ماهان شبکه ایرانیان

شرح کامل عجیب‌ترین اتفاق هفته چهاردهم فوتبال بانوان

برای زنده ماندن باید کاری محیرالعقول می‌کردم

سال‌ها پس از خداحافظی از دنیای فوتبال، باز هم پا به میدان گذاشت تا بتواند تعداد بازیکنان تیمش را به عدد ۱۱ برساند! گلادیاتور شمالی ها می گوید همه کار کردیم اما نشد، نفس‌های قوی سپید به شماره افتاده است!

به گزارش "ورزش سه"، تقریبا اغلب هواداران فوتبال ایران، مریم ایراندوست را می شناسند. دختر نصرت ایراندوست که خیلی زود خود را از زیر سایه پدر بیرون آورد و به عنوان شخصیتی واحد در فوتبال ایران افتخار آفرینی کرد. ایراندوست پس از سال ها بازی در تیم بانوان ملوان و تیم ملی فوتبال ایران، حدودا شش سال پیش تصمیم گرفت تا از دنیای توپ و گل و پاس گل حضور در میدان خداحافظی کند و کار خود را با نشستن روی نیمکت ادامه دهد.


اکنون شش سال از آن روزها می گذرد و مریم ایراندوست که تقریبا همه پستی و بلندی ها و اتفاقات عجیب فوتبال ایران (در قسمت بانوان) را از سر گذراند باز هم دست به حرکتی زد که هواداران فوتبال را شگفت زده کرد. او این روزها در رده بسیاری از گیله‌زنان تاریخ‌ساز قرار گرفته و همچون آنها زره به تن و دست به کمر بر بلندای قطعه ای از انبوه شالیزارها ایستاده و تیزی نگاه خود را روانه دوری آفت از تک تک محصولات خود کرده است.


پس از درخشش مریم ایراندوست در دیدار اخیر ملوانان با او درباره تصمیم مهم وی، شرایط ملوان و البته تمامی دردهایی که تنها قدمی تا لوث شدن فاصله دارد به صحبت پرداختیم.


باید کاری محیرالعقول می کردم تا زنده بمانیم
به هرحال سال ها از خداحافظی من می گذرد و دوست نداشتم به میدان بیایم اما شرایط باعث شد تا تصمیم بگیرم بازی کنم. ما پیش از این پنج بازیکن خود را از دست دادیم و دو بازیکن مان هم پولی برای حضور در انزلی نداشتند و شرایط در نهایت به گونه ای پیش رفت که ما برای جمع کردن یازده بازیکن اصلی مشکل پیدا کردیم. به همین دلیل باید دست به حرکات محیرالعقول می زدیم تا بتوانیم زنده بودن مان را به همه ثابت کنیم. به همین دلیل هم باید من استوک به پا می کردم و هم دروازه بان مان را به میانه میدان می آوردم!


حدس زده بودم و کارت مربی – بازیکن گرفته بودم!
وقتی با بزرگترهای تیم صحبت کردم و از تصمیمم گفتم همه آنها استقبال کردند و به من امیدواری دادند که با این اتفاق می توانیم به نتیجه دلخواه برسیم. من هم از ابتدای لیگ که تصور می کردم ممکن است اتفاقاتی بیفتد بازیکن کم بیاوریم کارت خودم را بازیکن - مربی گرفته بودم تا مشکلی برای حضور در میدان نداشته باشم. از طرفی در وقفه طولانی مدتی که لیگ داشت شنیده بودیم که تیم آذرخش یک ماه در بندرعباس اردو زده و طبعا برای ما نمی تواند حریف راحتی باشد. بهرحال این تیم متحول شده بود و به همین دلیل من تصمیم حضور در میدان را نهایی کردم. البته ما پنج شش بازیکن نیز روی نیمکت داشتیم اما آنها بازیکنان حرفه ای که در لیگ برتر به میدان رفته باشند نبودند و نمی توانستیم در این بازی روی آنها حساب باز کنیم.


یک هفته با درد و مچ آسیب دیده تمرین کردم
البته من مشکلی هم از ناحیه مچ پا داشتم به همین دلیل یک هفته اخیر را با درد در تمرینات حضور پیدا کردم ولی خوشبختانه به بازی رسیدم. درد مچ پا تا شب قبل از بازی هم با من بود ولی هر طور شده باید خودم را به این بازی می رساندم. من تصمیم خودم را گرفته بودم و دکتر صیاد هم در بهبودی من، کمک زیادی کردند. زحمات ایشان باعث شد تا من بالاخره به بازی برسم و دست مان بیش از این خالی نماند.


 گفتند بازی کن اما کسی از دل مریم ایراندوست خبر نداشت
هر چند بزرگان تیم از تصمیم من برای حضور در میدان دفاع کردند اما آنها قطعا نمی توانستند تصور کنند در دل مریم ایراندوست چه می گذرد، حضور در میدان به شدت برای من سخت و دردناک بود. نه اینکه بخواهم از نظر بدنی بگویم، خیر! اینکه بخواهم از نظر روحی و روانی خودم را مهیای حضور در میدان کنم برای من سخت بود. از نظر روحی وضعیت کاملا به هم ریخته ای پیدا کردم که چرا باید سوای همه آرزوهایی که برای ملوان داشتم باز هم پا به میدان بگذارم. چرا وضعیت باید به گونه ای پیش برود که همه عوامل تیم لباس رزم به تن داشته باشند؟ واقعا تیم های دیگر هم همینطور است؟


یک لحظه دیدم در زمین هستم همه دنیایم فروریخت

من در اوج دوران بازی‌ام و در سن 34 سالگی از فوتبال خداحافظی کرده بودم. در آخرین سال بازی 14 گل به ثمر رسانده بودم و قطعا اگر می خواستم به بازی ادامه دهم تا چند سال دیگر بدون مشکل این کار را می کردم. اما آن موقع من اهداف و رویاهای بسیاری داشتم. افتخارات داخلی و خارجی بسیاری به دست اورده بودم و می خواستم با تجربه آنها فوتبال ایران و خصوصا انزلی را ارتقا دهم. باور کنید وقتی یک لحظه دیدم که 6 سال پس از خداحافظی باز هم باید لباس تیم به تن و استوک به پا کنم و در میدان حضور پیدا کنم تمام دنیا درون من فروریخت و به گونه ای به هم ریخته بودم که اگر بگویم هنوز هم به آرامش نرسیده ام اغراق نکرده ام. از نظر فکری به دوگانگی رسیدم و مشکلی با خودم پیدا کردم که هنوز هم نتوانستم با آن کنار بیایم.


پی قضاوت شدن را به تن مالیدم
در روزهای اخیر خیلی با خودم سر و کله زدم که چه باید بکنم اما وقتی دیدم چیزی برای من مهمتر از ملوان نیست خودم را راضی به حضور کردم. البته خوب می دانم که متاسفانه فوتبال ایران به گونه ای است که خیلی راحت تر از آنچه تصور می کنید شما را قضاوت می کنند و به همین دلیل پی مورد قضاوت قرار گرفتن را به تنم مالیدم. بهرحال بازی کردم و باز هم خداوند بزرگ نشان داد که چقدر من را دوست دارد. وقتی پیغام‌ها و تبریک های پس از پایان بازی را دیدم از خدا تشکر کردم که اینچنین من را باز هم مورد لطف خود قرار داد. مردم ایران بدون تردید فوق العاده خوب هستند. ای کاش همیشه و همه جا به همین ترتیب باشد.


احتمالا باز هم باید بازی کنم
درباره آینده نمی دانم چه بگویم اما خب! با توجه به شرایطی که وجود دارد هفته آینده را  هم به احتمال زیاد بازی خواهم کرد. باید ببینیم اوضاع چطور پیش می رود. بازیکن مشهدی ما به لطف جیب خانواده اش توانست خود را به انزلی برسد اما هنوز بازیکن دیگرمان نتوانسته بیاید. اگر هر دو بازیکن برسند نیازی به بازی من نیست اما در غیر اینصورت مجبور می شوم به میدان بروم.


سفت و سخت به دنبال اسپانسر هستیم
علاوه بر کمک های مردمی، هیات فوتبال هم به ما کمک کرده است. آقای رمضانی، رئیس هیات فوتبال به همراه پدرم، دو عزیزی هستند که شبانه روز به دنبال پیدا کردن اسپانسری برای تیم هستند. تلاش ویژه آنها در ذهن همه ما می ماند علاوه بر آنها خود ما هم با شرکت های مختلف، کوچک و بزرگ و در مجموع هر جایی که تصور می کنید رفتیم و جلسه گذاشتیم تا بتوانیم یک حامی مالی پیدا کنیم اما تاکنون نتوانستیم. بازی بعدی ما در قائمشهر است که می توانیم آن را با ماشین های خودمان برویم اما تا پایان بازی ها ما چهار سفر دیگر به بم و مریوان و بوشهر و شیراز خواهیم داشت که واقعا برای تامین منابع مالی سفر مشکل شدید داریم.


با لقمه های مامان و باباها بازیکنان ما تغذیه می شوند
هر کدام از سفرهای ما حدود پانزده تا بیست میلیون تومان هزینه خواهد داشت و با توجه به شرایط مالی مردم و اوضاعی که وجود دارد نمی توانیم روی کمک های مردمی حساب باز کنیم. از طرفی تنها یک بازی را می توانیم سفر نکنیم اگر بیشتر از یک بازی در شهرهای مختلف غیبت کنیم از بازی ها کنار گذاشته می شویم. بهرحال شرایط وحشتناکی داریم و آخرین مرحله این است که با بازیکنان هماهنگ کنیم اگر شده با اتوبوس به شهرهای مختلف برویم تا تنها خود را به زمین بازی برسانیم!در شرایطی هستیم که باید با لقمه های مامان و باباها بازیکنان تیممان را سیر کنیم!


مرغ و عدس و لپه و لوبیا خریدیم تا گرسنه نمانیم
برای بازی بعدی از یک شرکت تبلیغ گرفتیم که بابت آن پنج میلیون تومان به ما داده شد! سه مبلغ پانصد هزارتومانی را به سه بازیکن مان دادیم تا بتوانند در تیم بمانند، یک میلیون آن را خرج خرید مرغ و نخود و لوبیا و عدس و ... کردیم تا بازیکنان که هر روز سر تمرین هستند اندک غذایی بخورند و مابقی آن را نیز نگه داشتیم برای اتفاقات پیش بینی نشده. دقت کنید ما فقط دو و نیم میلیون تومان پول در حساب داریم تا مشکلات پیش بینی نشده را با آن سر کنیم.


یک بار عطایمان را به لقایمان بخشیدند اما هنوز سر پا هستیم
با همه این ها ما هیچگاه کم نیاوردیم. هر چند برای مدتی عطایمان را به لقایمان بخشیدند اما همچنان روی پا ماندیم. اینجا دریا از ما آدمهای دیگری ساخته است. شما بازیکنان ما را ببینید، آنها موجودات ناشناخته ای هستند که نمی دانم باید به آنها انسان بگوییم؟ فرشته بگوییم؟ همه بازیکنان ما می توانند جای دیگری قرارداد خوب ببندند اما اینجا ماندند و از جیب هزینه می کنند برای ملوان! مثل سارا قمی که حداقل 100 میلیون تومان قرارداد اوست اما در ملوان مانده با تمام مشکلاتش.


مسئولان عزیز بدانند؛ ملوان نفس های آخر را می کشد

متاسفانه یک مقدار دیگر بخواهیم از مشکلات مان بگوییم لوث می شود. بهرحال مردم همه مشکل دارند مگر چقدر می توانیم بگوییم که مشکل داریم. از طرفی اصلا خجالت می کشیم که این حرف ها را با مردم در میان بگذاریم. حرف هایی که مسئولان باید بشنوند و متاسفانه خودشان را زده اند به آن راه! یکی از دوستان می گفت شرایط ما گریه دار است اما من می گویم واژه گریه نمی تواند در برابر مشکلات ما پاسخگو باشد. اگر واژه کاملتری به جای گریه پیدا کردید به ما بگویید. گریه برای ما خیلی کم است. آخرین جمله هم به دوستان مسئولی می گویم که باید بیایند وسط، همه آنها بدانند این تیم نفس های آخر خود را می کشد.

مصاحبه از علیرضا هاشمی 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان