ماهان شبکه ایرانیان

به بهانه نمایش مترجم در جشنواره جهانی فیلم فجر/ درد را نمی‌توان ترجمه کرد

سال ۱۹۸۹ است. مالین، استاد ادبیات روس در دانشگاه هاوانا مامور می شود تا به عنوان مترجم کودکان آسیب دیده از حادثه اتمی چرنوبیل در بیمارستان مشغول به کار شود؛ حادثه ای در سال ۱۹۸۶ در نیروگاه چرنوبیل در اوکراین رخ داد و باعث پخش موارد رادیو اکتیو در بخش بزرگی از غرب شوروی و اروپا و آسیب قریب به ۵ میلیون نفر شد.

به بهانه نمایش مترجم در جشنواره جهانی فیلم فجر/ درد را نمی‌توان ترجمه کرد

سینماسینما، مینو خانی

سال 1989 است. مالین، استاد ادبیات روس در دانشگاه هاوانا مامور می شود تا به عنوان مترجم کودکان آسیب دیده از حادثه اتمی چرنوبیل در بیمارستان مشغول به کار شود؛ حادثه ای در سال 1986 در نیروگاه چرنوبیل در اوکراین رخ داد و باعث پخش موارد رادیو اکتیو در بخش بزرگی از غرب شوروی و اروپا و آسیب قریب به 5 میلیون نفر شد.

مالین که خود یک پسر 5، 6 ساله دارد در مواجه دردناک با کودکان بیمار و رو به مرگی قرار می گیرد که لحظات سختی را برای او رقم می زند، تا آنجا که ابتدا از شدت غم مجبور به ترک پست خود می شود، اما باز به اجبار (جلوگیری از گزارش مسوولان بیمارستان به مقامات بالا) به پست جدید خود برمی گردد.

دخترکی که شیمی درمانی به او اثر نکرده و مادر که از درد دختر فریاد کمک سر می دهد یا پسرکی که در اتاق ایزوله بستری است و با پرخاشگری، دکتر و مترجم را پس می زند و بچه های دیگری که در اتاق بازی با سرهای بدون مو و چشمان متورم، حکایت دردناکی را به تصویر می کشند، کودکان بی گناهی که چشم اندازشان به آینده تنها دیوارهای اتاق بیمارستان است. اینها نه فقط مالین که در مواجه مستقیم با آنها قرار دارد، بلکه هر بیننده ای را تحت تاثیر قرار می دهد. اما مالین با ایجاد سرگرمی و خواندن کتاب برای بچه ها راهکاری پیدا می کند تا لحظات سخت این زندگی دردناک را بهتر سپری کنند و از آنها می خواهد هر آنچه دوست دارند را نقاشی کنند، راههایی که پسرکِ اتاق ایزوله را نیز منعطف می کند و باعث می شود متن زیبایی راجع به حادثه چرنوبیل برای مالین بنویسد و نقاشی هایی برایش بکشد و … همین ها پذیرش مرگ او را برای مالین و مخاطب سخت تر می کند. در مدت این ماموریت، زندگی خانوادگی مالین تحت تاثیر قرار می گیرد، به همسر و فرزندش بی توجه می شود، سکوت پیش می گیرد و به زور قرص آرام بخش خواب به چشمش می آید.

«مترجم» داستان واقعی زندگی پدر و مادر کارگردانهای فیلم است که زوج خوشبختی بودند و با این ماموریت مالین در بیمارستان فاصله ای بین آنها ایجاد می شود، هر چند دوباره سالها با هم زندگی می کنند، اما بالاخره از هم جدا می شوند. همه ما حادثه چرنوبیل را شنیده و احتمالا از آن متاثر شده ایم و الان بعد از گذشت بیش از سه دهه آن را به فراموشی سپرده ایم. اما آنچه در «مترجم» تصویر می شود، نه تنها آن حادثه تلخ، وحشتناک و غم انگیز را یادآوری می کند، بلکه وسعت و عمق آن را نشان می دهد و بچه ها می شوند نمونه قریب به 5 میلیون نفری که از این حادثه تلخ آسیب دیدند، بیمار شدند و ناخواسته مرگ را در آغوش کشیدند و مالین و خانواده اش نمونه همه کسانی می شوند که مستقیم یا غیر مستقیم در جریان این حادثه قرار گرفتند.

«مترجم»، از هر نظر فیلم خوش ساختی است، اما مهمتر از این، به ما مخاطب امروز بخشی از تاریخ را یادآوری می کند، به دنبال علت وقوع حادثه نیست، بلکه بخش کوچکی از معلول آن را به تصویر می کشد. اما باعث می شود قدرت سینما در آگاهی بخشی به مخاطبان و نسلهای بعد به رخ کشیده شود، هر چند عمق درد چنین فاجعه آنقدر زیاد است که نمی توان آن را ترجمه کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان