ماهان شبکه ایرانیان

نمایشگاه کتاب، باشگاه بدن‌سازی نیست!

کتاب خواندن اساساً قرار نبود مانند تمرین‌های باشگاه بدن‌سازی باشد!

نمایشگاه کتاب، باشگاه بدن‌سازی نیست!

به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «نمایشگاه کتاب هم به تبع سایر جوانب زندگی امروز هر سال بیش از پیش تحت تأثیر ابزار دیجیتال قرار می‌گیرد. این روزها هیاهو و شوری که در اپلیکیشن‌های ویژه ادبیات و کتاب دیده می‌شود بیش از رسانه‌های مرسوم است. از طرفی فروش نسخه‌های پی‌دی‌اف کتاب و رواج بوک‌ریدرها هم جنبه‌های تازه‌ای هستند که در نمایشگاه‌های سال‌های اخیر بیشتر به چشم می‌آیند. هر چند ممکن است ابزارها تغییر کنند و روش‌های مدرن وارد عرصه کتاب و کتابخوانی ما شوند اما اغلب طول می‌کشد تا رویکردهای اشتباه یا بعضاً کهنه ما تغییر کنند و رفته‌رفته به‌روز شوند.

یکی از نقاط مشترک اغلب برنامه‌ها، گزارش‌ها و گفت‌و‌گو‌هایی که طی روزهای نمایشگاه کتاب شاهد هستیم به اصطلاح «ترویج فرهنگ کتابخوانی» است و انتقاد از سطح پایین مطالعه در ایران. برنامه و مطالب تخصصی‌تر به شکل جدی به واکاوی دلایل پایین بودن سرانه مطالعه در ایران می‌پردازند و برنامه‌های امروزی‌تر و عمومی‌تر هم با انواع و اقسام گوشه و کنایه‌های گاه طنزآمیز به این ضعف عمومی و غم‌انگیز «ما ایرانی‌ها» اشاره می‌کنند. روش‌هایی که شاید سر و شکل‌شان به مدد برنامه‌های خوش رنگ و لعاب یا صفحات رنگی جراید جذاب‌تر شده باشد اما دقیق که می‌نگری رویکردشان همان نصیحت‌ها و سرکوفت‌های مدل سنتی آموزشی است. آن قدر این کار را در این سال‌ها تکرار کرده‌ایم که دیگر «کتاب‌خواندن» به یک وظیفه و مشق همگانی برای جامعه بدل شده است که گویی باید مانند شربت تلخی آن را نوشید!

غم‌انگیز این نیست که چرا این روزها آمار فروش کتاب پایین است، غم‌انگیز این است که چرا یکی از تفریح‌های ساده و ارزان‌قیمت زندگی را به مثابه دارویی بسیار مفید اما تلخ به مردم عرضه کرده‌ایم؟ غم‌انگیز‌تر این است که طی این سال‌ها آن قدر بر این روش تبلیغ و ترویج فرهنگ کتابخوانی اصرار ورزیده‌ایم که حالا با نوعی عذاب‌وجدان جمعی در جامعه مواجه‌‌ایم. عذاب وجدان از این که چرا کتاب نمی‌خوانیم؟ گویی تکالیف اجباری مدرسه‌مان را انجام نداده‌ایم. طبیعتاً حالا با شرایطی پیچیده سر و کار داریم؛ آدم‌هایی که خواه‌ناخواه در پس ذهن‌شان کتاب‌خواندن، به عنوان فعلی پرمشقت حک شده است و خودشان نیز پیدا و پنهان خود را سرزنش می‌کنند که چرا تاکنون کم یا هرگز کتاب نخوانده‌اند. این همه در حالی است که کتاب خواندن اساساً قرار نبود مانند تمرین‌های باشگاه بدن‌سازی باشد! آنها که دست بر قضا به دور از همه این تبلیغات و ترویج‌‌های کتابخوانی از همان ایام کودکی یا نوجوانی طعم خواندن کتابی گیرا و پرکشش را چشیده باشند پرمی‌دانند که چه تفریحی است غرق شدن میان سطور قصه‌ای و تجربه دنیاهایی بی‌نظیر و متفاوت. کافی است که هر کس یک بار به کتابی چنان گیرا بربخورد که یک‌نفس تا انتهایش را بخواند و چشم بر هم نگذارد. کافی است که هر کس این تجربه شیرین را در خاطر داشته باشد که شبی را تا صبح نتوانسته دست از کتاب کشیده و بخوابد و صبح همزمان با روشنایی سپیده‌دم داستانی، ماجرایی و روایتی را به پایان رسانده باشد. لذت تجربه توأمان روشن شدن ذهن آدمی و طلوع خورشید.

کسی که مزه چنین تفریحی را چشیده باشد، دیگر برای کتاب‌خواندن، نیازی به ترویج کلیشه‌ای رسانه‌ها و اهل ادب ندارد. نگاه ما طوری است که انگار همه باید از همان عنفوان کودکی کتاب خواندن را با داستایوفسکی و تاریخ بیهقی آغاز کنند! نگاه ما به گونه‌ای است که امروز به اعتراف برخی از دوستان نویسنده و منتقد، حتی کتاب‌خواندن برای برخی از اهل ادب نیز به وظیفه‌ای روزانه بدل شده، انگار که کاری است روزانه و باید به ناچار انجامش داد. شاید وقتش رسیده باشد که کمی دست نگه داریم و دست کم از انتقال مداوم حس عذاب وجدان به مردم و جامعه بابت کتاب‌نخواندن دست بکشیم. شاید وقتش رسیده که همزمان با نمایشگاه کتاب، به جای تکرار واژه‌هایی تکراری و به سخره گرفتن آنهایی که به زعم ما «تنها برای خوردن سیب‌زمینی سرخ‌کرده و گشت‌و‌گذار به نمایشگاه می‌آیند» به این نکته ظریف بپردازیم که خواندن کتاب می‌تواند به اندازه همان سیب‌زمینی سرخ‌کرده، خوش طعم باشد. در غیر این صورت ابزارهای نوین نیز به دلایل دیگری برای شرم و خجالت‌مان از کم‌خواندن یا نخواندن بدل خواهند شد.

نمایشگاه کتاب سال به سال افکار جدیدی را با خود به شهر می‌آورد و تنها بخش تکراری آن برخی از ما هستیم که رویکردمان در ترویج کتابخوانی همچنان قدیمی و ناکارآمد مانده است. آری کتاب‌خواندن مثل وزنه‌زدن در باشگاه بدن‌سازی باعث ورزیده شدن ذهن می‌شود اما هرگز مثل بدن‌سازی مجموعه‌ای از تکرار کارهایی سخت و طاقت‌فرسا نیست. کتاب‌خواندن تفریحی است بی‌نظیر که رفته‌رفته از ذهن جامعه‌مان شسته شده و از آن تنها عذاب‌وجدانی جمعی باقی مانده است.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان