قسمت هشتم از مجموعه «رقص روی شیشه»، ادامه رویدادهای قسمت هفتم را پی میگیرد. در قسمت هشتم، جستجوهای رعنا او را به شمال میرساند، اما نکته مهم در این جستجو همراهی برادرش کامران، با اوست. درواقع درحالیکه رعنا و کامران راهی سفری به شمال کشور میشوند و در راه از مشکلات زندگی شخصیشان میگویند، دریا در بازداشتگاه است و ماکان همچنان بینتیجه به دنبال راهی برای کسب درآمد است، خانوادهای ازهمپاشیده را میبینیم که هر یک از اعضایش بهتنهایی و در گوشهای جدای از بقیه به یک مرگ تدریجی دچار شده است. «رقص روی شیشه» آرامآرام، پیرنگهای اصلی روایتش را رو میکند و حالا میتوان نقش پدر ادریس، پدر لیلی و پدر یغما را که حضورهای کوتاهی در سریال داشتند را توجیه کنیم.
«رقص روی شیشه» همانطور که قولش را داده بود، دست روی خانواده گذاشته است و خانوادههایی متفاوت اما در بنیان، بسیار شبیه به هم را به تصویر درمیآورد و با انتخاب خانواده بهعنوان عنصر مرکزی روایتش، زیرکانه بیننده را متوجه اشتراکات کاراکترهای قصه میکند. مرگ پسر میر خان جلیلی در قسمت اول و شروع جستجوی او برای یافتن قاتلش، هم باز به همین پیرنگ بازمیگردد. خانواده جلیلی، برعکس خانوادههای دیگری که در سریال میبینیم، به هم متکی هستند و دردسری برای یکی از آنها، بقیه را نیز به تلاطم میاندازد و پایههای محکم روابط خانوادگی خانواده میر خان در مقابل بنیادهای سست شده خانوادههای دیگر روایت قرار میگیرد.
همچنین در قسمت هشتم، لیلی را میبینم که با انجام تست بارداری با فلاشبکی به گذشته میرود تا برخلاف تصورمان متوجه شویم مردی که پدر فرزند اوست، ادریس نیست که میر خان است و حالا کاراکتر میر خان، با آن شمایل پدرخواندهای و دن کرلئونه ایاش که مانند یک چوپان از گلهاش حمایت میکرده در نظر بیننده میشکند و خانواده جلیلی نیز در آستانه فروپاشی قرار میگیرد.
در قسمت هشت، دو کاراکتری که قبلاً هم پیشبینی کرده بودیم میتوانند با پیچیدگیهای شخصیتیشان لحظات برجستهای را در روایت «رقص روی شیشه» رقم بزنند، کنش بیشتری دارند و بیشازپیش با راه رفتن روی خط میان خوبی و بدی و سیاهی و سفیدی، کاراکترهای خاکستری و غیرقابل نفوذی را پیش رویمان قرار میدهند.
سیاوش، با گذشتهای که دارد و عدم رغبتی که همیشه به دریا نشان داده است، وقتی میفهمد او زنده است، با ابراز احساساتی که تاکنون از او ندیدهایم اما کاملاً به شخصیتش مینشیند خوشحالیاش را ابراز میکند و وقتی میفهمد که دوستش درباره دریا خیالاتی در سر داشته شخصاً وارد عمل میشود تا کاراکتر سیاوش، مردی باشد که آنقدر در زندگیاش بیمهری و بیمحبتی دیده است که انگار بلد نیست چگونه باید به دیگران محبت کند اما مانند کفتر جلد به دریا، که او هم وضعیت مشابه داشته، جذب شده است.
لیلی هم که تاکنون مانند یک کاراکتر مرموز و اسرارآمیز در روایت حضور داشت، حالا با پیشروی روایت، آشکارتر، با بیننده ارتباط برقرار میکند و وقتی به یغما پیام میدهد، بیننده را در برزخی نگه میدارد که نمیتواند تصمیم بگیرد که او نیت خوبی دارد یا خیر.
با در نظر گرفتن اینها، میتوان انگیزههای لیلی را از نزدیک شدن به ادریس فهمید. ادریس که هیچگاه نتوانسته مهر رعنا را از دلش بیرون کند و کینهای قدیمی نسبت به یغما دارد مترصد فرصتی است تا او را از دریا جدا کند، لیلی هم که برخلاف گفته یغما به نظر میرسد احساساتی عمیقتر نسبت به او دارد، با کمین کردن در اردوگاه ادریس میتواند از فرصت استفاده کند و به یغما نزدیک شود. درواقع آنچه لیلی و ادریس را به هم نزدیک کرده است تمایلات درونی است که شاید خودشان هم نسبت به آن بیتفاوت باشند، درحالیکه هرکدام در دیگری به دنبال جبران خواستههای خودش است.
با همه اینها، این روزها شایعات زیادی پیرامون مجموعه نمایش خانگی «رقص روی شیشه» به گوش میرسد.
با کنار رفتن کاراکتر ادریس از مرکزیت قصهای که او یکی از کنش برانگیزترین کاراکترهایش بود، شنیده میشود امیر آقایی از این پروژه انصراف داده است. از سوی دیگر گفته میشود، بهرام رادان، یکی از دو کاراکتر اصلی «رقص روی شیشه» نیز از این مجموعه کنارهگیری کرده است.
در نهایت و در کنار همه شایعاتی که به گوش میرسد، در قسمت نهم شاهد بازگشت یغما خواهیم بود، اما باید صبر کنیم و ببینیم که این شایعات تا چه حد واقعیت دارد و اگر واقعیت داشته باشد، خارج شدن دو کاراکتر مهم از روایت، «رقص روی شیشه» را به کدام سو خواهد برد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
20