژه برنامهای را برای لحظه تحویل سال تدارک دیده بودند.
با وجود تعدد این گونه برنامه ها، سالهاست فرایند برنامه سازی برای این لحظه از الگوی مشابهی بهره میبرد. با توجه به توان بودجهای هر شبکه که در حد بالای آن چندین میلیارد برای اجرای برنامه در ساعات پایانی سال هزینه میشود عمده آنها از الگوی ثابتی برای تولید برنامه هایشان بهره میبرند؛ استفاده از یک مجری چهره، حضور سلبریتیهای عمدتا تلویزیونی و تولید پلیبکهای مفرح الگوی سادهای است از آنچه تهیه کنندگان تلویزیونی از یک برنامه مناسبتی انتظار دارند.
بر اساس همین رویه تقریبا تمامی شبکههای تلویزیون سیر مشابهی را در کیفیتهای متنوع به کار بردند.
بیشتر بخوانید:
برجستهترین این برنامهها متعلق به شبکه 3 و برنامه «عصر جدید» بود. احسان علیخانی که پیش از این با برنامه «بهارنارنج» لحظات تحویل سال در شبکه 3 را رقم میزد، امسال با استفاده از دکور برنامه عصر جدید و همان رویه سابق و الگوی ساده ساخت برنامه تحویل سال به روی آنتن رفت. این تصمیم در یک تعامل برد-برد موجب حذف هزینههای اضافی اعم از دکور، عوامل جدید، تیم برنامه سازی ویژه و... برای شبکه 3 میشد و از سوی دیگر برند عصر جدید را در میان مخاطبان شبکه 3 تثبیت میکرد.
عصر جدید توانست پرهزینه ترین و بهترین برنامه در سبک و سیاق الگوهای ثابت تلویزیون برای ویژه برنامه تحویل سال باشد؛ همانطوری که توانست پربینندهترین برنامه تلویزیون لقب بگیرد. در حالی که اقبال به این رویه و سلبریتی محوری برنامههای مناسبتی به دلیل تکرار آنها و عدم وجود هرگونه خلاقیت و ارزش افزوده برای مخاطبان رو به افول شده است.
در میان فرآیند تکراری برنامه سازی مناسبت هایی، چون سال تحویل، میان برخی شبکهها تلاشهایی برای ایجاد تنوع و خلافیت در برنامه هایشان به چشم آمد. شبکه 4 با اجرای امیرحسین مدرس، شخصیتهای گریم شده ای را به جای بزرگان ادب و هنر فارسی در مقابل مجری قرار میداد تا به واسطه آن ها، مخاطب با زندگی و اندیشه شان آشنا شود. هرچند این ایده برای به چشم آمدن شبکه 4 و قاعده «بدنامی بهتر از گمنامی» کارآمد بود، اما این ایده چندان به کار برنامهای برای لحظه تحویل سال نمیآمد.
از سوی دیگر شبکه افق با اجرای الهام چرخنده روایت مضامین صرف معنوی را در دستور کار قرار داده بود که برای مخاطب چندان تنوعی نداشت.
اما در این میان شبکه یک با برنامه «فرمول یک» متفاوتتر از سایر برنامههای مناسبتی در لحظه تحویل سال حاضر شد. این برنامه در مدت یک سال اخیر، تولید خود را بر مبنای معرفی شخصیتهایی استوار کرد که در میان مردم به عنوان «چهره» شناخته نمیشدند. قهرمانهای گمنام، بهترین وصفی است که از سوژههای اصلی فرمول یک میتوان یاد کرد.
بیشتر بخوانید:
مشابه این اتفاق اگرچه پیش از این در «ماه عسل» رقم خورده بود، اما تداوم آن در طول یک سال و برگزاری ویژه برنامه آن به مناسبت عید نوروز اتفاقی بود که برای اولین بار در تلویزیون طرح ریزی شد.
تجربههای شگفت انگیز از شخصیتهای گمنامی که هرکدام برای جامعه مخاطب خود منشا اثر شدند و اتفاق ویژهای را رقم زدند.
شخصیتهایی که شنیدن داستانشان برای مخاطبان آوردهای با خود به همراه دارد و برخلاف شنیدن روایتهای شخصی سلبریتی ها، میتواند منشا بسیاری از تحولات اجتماعی باشد.
مخاطب در این گونه برنامه سازی منفعل نیست، خود قهرمانان روزمره را انتخاب میکند و خود تصمیم به پیروی از الگوی زیستی آنها میگیرد بدون آن که مجذوب شهرت، سرمایه یا اعتبار اجتماعی آنها شود. از آن جایی که قهرمانهای روزمره و معمولی پایان پذیر نیستند، هیچگاه سوژه های آنها رو به تکراری شدن نمیگراید و تبدیل به منبع نامتنهای ایده برای تداوم این برنامهها میشوند.
برخلاف آن که رویه مرسوم برنامه سازی و پرکردن آنتن با شخصیتهای چهره به تکرار میرسد و عایده چندانی را به مخاطب نمیرساند. هرچند عدد بینندگان فرمول یک به مخاطبان برنامه پرستاره عصر جدید نرسید، اما با اقبال بسیار بالایی مواجه شد.
فرمول یک در واقع گام اول از «مردمی کردن» برنامههای تلویزیونی بود که با فاصله گرفتن از سلبریتی پروری، تلویزیون را به جامعه مخاطبانش نزدیکتر کرد.
تلویزیون با این خط مشی نه تنها به مردم نزدیکتر میشود که میتواند مبدا تحولات اجتماعی و مصداق بارز عبارت کلیشهای «فرهنگ سازی» گردد. اما این فرآیند قطعا با چالشهای مهمی مواجه میشود. مهمترین چالش مساله جذابیت و جذب مخاطب است. چرا که در نگاه اولیه چهرههای مردمی به هرمیزان هم که اثرگذار باشند، به نوبه خود شاید نتوانند جامعه مخاطبان تلویزیون را به خود جذب کنند.
اصالت پلتفرم تلویزیون بر سرگرمی است و لازمه یک برنامه تلویزیونی پرمخاطب، سرگرم کردن مردم. از فرمول یک تا سرگرمی فاصله شگرفی دیده میشود که پر کردن این فاصله نیاز به خلاقیت، تخصص و ایده پردازی دارد. برای فرمول یک پرکردن این فاصله مساوی شد با برگزاری رقابتی بین چهرههای مردمی تا مخاطبان در انتخاب برترین چهره مشارکت داشته باشند. اما نمیتوان اقرار کرد که این فاصله با این گونه ایدهها کاملا پر شده باشند و ضروریست در فصل های آتی تاملی جدی برای این چالش صورت پذیرد.
محسن شهمیرزادی