ماهان شبکه ایرانیان

نقش امام زمان در جهان هستی

در این گفتار به یکی از شایع ترین پرسش ها در مورد حضرت ولی عصر- عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف- پاسخ خواهیم گفت، و آن این که:

نقش امام زمان در جهان هستی

از امام غایب چگونه استفاده می شود؟

در این گفتار به یکی از شایع ترین پرسش ها در مورد حضرت ولی عصر- عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف- پاسخ خواهیم گفت، و آن این که:

در زمان غیبت که دست مردم از دامن آن حضرت کوتاه است و آن جمال الهی از دیدگان ما ناپدید است نحوه ی استفاده ی ما از آن حضرت، چگونه است؟

خوشبختانه این پرسش در روایات متعدّدی مطرح شده و پاسخ آن از پیشوایان دین رسیده است که ما در زیر به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:

1. جابر بن عبد اللّه انصاری، از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرسید: آیا شیعه در زمان غیبت از فیوضات قائم آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برخوردار می شوند؟ فرمود: «ای و الّذی بعثنی بالنّبوّة، انّهم لیستضیئون بنوره و ینتفعون بولایته فی غیبته، کانتفاع النّاس بالشّمس و ان تجلّلها سحاب»:

«آری، قسم به پروردگاری که مرا به پیامبری برانگیخت، از وی نفع می برند و از نور ولایتش کسب نور می کنند، همچنان که از خورشید استفاده می کنند هنگامی که در پشت ابرها قرار بگیرد».[1]

آنگاه خطاب به جابر فرمود:

«یا جابر! هذا من مکنون سرّ اللّه و مخزون علمه، فاکتمه الّا عن اهله»:

«ای جابر! این از گنجینه های اسرار الهی و از رازهای دانش پروردگار است، آن را مکتوم بدار، مگر از اهلش».[2]

2. از پیشوای چهارم شیعه، حضرت امام سجّاد علیه السّلام پرسیدند:

شیعیان در زمان غیبت از وجود حضرت ولی عصر- عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف- چگونه استفاده می کنند؟ فرمود: «آن چنان که از خورشید استفاده می کنند هنگامی که در پشت ابرها پنهان گردد».[3]

3. ششمین پیشوای شیعه فرمود: از روزی که خداوند متعال حضرت آدم را آفرید تا روز رستاخیز زمین خالی از حجّت نبوده و نخواهد بود. یا حجّت ظاهر و روشن و یا غایب و پنهان.

راوی پرسید از امام غایب چگونه استفاده می شود؟ فرمود:

«کما ینتفعون بالشّمس اذا سترها السّحاب»:

«آن چنان که از خورشید استفاده می شود هنگامی که در پشت ابر قرار گیرد».[4]

4. در توقیع مبارکی که از ناحیه ی مقدّسه، به توسّط دوّمین نائب خاصّ: «محمّد بن عثمان» به اسحاق بن یعقوب صادر شده است، چنین می نگارد:

«و امّا وجه الانتفاع [بی] فی غیبتی، فکالانتفاع الشّمس اذا غیبتها عن الابصار السّحاب»:

«امّا چگونگی استفاده ی مردم از من، بسان استفاده ی آنهاست از خورشید هنگامی که در پشت ابر پنهان شود».[5]

خورشید فروزان در پشت ابرهای تار

در پاسخ چهار تن از پیشوایان دین، خواندیم که همگی تصریح می کنند بر این که:

در زمان غیبت از فیوضات ناپیدا کرانه ی ناموس دهر امام عصر- عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف- همگان برخوردار هستند، بسان استفاده ی آنان از خورشید، هنگامی که در پشت ابر قرار گیرد.

و لکن هزار نکته ی باریکتر از مو اینجاست که چرا امام زمان علیه السّلام در زمان غیبت به خورشید پنهان در پشت ابر تشبیه شده است؟

برای روشن شدن نکات لطیف ناچاریم موقعیت امام را در جهان هستی و نقش خورشید را در منظومه ی شمسی مورد بحث و بررسی قرار دهیم، و آن نیازمند مقدّمه ی زیر است!

هسته ی مرکزی جهان هستی

مشیت الهی بر این جاری شده که در میان هرمجموعه ای از جهان هستی مرکز و محوری قرار دهد که آن مجموعه به گرد آن محور بچرخد و هستی آن مجموعه در پرتو همان هسته ی مرکزی ثابت و استوار باشد. این قانون تمام موجودات جهان آفرینش را فرامی گیرد، «اتم» که ریزترین موجودات جهان است و «کهکشان» که بزرگترین موجود جهان شناخته می شود، از این قانون مستثنی نیستند.

برای مطالعه در مورد اتمها، کافیست که مشتی خاک یا جرعه ای آب را در نظر بگیرید و با نیروی علم در درون آن به مطالعه بپردازید.

فی المثل یک قطره آب را در نظر می گیریم و اجزاء آن را تجزیه و تحلیل می کنیم، یک قطره آب از 000/ 000/ 1 مولکول (ریزترین جزء یک جسم مرکب) تشکیل یافته است، و می دانیم که هرمولکول آب از یک اتم اکسیژن و دو اتم ئیدروژن ترکیب شده است) H2O (از این رهگذر معلوم می شود که در هرقطره ی آب 000/ 000/ 3 اتم (ریزترین جزء یک عنصر ساده) وجود دارد.

هریک از اتمهای گوناگون از دو قسمت متمایز تشکیل شده اند:

1. الکترونها، یا گرده هایی که به دور هسته ی مرکزی در حرکتند و دارای بار الکتریکی منفی هستند.

2. هسته ی مرکزی، شامل پروتونها با بار الکتریکی مثبت و نوترونها که از نظر بار الکتریکی خنثی هستند و پوزتیرونها و هیپرونها و مزونها، و ذرات دیگری که تاکنون بیش از 30 نوع آن کشف شده است.

*** می دانیم که دو بار الکتریکی که یکی مثبت و دیگری منفی باشد همدیگر را به سوی خود جذب می کنند. روی این حساب باید در هراتمی پروتونها، الکترونها را جذب کنند و در آغوش یکدیگر قرار گیرند. نظر به اینکه پروتونها بزرگترین قسمت تشکیل دهنده ی «اتم» هستند و بیش از 999/ 1000 وزن اتم را تشکیل می دهند. و در حدود 1836 بار بزرگتر از الکترونها می باشند، و جاذبه ی یک جسم، تناسب مستقیم با وزن آن دارد.

بدیهی است که پروتونها، الکترونها را به سوی خود جذب خواهند کرد و بدین طریق الکترونها به روی پروتونها خواهد ریخت، و انفجار اتمی پیش خواهد آمد و چون این موضوع با یک فعل و انفعال زنجیره ای در تمام اتمهای جهان روی خواهد داد، در نتیجه با انفجار میلیاردها اتم، دنیا به خاک و خون کشیده خواهد شد و جهان هستی دیار نیستی را در پیش خواهد گرفت.

آنچه از بروز چنین حادثه ی مرگباری جلوگیری می کند تدبیر خداوند حکیم است که در برابر این جاذبه ی شدیدی که در اجزاء تشکیل دهنده ی اتم هست، یک نیروی گریز از مرکز بسیار نیرومندی هم به الکترونها داده، تا در اثر حرکت دورانی بسیار سریعی که به دور هسته ی مرکزی خود (پروتونها) دارند با سرعت سرسام آوری از مرکز خود دور نشوند و در پرتو تعادل این دو نیرو (جاذبه و دافعه) الکترونها با نظم شگفت انگیزی گردش خود را در مدارات تعیین شده دنبال کنند و اتمهای جهان به هستی خود ادامه دهند.

بدیهی است که اگر میزان جاذبه ی پروتونها کمی بیش از نیروی دافعه ی (گریز از مرکز) الکترونها بود، الکترونها به سوی هسته ی مرکزی خود کشیده می شدند و در دوران خود انفجار اتمی به بار آورده، هستی خود را به باد می دادند، و اگر نیروی گریز از مرکز الکترونها کمی بیش از میزان جاذبه ی پروتونها بود، الکترونها در اثر سرعت سرسام آور خود، جاذبه ی پروتونها را می شکستند و از حومه ی مغناطیسی آنها فرار کرده، به درون اتمهای مجاور وارد می شدند، و با ایجاد انفجار اتمی بسیار نیرومندی، جهانی را به خاک و خون می کشیدند.

روی این بیان نقش هسته ی مرکزی اتم در جلوگیری از انفجار اتمی به خوبی روشن می شود، زیرا انفجار اتمهای موجود در یک لیوان آب برای نابودی جهان کافیست. و تنها چیزی که از آن جلوگیری می کند، تعادل جاذبه و دافعه ی ذرّات اتمی مولکولهای آن است.

هسته ی مرکزی منظومه ی شمسی

اینک قدمی فراتر نهاده، سیر کوتاهی در منظومه ی شمسی خود به عمل آوریم:

در منظومه ی شمسی ما، طبق هیئت جدید، خورشید در مرکز آن قرار گرفته و کرات دیگر (به ترتیب عطارد، زهره، زمین، مرّیخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون) در فواصل معین و در مدارهای منظّمی به دور آن می گردند.

در منظومه نیز به طوری که توضیح خواهیم داد، عامل بقای آن تعادل جاذبه و دافعه می باشد و بس.

دیگر منظومه های کهکشان ما که بالغ بر 000/ 30 می باشند، از این قانون مستثنی نیستند، و اگر گامی فراتر نهاده نظری به سایر کهکشانها بیاندازیم مشاهده خواهیم کرد که شالوده ی تمام کهکشانها که بیش از 200 میلیارد آن تاکنون کشف شده، براساس همان قانون استوار است. ولی نظر به این که اطّلاعات ما در مورد کهکشان خود بیش از کهکشانهای دیگر، و در زمینه ی منظومه ی خود بیش از دیگر منظومه ها می باشد، به نقش خورشید در منظومه ی خود می پردازیم:

مطابق هیئت جدید تمام کرات این منظومه با نیروی مرموزی به نام «گریز از مرکز» با سرعت سرسام آوری از مرکز خود (خورشید) دور می شوند و خورشید که در وسط منظومه قرار دارد با نیروی عظیم و با سرعت شگرفی معادل سرعت گریز آنها، آنها را به سوی خود جذب می کند و تعادل همین دو نیرو (جاذبه و دافعه) توده ی کرات منظومه را در مدار خود با فاصله ی ثابتی در اطراف خورشید به گردش می آورد.

فی المثل کره ی خاکی ما با 5955 میلیارد تن وزن در حدود 4000 میلیون سال است که با سرعت سرسام آوری (106200 کیلومتر در ساعت) به دور هسته ی مرکزی خود (خورشید) می گردد.

در اثر این حرکت سریع، نیروی گریز از مرکز بسیار نیرومندی هر لحظه کره ی خاکی ما را از مرکز خود دور می کند، و در مقابل، خورشید با جاذبه ی نیرومند خود، آن را به سوی خود جذب می کند، تعادل این دو نیرو، زمین را در مدار منظّم خود به گردش می آورد.

البتّه زمین نیز خورشید را به سوی خود جذب می کند. ولی چون جاذبه ی یک جسم با وزن آن تناسب مستقیم دارد. جاذبه ی زمین نمی تواند در خورشید اثر بگذارد، روی این حساب چون در فاصله ی متساوی، مقدار جاذبه متناسب با جرم جسم جذب کننده است. پس خورشید که 3 میلیون و 330 هزار مرتبه از زمین سنگین تر است، جاذبه ی آن نیز به همان اندازه بیشتر است. آن مقدار نیروئی که در اثر جاذبه ی خورشید به کره ی ما وارد می شود، دقیقا معادل است با نیروی دافعه ای که زمین در اثر حرکت دورانی خود کسب می کند. تعادل این دو نیرو، زمین را در مدار معین خود به گردش می آورد و بقای هستی آن را تضمین می کند، زیرا اگر میزان جاذبه ی خورشید کمی بیشتر از نیروی گریز از مرکز زمین بود، زمین در یک لحظه، به سوی خورشید کشیده می شد و به مجرّد برخورد با سطح خورشید متلاشی شده با همه ی ساکنانش رهسپار دیار نیستی می گردید. و اگر نیروی گریز از مرکز زمین کمی بیش از میزان جاذبه ی خورشید بود، زمین با شکستن جاذبه ی خورشید و فرار از حوزه ی مغناطیسی آن در فضای بیکران پخش و متلاشی می شد و هستی خود را از دست می داد.

پس اگر یک لحظه جاذبه ی خورشید قطع شود، زمین و دیگر کرات منظومه، هستی خود را از دست داده، و محو و نابود خواهند شد. زیرا براساس هیئت جدید تنها عامل بقای کرات همان جاذبه ی خورشید و تعادل آن با نیروی گریز از مرکز آنهاست.

ازاین رو موقعیت خورشید در منظومه ی ما روشن می شود و معلوم می گردد که اگر یک لحظه جاذبه ی آن به کرات منظومه نرسد، همه ی آنها محکوم به فنا و نابودی شده و راه دیار نیستی را در پیش خواهند گرفت.

جان جهان

در مقدّمه ی بالا موقعیت خورشید به طور فشرده، تجزیه و تحلیل گردید و ضمنا معلوم شد که قانون خلقت و ناموس طبیعت براساس هسته ی مرکزی استوار است، و در میان هرهسته از موجودات جهان محور و هسته ای وجود دارد که عامل بقای آن مجموعه از موجودات می باشد، و به «هسته ی مرکزی» موسوم است. اینک ببینیم جهان انسانها که شریفترین و گرامی ترین موجود جهان هستی است، به دور کدام محور می چرخد و در پرتو کدام هسته ی مرکزی به زندگی خود ادامه می دهند؟

بدیهی است که قلب عالم امکان و هسته ی مرکزی جهان هستی وجود مقدّس امام زمان- عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف- می باشد. از اینجا نکته ی تشبیه امام زمان علیه السّلام به خورشید فروزان در زبان اخبار روشن می شود. زیرا که امام زمان علیه السّلام بسان آفتاب جهان تاب رمز بقای جهان انسانیت است و جهان انسانها به دور آن محور می چرخد.

و اگر یک لحظه پیوند انسانها از آن «هسته ی مرکزی» قطع شود، همگی محکوم به فنا و سقوط در درّه ی هلاکت می باشند. و تعبیر پیشوایان دین به همین معنی ناظر است، آنجا که می فرماید: «لو لا الحجّة لساخت الارض باهلها»: «اگر لحظه ای حجّت خدا در روی زمین نباشد زمین ساکنان خود را در کام خود فرومی برد».

این حقیقت در احادیث فراوانی از رسول گرامی اسلام و پیشوایان معصوم علیهم السّلام در مقام تبین نقش حجج الهی در نگهداری نظام هستی به ما رسیده است که به چند نمونه ی آن اشاره می کنیم:

1. رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خطاب به امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:

«انّی و احد عشر من ولدی و انت یا علی زرّ الارض- أعنی اوتادها و جبالها- بنا اوتد اللّه الارض ان تسیخ باهلها، فاذا ذهب الاثنا عشر من ولدی ساخت الارض باهلها و لم ینظروا»:

«من و یازده تن از فرزندانم و تو ای علی! لنگرهای زمین هستیم، خداوند به وسیله ی ما زمین را استوار کرده که ساکنانش را در دل خود فرونبرد، هنگامی که دوازده فرزندم از روی زمین بروند، زمین ساکنانش را در دل خود فرومی برد و به آنها مهلت داده نمی شود».[6]

این حدیث با اندک تغییری در صدر آن، در منابع فراوانی از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است.[7]

2. و در حدیث دیگری فرمود:

«لن یزال هذا الّدین قائما الی اثنا عشر من قریش، فاذا مضوا ساخت الأرض باهلها»:

«تا پایان [امامت] دوازده تن از قریش، این دین پابرجاست.

هنگامی که آنها رخت بربندند، زمین ساکنانش را در کام خود فروبرد».[8]

3. و در خطبه ای که در آخری روزهای عمر خود ایراد کرد فرمود:

«ماشر النّاس کأنّی ادعی فاجیب، و انّی تارک فیکم الثّقلین: کتاب اللّه و عترتی اهل بیتی، ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّئا، فتعلّموا منهم و لا تعلّموهم، فانّهم اعلم منکم، لا تخلو الأرض منهم، و لو خلت اذا لساخت باهلها»:

«ای توده های مردم! گویی نزدیک است که فراخوانده شوم و دعوت حق را لبّیک گویم. من در میان شما دو امانت گرانبها نهادم: کتاب خدا و عترت خود اهلبیتم را. اگر به آن دو چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد. از آنها فراگیرید و درصدد تعلیم آنها نباشید که آنها از شما داناترند. روی زمین از آنها خالی نمی ماند، و اگر خالی بماند اهل خود را در کام خود فروبرد».[9]

4. پس از نزول آیه ی شریفه ی: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ: «تو بیم دهنده ای و برای هرقومی هدایتگری هست».[10] رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:

«آن بیم دهنده من هستم، آیا می دانید که هدایتگر کیست؟».

عرضه داشتند: «نه یا رسول اللّه».

به امیر مؤمنان علیه السّلام اشاره فرمودند و بخشی از فضائل امیر مؤمنان و اهلبیت عصمت و طهارت را بازگو کردند و در پایان فرمودند:

«هو الامام، ابو الأئمّة الزّهر»:

«او امام است و پدر امامان نوفشان».

پرسیدند: یا رسول اللّه امامان بعد از شما چند نفر هستند؟ فرمود:

«اثنا عشر عدد نقباء بنی اسرائیل، و منّا مهدی هذه الامّة، یملأ اللّه به الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، لا یخلو الأرض منهم الّا ساخت بأهلها»:

«دوازده تن به تعداد نقباء بنی اسرائیل می باشند. مهدی امّت نیز از ماست. خداوند به وسیله ی او زمین را پر از عدل و داد می کند، به طوری که پر از جور و ستم شده است. زمین از آنها خالی نخواهد شد، مگر این که اهل خود را در کام خود فروبرد».[11]

5. امام زین العابدین علیه السّلام در یک روایت طولانی از نقش امامان در رخدادهای جهان به تفصیل سخن گفته، در فرازی از آن می فرماید:

«و بنا یمسک الارض ان یمید باهلها، و بنا ینزّل الغیث، و بنا ینشر الرّحمة و یخرج برکات الارض، و لو لا ما فی الأرض منّا لساخت بأهلها»:

«خداوند به وسیله ی ما نمی گذارد که زمین اهل خود را پریشان سازد، و به وسیله ی ما باران را می فرستد، و به وسیله ی ما رحمتش را می گستراند، و به وسیله ی ما برکات زمین را خارج می سازد، و اگر نبود امامی از ما در روی زمین، زمین اهل خود را در کام خود فرومی برد».[12]

6. امام باقر علیه السّلام در همین رابطه فرمود:

«لو انّ الامام رفع من الأرض ساعة لماجت باهلها، کما یموج البحر باهله»:

«اگر یک ساعت امام از روی زمین برداشته شود، زمین ساکنانش را درنوردد، آن چنانکه دریا- به هنگام طوفان- ساکنانش را درمی نوردد».[13]

این حدیث با اندک اختلافی در تعبیر به سند دیگری نیز از امام باقر علیه السّلام روایت شده است.[14]

7. پیشوای پنجم شیعیان در حدیث دیگری فرمود:

«لو بقیت الأرض یوما بلا امام منّا لساخت باهلها»:

«اگر یک روز امامی از ما در روی زمین نباشد، زمین اهل خود را در کام خود فروبرد».[15]

8. امام صادق علیه السّلام در همین رابطه می فرماید:

«و لو لا من علی الأرض من حجج اللّه، لنفضت الأرض ما فیها و القت ما علیها، انّ الأرض لا تخلو ساعة من الحجّة»:

«اگر آن حجّتهای پروردگار در روی زمین نبودند، زمین هر چه در درون دارد بیرون می ریخت، و آنچه بر فراز خود دارد دور می انداخت، زمین حتّی یک ساعت از حجّت خدا خالی نمی شود».[16]

9. ابو حمزه ی ثمالی به خدمت امام صادق علیه السّلام عرض کرد:

«آیا ممکن است که روی زمین خالی از حجّت باشد؟».

امام صادق علیه السّلام فرمود:

«لو بقیت الأرض بغیر امام لساخت»:

«اگر زمین خالی از امام بماند فروریزد».[17]

10. و در نقلی دیگر فرمود:

«لو بقیت الأرض بغیر امام ساعة لساخت»:

«اگر یک ساعت روی زمین خالی از امام بماند فروریزد»[18]

11. امام صادق علیه السّلام در فرازی از یک حدیث طولانی در همین رابطه فرمود:

«و لو خلت الأرض ساعة واحدة من حجّة للّه لساخت باهلها»:

«اگر زمین یک ساعت از حجّت خدا خالی باشد اهل خود را در کام خود فرومی برد».[19]

12. به خدمت امام رضا علیه السّلام عرض شد:

«آیا ممکن است روی زمین خالی از حجّت بماند؟» فرمود: «نه».

راوی گفت: از امام صادق علیه السّلام برای ما روایت شده که فرمود:

«زمین خالی از حجّت نمی ماند، مگر این که خداوند بر اهل زمین غضب فرماید».

امام هشتم فرمود:

«لا تبقی، اذا لساخت»:

«خالی نمی ماند وگرنه فرومی ریزد».[20]

13. در حدیث دیگری از امام رضا علیه السّلام پرسیدند:

«آیا ممکن است که زمین باشد و امامی بر فراز آن نباشد؟».

امام علیه السّلام فرمود:

«لا، اذا لساخت باهلها»:

«نه، زیرا در آن صورت اهل خود را در کام خود فروبرد».[21]

14. امام رضا علیه السّلام در فرازی از یک حدیث طولانی در همین رابطه فرمود:

«لو خلت یوما بغیر حجّة لماجت بأهلها، کما یموج البحر باهله»:

«اگر یک روز زمین خالی از حجّت باشد، اهل خود را در نوردد، آن چنانکه دریا- به هنگام طوفان- اهل خود را درمی نوردد».[22]

15. و در حدیث دیگری در پاسخ پرسشی فرمود:

«معاذ اللّه، لا تبقی ساعة، اذا لساخت»:

«به خدا پناه می برم، حتّی یک ساعت هم باقی نمی ماند، بلکه اهل خود را در کام خود فرومی برد».[23]

16. و در همین رابطه فرمود:

«لو خلت الأرض طرفة عین من حجّة لساخت باهلها»:

«اگر زمین به مقدار یک چشم برهم نهادن خالی از حجّت باشد، اهل خود را در کام خود فرومی برد».[24]

17. علّامه ی مجلسی قدّس سرّه در جلد «السّماء و العالم» احادیثی را از کتاب «تاریخ قم» در مورد شرافت و جلالت قم نقل می کند، در این میان دو حدیث از امام صادق علیه السّلام نقل کرده که در آنها نقش قم در زمان غیبت و نشر احادیث و علوم آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از قم به همه ی اکناف جهان به تفصیل بیان شده، در این دو حدیث تأکید شده که در زمان غیبت حضرت بقیة اللّه- ارواحنا فداه- شهر قم و ساکنان آن جایگزین حجّت خدا می شوند، سپس آمده است:

«و لو لا ذلک لساخت الأرض باهلها»:

«اگر چنین نبود، زمین ساکنانش را در کام خود فرومی برد».[25]

18. و در فرازی از زیارتنامه ی امام حسین علیه السّلام خطاب به آن حضرت می خوانیم:

«و بکم یمسک الارض ان تسیخ باهلها»:

«خداوند به وسیله ی شما زمین را نمی گذارد که ساکنانش را در کام خود فروبرد».[26]

پس اگر آفتاب عالمتاب، مدّتی در پشت ابرهای تیره و تار پنهان شود نور و حرارت آن کاملا به انسانها و جانوران و گیاهان نرسد، باز هم یک اثر مهمّش همواره عاید جهانیان هست و آن این که در پرتو جاذبه ی آن، تمام کرات منظومه به زندگی خود ادامه می دهند و رهسپار دیار نیستی نمی شوند.

و اگر خورشید فروزان جهان انسانیت قائم آل محمّد علیه السّلام مدّتی در پشت پرده ی غیبت نهان شود، و آن دست نیرومند الهی در آستین غیبت فرورود و دست انسانها از دامن پرفیضش کوتاه گردد. یک فیض بسیار عظیمش همواره شامل حال جهانیان می باشد، و آن این که در پرتو آن وجود مقدّس جهان هستی به بقای خود ادامه می دهد و زمین ساکنانش را در کام خود فرو نمی برد. و آسمان بر سر انسانها فرونمی ریزد. و خداوند متعال به برکت وجود او رشته ی فیوضاتش را از انسانها قطع نمی کند.

روی این بیان در زمان غیبت نیز جهان از وجود مقدّس امام زمان علیه السّلام برخوردار است و در پرتو وجودش دیار نیستی را نمی پیمایند و به زندگی خود ادامه می دهند. و از اینجا نکته ی تشبیه امام زمان علیه السّلام در زمان غیبت به خورشید نهان در پشت ابر روشن می گردد.

علاوه بر این: «امام چنان که وظیفه ی راهنمائی ظاهری را به عهده دارد، ولایت و رهبری باطنی اعمال را نیز به عهده دارد و حیات معنوی مردم را تنظیم می کند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می دهد.[27]

در پرتو همین رابطه ی درونی و پیوند معنوی انسانها با امام است که از جهان چهارپایان پا فراتر نهاده، در زمره ی انسانها قرار گرفته اند. و اگر یک لحظه این پیوند درونی قطع شود به عهد جاهلیت برگشته، در زمره ی حیوانات قرار می گیرند.

و حدیث معروف به همین مطلب اشاره می کند، آنجاکه می فرماید:

«من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة»:

«هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد بر عهد جاهلیت مرده است».[28]

پی نوشت ها

[1] کمال الدّین، ج 1، ص 253؛ بحار الانوار، ج 36، ص 250.

[2] اعلام الورى، ص 375؛ کفایة الأثر، ص 553؛ ینابیع المودّة، ج 3، ص 238 و 399.

[3] نظریة الامامة، ص 413.

[4] امالى صدوق، ص 157، کمال الدّین، ج 1، ص 207، بحار الأنوار، ج 52، ص 92، فرائد السّمطین، ج 1، ص 46؛ ینابیع المودّة، ج 1، ص 76 و ج 3، ص 361.

[5] غیبت شیخ طوسى، ص 177، بحار الانوار، ج 53، ص 181، کمال الدّین، ج 2، ص 485، احتجاج طبرسى، ص 471، اعلام الورى، ص 424، کشف الغمّه، ج 3، ص 322، النّوادر فیض کاشانى، ص 164، کلمة الامام المهدى، ص 225؛ المختار من کلمات الامام المهدى، ج 1، ص 294.

[6] غیبت شیخ طوسى، ص 139؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 259.

[7] اصول کافى، ج 1، ص 139؛ تقریب المعارف، ص 1755؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 460.

[8] اعلام الورى، ص 364؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 267.

[9] کفایة الأثر، ص 163؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 238؛ مدینة البلاغه، ج 1، ص 170؛ ینابیع المودّة، ج 1، ص 74.

[10] سوره‏ى رعد: آیه‏ى 7.

[11] کفایة الأثر، ص 89؛ بحار الأنوار، ج 3، ص 316.

[12] فرائد السّمطین، ج 1، ص 46، ینابیع المودّة، ج 1، ص 75، ج 3، ص 360، امالى شیخ صدوق، ص 157؛ کمال الدّین، ج 1 ص 207.

[13] کمال الدّین، ج 1، ص 202؛ بحار الأنوار، ج 23، ص 34.

[14] غیبت نعمانى، ص 139؛ بصائر الدّرجات، ص 508.

[15] اصول کافى، ج 1، ص 179؛ کمال الدّین، ج 1، ص 204؛ بحار الأنوار، ج 23، ص 37.

[16] کمال الدّین، ج 1، ص 202؛ بحار الأنوار، ج 23، ص 34.

[17] اصول کافى، ج 1، ص 179؛ غیبت نعمانى، ص 138؛ علل الشّرایع، ص 198؛ بصائر الدّرجات، ص 508.

[18] غیبت شیخ طوسى، ص 132؛ کمال الدّین، ج 1، ص 201.

[19] غیبت نعمانى، ص 141؛ بحار الأنوار، ج 551، ص 113.

[20] اصول کافى، ج 1، ص 179؛ علل الشّرایع، ص 198؛ عیون الأخبار، ص 212.

[21] عیون الاخبار، ص 212؛ علل الشّرایع، ص 198.

[22] کمال الدّین، ج 1، ص 202؛ بحار الانوار، ج 23، ص 35.

[23] همان مدرک.

[24] علل الشّرایع، ص 199؛ عیون الأخبار، ص 212.

[25] بحار الأنوار ج 60، ص 213.

[26] بحار الأنوار ج 101، ص 212.

[27] المیزان، ج 14، ص 304؛ شیعه در اسلام، از علّامه طباطبائى، ص 152.

[28] منابع این حدیث را در بخش:« ضرورت شناخت امام زمان علیه السّلام» به تفصیل آوردیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان