ماهان شبکه ایرانیان

راهِ پاچینو، رستگاری ابدی با صورت زخمی

۲۵ آوریل امسال آل پاچینو، ۷۹ ساله شد، اما هنوز شمایل جوانی او بدست فراموشی سپرده نشده است. به راستی آل پاچینو چه ویژگی و کیفیاتی داشته است که سایه‌ی او این چنین بر تاریخ سینما و بازیگری سنگینی می‌کند و بعد از گذشت ۴ دهه از دوران اوج وی، هنوز بسیاری از بازیگران ناچار به تقلید از وی هستند.

برترین ها - بهنام منقولی: آل پاچینو: "در آن دوران می‌گفتند که اگر فقط آنچه را بلد هستی نمایش دهی، مردم فکر می‌کنند بازیگر خوبی نیستی بنابراین سعی کردم آن چیزی باشم که در واقع نبودم... این گونه ضعف‌های آدم تبدیل به نقاط قوتش می‌شود. "

25 آوریل امسال آل پاچینو، 79 ساله شد، اما هنوز شمایل جوانی او بدست فراموشی سپرده نشده است. به راستی آل پاچینو چه ویژگی و کیفیاتی داشته است که سایه‌ی او این چنین بر تاریخ سینما و بازیگری سنگینی می‌کند و بعد از گذشت 4 دهه از دوران اوج وی، هنوز بسیاری از بازیگران ناچار به تقلید از وی هستند. در این یادداشت مسیر موفقیت آل پاچینو را در سه سطح ویژگی‌ها و روحیات شخصی، دوره و زمانه، و فن بازیگری وی بررسی می‌نماییم.

راهِ پاچینو، رستگاری ابدی با «صورت زخمی»

آل پاچینو بازیگر احساسات و عواطف است، خودش می‌گوید اولین چیزی که در زندگی یاد گرفته «شرم و خجالت» بوده است. خانواده باثباتی نداشته و عملا با فقدان پدر رشد کرده است، یک آدم درون گرا و خجالتی بوده است و از همه نظر متوسط و در حاشیه. نکته مهم درباره‌ی وی این است که در محله برانکس جنوبی بزرگ شده است بنابراین در نوجوانی همه جور آدم اصیل نیویورکی را به چشم دیده است و بعد‌ها در بازآفرینی‌های هنری خود از آن بهره برده است. او سال‌ها در کنار مشاغل پست و دون پایه به تمرین بازیگری پرداخت اگرچه فعالیت هایش جدی گرفته نمی‌شد.

پشتکار و اعتقادش به توانمند بودن در بازیگری، شروع از پایه و استمرار آموزش هنری اش باعث شد برخلاف زندگی شغلی اش در آن سالها، همه استعداد تجمیع شده اش را وقتی که بخت به او روی آورد به سرعت نمایان سازد. وقتی که به ناچار و با شک او را برای ایفای نقش مایکل کورلئونه در فیلم پدرخوانده برگزیدند در اوائل کار همه نسبت به او مردد بودند تا اینکه در سکانس مربوط به کشتن سولاتسو و مک کلاسکی بر سر میز در رستوران ایتالیایی همه به نبوغ او پی بردند. بسیاری معتقدند بهترین بازی عمر هنری وی در همان سکانس اتفاق افتاده است.

اوج گیری هنری وی بی شباهت با بسط قدرت مایکل کورلئونه نیست؛ روند تغییر مایکل از یک جوان گوشه گیر و درون گرا به یک فرد خطرناک و تاثیرگذار، روایت زندگی هنری آل پاچینو است. همچنان که مایکل تکامل می‌یابد و نقاب بر می‌افکند و با نیروی درونی خویش تسلط و اقتدارش را گسترش می‌دهد، آل پاچینو نیز نه تنها در آن نقش بلکه در دنیای بازیگری و سینمای بی رمق آن سال‌ها در کمتر از یک دهه خود را چنان بالا کشید که به قطب بازیگری هالیوود تبدیل شد و استاندارد‌های بازیگری را پس از مارلون براندو بار دیگر ارتقاء داد.

واقعیت تاریخی این است که پاچینو نه با مایکل کورلئونه بلکه با ایفای نقش «تونی مونتانا» در «صورت زخمی» تبدیل به «آیکون فرهنگ عامه» و شمایل محبوب آن روز‌های هالیوود شد، جایگاه خود را تثبیت کرد و از هیچ چیز به همه چیز رسید؛ کاراکتری که کاملا در نقطه مقابل مایکل کورلئونه یک فرد احساساتی، تک رو و بی فکر و بدون صبر بود، مهاجری خارجی و بی چیز در جست و جوی جایگاه خویش در جامعه چند پاره‌ی آن روز‌های آمریکا و به دنبال «رویای آمریکایی». «تونی مونتانا» روی دیگر مایکل کورلئونه و هر دوی آن‌ها دو نیمه شخصیت آل پاچینو بودند. سایر هنرنمایی‌های وی در سال‌های بعد به نوعی زیر مجموعه و ادامه‌ی بلوغ این دو نقش، شخصیت و وجه اوست به خصوص تونی. عبور از مایکلِ سرد به شخصیت‌های احساساتی و زودجوش و بی ثبات، باعث تکامل و تثبیت آل پاچینو در سینما شد. امری که بعد‌ها با «بعد از ظهر سگی» بالغ و البته تمام شد و بر بازیگرانی، چون جانی دپ و لئوناردو دی کاپریو و دیگران تاثیر گذاشت.

راهِ پاچینو، رستگاری ابدی با «صورت زخمی»

در اوائل دهه هفتاد در هالیوود فیلم‌های مافیایی به هیچ وجه سرمایه گذاری مناسبی برای تهیه کنندگان محسوب نمیشدند و فاقد اثرگذاری بودند، از طرفی پس از سقوط نظام استودیویی و کمرنگ شدن فیلم نوآر بعد از دو دهه هنوز ژانر گانگستری در سردرگمی و کلیشه‌های رایج مانده بود و کمتر بازیگر بزرگی حاضر به ایفای نقش در قالب شخصیت‌های منفی ایتالیایی و لاتین میشد. هنوز شاعرانگیِ جیمز دین، اقتدارِ گری کوپر و مردانگیِ جان وین بر «ستاره شدن» سایه افکنده بود. این کلیشه‌ها با فیلم پدرخوانده ترک برداشت و بعد‌ها با ظهور مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو کاملا شکست، ضلع سوم این مثلث آل پاچینو بود.

به عبارتی در سینمای رو به افول آمریکا در دهه 80 و با گسترش فرهنگ ضد جنگ و ظهور ضد قهرمان‌ها در جامعه هیپ هاپ آن دوره، «تونی مونتانا» بود که محبوب قلب‌ها بود نه مایکل کورلئونه؛ و آل پاچینو با سبک منحصر به فرد و تسلط خود بر احساسات و درونیاتِ ضد قهرمان‌ها و شخصیت‌های مخوف آنچنان تصاویری ساخت که علاوه بر مخوف بودن، محبوب نیز بودند و عامه مردم به خوبی با آن‌ها همذات پنداری می‌کردند.

البته که پاچینو خود را به نقش‌های منفی محدود نکرد. او در یک سنت شکنی دیگر در حالی که نظر عامه و البته هنرمندان نسبت به سیستم سیاسی و فساد پلیس آمریکا بسیار منفی بود، پس از پدرخوانده در یک انتخاب بسیار ریسکی به ایفای نقش «سرپیکو» پرداخت که بعد‌ها جاودانه شد، مامور پلیس پاک دستی که در یک سیستم سراپا فاسد از رشوه و زد و بند با ظاهری همچون عیسی مسیح به هیچ وجه فاسد شدنی نیست و وسوسه نمیشود و البته در نهایت مانند مسیح قربانی میشود. این گونه عصیان آل پاچینو بر ضد زمانه اش برخلاف مارلون براندو نه تنها به زندگش هنری اش آسیب نزد بلکه باعث تثبیت جایگاه او شد تا جایی که در همین دوره یعنی دهه هفتاد، 4 سال پیاپی کاندید اسکار شد که البته هر 4 بار رقبای قدری داشت و ناکام ماند.

راهِ پاچینو، رستگاری ابدی با «صورت زخمی»

آل پاچینو یک تاثیر بسیار مهم و برگشت ناپذیر دیگر نیز در عالم بازیگری برجای گذاشت و آن تثبیت و گسترش سبک بازیگری نوین تجربی و «متد اکتینگ» بود که با براندو آغاز شده بود. رابرت دنیرو نیز همچون وی متخصص این سبک بود. تا پیش از آن‌ها تعداد بازیگرانی که در پشت دوربین و زندگی شخصی در نقششان فرو می‌رفتند زیاد نبود، اما پاچینو که از آن لهجه و صدای خاص و حالت لبِ تونی مونتانا در «صورت زخمی» جواب گرفته بود، این متد را گسترش داد و همواره از آن بهره برد تا جایی که برای ایفای نقش سرهنگِ نابینا، افسرده و تند مزاج فیلم «بوی خوش زن» چند ماه در آسایشگاه کهنه سربازان به سر برد و تمرین نابینایی کرد؛ و با وجودی که چشم هایش یکی از ارکان بازیگری و نمایش احساساتش بود، در نهایت با آن حالت چشم‌های خیره‌ی «سرهنگ فرانک اسلید» نابینا به حق خود یعنی اسکار بازیگری رسید و معیار‌های بازیگری را برای همیشه تغییر داد.

در حالی که روش بازیگری و تمرین فوق برای ستاره‌های پیش از او، چون گری کوپر، جان وین و کرک داگلاس و ... افت محسوب میشد، اما آل پاچینو در آن دهه‌ها با چنان متن‌های روانشناسانه و شخصیت‌های پیچیده‌ی برآمده از اخلاقیات و درونیاتِ حاصل از ادبیات سر و کار داشت (مانند پدرخوانده، سرپیکو، بوی خوش زن، بعد از ظهر سگی، گلن گری - گلن راس و سایر آثار اقتباسی و معطوف به متن) که چاره‌ای جز غرق شدن در نقش و اضافه کردن بخشی از وجود خود به شخصیت نداشت، به همین دلیل امروزه آن نقش آفرینی‌ها نه تنها تبدیل به استاندارد بازیگری شده اند، بلکه همچون خودِ آن متن ها، دست نیافتنی و تکرار نشدنی اند.

در نهایت در قرن جدید فناوری و تکنیک، فرم و متن فیلم‌های گنگستری و اکشن را آنچنان زیر سلطه خود قرار داد که دیگر آن شخصیت‌ها نه خلق شدنی بودند و نه متناسب با زمان؛ به این شکل تخصص آل پاچینو محدود به همان دوران ماند گرچه در سبک‌های دیگر و آثار متوسطی مانند «وکیل مدافع شیطان» هنر خود را همچنان به رخ کشید.

راهِ پاچینو، رستگاری ابدی با «صورت زخمی»

در دوره‌ای که دیگر عمر قهرمانان سر آمده است و مخاطب بیشتر با ضعف‌ها و لغزش‌های قهرمانان همراه میشود آل پاچینوی کهنسال همچنان با صدا و نگاه خاص خود میتواند جذابیت‌هایی داشته باشد، اما متاسفانه این نمایش ضعف‌های کهنسالی در آثاری سراسر متوسط و شخصیت‌هایی دم دستی، دیگر ذاتا نمی‌توانست نقطه قوتی برای وی محسوب شود؛ و بازبینی چندباره فیلم‌های وی در دهه‌های 70 و 80 لذتی بیش از رنج حاصل از دیدن خمودگی و اضمحلال او در آثار متوسط و ضعیفش در قرن بیستم دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان