عوامل احیای تمدن اسلامی از دیدگاه مرحوم طالقانی

یکی از رهاوردهادی مهم اسلام در حیات بشری، پایه گذاری تمدنی باشکوه بود که از برهه ای از تاریخ بسیاری از سرزمین ها را زیر نفوذ داشت و از حلقه های درخشان تمدن بشری به شمار می رفت و از آن به عنوان "تمدن اسلامی" یاد می شود

عوامل احیای تمدن اسلامی از دیدگاه مرحوم طالقانی

مقدمه

یکی از رهاوردهادی مهم اسلام در حیات بشری، پایه گذاری تمدنی باشکوه بود که از برهه ای از تاریخ بسیاری از سرزمین ها را زیر نفوذ داشت و از حلقه های درخشان تمدن بشری به شمار می رفت و از آن به عنوان "تمدن اسلامی" یاد می شود. تمدن اسلامی با معارف عظیم قرآن و سنت و تلاش های مسلمانان در جنبه های مختلف علمی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... توانست رشد یابد و میراث مشترک مردم و ملت هایی است که روزگاری اسلام در سرزمین آن ها نفوذ کرد و در ساخت و شکوفایی تمدن اسلامی ایفای نقش نمود. از این جهت تمدن اسلامی متعلق به نژاد و ملیت خاص نیست و همه گروه های نژادی و قومی در پیدایش و رونق آن سهیم هستند. به این ترتیب امروزه شاهد هستیم مسلمانان در کشورهای مختلف چون مصر و تونس با شعارهایی که بیانگر اسلام خواهی و استقرار حکومت اسلامی، که طبق بیان مقام معظم رهبری از آن به "بیداری اسلامی" تعبیر می شود، سعی دارند با بازگشت به اسلام راستین، فرهنگ و تمدن اسلامی را در جوامع بشری، نوسازی و علمی نمایند. ساموئل هانتینگتون، رییس انجمن علوم سیاسی آمریکا، معتقد است: «مسلمانان به گونه ای چشمگیر به سوی هویت اسلامی می روند و تأکید دارند که اسلام تنها راه حل است. احیای تمدن اسلامی، تلاشی برای یافتن راه حل، نه در ایدئولوژی غربی، بلکه در اسلام مدرن است که فرهنگ غربی را رد می کند و تعهد به اسلام را راهنمای زندگی در جهان مدرن می داند.» (هانتینگتون، 1380: 98 - 99) با توجه به مطالب فوق، لازم است که مسلمانان، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی را مطالعه نمایند و از ناکامی های گذشته عبرت گیرند و در این مسیر با هوشیاری قدم بردارند. اقبال لاهوری نویسنده، شاعر و فیلسوف پاکستانی، از جمله کسانی است که به نوزایی اسلامی عقیده دارد. او می نویسد: «ما اکنون مرحله ای را می گذرانیم که شبیه به مرحله انقلاب پروتستانی گری اروپاست... باید از آن عبرت بگیریم و با احتیاط تمام و آشنایی کامل گام برداریم.» (اقبال لاهوری، بی تا: 175) اینکه مسلمانان با وجود هجمه های فرهنگی و سیاسی چگونه می توانند در مسیر تمدن اسلامی گام بردارند و لزوماً با چه راهکارهایی می توان تمدن اسلامی را از تمدن غربی شناسایی نمود و عوامل و مؤلفه های احیای تمدن اسلامی بر چه مباحثی اطلاق می شود، از جمله مواردی است که مسلمانان معاصر با آن روبه رو هستند و بایستی پاسخی روشن به این سؤالات دریافت دارند.

آیةالله طالقانی یکی از عالمان مبارزی است که در روزگار خویش بر لزوم تربیت اسلامی و بازگشت به اسلام اصیل پای فشرده و احیای تمدن اسلامی را از مهم ترین اهداف خویش قرار داده است. نظر بر این که سخنان ایشان بر قشر جوان زمان خویش تأثیرگذار بوده و ایشان توانسته اند با آثار خویش در این زمینه مفید واقع شوند و همچنین تاکنون در این مورد، هیچ اثر علمی از ایشان نوشته نشده است، در این مقاله سعی شده است با تکیه بر آثار ایشان، عوامل احیای تمدن اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. گفتنی است با توجه به اینکه بسیاری از تحلیل های ایشان در این زمینه به صورت پراکنده، در کتاب مالکیت در اسلام و جلدهای مختلف پرتوی از قرآن وجود دارد؛ لذا از این آثار برای بررسی نظرات ایشان در این نوشتار استفاده شده است.

همان طور که بیان شد، علی رغم توجه ایشان به احیای تمدن اسلامی، تاکنون درباره عوامل احیای تمدن از دیدگاه مرحوم طالقانی کتاب یا حتی مقاله ای نوشته نشده است، ولی به صورت کلی درباره فرهنگ و تمدن اسلامی، کتاب ها و مقالات زیادی نوشته شده است که از مهم ترین آن کتاب ها می توان به موارد زیر اشاره نمود: 1 فرهنگ و تمدن اسلامی نوشته علی اکبر ولایتی، این کتاب به صورت کلی به تعریف فرهنگ و تمدن اسلامی پرداخته و با بیان تاریخچه تمدن اسلامی، در یک فصل مجزا عوامل رشد و انحطاط تمدن را به صورت کلی بیان نموده است. 2 تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی نوشته محمدرضا کاشفی، این کتاب نیز رویه کتاب پیشین را در بررسی مؤلفه های فرهنگ و تمدن اسلامی پیش گرفته و در یک فصل مجزا به عوامل انحطاط و احیای تمدن اسلامی پرداخته است. از مقالاتی هم که در این زمینه نوشته شده است، می توان به مقاله «تمدن اسلامی از دیدگاه امام خمینی » نوشته محمدرضا ضمیری که در شماره 138 مجله معرفت چاپ شده است، اشاره نمود.

بحث و بررسی

مفهوم فرهنگ و تمدن اسلامی و رابطه آن ها

تمدن، مصدری عربی از باب تفعّل (مدن) و اسم مصدر فارسی است و لغت شناسان آن را به صورت های مختلفی معنی نموده اند. علامه دهخدا تمدن را تخلّق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و هجمیه و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت دانسته و همچنین در ادامه، تمدن را به ترتیب به "انتظام شهر نمودن و اجتماع اهل حرفه"، "اقامت کردن در شهر"، "شهرنشینی" و مجازاً "تربیت و ادب" معنی کرده است. (دهخدا، 1373: 4، 61109) این کلمه در فرهنگ های انگلیسی مترادف با کلمات مؤدب، بانزاکت، نجیب، مبادی آداب، قابل احترام و شهرنشین آمده است.[1]

در اصطلاح، معانی متعددی را برای آن بیان نموده اند. ویل دورانت دراین باره می نویسد: «تمدن، نظامی است اجتماعی که موجب تسریع دستاوردهای فرهنگی می شود و به منظور بهره گیری از اندیشه ها، آداب، رسوم و هنر دست به ابداع و خلاقیت می زند. نظامی است سیاسی که اخلاق و قانون، نگهدارنده آن می باشد و نظامی است اقتصادی که با تداوم تولید، پایدار خواهد ماند.» (دورانت، 1379: 1، 256) و در جای دیگر می نویسد: «تمدن مجموعه ساخته ها و اندوخته های معنوی و مادی جامعه ی انسانی است.» (دورانت، 1379: 1، 256) همچنین گفته شده است: «تمدن به معنای محدود آن، یعنی فقط افزایش دادن آنچه که انسان مصرف می کند و تجملات ظاهری که به ضرورت های روزانه زندگی اضافه می شوند. تمدن به معنای گسترده آن، یعنی نه فقط رفاه در زمینه ضرورت های روزانه، بلکه همچنین پالایش معرفت و پرورش فضیلت به نحوی که زندگی بشری را به مرتبه ای بالاتر بکشد.» (فوکوتسا، 1379: 2، 119) با توجه به تعاریف مذکور می توان گفت که تمدن به مجموعه فعالیت ها و ذخایر مادی و معنوی بشر تعلق دارد که هر کدام از این عوامل در جای خویش باعث پیشرفت نفوس و جوامع انسانی می شوند.

فرهنگ نیز در لغت به معنای علم، دانش، ادب، شعر، تربیت اجتماعی، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم، عقل و خرد، تعلیم و تربیت آمده است. (عمید، 1377: 953) این واژه نخستین بار در قرن یازدهم میلادی در اروپا ابداع شد و در دو معنی مراسم دینی و کشت و زرع به کار رفت که در حال حاضر در معنی دوم کاربرد دارد و از قرن شانزدهم میلادی دانشوران و هنرمندان واژه «culture» را برای نخستین بار در بعد معنوی اش به کار گرفته اند؛ به عبارت دیگر بعد از عصر رنسانس، معنای لغوی این واژه که به رشد طبیعی یعنی کشت و زرع گرایش داشت، گسترش یافت و درباره توسعه انسانی نیز به کار رفت.[2] با توجه به تعاریف فوق، فرهنگ نیز در ابعاد مادی و معنوی جامعه تأثیر می گذارد.

بررسی واژه های فرهنگ و تمدن نشان می دهد که این دو کلمه از نظر معنای اصطلاحی می توانند در کنار یکدیگر به کار روند، ولی با این وجود، در این باره نیز نظریات متعددی ذکر شده است. هانتینگتون معتقد است که تمدن، بالاترین گروه بندی فرهنگی و گسترده ترین سطح هویت فرهنگی به شمار می آید. (هانتینگتون،1380: 59) برخی نیز معتقدند تمدن، نمود فرهنگ به منزله روح تمدن است؛ به عبارت دیگر فرهنگ، تمدن زا و تمدن، فرهنگ افزاست و تأثیر فرهنگ بر تمدن، اثر زایشی است؛ یعنی از فرهنگ، تمدن زاده می شود و در پرتو آن رشد می کند و تأثیر تمدن بر فرهنگ، اثر افزایشی است و تمدن، در توسعه و نفوذ فرهنگ در جامعه، مؤثر است. تمدن می تواند با اندوخته های مادی و معنوی خود، انسان ها را به جوهره فرهنگ، رهنمون شود و در معرفی نقاط مثبت اجزای تشکیل دهنده فرهنگ و گسترش آن به جوامع دیگر و نفوذ آن در اندیشه ها نقش ایفا نماید. (کاشفی، 1389: 43) پس میان فرهنگ و تمدن ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و تمدن بدون فرهنگ تحقق نمی یابد؛ زیرا زیربنای همه تمدن ها، ساختارهای فرهنگی است و فرهنگ، زمینه لازم برای رشد تمدن به شمار می رود.

عوامل سازنده تمدن

غیر از فرهنگ، عوامل دیگری نیز در اعتلای تمدن نقش دارند. ویل دورانت چهار عنصر را سازنده تمدن می داند که عبارت اند از: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و بسط هنر. (دورانت، 1379: 1، 3 - 7) از نظر ویل دورانت، ظهور تمدن هنگامی امکان پذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ زیرا فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و ابداع و اختراع به کار می افتد و انسان خود را تسلیم غریزه ای می کند که او را به شکل طبیعی، به راه کسب علم، معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق می دهد. (دورانت، 1379: 1، 3 - 7) اولیویا و لاهوس، مؤلفه های تمدن را چنین شرح می دهند:

الف) همه تمدن ها دارای مقررات و قوانینی هستند که معمولاً به صورت مجموعه ای مکتوب اند.

ب) همه تمدن ها دارای نوعی دولت هستند، دولتی با زمامداری پادشاهان یا روحانیان و در نهایت، نمایندگان منتخب مردم.

ج) همه تمدن ها خط و الفبایی برای ثبت و ضبط وقایع و امور دارند.

د) در همه تمدن ها، اشکال و انواعی از هنر و فعالیت های هنری پیدا می شود.

ه) همه تمدن ها زبانی برای انتقال و آموزش دستاوردهای خود به نسل بعد دارند.

و) همه تمدن ها علوم را تکامل می بخشند، خواه به خاطر قواعد علمی و خواه برای خدمت به اهداف دینی. (روح الامینی 1379: 52)

با توجه به مطالب فوق به نظر می رسد عوامل سازنده تمدن ریشه در عواملی چون دین به عنوان منبع معرفتی جوامع انسانی، داشتن نیروی انسانی متعهد با ویژگی هایی چون داشتن وحدت و پای بندی به اخلاق حسنه داشتن و عوامل محیطی مناسب با رفاه اقتصادی و نظام مدیریتی نسبتاً جامع دارد که تقویت هر کدام از این عوامل در احیا و تقویت تمدن ها می تواند نقش بارزی را ایفا نماید.

تمدن اسلامی از دیدگاه آیة الله طالقانی

آیةالله طالقانی از مهم ترین شخصیت های ایرانی و مصلحان اجتماعی است که با زبان تفسیر قرآن، مردم را به مبارزه علیه ظلم و بی عدالتی دعوت کرد و حدود چهل سال برای احیای فرهنگ قرآنی - اسلامی تلاش نمود و از جمله کسانی است که با شعار "بازگشت به قرآن" توانست مفاهیم اسلامی و قرآنی را با بیان شیوا و رسا به مخاطبان خویش انتقال دهد. هرچند به صورت مستقل درباره عوامل احیای تمدن اسلامی کتاب یا نوشته ای از ایشان منتشر نشده است، ولی بررسی آثار ایشان نشان می دهد که مباحث گران بهایی در این زمینه مطرح نموده اند که مطالعه آن ها می تواند راهنمایی برای پویندگان فرهنگ و تمدن اسلامی قرار گیرد. در این تحقیق سعی شده است مباحث ایشان در زمینه تمدن اسلامی، در سه محور خلاصه شود که به قرار زیر است:

الف) رسالت جهانی اسلام

آیة الله طالقانی، رسالت اسلام را شکوفایی عقل بشری و تبیین درست روابط انسانی می داند. (طالقانی، 1344: 128؛ همو: 1345: 3، 464) او می نویسد: «رسالت اسلام و هدایت قرآن برای برانگیختن عقول و فطرت و مبین روابط انسان و جهان و حقایق مطلق است تا به عظمت آفریننده و آفرینش چشم بگشایند و درهای بسته و کلیدها و راه گشودن آن ها را بشناسند و پله به پله و قدم به قدم به نهانخانه اسرار علمی وارد شوند؛ چنان که متفکران اسلام این راه را با شتاب پیمودند و درهایی را گشودند.» (طالقانی، 1345: 2، 78) از سوی دیگر او معتقد است که اسلام تنها دینی است که می تواند همه جوامع انسانی را رهبری نماید: «چون مسیر حرکت بشری و تحولات اجتماعی، گسترش روابط و تفاهم ملل و اقوام است، اسلام با پدید آمدن امتی که رسالت جهانی دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر را دارد، موجب سرعت و جهش در این جهت گردد... همین رسالت بارز جهانی و اصول متحول و نافی امتیازات نژادی و بهره کشی بدنی انسان از انسان بود که امت اسلام جوامع مختلف را رهبری کرد و به هم پیوست و تفاهم و تحرک بخشید. (طالقانی، 1345: 3، 292)

ب) نقد تمدن غربی

آیة الله طالقانی معتقد است که تمدن غربی به خاطر توجه ننمودن به ارزش های انسانی نمی تواند اجتماع بشری را به صراط مستقیم راهنمایی نماید: «این هم تمدن صنعتی مادی است که دید علمی اش تا اعماق اشیاء و فضا پیشرفته، ولی از ارزش ها و مواهب انسانی چشم پوشیده و به خوی ها و عادات جاهلیت برگشته و چشم به ثروت محرومان و تأمین انگیزه های حیوانی دوخته و برای سلامت و امنیت و رشد و آزادی انسان ها، چنان که باید، نمی اندیشد و اگر هم بیاندیشد، راه و طریق مستقیمی نمی یابد.» (طالقانی، 1345: 2، 126 و 78) از نظر ایشان اساس و ریشه تمدن غربی، توجه افراطی به ثروت و مادیات است که نتیجه آن اضطراب مردم و از بین رفتن آرامش روانی است و نمود آن در جامعه، افزایش رهبانیت و تفریط در جامعه بشری است. (طالقانی، 1345: 1، 43)

ج) بازشناسی عوامل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان

مرحوم طالقانی عامل اصلی سقوط انسان و اجتماع را «تبعیت از شهوت ها» معرفی نموده اند. (طالقانی، 1345: 1، 134) که از پیامدهای آن تشکیل نظام استبدادی، تن پروری، خوش گذرانی و روی آوردن به نظام طبقاتی است: «(اگر) مردم متدین اصول آئین (اسلام) را نفهمند و یا منحرف گردانند و در اثر آن، طبقات ممتاز و فواصل اجتماعی و پیش آید و نیروها ناتوان و پراکنده شوند و ناامیدی و سستی پیش آید، قوای دشمن خارجی برتری یابد.» (طالقانی، 1345: 1، 193) او می نویسد: «مردمی که گرفتار اوهام و غرور و بالیدن به نیاکان خود و زبونِ تن پروری و علاقه های زندگی و قدرت ها شدند، هر چه هم خطر سقوط را از نزدیک احساس کنند و خود را آماده دفاع بنمایانند، همین که فرمان جنگ داده شد و درگیری جدی پیش آمد، جز اندکی از آن ها پایدار نمی مانند». (طالقانی، 1345: 1، 193) یکی دیگر از عوامل عقب ماندگی مسلمانان «تقلیدهای بی اساس و پایه» است که راه پیشرفت مسلمانان را مسدود می نماید. آیة الله طالقانی دراین باره می نویسد: «این گونه گرفتاری های عامه به آرزوها و امیدها و افتخار به گذشتگان و آثار برازنده آنان از آثار انحطاط و زبونی و ضعف قوای جسمی ملت هاست که این گونه «امنیه ها» را یگانه وسیله سعادت دنیا و آخرت خود می پندارند و به همان دلخوش و از قوانین عمومی زندگی غافل می گردند تا آنجا که مسلمانان این آیات و تاریخ گذشتگان را می شنوند و از انطباق به خود غافل و تنها چشم به گذشتگان دارند.» (طالقانی، 1345: 1، 207)

احیای تمدن اسلامی

احیا از کلمه "حی" در لغت به معنای زنده کردن، زنده ساختن، آباد کردن زمین، شب زنده داری کردن، زندگی و... آمده است. (عمید، 1377: 125؛ معین، 1360: 1، 162) و منظور از احیای تمدن اسلامی، سخن از مباحثی است که موجب حیات و ماندگاری تمدن اسلامی می شود. در حقیقت، حیات واقعی زمانی است که در آن مرگ و توقف وجود نداشته باشد و همواره و از هر جهت سازنده و چهره گشا و تحول دهنده و پیش رونده و رو به تکامل باشد. (طالقانی، 1345: 2، 225) احیای تمدن اسلامی امری تقدیری و تابع از مشیت الهی نیست که با انسان ها محقق نگردد، بلکه سنت های الهی تابع نفوس بشری است و به تعبیر قرآن مجید، خداوند قومی را تغییر نمی دهد؛ جز آنکه خود به تغییر خویش اقدام نمایند و از بزرگ ترین موهبت الهی، یعنی خرد و تعقل بهره گیرند.

﴿إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾ (رعد/11)

بررسی و بازخوانی آثار مرحوم طالقانی نشان می دهد که ایشان در لابه لای تفسیر خویش، به عواملی که باعث حیات و تکامل تمدن بشری و داشتن حکومت جهانی می انجامد، اشاره نموده اند که می توان مجموع بیانات ایشان را در سه مقوله فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تقسیم بندی نمود. (طالقانی، 1345: 2، 211)

1- عوامل فرهنگی

از نظر مرحوم طالقانی عوامل زیر می توانند از بعد فرهنگی در احیای تمدن اسلامی نقش ایفا نمایند:

الف) ایمان به خدا و قرار گرفتن در ولایت الهی

مرحوم طالقانی نیروی محرکه حیات بشری را در ایمان، انس انسان به خداوند (طالقانی، 1345: 2، 224) و قرار گرفتن در ولایت الهی می دانند. (طالقانی، 1345: 2، 201) ایشان معتقدند که اسلام پیش از ارائه نقشه خود و پی ریزی آن، زمینه فکری را مورد نظر قرار داده و با تزکیه فکر از شرک؛ و تزکیه نفس از رذایل، نفوس بشر را با ایمان و تقوا می آراید. (طالقانی، 1344: 129) انسان رشدیافته باید خود را متعهد و مسئول بشناسد و از انزوا بیرون آید و جنگ را در راه ولایت خدا و در برابر طاغوت را که سرنوشت انسان ها را به انحصار خود گرفته اند، در پیش گیرند و این را بدانند که اگر جنگ در راه خدا نباشد، در راه طاغوت است یعنی در راه بندگی و اسارت. (طالقانی، 1344: 211) مرحوم طالقانی اعتصام به حبل الله را یگانه دستاویزی می داند که انسان را از سقوط در جاهلیت و ارتجاع بازمی دارد و انسان را به وحدت رویه و تعقل و تعالی و تحرک دعوت می نماید (طالقانی، 1345: 3، 256) از سوی دیگر ایمان باعث افزایش مسئولیت پذیری به جامعه می شود و پایه های بقاء و اجتماع بشری محکم تر می شوند (رک: طالقانی، 1344: 139)

ب) عدالت خواهی و جلوگیری از ایجاد فاصله میان طبقات اجتماعی

از نظر مرحوم طالقانی واژه قسط و مشتقات آن در قرآن در موارد تأدیه حقوق افراد و اجتماع و اموال و پاداش ها و کیل و وزن آمده و قرآن اقامه قسط را اولین منظور و هدف اجتماعی رسالت همه رسل بیان نموده است.

﴿لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط﴾ (حدید/25)

ایشان در تبیین «قسط» می نویسند: «قسط، رساندن و رسیدن همه مردم به آنچه در زندگی و اجتماع سهیم هستند، به فراخور استعدادها و مواهب طبیعی و روحی و اکتسابی تا جلوی استعدادها باز شود و موانع در میان نباشد و هر که خود را دریابد و فرد و گروهی بیش از استعداد باز شود و موانع در میان نباشد و هر که خود را دریابد و فرد و گروهی بیش از استعداد و عمل، از بهره های خلقت و فرآورده ها نبرند و از دیگران بهره گیری نکنند و هر کس به مقیاس استعداد و ذوق های ذاتی و اکتسابی در جای خود قرار گیرد و از حقی که دارد، بهره مند شود. این اساس مجتمع سالم و طبیعی است و هماهنگی با نظام جهان و زندگی که با اختیار و عقل و بیش و مکتبی شدن باید صورت گیرد». (طالقانی، 1345: 3، 53)

با توجه به مطلب فوق، نباید طبقه سودجوی جامعه اسلامی با خوردن اموال عمومی به باطل و به ناحق، ریشه بگیرد و در نظام اجتماعی اسلام طبقه ای به عنوان قشر حاکم، آن هم وابسته و همدست باطل خوران و سودپرستان، وجود ندارد؛ چون در این صورت ریشه و فروع طبقه حاکم محکم تر و وسیع تر می شود. (طالقانی، 1345: 2، 76) از نظر ایشان اقتصاد اسلام مبتنی بر اصول حق و عدالت است، نه متکی بر گروه و طبقه ای خاص، و پیدایش طبقات اجتماعی نتیجه انحراف افراد و اجتماع از اصول حق و عدالت و ریشه گرفتن اندیشه تجاوز و استثمار و استعار است. (طالقانی، 1344: 261) مرحوم طالقانی آثار بی عدالتی در جامعه را، از میان برداشتن حقوق و حدود افراد، بستن راه های رشد و کمال و باز نمودن راه های تباهی و رشد استعدادها، برتری یافتن فرومایگان و برکناری فرزانگان و ایجاد گروه ها و طبقات معرفی نموده اند که همه آن ها مراتب و مظاهری از فساد است که به از میان رفتن و تباهی محصول کشت و کار و نسل و استعدادها خلاصه می شود. (طالقانی، 1345: 2، 98) پاک داشتن اجتماع از اختلاف طبقاتی و بهره کشی از یکدیگر و بستن راه نفوذ دشمنان به داخل مسلمانان و پاک کردن نفوس از خصلت های مادی و جوانب آن، پایه و مایه و علت العلل پیروزی های اجتماعی و نظامی است. (طالقانی، 1345: 3، 329)

ج) لزوم مشورت در کارها

اصل شورا و مشورت در اسلام، برای همیشه یکی از پایه های اجتماعی اسلام است. حضرت علی (علیه السلام) در این زمینه می فرمایند:

من استبد برأیه هلک و من شار الرجال، شارکهم فی عقولهم. (شریف رضی، 1377: حکمت 161)؛ هر کس استبداد رأی داشته باشد، هلاک و نابود می شود و هرکس با مردان به تبادل نظر بنشیند، در عقل هایشان شریک شده است.

مشورت موجب می شود که اندیشه ها و استعدادها رشد یابند و هر صاحب رأیی خود را در سرنوشت، شریک بداند و مسلمانان برای آینده و همیشه تربیت شوند و بتوانند در هر زمان و هر جا بعد از غروب نبوت، خود را رهبری کنند. اگر در این راه و برای تحکیم شورا هرچه زیان دهند، ارزش دارد تا با هر شکستی آراء محکم تر و قدم ها ثابت تر شود، شکست ها می گذرد، امت اسلامی باید به عالی ترین صورت اجتماعی باقی بماند. (طالقانی، 1345: 3، 395) از نظر مرحوم طالقانی مشورت موجب می شود که مسلمانان از بند تقلید و ترس فکری بیرون روند و صاحب شجاعت نظر و فکر و ابتکار و شخصیت روحی شوند و هر کس در حد استعداد ذاتی خویش، دارای جاذبه و تحرک و تحریک اجتماع مسلمانان شود. (طالقانی، 1345: 3، 397)

د) اشاعه فرهنگ صبر و امید در جامعه

داشتن امید و صبر در برابر مشکلات، یکی از عواملی است که همه پیامبران و مصلحین اجتماعی همواره به آن تأکید می ورزند.

آیة الله طالقانی معتقد است که اسلام با بیان ایمان و عقیده به آخرت و معاد (زندگی برتر و برگشت به حیات باقی و انسانی) می کوشد تا چشم انداز بشر را باز کند و او را برای زندگی برتر و وسیع تر آماده گرداند. (طالقانی، 1345: 3، 66)

به نظر مرحوم طالقانی، زندگی امامان معصوم (علیهم السلام) و شیعیان واقعی آن ها می تواند در این زمینه الگوی جوامع اسلامی شود، ایشان در این زمینه می نویسند: «به وابستگان به اسلام اصیل و روح اسلام «طائفه امامیه» بنگریم: همان ها که به امامت، ولایت، عدالت، انتظار و قیام عقیده دارند و پیوسته به جویبار وحی و سرچشمه نبوت متصل و در کنار کوثرند. همه آموزش هایی هستند در جهت آگاهی، امیدبخشی، مبشّر، محرک و انگیزنده و پیشرو و پیشبر ناسازگار با هر متکبر جبار؛ امت اسلام به خاطر داشتن مشعل توحید و شریعت فطری و عقلی و شناخت مرزهای معروف و منکر و مسئولیت امر و نهی دارای ترکیبی زنده و رشدیابنده و ریشه دار است و با این اوصاف و شرایط است که هیچ قدرت مقاومی نمی تواند بر شما صدمه و ضرری رساند و از رشد و حرکت باز دارد. به علاوه اینکه امت مسلمان، امتی است که در مسیر تکامل اجتماعی و تاریخی حرکت می کند و با این شرایط هیچ قدرتی نمی تواند بر آن ضرر برساند. » (طالقانی، 1345: 3، 285)

ه) گسترش تربیت اسلامی در بین مردم

آیة الله طالقانی معتقد است مبدأ هرگونه حرکت فکری و اجتماعی و تکاملی، تغییر و تحول انسان است و انسان ها را باید به وسیله تعلیم و تربیت نافذ و عمیق برانگیخت و تقویت و تحکیم نمود تا انسان مانند صخره محکمی قوای شهوانی خویش را تعدیل نماید. (طالقانی، 1345: 3، 294) از سوی دیگر معتقدند که منشأ اجتماع و حرکت تاریخ انسان است و باید انسانیت نسبت به قوای اجتماعی حاکم باشد تا حرکت اجتماعی و چرخه تمدن بشری رشد یابد و گرنه اگر انسانیت مقهور و محکوم شد، در این صورت آثار تمدن و تمدن در تاریکی نیستی فرو می رود (طالقانی، 1345: 3، 116 120) و با وجود افراد بصیر و مصلح، ریشه و عوامل انحراف های اجتماعی قطع می گردد. (طالقانی، 1345: 1، 198) ایشان برای تربیت افراد و اجتماع، اصول زیر را پیشنهاد می نمایند:

1- شناخت استعدادهای عقلی و خلقی اشخاص؛

2- تزریق قدرت حکم و تشخیص درست از نادرست و نگهداری از لغزش ها و خطاها و اوهام، تا فرد از این آسیب ها مصون ماند و به حقایق علمی آشنا شود.

3- از جهت تربیت ذوق و اخلاق باید افراد مستعد را با نیکی و زیبایی و خیر آشنا کرد و از زشتی و بدی و عواقب آن باز داشت تا اراده و تفکر و اعمال و دقت او نیرومند گردد.

4- باید به اصلاح خانه و مدرسه و اجتماع همت گماشت تا ظرف رشد و تربیت فراهم شود. (طالقانی، 1345: 3، 413)

2- عوامل سیاسی

مرحوم طالقانی برای داشتن حکومت جهانی و احیای تمدن اسلامی، عوامل سیاسی و حکومتی را در این زمینه دخیل می داند که در زیر به برخی از این موارد اشاره شده است:

الف) بیداری و هشیاری مسلمانان

رشد و تکامل تمدن اسلامی به بیداری و خودآگاهی امت مسلمان نیاز دارد. مرحوم طالقانی ادوار فکری و اجتماعی انسان را بر اساس آیات قرآن به پنج دوره تقسیم بندی نموده اند که این ادوار با تکامل نبوت تکمیل می شوند که به صورت خلاصه به صورت زیر تقسیم بندی می شوند:

1- دوره انسان فطری که در آن، انسان ها در اندیشه و صورت اجتماعی یک گونه بودند.

2- مرحله بلوغ و ظهور نیروی تخیل و عقل اکتسابی که در اندیشه و بینش جهانی و حدود و حقوق و مرزهای طبقاتی و جغرافیایی اختلاف پدید آمد.

3- مرحله بعثت انبیاء و انذار و تبشیر عقول و اجتماع؛

4- اختلاف در دین توسط دینداران و دین سازان حرفه ای؛

5- خداوند کسانی را که بینش برتری دارند و تجربه مذاهب و مرام ها آماده شان ساخته است، هدایت می نماید تا حق را از میان انحراف ها و اختلاف ها دریابند و طلیعه رشد و توحید دیگران شوند. (طالقانی، 1345: 2، 112)

از نظر ایشان مسلمانان در اثر هدایت و دریافت اصول ثابت هستی و با کنار گذاشتن انگیزه های غرورآمیز و پست دنیوی می توانند به صراط مستقیم نایل آیند. (طالقانی، 1345: 2، 114و115) برای این منظور اولین عامل برای بیداری مسلمانان، تبعیت از حق است. اگر حق کتمان یا تحریف شود، حقوق خلق که مورد عنایت خاص پروردگار است، دگرگون می شود و راه تکامل بسته می گردد و این اصل و ریشه هر دگرگونی و گناه و عذاب می باشد. (طالقانی، 1345: 3، 299) آن چه حق و خیر و کمال بخش است، بر دل ها می نشیند و اندیشه ها را بارور می کند و اجتماع را در جهت کمال پیش می برد و بقاء می یابد و آن چه در متن دنیا و پستی ها و فرومایگی های فردی و طبقه ای گمراهی است، دل ها و استعدادها و فرآورده های انسانی را می سوزاند و هستی را پوک و خاکستر می کند. (طالقانی، 1345: 3، 299)

ب) شناخت اسلام حقیقی

عامل دوم، شناختن اسلام حقیقی و توانایی آن است. ایشان در این زمینه می نویسد: «اسلام به مفهوم اصلی و حقیقی تسلیم به اراده تجلی یافته خدا در اصول آفرینش جهان و انسان و اجتماع است که ثابت و متحرک و متکامل می باشد و آیین همه پیغمبران به حق بوده است. همان اسلامی که از هر گونه جمود و توقف و ارتجاع می گذرد و تفوق می یابد و می نمایاند که هر چه جمود و بستگی در فکر و کمال آورد، ضد اسلام است.» (طالقانی، 1345: 3، 160) از نظر ایشان اسلام با داشتن قوانین جهانی و اصول متحول و نافی امتیازات نژادی و بهره کشی و بندگی انسان از انسان می تواند همه جوامع انسانی را رهبری نماید و در میان آن ها تفاهم و تحرک ایجاد نماید. (طالقانی، 1345: 3، 292)

ج) امر به معروف و نهی از منکر

عامل سوم در بیداری و هوشیاری امت مسلمان، امر به معروف و نهی از منکر در اقشار جامعه اسلامی است. از نظر مرحوم طالقانی صاحبان امر به معروف و نهی از منکر باید قبل از هر چیز به حبل الهی معتصم باشند و با شناخت اصول توحیدی و اعتقادی و جهان شناسی، راه صلاح را از فساد برای مردم باز شناسانند. (طالقانی، 1345: 3، 259) این گروه منتخب باید انقلاب توحیدی اسلام را زنده نگه دارند و پیوسته رشد و گسترش دهند و علاوه بر دعوت و رهبری، دارای چنان قدرت امر و نهی باشند که از مردم حمایت شود و بدان نیرو بخشند و به پیکر زنده اجتماع، سلامت و حیات و حرکت بخشند؛ مانند قلبی که منظم می تپد و خون را در رگ ها به جریان می اندازد. (طالقانی، 1345: 3، 260، 279، 284و261)

د) وحدت

عامل چهارم، داشتن وحدت و یکپارچگی بین مسلمانان است. به نظر مرحوم طالقانی، یکی از اسرار تعیین قبله، توحید فکری و عملی و تفاهم مسلمانان در خطوط اصلی اسلام است تا مسلمانان پیوسته هشیار باشند و استعدادهای خود را شکوفا سازند. (طالقانی، 1345: 2، 15) از نظر ایشان، بی عدالتی و ناهماهنگی، نتیجه تجزیه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و بیگانگان می کوشند که فرهنگ و اقتصاد و نظام سیاسی اسلامی را منحرف کنند و آن ها را طبق نظر خویش در بیاورند. (طالقانی، 1345: 3، 300و301)

ه) تبعیت از رهبری

از نظر مرحوم طالقانی در اجتماع اسلامی وجود رهبر ضروری و لازم است. رهبر باید از هواها و شهوات و دواعی نفسانی دور باشد و با بصیرت نافذش خیر و حق را باید شناسایی نماید و با تمام وجود باید در راه رضای الهی و رفع موانع آن، قدم بردارد. (طالقانی، 1345: 2، 101) در مقابل، مردم نیز باید ولایت رهبری را بپذیرند و خود را آماده فرمانبرداری از او نمایند. چون بدون رهبری شایسته، اجتماع انسانی به سوی اشباع هر چه بیشتر غرایز نفسانی و ستیزه جویی و سقوط قدم بر می دارند که با حکمت آفرینش جهان سازگار نیست. (طالقانی، 1345: 2، 100) ایشان در جای دیگری درباره رهبر شایسته می نویسند: «رهبر شایسته ای که خدا می خواهد و او را بر می گزیند کسی است که حائز این دو صفت باشد: ﴿و زاده بسطة فی العلم و الجسم﴾ تا با عملش، استعدادها و روحیات مردم را و اوضاع اجتماع و واقعیات و نیازها را بشناسد و قوای مردم را جمع و متمرکز نماید و علل حوادث و پیروزی ها و شکست ها را دریابد و نظر صائب و رای قاطع داشته باشد. بسطة در علم همین را می رساند نه مسایل نظری و فلسفی را و نیز دارای نیروی جسمی باشد. رهبر اجتماع با همان بسط علمی که دارد باید شعار محسوس و ملموسی برگزیند که شعور دینی و ملی خلق را بیدار و فعال گرداند و آن ها را از تفرقه و سستی برهاند.... برای تعلیم فنون جنگی و تربیت روحی باید سربازان خود را از میان توده مردم جدا کند. آنگاه توان و اراده سپاهیان را بیازماید تا درجات و دسته جات مشخص شوند.» (طالقانی، 1345: 2، 193؛ 3، 280و281)

و) مبارزه با استعمار

از نظر مرحوم طالقانی استعمار با نقشه های برتری جویانه خویش می کوشد انگیزه های نژادی ارتجاعی را ترویج دهد و سبب فتنه در بین مسلمانان و غیرمسلمانان شود که از جمله اقدامات آن ها در این زمینه همکاری با صهیونیسم و تشکیل اسرائیل بوده است. (طالقانی، 1345: 3، 245) ایشان معتقدند کسانی که هدف هادی خودخواهانه و استعمارگرانه و سلطه جویانه دارند، نمی توانند در پرتو هدایت الهی پیش روند و از این جهت نمی توانند برای همیشه دوام و بقا داشته باشند. (طالقانی، 1345: 3، 347) و مسلمانان باید با گسترش دادن اسلام در بین اجتماع جهانی، حکومت الهی را بین مردم مستقر نمایند و نباید از تأخیر پیشرفت مأیوس شوند و در برابر دشمنان کوتاه بیایند. (طالقانی، 1345: 2، 20)

ز) مبارزه با صهیونیسم

مرحوم طالقانی تشکیل اندیشه صهیونیسم را نقشه های استعمار آمریکا و انگلیس بیان نموده اند که برای به منظور حفظ منافعشان اقدام به تشکیل اسرائیل نموده اند. (طالقانی، 1345: 3، 331) ایشان درباره انگیزه تشکیل اسرائیل چنین می نویسند: «وعده برگشت به سرزمین موعود و تشکیل حکومت جهانی اسرائیل و باز پس گرفتن دنیا که خدایشان به آنان بخشیده بود. این آرزوها و چشم اندازهای پیش از دو هزارساله اسرائیل و پس از رانده شدن از سرزمین قدس و پراکندگی و سپس و تحلیل آن ها در ملت ها که می رفت از خاطره ما محو شود، دوباره در پی فشارها و تبعیضات برخی از کشورهای غربی چون آلمان و نفوذ اقتصادی و سیاسی آنان در کشور نوپای آمریکا و پیدایش اندیشه صهیونیسم در مغز نویسندگانی چون "تئودر مرتصل" تحرک یافت و بسیاری از یهودیان را بسیج کرد و هسته رویایی دولت اسرائیل را در سرزمین مغضوب فلسطین کاشتند. (طالقانی، 1345: 3، 288) مرحوم طالقانی به مسلمانان هشدار می دهد که فقط با وحدت عقیده و عمل و با بازگشت به اسلام راستین و امر به معروف و نهی از منکر می توانند در برابر صهیونیسم پیروز شوند و در غیر این صورت اسرائیل مانند برج مراقبت و پایگاه استعمار در منطقه عمل خواهد نمود. (طالقانی، 1345: 3، 289)

3- عوامل اقتصادی

مرحوم طالقانی معتقد است که فرهنگ و تمدن اسلامی برای دوام و پیشرفت خویش نیاز به اصولی دارد که علائق و وابستگی های مالی آن از هر جهت قطع گردد و به استقلال اقتصادی نائل شود. (طالقانی، 1345: 3، 331) از نظر ایشان رابطه اقتصادی افراد با یکدیگر و با اجتماع مانند رابطه اجزاء و اعضاء بدن با یکدیگر و با مجموع بدن زنده است و باید به حفظ و بقا اجتماع منتهی شود. (طالقانی، 1344: 270) ایشان برای بهبود امور اقتصادی مسلمانان به چند عامل اشاره می نمایند که از این قرار است:

1- اعتقاد به مالکیت مطلق الهی

آیة الله طالقانی معتقدند انسان با اعتقاد به «مالکیت الهی» می تواند خودبینی و خودپرستی را کنار گذارد و به کمال و رشد نایل آید. (طالقانی، 1344: 122) با اعتقاد به مالکیت الهی، انسان دائماً متوجه این حقیقت است که جهان در تصرف قدرت لایزال الهی است و او در این رابطه جانشین خداوند است ﴿و سخر لکم الارض ما فی الارض﴾ (حج/64) و اوست که این حق را در حد خلافت (جانشین از خود) به انسان تحویل نموده است. (طالقانی، 1344: 145) و در واقع مال، مال الله و انسان خلیفة الله و بنده اوست و تصرفات انسان باید در حد خیر و مصلحت عموم باشد. (طالقانی، 1344: 145) با توجه به این اصل، در چرخه اقتصاد جامعه اسلامی جلوی تمرکز ثروت و استثمار گرفته می شود و انسان داشته های خویش را محدود، مقید، عاریتی و تفویضی می داند و در برابر آن ها احساس مسئولیت می نماید و همچنین تصرف در مال برای انسان نمی تواند وسیله ای برای رسیدن به مقاصد و هدف های انسانی و جایگاه های اخروی باشد. (طالقانی، 1344: 146)

2- پرهیز از رباخواری

ربا به آن دسته از معاملات گفته می شود که سرمایه، خودبه خود و بدون عمل مفید افزایش یابد؛ از این جهت در قوانین دینی و شرایع الهی تحریم شده است. (رک: کتاب مقدس، 1380: سفر خروج، باب 22، بند 25؛ انجیل لوقا، باب 6، بند 26) در اسلام رباخواری در سه مرحله حرام شده است:

مرحله اول: نکوهش روش و اعمال یهودیان رباخوار و تذکر به مسلمانان؛ (نساء /16)

مرحله دوم: نهی مؤمنین از رباخواری؛ (آل عمران/130131)

مرحله سوم: صدور حکم قطعی بر تحریم اقسام ربا و الغای سرمایه های ربوی (بقره /275 و 276)

آیة الله طالقانی معتقدند رباخواری ریشه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سرمایه داری ناموزون در جامعه است. (طالقانی، 1344: 173و172) و چنین اجتماعی نمی تواند قیام و حرکت اقتصادی، فکری و اخلاقی سالم و ثابت و پیشرو داشته باشد؛ چون اختلال در تولید و توزیع و گرایش سالم ثروت آن قیام اجتماعی را مختل می گرداند. (طالقانی،

1345: 2، 253) مرحوم طالقانی به زیان های ناشی از ربا اشاره می نمایند و می نویسند:

1- ربا برخلاف اصل مبادله است که هر فردی فرآورده خود را به صورت پول یا کالا بر حسب احتیاج با فرآورده دیگران تبدیل می نماید.

2- رباخوار، با قدرت پول و سرمایه، هر چه بیشتر سرمایه های عمومی را به سوی خود می کشاند و به دست می گیرد و به مقیاس تمرکز سرمایه به دست رباخوار، طبقات دیگر، قدرت زندگی و تولید و سرمایه های معنوی را از دست می دهند.

3- با شیوع ربا سرچشمه های تولید طبیعی خشک و بائر می ماند و قیام اقتصادی که پایه قیام اجتماع و فکر است، فلج می گردد.

4- ربا منشأ اختلاف و دشمنی و جنگ های طبقاتی است که جوامع را منهدم می سازد. قوای روحی و فکری رباخوار در اثر بی نیازی از عمل و تدبیر دیگران در اثر احتیاج از نمو و رشد باز می ماند. با این آثار است که در اجتماع رباخوار، استقلال روحی و اقتصادی و تضامن و تفاهم از میان می رود و نمی تواند مستقل و مستقیم به پای خود بایستد. (طالقانی، 1344: 180)

3- گسترش احسان و نیکوکاری در جامعه

مرحوم طالقانی معتقدند که با وجود احسان و نیکوکاری در میان مردم، جامعه مدرسه تعلیم عمومی درک خیر و صلاح می شود و عمل به قوانین اسلام در بین اقشار مردم افزایش می یابد. (طالقانی، 1345: 1، 215) ایشان می نویسند: «اگر اجتماع و تمدن تنها بر پایه نیازمندی ها و اقتصاد باشد، خود را نفی می کند؛ چون توسعه اقتصاد منشأ و ظهور طبقات به صورت های گوناگون و جدایی آن ها می شود و با شکاف طبقات جبهه های جنگ سرد و گرم را هر چه بیشتر حاد می نماید و در نتیجه آن، پیکر تمدن و اجتماع فرو می ریزد. برای بقاء تمدن و تأیید تکامل باید چنین تحولی در مسیر تاریخ پیش آید تا عبادت و توجه به غیر حق، به حق برگردد و جلب نفع و تأمین لذات فردی و طبقاتی به تعاون و احسان و اقامه حقوق تبدیل یابد. با این تحول معنوی و اجتماعی، تمدن و اجتماع محکم و پا بر جا و رو به رشد خواهد رفت. (طالقانی، 1344: 217و216) مرحوم طالقانی تأثیر نهایی انفاق را، گسستن و کنده شدن از علاقه ها و وابستگی های خودخواهانه و خودبینانه بیان می دارند که انسان با انجام آن به آزادی و انبساط و تعالی روحی می رسد و باعث محبت خدا و مردم می شود. (طالقانی، 1345: 3، 335و336)

4- پرهیز از ثروت اندوزی

در آیات قرآن به صورت های مختلفی از زراندوزی و جمع کردن مال و ثروت پرهیز شده است: ﴿وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الّذِی جَمَعَ مالاً وَ عدَّدَه * یَحسَبُ اَنَّ مالُه اَخلَدَه * کَلّا لَیُنبَذَنَّ فِی الحُطَمَةِ﴾ (همزه/14) مرحوم طالقانی ریشه اصلی ثروت اندوزی در جامعه را «انحراف اخلاقی انسان ها» بیان نموده اند. ایشان می نویسند: «هدف پنداشتن ثروت در روابط اقتصادی یا وسیله گرفتن آن برای رسیدن به شهوات و آرزوهای پست حیوانی، ناشی از انحراف فکری و کوتاه نظری و واژگونی انسان است. این فکر و نظر انحرافی مؤثرترین عللی است که طبقات و جوامع را به تبع افراد و مانند آن ها به سوی جمع و ذخیره ثروت از هر طریق و به هر راه می کشاند و انسان ها را وسیله ای برای تولید و سودبری و تمرکز اموال می گرداند و هرگونه ظلم و تجاوز را در این راه، روا می دارد و در نتیجه طریق رشد همگانی و تولید و توزیع عادلانه را می بندد.» (طالقانی، 1344: 265و185204) ایشان معتقدند که سرمایه داران مسلمان مانند گذشته باید همیشه منشأ خیرات و خدمات بزرگی باشند و با پرهیز از رباخواری و احتکار، ثروت خویش را در تأسیس امور خیریه و بیمارستان و ساختن راه و... صرف کنند و از بینوایان و ستمدیدگان جامعه، دستگیری نماید. (طالقانی، 1344: 127)

نتیجه گیری

از مباحث گذشته مطالب زیر برداشت می شود:

1- تمدن به مجموعه فعالیت ها و ذخایر مادی و معنوی بشر تعلق دارد که هر کدام از این عوامل در جای خویش باعث پیشرفت نفوس و جوامع انسانی می شود.

2- منظور از احیای تمدن اسلامی، سخن از مباحثی است که موجب حیات و ماندگاری تمدن اسلامی می شود و مرحوم طالقانی با بیان مباحث مربوط به حیات و تکامل بشر و حکومت جهانی اسلام، این موضوع را در آثار خویش بیان نموده اند.

3- از نظر مرحوم طالقانی رسالت اسلام شکوفایی عقل و تبیین درست روابط انسانی در امور عبادی - اقتصادی و اجتماعی است و از این جهت تمدن اسلامی از هر جهت برتر است و قدرت رهبری همه جوامع انسانی را دارد.

4- تمدن غربی به خاطر توجه ننمودن به ارزش های انسانی و توجه بیش از حد به امور مادی و ثروت اندوزی نمی تواند در صراط مستقیم قدم بردارد.

5- مرحوم طالقانی برای احیای تمدن اسلامی عوامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی را دخیل می دانند.

6- عوامل فرهنگی برای احیای تمدن اسلامی عبارت اند از: ایمان به خدا و قرار گرفتن در ولایت الهی، عدالت خواهی و جلوگیری از فاصله طبقاتی، لزوم مشورت و اشاعه فرهنگ صبر و امید در جامعه.

7- عوامل سیاسی احیای تمدن اسلامی عبارت اند از: بیداری و هوشیاری مسلمانان، تبعیت از رهبری، مبارزه با استعمار و مبارزه با صهیونیسم.

8- از عوامل اقتصادی نیز می توان به عواملی چون اعتقاد به مالکیت مطلق الهی، پرهیز از رباخواری، گسترش احسان و نیکوکاری و پرهیز از ثروت اندوزی اشاره نمود.

کتابنامه

1- قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند.

2- کتاب مقدس: عهد عتیق و عهد جدید، 1380: ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران، اساطیر.

3- اقبال لاهوری، محمد. بی تا: احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه: احمد آرام، تهران، رسالت قلم.

4- بختی، کامران، 1371: فرهنگ انگلیسی - فارسی، مترادف و متضاد، تهران، نشر کلمه.

5- پهلوان، چنگیز، 1378: فرهنگ شناسی، تهران، پیام امروز.

6- دورانت، ویل، 1379: تاریخ تمدن؛ مشرق زمین، گاهواره تمدن، تهران، علمی و فرهنگی انقلاب اسلامی، چاپ دهم.

7- دهخدا، علی اکبر، 1373: لغت نامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

8- روح الامینی، محمود، 1379: زمینه فرهنگ شناسی، تهران، عطار، چاپ پنجم.

9- شریف رضی، 1377: نهج البلاغه، ترجمه و شرح: سید علی نقی فیض الاسلام، تهران، چاپخانه احمدی، چاپ سوم.

10- طالقانی، سید محمود، 1344: اسلام و مالکیت، تهران، شرکت سهامی انتشار.

11- --------، 1345: پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار.

12- عمید، حسن، 1377: فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر.

13- فوکوتساوا، یوکیچی، 1379: نظریه تمدن، ترجمه: چنگیز پهلوان، تهران، نشر گیو.

14- کاشفی، محمدرضا، 1389: تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی، قم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی.

15- معین، محمد، 1360: فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر.

16- هانتینگتون، ساموئل، 1380: تمدن ها و بازسازی نظام جهانی، ترجمه: مینو احمد سرتیپ، تهران، کتابسرا.

پی نوشت ها:

[1] در زبان انگلیسی و فرانسوی، اصطلاح تمدن با واژه های «civilization» و«civiliastion» برگردان می شود که تقریبا در تلفظ با هم متفاوتند و هر دو برگرفته از ریشه کلمه انگلیسی «civil» به معنای مدنی و با تربیت اجتماعی می باشند؛ رک: بختی، 1371: 1، 89.

[2] در زبان انگلیسی فرهنگ «culture» از فعل لاتین «colere»، به معنای «پروراندن » گرفته شده است؛ رک: پهلوان، 1378: 1، 34.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان