ماهان شبکه ایرانیان

جایگاه تفریح و سرگرمی در سبک زندگی رضوی و تأثیر آن بر تمدن سازی

آدمی برای اینکه زنده، سالم و بانشاط باشد، نیازهایی دارد که بایستی در حد و کیفیت مطلوب تأمین شود، مثل نیاز به تفریح و سرگرمی و پاره ای از لذت های زندگی

جایگاه تفریح و سرگرمی در سبک زندگی رضوی و تأثیر آن بر تمدن سازی

مقدمه

آدمی برای اینکه زنده، سالم و بانشاط باشد، نیازهایی دارد که بایستی در حد و کیفیت مطلوب تأمین شود، مثل نیاز به تفریح و سرگرمی و پاره ای از لذت های زندگی. از سوی دیگر، برای رسیدن به اهداف والا و نیل به سعادت مادی و معنوی، مسیری جز عبور از سختی ها، کار و تلاش مداوم و مجاهدت وجود ندارد. چنان که ساختن تمدنی سترگ و الگو شدن در علم و دانش و توسعه و پیشرفت، نیازمند عزمی ملی، وجدان کاری و پرهیز از تن پروری است. حال با توجه به نوع نگاه آموزه های دینی به مقوله هایی همچون لهو، لغو، لعب، اتراف و لذت گرایی از یک سو و کار و جهاد، زهد و قناعت و بهره گیری حداکثری از زمان، از سوی دیگر، پرسش هایی مطرح می شود، ازجمله اینکه تفریح، سرگرمی و لذت جویی در آموزه های دینی چه جایگاهی دارد؟ حد و مرز آن چگونه تعیین و تأثیر آن بر تمدن سازی چگونه ارزیابی می شود؟ اصولا مقصود از لهو، لغو و لعب نکوهش شده در دین چیست و چگونه می توان لذت های حلال و تفریح های سالم را- که حتی ممکن است نوعی عبادت به شمار رود - از اموری همچون لهو و لغو- ه ک مکروه یا حرام تلقی می شود- تمایز داد؟ نوشتار پیش رو تلاش دارد به پرسش هایی از این دست با تأکید بر آموزه های رضوی پاسخ دهد.

تفریح و سرگرمی، نیاز آدمی

نیاز به تفریح و سرگرمی های نشاط انگیز و لذت بخش، از نیازهای آدمی است. با این حال، روشن است که این نیاز در مقایسه با بسیاری از نیازهای جسمانی یا فیزیولوژیک در اولویت نیست، چنان که چنین اولویت بندی در مورد سایر نیازهای انسان نیز مطرح شده است که نمونه بارز آن را می توان در هرم نیازهای آبراهام مازلو (١9٠8-١9٧٠م.) مشاهده کرد. با وجود این، تأمین نیازهای سطوح بالاتر، سلامت بهتر، عمر طولانی تر، کارایی بیشتر و نیز خوشی عمیق تر، سبب آرامش فکر و کمال زندگی درونی شخص می شود (نک : دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ١٣٧2، ج2: ٤٧٥-٤٦٣؛ شولتس، ١٣88: ١١٧؛ مرویان حسینی، 1383: 214-217).

ازاین روی در روایت ها تصریح شده که مؤمن، بایستی بخشی از وقت خود را به تفریح اختصاص دهد. امیرمؤمنان (ع) فرمودند:

للمؤمن ثلاث ساعات : فساعة یناجی فیها ربه و ساعة یرم معاشه و ساعة یخلی بین نفسه وبین لذتها فیما ویحل هم یحل و یجمل ولیس للعاقل أن یکون شاخصا إلا فی ثلاث مرمة لمعاش أو خطوة فی معادأولذة فی غیرمحرم؛ مؤمن وقت خویش را سه بخش می کند: بخشی را به مناجات با پروردگارش اختصاص می دهد، در بخشی دیگر به اصلاح معاش [کار روزانه] می پردازد، قسمتی دیگر را برای لذتجویی در آنچه حلال و زیباست، اختصاص می دهد و شایسته نیست جز آنکه خردمند در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمن ی ندی گ یا گام نهادن در راه آخرت یا به دست آوردن لذتهای حلال (شریف الرضی، ١٣٧٠: حکمت ٣82؛ نک : کلینی، ١٣٦٥، ج٥: 8٧).

از حضرت رضا(ع) نیز نقل شده است که فرمودند:

إجتهدوا أن یکون زمانکم أربع ساعات: ساعة منه لمناجاة، وساعة لامرالمعاش، وساعة عاشرة الاخوان والثقاة، الذین یعرفونکم عیوبکم، ویخلصون لکم فی الباطن، وساعة تخلون فیها للذاتکم، وبهذه الساعة تقدرون علی الثلاث ساعات؛ تلاش کنید تا زمانتان چهار بخش باشد: بخشی برای مناجات، قسمتی برای تأمین زندگی، زمانی برای دیدار با دوستان مورد اعتماد که عیوب شما را به شما نشان دهند و در نهان، دوستی خالصانه خود را نمایان سازند و بخشی را به لذتهای خود بپردازید و با این زمان، خود را برای سه بخش پیشین توانمند سازید (منسوب به امام رضا(ع)، ١٤٠٦ق: ٣٣٧).

نیک روشن است که مقصود از "ساعت " در این گونه روایت ها، محدوده زمانی ٦٠ دقیقه نیست، بلکه به معنی بخشی از زمان است، چنان که تساوی زمانی بخش های یادشده نیز مدنظر نیست، چون ممکن است ساعت کار روزانه، بسی بیشتر از ساعت عبادت یا تفریح باشد.

بر این اساس، اختصاص بخشی از وقت خود به تفریح سالم و لذت های حلال، نه تنها نکوهیده و مکروه نیست، بلکه در شرایط عادی دست کم استحباب دارد و نوعی عبادت - به معنای گسترده - است. هرگاه ترک استراحت و تفریح سالم باعث زیان جسمی یا در مورد کارگر و کارمندی که برای دیگری کار می کند، موجب کاهش بازدهی در کار شود، مورد نکوهش قرار می گیرد (نک: کلینی، ١٣٦٥، ج٥: 8١).

تفریح های سالم ؛ چارچوب و فلسفه

تردیدی نیست که هرگونه سرگرمی و لذتی که فرد تمنای آن را دارد، نمی تواند مورد تأیید شرع هم باشد. بنابراین باید دید تفریح های لذت بخش با چه شرایطی و در چه چارچوبی مطلوبیت می یابد. از روایت های مربوط به بحث برمی آید که اباحه و بعضا ارزشمندی آنها در گرو تحقق شرایط ذیل است:

١. به تصریح روایت یادشده، تفریح و لذت مورد تأیید، آن است که در چارچوب مباحات باشد. بنابراین کارهای حرام، مانند غنا و نوازندگی های حرام، قماربازی، شراب خواری و به کارگیری محصولات فرهنگی ناسالم و فتنه انگیز یا تفریحی که آزار و اذیت دیگران را به دنبال داشته باشد، جزء تفریح های سالم به شمار نمی روند.

2. تفریح های سالم و لذت بخش مورد تأیید و سفارش اسلام، آنهایی است که خستگی و ملالت را از آدمی رفع کند و به او نشاط و سرزندگی بخشد، به گونه ای که وی را برای انجام بهتر کار و عبادت، مهیا سازد. در سخن پیش گفته از امام رضا(ع)، "وهذه الساعة تقدرون علی الثلاث ساعات " و در روایت امام صادق (ع) چنین آمده است: "فإنها عون علی تلک الساعتین " (همان: 8٧) که فلسفه تشویق به تفریح سالم را روشن می سازد. بنابراین، آن دسته از سرگرمی ها که آدمی را ملول تر و بی نشاط تر سازد، دست کم رجحان و مطلوبیت ندارد و اگر به جسم زیان رساند، ممنوعیت نیز می یابد.

٣. برنامه ریزی فرد باید به گونه ای باشد که هر یک از موارد یادشده - کار، عبادت و تفریح - را در جای خود انجام دهد و زمان در نظر گرفته شده برای هر یک را با دیگری ادغام نکند. انجام برخی کارها در زمان تفریح یا سرگرم کردن خود در زمان کار یا کاستن از وقت عبادت به نفع کار و تفریح یا بر عکس، همه نامطلوب بوده و پیامدهای منفی را در پی دارد. بدین جهت، در سخن معروف امیرمؤمنان (ع)، پس از تقوا، به نظم و انضباط در کارها سفارش شده است: "أوصیکما... ومن بلغه کتابی... ونظم أمرکم؛ شما و هرکس را نامه من بدو رسد، به... نظم در کارتان سفارش می کنم " (شریف الرضی، ١٣٧٠: نامه ٤٧).

در سیره و سخنان امام رضا(ع)، هم بر انجام عبادت در حد مطلوب تأکید شده است (برای نمونه نک: صدوق، ١٤٠٤ق، ج١: 2١٥ و ٥٠٤)، هم بر انجام کار و تلاش (برای نمونه نک: مجلسی، ١٤٠٣ق، ج٧٥: ٣٣8) و هم بر پرداختن به تفریح سالم و حلال در چارچوب موازین شرعی و به اندازه (نک: منسوب به امام رضا(ع)، ١٤٠٦ق: ٣٣٧).

٤. حد زمانی مطلوب برای هریک از موارد یادشده بایستی مدنظر قرار گیرد و از هرگونه افراط و تفریط، دوری شود. کار و تلاش در حد توان و به دور از حرص و زیاده روی (کلینی، ١٣٦٥، ج٥: 8١)، عبادت و مناجات در زمان ویژه و پرداختن به مستحبات هنگام نشاط (نک: شریف الرضی، ١٣٧٠: حکمت ٣١2) و پرداختن به تفریح سالم به مقدار رفع خستگی و ایجاد نشاط روحی.

رعایت نکردن انضباط و حد زمانی، ازجمله عواملی است که لذت و تفریح را به لهو و لغو مذموم - چنان که پس از این می آید- مبدل می سازد.

نمونه هایی از تفریح های سالم

تفریح های سالم مصادیق گوناگونی دارند و بر اساس شرایط زمانی و مکانی، میزان درآمد و امکانات و نیز سلیقه افراد متفاوت است. با این حال، مواردی را که در آموزه های دینی یاد شده، به اختصار مطرح می کنیم.

١. تفرج و گشت و گذار

در آموزهای دینی بر تفرج و گشت و گذار به عنوان تفریحی سالم اشاره شده و حتی از آنها برمی آید که در سیره برخی از معصومان (ع) نیز این کار وجود داشته است. قرآن کریم، تفرج فرزندان یعقوب (ع) را تأییدگونه نقل کرده است: "أرسله معنا غدا یرتع ویلعب وإنا له لحافظون؛ فردا او را با ما بفرست تا [در چمن] بگردد و بازی کند و ما به خوبی نگهبان او خواهیم بود" (یوسف. ١2).

از برخی روایت ها چنین برمی آید که این نوع تفریح ها در سیره امام رضا (ع) نمود داشته است، در یکی از روایت ها آمده است که حضرت رضا (ع) فرمودند:

عن إبراهیم بن أبی محمود قال : قال لنا الرضا(ع):أی الإدام أجزأ؟ قال بعضنا: اللحم و قال بعضنا: الزیت و قال بعضنا: اللبن. فقال هو: لابل الملح ولقد خرجنا إلی نزهة لنا ونسی بعض الغلمان الملح، فذبحوا لنا شاة من أسمن ما یکون فما انتفعنا بشیء حتی انصرفنا؛ ابراهیم بن ابی محمود گوید:امام اضر (ع) به ما فرمودند: [وجود] کدام خورش [در کنار غذا] شایسته تر است؟ برخی از ما، گوشت را نام بردیم، برخی روغن و برخی هم شیر را. حضرت فرمودند: نه، بلکه نمک! ما [چندی پیش] به تفرجگاهی که از آن ما بود رفتیم، لیک برخی از خدمتکاران، نمک را فراموش کرده بودند. پس یکی از فربه ترین گوسفندان را برای ما ذبح کردند، ولی بی آنکه استفادهای ببریم بازگشتیم (کلینی، ١٣٦٥، ج٦: ٣2٦).

در روایتی دیگر آمده است: یکی از یاران امام صادق (ع) گوید: "نزد ایشان رفتم در حالی که در منزل برادرشان عبدالله بن محمد به سر می بردند. عرض کردم: به چه انگیزه ای به این منزل آمده اید؟ فرمودند: طلب النزهة "(همان، ج2: 2٣)

همچنین براساس برخی روایت ها، حضرت علی (ع) همراه همسر مهربانشان فاطمه (س)، گاه به صحرا می رفتند و با یکدیگر به گفتگویی صمیمی و سخنانی سرورآفرین می پرداختند (قمی، ١٣8١ق: 82 - 8٠).

٢. ورزش های سالم

در برخی روایت ها، ورزش های سالم و سودمندی همچون شنا و سوارکاری، جزء تفریح های سالم به شمار رفته است (نک: کلینی، ١٣٦٥، ج2: ٣9٣؛ ابن حنبل، بی تا، ج٤: ١٤٦).

٣. مسافرت

در آموزه های دینی، سفر کردن، مطلوب شمرده شده و آدابی نیز برای آن بیان شده است.

نیک روشن است که سفر، گاه مسافرت کاری و برای کسب روزی و درآمد است، گاه سفر زیارتی و دیگر بار سفر سیاحتی و تفریحی. ضمن آنکه مسافرت به شهرهای مختلف و دیدن آثار باستانی برجای مانده از پیشینیان، کارکرد درس آموزی و عبرت گیری نیز داشته و ضمن سیاحت و تفریح، پیام های تربیتی و اخلاقی نیز به همراه دارد. تأکید قرآن کریم بر سیاحت و جهانگردی، بیشتر ناظر به این مورد اخیر است و گردشگری در قرآن، توأم با درک پیام های یادشده است. برای نمونه: "قل سیروا ف الأرض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین؛ بگو: در زمین بگردید، آن گاه بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است ؟ " (انعام. ١١).

رسول خدا(ص) فرمودند: "سافروا تصحوا، سافروا تغنموا؛ به سفر روید تا سالم بمانید، مسافرت کنید تا سود ببرید " (برقی، بی تا، ج2: ٣٤٥).

در سخنان امام رضا(ع) نزی درباره سرف و اخلاق و رفتار مورد تأکید در آن چن ین آمده است:

عن الرضا عن آبائه عن علی(ع) قال: قال رسول الله (ص): ستة من المروءة ثلاثة منها فی الحضر وثلاثة منها فی السفر، فأما التی فی الحضر فتلاوة کتاب الله، وعمارة مساجد الله، واتخاذ الإخوان فی الله عزوجل و التی فی السفر فبذل الزاد وحسن الخلق والمزاح فی غیر المعاصی؛ امام رضا(ع) از پدران خود از رسول خدا (ص) نقل کردهاند که فرمودند: شش چیز از مروت است: سه مورد در غیر سفر و سه مورد در سفر. اما در غیر سفر، تلاوت کتاب خدا، آباد کردن مساجد و انتخاب برادر دینی برای رضای خدا و اما [مروت] در سفر عبارتاند از عرضه زاد و توشه [به همسفران]، خوش اخلاقی و بذله گویی به دور از گناه (صدوق، ١٤٠٤ق: ٣2٤).

بر این اساس، خوش اخلاقی و بذله گویی بیشتر، همراهی با همسفران و مخالفت نکردن با تصمیم آنان تا حد امکان، به همراه داشتن امکانات و زاد و توشه مناسب و آن را در اختیار دیگران قرار دادن و نیز یاری رساندن به آنان، مورد تأکید قرار گرفته است و این، افزون بر ارزش اخلاقی موجب لذت بخش تر شدن سفر می شود.

آسیب شناسی تفریح

در کنار تفریح های سالم که در روایت های یادشده با عنوان "لذة فی غیر محرم" و مانند آن آمده است، واژه های دیگری نیز وجود دارد که آموزه های دینی، به آنها نگاهی منفی دارد، واژه هایی مانند: لهو، لغو و لعب. شاید به همین دلیل باشد که برخی افراد، هرگونه سرگرمی را کاری ضد ارزش و ناپسند می دانند و تلاش می کنند خود را از آنها به دور دارند. اکنون پرسش این است که مرز بین تفریح های سالم با لهو و لغو و مانند آن چیست و اصولا. آیا هر لهوی، حرام یا دست کم مکروه است؟ به دیگر سخن، اگر لهو، لغو و لعب مذموم را هر کاری بدانیم که "فاقد سود مادی و فایده معنوی و اخروی " باشد، آیا می توان مصداقی برای لذت های حلال و تفریح های سالم پیدا کرد که کاری لغو و امری لهو نباشد؟!

رابطه مطلوبیت تفریح سالم با نکوهش لهو، لغو و لعب

"لهو" در اصل به هر کاری گویند که آدمی را به خود مشغول سازد و از کارهای مهم و اهداف اساسی بازدارد (فراهیدی، ١٤٠9ق، ج2: 8٧؛ ابن منظور، ١٤١٠ق، ج١٥: 2٥8؛ راغب اصفهانی، ١٤١٦ق: ٧٤8).

با این حال، لهو در موارد فراوان به مفهوم مطلق سرگرمی و بازی به کار می رود (همان: ٧٤8).

"لغو" نیز در اصل به معنای "باطل" است (فراهیدی، ١٤٠9ق، ج٤: ٤٤9) و غالبا در مواردی به کار می رود که باطل و پوح بودن، به جهت بی ارزش بودن و فقدان سود و فایده باشد (ابن منظور، ١٤١٠ق، ج١٥: 2٥٠).

واژه "لعب " در غالب فرهنگ های عربی به وضوح خود وانهاده شده است. اما برخی، آن را عمل بی فایده (طریحی، ١٤٠8ق، ج2: ١٦٦) و فاقد هدفی صحیح (راغب اصفهانی، ١٤١٦ق: ٧٤١) معنا کرده اند.

از مجموع آیات (برای نمونه نک: منافقون. 9؛ انبیاء. ٣؛ تکاثر. ٣- ١ و نور. ٣٧) و روایت ها- که پس از این اشاره می شود - و گفتار واژه شناسان چنین برمی آید که "لهو" گاه در مفهوم اصلی خود به کار می رود یعنی حالت غفلت و سرگرمی خاصی که آدمی را از انجام وظایف مهم بازدارد و دیگر بار به معنی هر گونه سرگرمی به انگیزه لذت بردن یا سپری کردن وقت بی آنکه مانع کارهای مهم باشد. بر این اساس، می توان گفت لهو، امری نسبی است، چون یک فعل ممکن است برای فردی بازدارنده از وظایف مهم باشد، ولی برای دیگری چنین پیامدی نداشته باشد.

حال با توجه به این مطلب، به نظر می رسد لهو و مصادیق آن دست کم چهار حکم : حرمت، کراهت، اباحه و استحباب را می تواند داشته باشد. پاره ای از مصادیق لهو، حرام هستند و این در مواردی است که مصداق لهو به معنی اصلی آن باشد، بدین معنا که آدمی را به خود سرگرم سازد و "موجب اهمال وظایف واجب و مهم " شود (نک: منافقون. 9؛ تکاثر. ٣- ١) یا آنکه مصداق یادشده - با قطع نظر از لهو - از مصادیق حرام باشد (مانند استهزاء به آیات الهی) (نک: نساء. ١٤٠).

در برخی از موارد نیز مصداق لهو مقدمه و زمینه یا ابزار رسیدن به گناه قرار می گیرد، مانند آیه ای که "لهو الحدیث " را وسیله ای برای گمراه کردن از راه خدا معرفی می کند (نک: لقمان. ٦) یا دست کم مصادیقی از لهو که حالت "بطر" یعنی فرح برخاسته از قوای شهوانی حرام (انصاری، ١٤١٥ق، ج١: ١٦٠) را موجب می شوند که خود زمینه ساز مفاسدی دیگر باشد.

از دیگر مصادیق لهو حرام می توان به نواختن آلات لهو و استماع آن (کلینی، ١٣٦٥، ج٦: ٤٣2؛ محقق حلی، ١٤٠9ق، ج٤: 9١٣)، وسایل قمار (نک : مائده. 9١ -9٠) و افسانه های خرافی با هدف گمراهی از یاد خدا و رویگردانی مردم از قصص قرآنی (نک: لقمان. ٦؛ زمخشری، بی تا، ج٣: ٤9٠) یاد کرد.

لهو مکروه نیز بر مواردی صدق می کند که آدمی را به خود سرگرم می کند و هیچ سود اخروی یا دنیوی منتهی به آخرت ندارد و در عین حال، مانع انجام وظایف واجب نمی شود، مانند: سخنان بیهوده (مجلسی، ١٤٠٣ق، ج٦8: 2٧8)، افراط در مزاح و بذله گویی و خنده های بی جا و فراوان (همان: ٦8 و 2٧٧ و ج٧٣: ٥8)، تجارت و خرید و فروش به وقت نماز (کلینی، ١٣٦٥، ج٥: ١٥٤) و کارهای بیهوده دیگر (نک: مومنون. ٣؛ قصص. ٦٧). در حقیقت لهو مکروه همان "لغو" است، چه، لهو به این معنا نیز به کار می رود، چنان که لعب مورد نکوهش نیز به همین معنا است.

مصادیق لهو مباح و مستحب نیز در روایت هایی یاد شده اند. امام باقر(ع) می فرمایند:

"لهو المؤمن فی ثلاثة أشیاء: التمتع بالنساء و مفاکهة الإخوان و الصلاة باللیل؛ لهو مومن در سه چیز است: لذت جویی از همسر، بذله گویی با برادران دینی و نماز شب"[1] (صدوق، ١٤٠٤ق، ج١: ١٦١).

پیامبر اکرم (ص) نیز فرمودند: "کل لهو للمؤمن باطل إلا فی ثلاث: فی تأدیبه الفرس و رمیه عن قوسه و ملاعبته امرأته فإنهن حق؛ هر کار لهوی از مؤمن باطل است، جز در سه مورد: پرورش اسب خود، تیراندازی و لذت جویی از همسرش که اینها حق اند" (کلینی، ١٣٦٥، ج2: ٣9٣).

توجه به مصادیق یادشده به روشنی گواه آن است که منظور از لهو در اینجا، سرگرمی مطلق است، نه لهوی که غفلت زا و مانع وظایف مهم تر باشد. چنان که مصادیق لهو مستحب نیز مواردی هستند که از یک سو موجب غفلت از وظایف مهم و بالفعل دیگر نشوند و از سوی دیگر، یا به خودی خود مستحب باشند یا وسیله و زمینه ساز مسائل مهم و مطلوب مانند آموزش شنا.

حال نکته مهم آن است که تفریح سالم در نوع اخیر جای می گیرد، چون موجب رفع خستگی جسمی و روحی و آمادگی برای انجام بهتر وظایف می شود.

بر این اساس، تفریح سالم با حدود و شرایط خود که پیشتر بیان شد، ارتباطی با لهو، لغو و لعب مذموم ندارد و فرد باایمان، ضمن پرهیز از این سه، زمانی را به تفریح سالم اختصاص می دهد. از. بعد اقتصادی، بایستی بخشی از درآمد فرد و خانوار صرف هزینه های تفریح سالم شود که مقدار آن براساس میزان درآمد فرد، اولویت بندی نیازها و شرایط بهره مندی از تفریح های گوناگون، متغیر خواهد بود.

شخصیت والای انسانی و پرهیز از لهو و لغو در سبک زندگی رضوی

نکته جالب در سبک زندگی رضوی که از سخنان حضرت برداشت می شود، توجه دادن فرد به شخصیت والای انسانی و اهداف متعالی خود است تا از یک سو، خرد خویش را حاکم قرار دهد و مصادیق لغو و بیهوده را تشخیص دهد و از دیگر سو، شأن و جایگاه خود و ارزش وقت و امکانات خویش را بالاتر و بیشتر از آن بیند که به چنین کارهایی دست یازد، بی آنکه برای وی سودی به همراه داشته باشد.

الریان بن الصلت قال: سألت ال رضا (ع) یوما بخراسان فقلت: یا سیدی إن هشام بن إبراهیم العباسی حکی عنک أنک رخصت له فی استماع الغناء فقال: کذب الزندیق إنما سألنی عن ذلک فقلت له: إن رجلا سأل ابا جعفر(ع) عن ذلک فقال أبو جعفر(ع): إذا میز الله بین الحق و الباطل فأین یکون الغناء فقال: مع الباطل فقال له أبو جعفر(ع) قد قضیت؛ ریان بن صلت گوید: روزی در خراسان از امام رضا(ع) پرسیدم: سرورم! ابراهیم بن هاشم عباسی از شما نقل کرده که به او اجازه گوش کردن به غنا داده اید! حضرت فرمودند: دروغ گفته است کافر! او صرفا از من در این باره پرسید و من به او گفتم: مردی از امام باقر(ع) در این باره سؤال کرد. امام باقر(ع) فرمودند: هر گاه خدا حق را از باطل جدا سازد، غنا در کدام جهت قرار می گیرد؟ او پاسخ داد: در طرف باطل. امام(ع) به او فرمودند: خود [به درستی] قضاوت کردی (صدوق، ١٤٠٤ق، ج١: ١٧؛ کلینی، ١٣٦٥، ج ٦: ٤٣٥ - ٤٣٤ با اندکی اختلاف در لفظ).

"و سئل (ع) عن السفلة فقال: من کان له شیء یلهیه عن الله؛ درباره افراد پست و فرومایه از حضرت سؤال شد. فرمودند: کسی که چیزی دارد که او را از [یاد و مسیر] خدا بازدارد و به خود سرگرم سازد" (ابن شعبه حرانی، ١٤٠٤ق: ٤٤2).

عن الرضا (ع) قال: جاء رجل الیٰ أبی جعفر(ع) فقال: یا اباجعفر ما تقول فی الشطرنج التی یلعب بها؟ فقا ل(ع): أخبرنی أبی علی بن الحسین (ع) عن الحسین بن علی (ع): عن أمیرالمؤمنین (ع) قال: قال رسول الله (ص): من کان ناطقا فکان منطقه بغیر ذکر الله کان لاغیا، و من کان صامتا فکان صمته لغیر ذکر الله کان ساهیا، ثم سکت فقام الرجل و انصرف؛ امام رضا(ع) فرمودند: مردی نزد امام باقر(ع) آمد و گفت: درباره شطرنج که مردم با آن بازی می کنند چه می گویید؟ حضرت فرمودند: پدرم علی بن حسین (ع) از حسین بن علی (ع) از امیر مؤمنان (ع) نقل کرد که رسول خدا (ص) فرمودند: هر کس سخن گوید و سخنش برای غیر یاد خدا [و در مسیر غیر او] باشد، بیهوده گفته است، هر کس سکوت کند و سکوتش برای غیر یاد خدا باشد، خطا کرده است. آن گاه امام (ع) سکوت کردند. مرد نیز برخاست و رفت (کلینی، ١٣٦٥، ج٦: ٤٣٧)

بدین سان، امام رضا (ع) با نقل این سخنان، فرد را به خویشتن خویش می برند و از او می خواهند که خود بیندیشد آیا شایسته است به کارهای لهو و لغو بپردازد و جایگاه خود را تنزل داده از مقام قرب و معنویت نیز باز ماند!؟

اتراف(رفاه زدگی و مصرف گرایی)

از آسیب های تفریح و سرگرمی و مرزهای آن، افراط در لذت جویی در عرصه مصرف و لذت های مادی است که در قرآن کریم و روایت ها، با نام "اتراف" تعبیر می شود. اتراف از واژه "ترف" به معنای نعمت و برخورداری از آن به کار رفته است و مترف به کسی گویند که نعمت فراوان و غرق شدن در شهوات و خوشگذرانی ها، او را به غرور و سرکشی واداشته است (نک : ابن منظور، ١٤١٠ق، ج9: ١٧؛ راغب اصفهانی، ١٤١٦ق : ١٦٦).

کاربرد معنایی این واژه در قرآن کریم، بیانگر زندگی اشرافی، رفاه زدگی و لذت گرایی ثروتمندان بوده که هرماه با غرور و طغیان است. بانبراین، کاربرد آن ویژه ثروتمندان بوده و برای افراد کم درآمد، هرچند به سهم خود مصرف گرا باشند، به کار نرفته است (نک: حکیمی، ١٣٦8، ج٣: ٣١2؛ مدرسی، ١٤١9ق، ج١٤: ٤١8).

در فرهنگ مصرف گرایی مترفان، مصرف، هم ارزش مادی می یابد و هم ارزش نمادین؛ بدین معنا که مصرف، وسیله ای برای ابراز وجود و به دست آوردن هویت اجتماعی می شود، ازاین رو، نه تنها ارزش نمادین می یابد بلکه در برابر مصرف به معنای تأمین کننده نیازهای زیستی انسان قرار می گیرد و اولویت می یابد (نک: گل محمدی، ١٣8١: ١٠٦).

آنان تلاش می کنند با خرید و مصرف کالاهای لوکس و تجملاتی، مدپرستی و ریخت و پاش، به پندار خود، پایگاه اجتماعی و آبروی فزون تری به دست آورند و در حقیقت به خودنمایی و فخرفروشی می پردازند. این کار برای آنان، نوعی تفریح و سرگرمی نیز به شمار می رود.

نیک روشن است که اتراف، زیان های متعددی در عرصه فردی و اجتماعی دارد؛ زندگی اترافی از چند سو، فساد اخلاقی و رفتاری را در پی دارد. از یک سو غرق شدن در شهوت ها و هوس ها و زیاده روی در لذت های جسمانی، مجالی برای اندیشه در کمال معنوی و انسانی و توجه به بعد روحی باقی نمی گذارد و راه را برای تهذیب اخلاقی می بندد، به ویژه آنکه افتادن در دام هوس ها و لذت جویی ها، نور و نیروی خرد را سخت ناتوان می کند و پذیرش دعوت ادیان و مصلحان را دشوار می سازد. زندگی توأم با افراط در لذت و تن پروری، آدمی را به سرمنزل کمال نمی رساند، چه، "سختی و گرفتاری، هم تربیت کننده فرد و هم بیدارکننده ملت ها است. شدائد، همچون صیقلی که به آهن و فولاد می دهند، هر چه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد او را مصمم تر و فعال تر و برنده تر می کند" (مطهری، ١٣8٠: ١٥٦) بدین جهت، تفریح سالم بایستی به اندازه و در راستای رسیدن به کمال بیشتر باشد نه مزاحم آن.

از دیگرسو، حفظ این موقعت ی و ادامه آن غالبا مستلزم یا همراه رذیلت های اخلاقی همچون آزمندی، طمع و بخل است (نک: قلم. ١٤- ١2؛ مدثر. ١٥- ١2).

از جنبه ای دیگر، پرداختن به تجمل و کامجویی ها نیز غالبا همراه با ناشایست های اخلاقی و رفتاری همچون فخرفروشی، خودبرتربینی (نک: سبا. ٣٥-٣٤) و بی بندوباری خواهد بود و ازاین رو، قرآن کریم، مترفان را مفسد و فاسق معرفی می کند (نک: شعراء. ١٥2- ١٤٧؛ فجر. ١2 - ٦؛ اسراء. ١٦).

زیان اقتصادی مصرف گرایی و رفاه زدگی، بیش از همه، به افراد کم درآمد و جوامع عقب مانده و در حال توسعه می رسد، زیرا گسترش این پدیده، موجب کشاندن امکانات و ثروت هایی که بایستی در بخش های زیربنایی و تولیدی سرمایه گذاری شود، به سوی مصرف گرایی و خرید کالاهای تجملاتی و غیر ضروری می شود.

اتراف، آفت تمدن سازی

نتیجه آسیب های متعدد پدیده اتراف، به ویژه سقوط اخلاقی و مفاسد اجتماعی، چیزی جز تهی شدن فرهنگ ها و جوامع از درون و در نتیجه، سقوط و نابودی آن نیست. قرآن کریم با تصریح به این نکته، می فرماید: "وإذا أردنا أن نهلک قریة أمرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا؛ و چون بخواهیم شهری را نابود سازیم، خوشگذرانانش را فرمان می دهیم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتیجه، عذاب بر آن [شهر] لازم شود، پس آن را [به تمامی] نابود می کنیم" (اسراء. ١٦).

تعبیر "أمرنا مترفیها ففسقوا فیها" یا بدین معناست که مترفان را به اطاعت و فرمانبری، امر کردیم ولی آنان سر باز زدند و گناه کردند یا اینکه طبق ظاهر آیه، به این معناست که آنها را به فسق فرمان دادیم که در این صورت، نوعی مجاز است و کنایه از فراهم ساختن وسایل و امکانات برای آنان تا با استافده نادرست از آن، سزاوار نابودی شوند (زمخ رشی، بی تا، ج2: ٦٥٤؛ طباطبایی، ١٤١٧ق، ج١٣: ٦١ - ٦٠).

با این حال، پیرامون مطلب و آیه یادشده پرسشی مطرح است: چرا جوامع به دور از ایمان و تقوا و غرق در "اتراف" و تباهی، از پیشرفت، تمدن و رفاه اقتصادی بیشتری در مقایسه با جوامع اسلامی برخوردارند؟ بنابراین، چگونه می توان گفت اتراف و عیاشی های بی حد و مرز، آفت تمدن سازی است؟

پاسخ این پرسش با توجه به نکات زیر روشن می شود:

١. ادعای یادشده، کلیت ندارد و هیچ گاه فساد و هوسرانی جوامع، با پیشرفت اقتصادی آن ملازمه ای نداشته است (نک: ساعی، ١٣٧٥: 8٣؛ شریف النسبی، ١٣٧٥: ١٠٦ -١٠٥).

افزون بر این، در درون بسیاری از کشورهای پیشرفته نیز بر اثر بی عدالتی، شکاف طبقاتی و استثمار توده ها که ناشی از اتراف، خوشگذرانی افراطی و ریخت و پاش اقلیتی معدود است، میلیون ها نفر از فقر و محرومیت رنج می برند. در این گونه کشورها، خلأ معنویت و نابسامانی های اجتماعی ناشی از آن، امنیت روانی و آرامش روحی مردم را سخت به مخاطره افکنده است به گونه ای که برای بسیاری از آنان، رفاه اقتصادی ملموس نیست.

2. بخش عمده ای از پیشرفت این گونه جوامع، به ویژه در مرحله شکل گیری تمدن، نه معلول فساد اخلاقی، بلکه مرهون رعایت نسبی برخی اصول اخلاقی و درواقع، رعایت تقوای اقتصادی است که میراث پیامبران و ثمره تلاش های دانشمندان در طول قرن هاست.

عناصری چون دانش و تخصص، انضباط و برنامه ریزی، سختکوشی، وجدان کاری، پرهیز از اتلاف وقت، تن ندادن به خوشگذرانی های طولانی و مانند آن، که در متن آموزه های دینی جای دارند، نقش تعیین کننده ای در رشد اقتصادی دارد. بی گمان عمل به این آموزه ها، بخشی از تعهد و تقوای دینی به شمار می رود که به گونه ای تأثیر وضعی خود را به جای خواهد گذاشت (نک: قرضاوی، ١٤١٧ق: ١٦2-١٥9).

٣. بی تردید هنگامی ایمان و تقوا، تأثیرگذار است که در رفتارها و امور زندگی افراد نمود عینی یابد، وگرنه ادعای ایمان و پرهیزکاری، هیچ گونه تأثیر مثبتی نخواهد داشت. امروزه در جوامع اسلامی، عمل به بسیاری از آموزه های اصیل اسلام، به فراموشی سپرده شده و بخش عظیمی از افراد و سران این کوشرها، متبلا به نوعی هدر دادن زمان، تن پروری یا غرق شدن در لذت جویی و خوشگذرانی شده اند.

٤. در کنار سنت الهی نابودی بر اثر اتراف، سنت های دیگری نیز هست، ازجمله سنت "املا " و "استدراج " که خداوند بر اساس آن، گناهکاران و سرکشان گستاخ را که امیدی به هدایت آنان نیست، به تندی گرفتار مجازات نمی کند، بلکه به آنان مهلت و نعمت فزون تری می بخشد تا کیفرشان دردناک تر شود (نک: طباطبایی، ١٤١٧ق، ج8: 2٠٥- 2٠٤ و ٣٥٠؛ ج١٥: ٣9- ٣8).

بنابراین، ممکن است رفاه اقتصادی فرد یا جامعه فاسد، نشانه گرفتاری آنان به مجازات استدراج باشد (همان، ج١8، ٦٠ -٥9)، چنان که قرآن کریم می فرماید: "أیحسبون أنما نمدهم به من مال و بنین، نسارع لهم فی الخیرات بل لا یشعرون؛ آیا آنان چنین می پندارند که ثروت و فرزندانی که به آنان می دهیم برای این است که درهای خیرات را به رویشان بگشاییم؟! [هرگز چنین نیست] بلکه آنها نمی فهمند " (مؤمنون. ٥٦ -٥٥).

نشانه استدراج نیز آن است که فرد یا جامعه، در برابر فزونی نعمت ها، بیشتر در گناه و طغیان فرو می روند و از نعمت دهنده حقیقی غافل می شوند (نک : کلینی، ١٣٦٥، ج2: ٤٥2).

مفهوم والای «قناعت»، در تقابل با فرهنگ اتراف

در فرهنگ دینی، مفاهیمی همچون "قناعت" با محتوای عمیق و فرازمند خود- و نه تلقی عوامانه که آن را صرفا به معنی مصرف کمتر و صرفه جویی می دانند- در تقابل با پدیده های نامطلوبی همچون اتراف قرار دارد.

واژه قناعت در لغت به معنای "روی آوردن به چیزی " است و از آن مفهوم رضایت و خشنودی برداشت می شود (ابن فارس، ١٤٠٤ق، ج٥: ٣٣؛ ابن منظور، ١٤١٠ق، ج8: 29٧).

در اصطلاح، این واژه گاه صفت فعل و به معنای "بسنده کردن به اندک در کالاهای مورد نیاز" (راغب اصفهانی، ١٤١٦ق : ٦8٥) دانسته شده است و گاه صفت نفس است و به مفهوم "صفت پایدار نفسانی که موجب اکتفا کردن به اندازه نیاز و ضرورت از مال " (نراقی، بی تا، ج2: ١٠١).

از مجموع سخنان واژه شناسان زبان عربی، دانشمندان اخلاق و آموزه های دینی چنین برمی آید که قناعت و عناصر مرتبط با آن هموچن رضایت، ویژگی مثبتی در شخصیت انسان است که موجب خشنودی و لذت انسان از حداقل های زندگی می شود و به صورت ترک آزمندی و فزون خواهی نمود می یابد. ازاین رو، طمع و حرص را نقطه مقابل قناعت دانسته اند (نک: منسوب به امام صادق (ع)، ١٤٠٠ق: 2٠2؛ نراقی، بی تا، ج2: ١٠١).

با این همه، قناعت هرگز به معنای رها کردن کار و تولید و راضی شدن به مشکلات و عامل عقب ماندگی اقتصادی نیست، بلکه خود، زمینه ساز رشد اقتصادی است، زیرا جامعه ای که مصارف اضافی خود را حذف کند و از تجملاتی که براساس نیازهای کاذب و روحیه اشرافی گری به وجود می آید دوری کند، می تواند پس انداز بیشتری برای سرمایه گذاری های لازم در توسعه داشته باشد، نکته ای که ماکس وبر بر آن تأکید داشت و درواقع، پیدایش سرمایه داری و توسعه در غرب، معلول زهد پروتستانیسم بود (نک: وبر، ١٣٧١: ١٥٠ -١٤٧).

امام رضا(ع) در تبیین قناعت فرموده اند: "القناعة تجتمع إلی صیانة النفس وعز القدر وطرح مؤونة الاستکثار...؛ قناعت با حفظ شخصیت و ارزشمندی جایگاه و رها کردن هزینه های فزون طلبی همراه است " (مجلسی، ١٤٠٣ق، ج٧٥: ٣٤9).

همچنین حضرت رضا (ع)، کسی را در مسیر قناعت می دانند که خود را از مردم لئیم و پست، به دور می دارد: "ولایسلک طریق القناعة إلا رجلان : إما متعبد یرید أجر الآخرة، أو کریم متنزه عن لئام الناس؛ مسیر قناعت را جز دو نفر نپیمایند: اهل تعبدی که پاداش آخرت را می جوید یا بزرگواری که از مردم پست، خود را به دور دارد" (حلوانی، ١٤٠8ق: ١28 (با لفظ: متعلل به جای متعبد)؛ مجلسی، ١٤٠٣ق، ج٧٥: ٣٥٧).

بدین سان، از نگاه روان شناختی، خشنودی و رضایتمندی، ارمغان قناعت است، به گونه ای که فرد با وجود مصرف اندک و گاه نداشتن ثروت، از زندگی خویش لذت می برد. قناعت در کانر غنا و ثروت نیز زندگی را گوارا می سازد (همان، ج١: 8٣).

ثروت بدون قناعت، گوارایی زندگی را نخواهد چشاند؛ جامعه مصرف گرایی که قناعت پیشه نیست، رضایت خاطر شهروندان خود را برآورده نمی سازد (نک: درنینگ، ١٣٧٦: ٣١ - 2٣)، از همین روست که از منظر آموزه های روایی، زندگی پاک و حیات طیبه بشری، حیاتی است که روح قناعت در آن دمیده شده باشد (نک: شریف الرضی، ١٣٧٠: حکمت 22١).

وارستگی حاصل از این روحیه آثار ذیل را به دنبال دارد: رشد یافتگی شخصیت، اعتماد و عزت نفس و عدم وابستگی. به دیگر سخن، شخص تلاش کرده است خود را از قید و بند عادت های متفاوت با مصرف کالاهایی خاص برهاند. چه بسیارند افرادی که به پاره ای سرگرمی ها، تفریح ها و لذت جویی ها وابسته شده اند و این وابستگی، در مواردی حتی عزت و جایگاه اجتماعی و شخصیتی آنان را نیز به مخاطره می افکند. این گونه است که در روایت حضرت رضا(ع) بر بعد روانی آن، یعنی وارستگی و آزادگی و ثمره این رویکرد، همچون عزت و شرافت فرد تأکید شده است.

پرهیز از مصارف زائد، تشریفاتی و تجملاتی با هدف تفریح و سرگرمی، از دیگر نمودهای قناعت بوده که به نظر می رسد بارزترین آنها نیز است. بدین سان، نهادینه شدن اصل قناعت به معنای یادشده در الگوی مصرف و تفریح افراد جامعه، ثمره و برکت های مادی و معنوی فراوانی به همراه خواهد داشت.

تأثیر منفی افراط در تفریح و لذت جویی بر تمدن سازی

از مسائل مهم در این بحث، نقش و تأثیر تفریح و سرگرمی های رایج بین مردم بر پدیده تمدن سازی است. برای آنکه این تأثیر به صورت تاریخی و در عین حال اختصارگونه تحلیل شود، نگاهی به تاریخ فراز و فرود تمدن اسلامی می افکنیم :

علل ظهور و افول تمدن اسلامی

تمدن غرب، فروغ علم را از جهان اسلام، که خود در حال افول بود، گرفت و آن را فروزان تر از پیش نگاه داشت. از پرسش های مهم در این باره آن است که چرا جهان اسلام در فاصله سده های اول تا ششم هجری، به سرعت رشد کرد و پس از آن به افول گرایید؟ اگرچه برخی نیروهای بی دین و ضد اسلام تمایل دارند اسلام را عامل افول معرفی کنند (نک: فروغی، ١٣٤٤: ١28)، اما واقعیت های تاریخی و نیز آموزه های اسلامی نشانگر آن است که رشد و پیشرفت اولیه مسلمانان به سبب اجرای نسبی دستورهای اسلامی و افول و انحطاط آنان به سبب دوری از آموزه های دینی بوده است. برخی صاحب نظران همچون هیتی، هاجسون، بائک و لوئیس نشان داده اند که اسلام نقشی مثبت در توسعه جوامع مسلمان ایفا کرده است. تنها پاسخ این سؤال که چرا جامعه ای بدوی که از صفر شروع کرده بود، توانست با این سرعت در برابر سختی ها و مشکلات رشد کند، اسلام است. خصوصیت اصلی این جامعه بدوی در آن زمان، نزاع های خونین و خانمان برانداز، کمبود منابع، آب و هوایی سخت و طاقت فرسا و زمینی نامناسب بود. این جامعه هیچ یک از سرمایه های مادی همسایگان قدرتمندش یعنی ساسانیان و امپراتوری بیزانس را نداشت. در چنین شرایطی، اسلام تنها عاملی بود که منجر به تغییر کیفیت این جامعه بدوی شد، به گونه ای که بر کاستی های خود فائق آمد و به قدرتی بزرگ تبدیل شد. به گفته کاهن، قانونمندی قرآن به نفع محرومان در کنار تضمین عدالت، همبستگی اجتماعی، بهزیستی همگانی، اصلاحات اخلاقی و نهادی و ارائه دولتی کارا و نظام حقوقی مقتدر، موجب فراهم آمدن الزام های نهادی برای توسعه شد. بدین جهت اسکاتز میلر می گوید: "همه عواملی که اروپا را قادر به موفقیت ساخت، خیلی پیش از اینها در اسلام وجود داشت " (نک: چپرا، ١٣8٤: 2٧٠-2٦8).

رودنسون نیز اسلام را واجد تمام خصوصیاتی معرفی می کند که موجب پیشرفت است، ولی مسلمانان هیچ گاه اسلام واقعی را به کار نبسته اند (تفضلی، ١٣٧2: ٥٠-٤9) این جمله اخیر به درستی بیانگر عامل اصلی انحطاط و عقب ماندگی جوامع اسلامی در سده های اخیر است. برخی محققان، نمود بارز دوری از آموزه های اسلامی در این جوامع را در ضمن عواملی برشمرده اند، از جمله : فساد اخلاقی و سیاسی، فقدان پویایی پس از پیوند تحرج و تعصب، کاهش فعالیت های عقلانی و علمی، شورش و تفرقه های درونی همراه تهاجم و جنگ افروزی های مستمر، عدم توازن مالی، رکود کشاورزی، صنعت و تجارت در نتیجه سستی و کم کاری و عواملی دیگر (نک: چپرا، ١٣8٤: ٣٥٤-2٦٤).

ویل دورانت، در تحلیلی برون گروهی، سبب انحطاط تمدن اسلامی را به دو عامل بیرونی (حمله مغول) و درونی (رفاه زدگی افراطی مسلمانان) تقسیم می کند:

هیچ یک از تمدن های تاریخ چون تمدن اسلام دچار چنین ویرانی ناگهانی نشده است....

وقتی موج خونین مغول بازپس رفت، آنچه برجای ماند، عبارت بود از اقتصادی به شدت آشفته، قناتهایی ویران یا کور، مدرسه ها و کتابخانه هایی سوخته، دولت هایی فقیر و ضعیف... و نفوسی که به نیم تقلیل یافته و روحیه باخته بودند. اما پیش از حمله خارجی، لذتطلبی اپیکوری، خستگی جسمی و روحی، بزدلی و بی لیاقتی جنگی، فرقه گرایی و... دهها شهر آباد... را به فقر و بیماری و عقب ماندگی کنونی دچار ساخت (١٣٦8، ج٤: ٤٣٣-٤٣١).

بازگشت به اسلام ناب، تنها راه احیای تمدن اسلامی

براساس آنچه گذشت و به ویژه با توجه به تحلیل ویل دورانت، می توان تأثیر منفی افراط در لذت جویی و زیاده روی در پرداختن به تفریح و سرگرمی و رفاه طلبی عمومی بر ایجاد تمدن و بقای آن را به روشنی فهمید. بدین ترتیب، نهادینه کردن سبک زندگی رضوی در خصوص پرهیز از لهو و لغو در زندگی و افراط در تفریح و سرگرمی، در کنار توصیه به تفریح سالم با هدف ایجاد نشاط و سرزندگی در کار و تلاش، می تواند زمینه ساز احیای دوباره تمدن شکوهمند اسلامی بر پایه پیشرفت و معنویت باشد.

بدین جهت، رنسانسی که جهان اسلام نیازمند آن است، نوعی بازگشت به خود و فرهنگ و آموزه های اصیل اسلامی و نوسازی در پرتو آن است و نه گونه ای از اصلاحات که با خود، لذت گرایی، آسان گیری و هرج و مرج معرفتی و فرهنگی را به دنبال آورد. قرآن کریم آشکارا، تعیین سرنوشت هر ملتی را به دست خود آنان دانسته است: "إن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم؛ در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند" (رعد. ١١).

بحث و نتیجه گیری

١. تفریح سالم ازجمله نیازهای آدمی است که براساس سبک زندگی رضوی، بخشی از وقت فرد مسلمان را به خود اختصاص می دهد.

2. افراط در لذت جویی و سرگرمی، پاره ای مصادیق لهو و لغو و نیز اتراف و تن پروری، از آسیب های تفریح سالم به شمار می رود. مرزهای عناوین یادشده با تفریح سالم، در متن نوشتار تحلیل شده است. بدین جهت، در سیره و سخنان امام رضا (ع)، هم بر انجام عبادت در حد مطلوب، هم بر انجام کار و تلاش و هم بر پرداختن به تفریح سالم و حلال در چارچوب موازین شرعی و به اندازه تأکید شده است.

٣. نکته جالب در سبک زندگی رضوی، توجه دادن فرد به شخصیت والای انسانی و اهداف متعالی خود است تا از یک سو خرد خویش را حاکم قرار دهد و مصادیق لغو و بیهوده را تشخیص دهد و از دیگر سو شأن و جایگاه خود را بالاتر از آن بیند که به چنین کارهایی دست یازد، بی آنکه برای وی سودی به همراه داشته باشد.

٤. در نقطه مقابل اتراف، بر پرهیز از مصارف زائد، تشریفاتی و تجملاتی با هدف تفریح و سرگرمی، به عنوان نمودهای قناعت تأکید شده است.

٥. افراط در لذت جویی و زیاده روی در پرداختن به تفریح و سرگرمی و رفاه طلبی عمومی، تأثیری منفی بر ایجاد تمدن و بقای آن دارد، به گونه ای که یکی از عوامل مهم افول تمدن اسلامی از سده هفتم، همین عامل معرفی شده است. بدین ترتیب، نهادینه کردن سبک زندگی رضوی در خصوص پرهیز از لهو و لغو در زندگی و افراط در تفریح و سرگرمی، در کنار توصیه به تفریح سالم با هدف ایجاد نشاط و سرزندگی در کار و تلاش، می تواند زمینه ساز احیای دوباره تمدن شکوهمند اسلامی بر پایه پیشرفت و معنویت باشد.

منابع و مآخذ

قرآن کریم.

ابن حنبل، احمد، (بی تا). المسند. بیروت: دار صادر.

ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (١٤٠٤ق). تحف العقول عن آل الرسول (ص). محقق علی اکبر غفاری، قم : اسلامی.

ابن فارس، احمدبن فارس، (١٤٠٤ق). معجم مقاییس اللغه. قم: الاعلام الاسلامی.

ابن منظور، محمدبن مکرم، (١٤١٠ق). لسان العرب. چاپ اول، بیروت : دارالفکر.

انصاری، مرتضی، (١٤١٥ق). المکاسب. قم: باقری.

برقی، احمدبن محمدبن خالد، (بی تا). الماسن. محقق سید جلال الدین حسینی، تهران: دارالکتب الاسلامیه.

تفضلی، فریدون، (١٣٧2). تاریخ عقاید اقتصادی. چاپ اول، تهران : نی.

چپرا، محمد عمر، (١٣8٤). آینده علم اقتصاد)چشم اندازی اسلامی(. مترجم احمد شعبانی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).

حرعاملی، محمدبن حسن، (١٤٠٣ ق). وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه. مصحح و محقق عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ ششم، تهران : مکتبة الاسلامیه.

حکیمی، محمدرضا و دیگران، (١٣٦٨). الحیاة. چاپ اول، تهران: مکتب نشر الثقافة الاسلامیه.

حلوانی، حسین بن محمد، (١٤٠٨ق). نزهه الناظر و تنبیه الخاطر. چاپ اول، قم: مدرسة الامام المهدی(عج).

درنینگ، آلن، (١٣٧٦). چقدر کافیست؟. مترجم عبدالحسین وهاب زاده، چاپ دوم، مشهد: جهاد دانشگاهی.

دورانت، ویلیام جیمز، (١٣٦٨). تاریخ تمدن. مترجم احمد آرام، چاپ دوم، تهران: انقلاب اسلامی.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (١٤١٦ ق). مفردات الفاظ القرآن. محقق صفوان عدنان داوودی، چاپ اول، بیروت: دارالقلم؛ دمشق: الدار الشامیه.

زمخشری، محمودبن عمر، (بی تا). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل. مصحح مصطفی حسین احمد، بیروت: منشورات البلاغة.

ساعی، احمد، (١٣٧٥). درآمدی بر شناخت مسائل اقتصادی - سیاسی جهان سوم. چاپ دوم، تهران: قومس.

شریف الرضی، محمدبن حسین، (١٣٧٠). نهج البلاغه. مترجم و شرح نویس سید علی نقی فیض الاسلام، تهران: مرکز نشر آثار فیض الاسلام.

شریف النسبی، مرتضی، (١٣٧٥). چرخه توسعه راهنمای رشد شتابان. چاپ اول، تهران: رسا.

شولتس، دوان، (١٣88). روان شناسی کمال. مترجم گیتی خوشدل، چاپ شانزدهم، تهران: پیکان.

صدوق، محمدبن علی، (١٤٠٤ق). الخصال. قم: جامعه مدرسین.

صدوق، محمدبن علی، (١٤٠٤ق). من لایحضره الفقیه. محقق علی اکبر غفاری، قم: اسلامی.

صدوق، محمدبن علی، (١٤٠٤ق). عیون اخبار الرضا(ع). محقق حسین اعلمی، چاپ اول، بیروت: للمطبوعات.

طباطبایی، سیدمحمدحسین، (١٤١٧ق). المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ اول، بیروت: للمطبوعات.

طریحی، فخرالدین، (١٤٠٨ق). مجمع البحرین. محقق سید احمد حسینی، چاپ دوم، تهران: فرهنگ اسلامی.

فراهیدی، خلیل بن احمد، (١٤٠٩ق). کتاب العین. محقق مهدی المخزومی، قم: العین.

فروغی، محمدعلی، (١٣٤٤). سیر حکمت در اروپا. تهران: زوار.

قرضاوی، یوسف، (١٤١٧ق). دور القیم و الاخلاق فی الاقتصاد الاسلامی. چاپ اول، بیروت: الرسالی.

قمی، شاذان بن جبرئیل، (١٣٨١ق). الفضائل. نجف: منشورات حیدریه.

کلینی، محمدبن یعقوب، (١٣٦٥). الکافی. چاپ چهارم، تهران : دار الکتب الاسلامیه.

گل محمدی، احمد، (١٣٨١). جهانی شدن، فرهنگ، هویت. چاپ اول، تهران: نی.

مجلسی، محمدباقر، (١٤٠٣ق). بحارالاونار الجامه ع لدر اخبار الاه مئ الاهطار. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

محقق حلی، جعفربن حسن، (١٤٠٩ق). شرائع الاسلام. محقق سید صادق شیرازی، چاپ دوم، تهران: الاستقلال.

مدرسی، محمدتقی، (١٤١٩). من هدی القرآن. بیروت: دار محبی الحسین (ع).

مرویان حسینی، سیدمحمود، (١٣٨٣).نیازهایانسان از منظرآموزه های دینی و روان شناسی. چاپ اول، مشهد: به نشر.

مطهری، مرتضی، (١٣٧١). انسان و سرنوشت. چاپ یازدهم، تهران: صدرا.

مطهری، مرتضی، (١٣٨٠). عدل الهی. چاپ هفدهم، تهران: صدرا.

دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، (١٣٧٢). مکتب های روان شناسی و نقد آن. جلد دوم، تهران: سمت.

منسوب به امام رضا(ع)، (١٤٠٦ق). الفقه الرضا. محقق مؤسسۀ آل البیت، چاپ اول، مشهد: کنگرة جهانی امام رضا(ع).

منسوب به امام صادق (ع)، (١٤٠٠ق). مصباح الشریعه. چاپ اول، بیروت: للمطبوعات.

نراقی، محمدمهدی، (بی تا). جامع السعادات. مصحح سیدمحمد کلانتر، چاپ چهارم، بیروت: للمطبوعات.

وبر، ماکس، (١٣٧١). اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری. مترجم عبدالمعبود انصاری، چاپ اول، تهران: سمت.

پی نوشت

 

[1] ذکر «نماز شب» در شمار لهو مومن ممکن است بدین جهت باشد که معمولا هدف اصلی از پرداختن به امور لهوی، ایجاد فرصتی برای تفریح، سرگرمی و التذاذ است و از آنجا که فرد باایمان، از تهجد و نماز شب و انس با خداوند لذت می برد، در شمار لهو مجاز آمده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان