سال 1356 در حالی پایان می یافت که نهضت اسلامی در چهلم های پی درپی شهدا شتاب بیشتری یافته بود. عید نوروز سال 1357 در اعتراض به جنایات حکومت در تبریز و قم تحریم شده بود. در دهم فروردین که با چهلم شهدای قیام خونین تبریز در یزد، جهرم و اهواز مصادف بود، تظاهرات خونینی روی داد و ایران را مجددا به سوگ و ماتم فروبرد. همزمان با چهلم واقعه یزد و جهرم و اهواز جنبش هیجدهم اردیبهشت دانشجویان مسلمان دانشگاه تبریز به وقوع پیوست. در نوزدهم اردیبهشت، حکومت در اقدامی انفعالی، منزل مراجع تقلید را در شهر قم مورد حمله قرار داد که به شهادت یک طلبه منجر گردید.[1] قصد حکومت از این اقدام آن بود که از مراجع تقلیدی که مشی گذشته خود، یعنی عدم انتقاد صریح از حکومت را تغییر داده و زبان به انتقاد از آن گشوده بودند زهر چشم بگیرد. در چنین شرایطی، سالگرد قیام 15 خرداد نیز فرارسید.[2] امام خمینی در ادامه نهضت، برگزاری جشن نیمة شعبان مصادف با سی ام تیرماه 1357 را تحریم نمود.[3]
دستگاه امنیتی رژیم برای جلوگیری از تحریم جشن نیمه شعبان به برخی اشخاص و گروهها متوسل شد که در برخی از نیروهای مبارز موجب تردیدهایی می شد. در این مقطع بود که آیت الله مفتح برای رفع این تردید، به یکی از روحانیون نامه ای نگاشتند که به نوبة خود نشان می دهد امام خمینی(ره) در این راه چه شاگردانی داشته است:
«بسمه تعالی
حضورمحترم حضرت حجت الاسلام آقای عاملی (دام عزه) چون حضرت آیت الله پسندیده نظردادن در این جریان جشن را به اینجانب واگذار فرموده اند و از آقایانی که نامه حضرت عالی را آورده بودند سوال کردم نظر خود شما را گفتند که آقای اطهری به پیروی از نظر مرجع عالیقدر شیعه نظر داده اند که جشن گرفته نشود. بنابراین نظر من، هم همان نظر شماست. در پیروی از دستور مرجع بزرگوار حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی امید است خداوند همه ما را در راه انجام وظایف دین موفق بدارد و از مسیر افراد فرصت طلب که از هر جریان به نفع مقاصد شخصی و جاه طلبی خود استفاده می کنند به دور دارد.»[4]
در حالی که حوادث و رویدادها یکی پس از دیگری ایران را به انقلاب نزدیک تر می کرد، نقش مسجد قبا و امام جماعت آن در تعمیق حرکت اسلامی در میان توده های مردم مومن قابل بررسی و دقت است. آیت الله مفتح به تأسی از تجربه موفق رمضان 1356، برنامه های تازه تری برای رمضان سال 1357 (مرداد و شهریور) تدارک دید.[5] وی در برنامه های سخنرانی مسجد سعی می کرد از شخصیت ها باتوجه به مکان و شرایط زمان استفاده کند که می توان به دعوت از اعضای نهضت آزادی از جمله مهندس بازرگان برای سخنرانی اشاره کرد. مهندس بازرگان باتوجه به فعالیت هایی که داشت در آن مقطع، هم در میان مردم و هم از نظر عوامل حکومت از چهره های سرشناس محسوب می شد.[6]
دکتر مفتح با آنکه خود ممنوع المنبر بود، بحث پیرامون مسائل مهم نهضت چون «حکومت اسلامی» را خود برعهده می گرفت. ساعت 21 روز 18/5/1357 (چهارم رمضان) ایشان در حضور هشت الی ده هزار نفر که اکثرا جوان و دانشجو بودند در مسجد قبا «پس از برگزاری نماز جماعت به منبر رفت و درباره حکومت اسلامی صحبت کرد.»[7] وی در نوزدهم مرداد (پنجم رمضان) نیز به همین روال به سخنرانی پرداخت و در روز بیستم مرداد، پس از تلاوت آیاتی از قرآن مجید، اظهار داشت: «مساله سیاست با مذهب توام بوده و در تمام زمانها رهبران و دولتها حق سیاست را از رهبران مذهبی سلب نموده اند... من هشت سال است که از طرف امام خمینی ماموریت دارم که بیان ایشان را برای ملت شریف و مسلمان ایران ایراد کنم.» دکتر مفتح در قسمت دیگری از سخنرانی خود با اشاره به ابتذال جشن هنر شیراز[8] گفت: «در شیراز با آن همه کثافت کاری که در جشن فرهنگ و هنر به راه انداختند ملت مسلمان طاقت نیاورد و قیام کرد. در تبریز [نیز] ملت مسلمان مبارزه کردند و شهید دادند.»[9] ایشان روز بعد هم (ششم رمضان)، در حضور جمعیتی در حدود پانزده هزار نفر در مسجد قبا به بحث پیرامون حکومت اسلامی ادامه داد و از وجود سینماها، مشروب فروشی ها و رواج فحشا در ایران به شدت انتقاد کرد و ضمن سخنرانی، اعلامیه علمای شیراز را با حالت گریان از پشت بلندگو برای جمعیت حاضر خواند که کلیه بانوان و عده ای از مردان با صدای بلند شروع به گریه کردند وی همچنین اقدامات دانشجویان دانشگاه آذرآبادگان در هیجدهم اردیبهشت 1358را تایید و تمجید نمود.
ادارة کلانتری وقت درباره فعالیتهای روبه گسترش آیت الله مفتح چنین نظر می دهد: «باتوجه به محتوای سخنرانیهای واعظ مذکور و تحریک احساسات مردم و دعوت توده های اخلالگر در شهرستانهای ایران به همبستگی و اطاعت بدون چون وچرا از دستورات مرجع تقلید امام خمینی به منظور برقراری حکومت اسلامی، احتمال ایجاد تظاهرات و بی نظمی از ناحیه جمعیت حاضر که هرروز روبه تزاید بوده و اکثرا در نتیجه توصیه اشخاص دیگر بدین مسجد آمده و آدرس مسجد قبا را اغلب از اهالی و کسبه سوال می کنند بعید به نظر نمی رسد.»[10]
آیت الله مفتح، برای بحث بیشتر پیرامون حکومت اسلامی، از دوست قدیمی خود دکتر محمدجواد باهنر برای سخنرانی دعوت نموده بود. دکتر باهنر طی روزهای بیست ونهم و سی ام مرداد (پانزدهم و شانزدهم رمضان) از ساعت نُه شب به بعد در حضور بیش از پانزده هزار نفر از مردم مسلمان تهران که در مسجد قبا گرد آمده بودند، به سخنرانی پیرامون حکومت و ولایت در اسلام پرداخت.[11]
مسجد قبا در رمضان 1357 کانون پرجوش وخروش انقلاب بود و مهمترین سنگر مبارزاتی مردم علیه رژیم طاغوت به شمار می رفت. هرچند در تحقیق مستقلی باید ابعاد مختلف و تاثیر فعالیتهای مسجد قبا در اوجگیری و پیروزی انقلاب اسلامی بررسی و به رشته تحریر درآید، ولی از آنجا که فعالیتهای مسجد قبا با ابتکار و مدیریت و هدایت شهید بزرگوار آیت الله دکتر محمد مفتح انجام می شد، این فعالیتها در اصل به عنوان صفحه ای از کارنامه درخشان تلاش های ایشان به حساب می آید.
در ماه مبارک رمضان 1357 که جمعیت علاوه بر شبستان مسجد در تمامی خیابانها و کوچه های اطراف مسجد قبا (که توسط بلندگو تحت پوشش برنامه های مسجد قرار می گرفت) برای شرکت در مراسم مسجد شرکت می کردند، علاوه بر انجام فرائض و امور عقیدتی و اسلامی، در خلال مسائل بیشتر بر طرح موارد مربوط به مبارزات اسلامی مردم به رهبری حضرت امام خمینی (ره) تکیه می شد. در این مراسم، مفتح و افراد مختلفی که توسط ایشان برای سخنرانی دعوت می شدند نظیر شهید باهنر، حجت الاسلام سید هادی خامنه ای، مهندس بازرگان،[12] شهید مطهری، حجت الاسلام حجتی کرمانی و ... در سخنان خود بیش از هر چیز بر مسائل انقلاب تکیه و تاکید داشتند.
علاوه بر این سخنرانیها، حضور چندصدهزار نفر از مردم مسلمان و مبارز و انقلابی در این مسجد، آنجا را به بزرگترین پایگاه اطلاع رسانی انقلاب تبدیل کرده بود. علاوه بر دست فروشی متعدد کتب و نوارهای انقلابی در خیابانهای اطراف و نیز پخش اعلامیه های متعدد، اولین اخبار از مواضع و اعلامیه های حضرت امام خمینی، جامعه روحانیت مبارز، دانشگاه ها، حوزه ها، بازار و.. . در این مسجد به اطلاع مردم می رسید و همچنین اولین مواضع اتخاذشده درخصوص مسائل و حوادث فراوانی که در اقصی نقاط کشور در ارتباط با انقلاب و انقلابیون پیش می آمد (نظیر آتش سوزی سینما رکس آبادان، برقراری حکومت نظامی در اصفهان، جشن هنر شیراز و.. .) توسط شهید مفتح در مسجد قبا اعلام و به سرعت به عنوان تحلیل و موضع انقلابی بین همه مردم و اقشار مختلف پخش می شد و راهنمای عمل و اقدام آنان می گردید. به عبارتی باید گفت: مسجد قبا و شهید مفتح در آن دوره عملا رهبری فعالیتها و تحریکهای مردمی را در سطح بسیار وسیعی از پایتخت، به عهده داشتند.
عید فطر سال 1357
با برنامه های منسجم آیت الله مفتح در دوره فعالیت در مسجد قبا، عید فطر سال 1357 نیز به یک روز تاریخی در تاریخ انقلاب اسلامی تبدیل شد.[13] از آنجا که ایشان توانسته بود در طول ماه رمضان در مسجد قبا به خوبی توده های مردم را در مقیاسی بسیار وسیع در راستای اهداف مدنظر هدایت کند، نماز عید فطر و راهپیمایی بعد از آن، حرکت نهضت علیه رژیم پهلوی را وارد مرحله ای تازه کرد.
شهید مفتح به عنوان یکی از برجسته ترین شاگردان حضرت امام خمینی(ره) و یکی از نزدیکترین یاران ایشان، آشنایی بسیار نزدیکی با افکار و دیدگاه امام(ره) داشت. وی به نقش معجزه آسای حضور مردم در صحنه انقلاب کاملا واقف بود و علیرغم برخی تحلیلهای شبه انقلابی آن زمان که حرکتهای مردمی را چندان مقوم پیروزی انقلاب نمی دانستند، شهید مفتح همواره تلاش می کرد مردم را در برابر رژیم طاغوتی پهلوی به صحنه بکشاند. بر این مبنا ایشان در رمضان 1357 در مسجد قبا، برنامه های وسیعی را برای روز عید فطر تدارک دید که برای اجرای موفق آن، تمهیدات مختلفی اندیشیده بود.
باتوجه به آن که پس از ماه مبارک رمضان، زمینه حضور چندهزار نفری مردم در مسجد وجود نداشت (هر چند با دعوت از حجت الاسلام والمسلمین مروی برای سخنرانی در شب های شنبه سعی می شد که حضور انبوه مردم در مسجد استمرار یابد) شهید مفتح این بار مقابله با رژیم پهلوی را به صورت دیگری طراحی نمود و آن برقراری راهپیمایی بود. برای آن که ساواک از این امر مطلع نشود و از آن ممانعت نکند، اولا طراحی و تدارکات راهپیمایی را در جمع بسیار محدود نزدیکترین شاگردان و اطرافیانش، از جمله شهید اجاره دار و شهید مالکی،[14] انجام داد؛ چون در این ایام ساواک مراسم نماز عید فطر را که برگزاری آن به صورت علنی اعلام شده و مقدمات آن در حال انجام بود شدیداً تحت نظر داشت و لذا این برنامه ریزی باید مخفیانه صورت می گرفت.
ثانیا، شهید مفتح برای تمهید اولین جرقه یا پیش زمینه راهپیمایی، با تمسک به سیره حضرت امام رضا(ع) در برگزاری نماز عید فطر، در شب های پایانی ماه مبارک رمضان، در مسجد قبا اعلام نمود که روز عید فطر ساعت شش صبح از منزل خود (واقع در خیابان دکتر شریعتی فعلی، خیابان دستور، کوچه هفتم، درب دوم) با پای پیاده به محل برگزاری نماز عیدفطر (واقع در خیابان دکتر شریعتی، پل رومی، زمین های قیطریه)، خواهد رفت. تعداد بسیار زیادی از مردم به طور طبیعی و بی آنکه نظر رژیم به آنان جلب شود، صبح زود در جلوی منزل دکتر مفتح حضور یافتند و راس ساعت شش صبح شهید مفتح از منزل خود خارج شد و با همراهی مردم به سمت محل برگزاری نماز عید فطر به راه افتاد. طبق برنامة تنظیمی، ابتدا تکبیرهای مخصوص عیدفطر اعلام می شد و مردم نیز به طور دسته جمعی تکرار می کردند. سپس پلاکاردهایی که آیات قرآن بر روی آن نوشته شده بود باز شد و کم کم شعارها به شعارهای انقلابی تبدیل شد و برخی پلاکاردهای انقلابی با مضامینی علیه رژیم پهلوی در دست مردم قرار گرفت.
این اولین تجربه راهپیمایی مردمی بود. شهید مفتح مرحله بعدی برنامه خود را در سطحی بسیار وسیع تر برای پس از راهپیمایی نماز عید فطر طراحی کرده بود. در ساعت نُه ونیم صبح، اقامه نماز عید فطر توسط دکتر مفتح پایان یافت.[15] بلافاصله پس از اتمام نماز، دکتر باهنر به سخنرانی درباره نهضت اسلامی و قیام مردم مسلمان ایران پرداخت. طبق گزارش ماموران «لحظه به لحظه بر تعداد دوازده هزار نفری» جمعیت در تپه قیطریه افزوده می شد. در گزارش ساواک آمده است: «در ساعت 45 /9 سخنرانی باهنر خاتمه یافت که یاد شده از دولت انتقاد و مردم را تحریک و اظهار داشت این روش دولت فریبکارانه است. سپس دکتر مفتح سخنرانی را آغاز نمود و در حال حاضر مشغول سخنرانی می باشد. ضمنا جمعیت در حدود 14000 نفر در قیطریه حضور دارند. [امضاء:] برنیانفر»[16]
براساس برنامه ریزی آیت الله مفتح، بسیار ضروری بود که پس از نماز عید نیز راهپیمایی انجام پذیرد و بنابراین مراسم خود نماز عید فطر می بایست بدون خشونت شروع و پایان می یافت[17] که شهید مفتح برای اغفال رژیم و در نتیجه دسترسی به هدف خود، از تاکتیک دعوت مردم به نظم و آرامش استفاده کرد؛ چنانکه در گزارش دیگری از ساواک آمده است: «نامبرده [مفتح] در سخنرانی خود اظهار داشت ما هیچ کس را به عنوان سخنگوی روحانیون قبول نداریم به جز آقای خمینی و این خواسته را به خبرنگاران خارجی [نیز] گفته ایم و از مردم دعوت نمود روز پنج شنبه را به عنوان همدردی با شهدا تمام مغازه ها و بازار را تعطیل نمایند و در خاتمه ضمن انتقاد از دولت و حکومت، مردم را به نظم و آرامش دعوت کرد.»[18]
طبق برنامه ریزی قبلی، همچون راهپیمایی صورت گرفته از منزل تا محل برگزاری نماز، این بار نیز پس از اتمام نماز عیدفطر، ابتدا حرکت مردم با سردادن صلوات و سپس تکبیرهای عید فطر آغاز شد اما پس از چنددقیقه به شعارهای انقلابی علیه شاه و رژیم پهلوی تبدیل شد و جمعیت نمازگزار با در دست گرفتن پلاکاردهایی که از قبل تدارک دیده شده بود، از خیابان دکتر شریعتی به سمت جنوب به حرکت درآمد. رژیم کاملا غافلگیر و در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت و قبل از آنکه بتواند تصمیمی برای مقابله با وضعیت پیش آمده اتخاذ کند، راهپیمایی کاملا شکل گرفته و مسیر بسیار زیادی را طی کرده بود.
بدین ترتیب نقطه عطفی در جریان مبارزات انقلاب اسلامی با طراحی و برنامه ریزی دکتر مفتح ایجاد گردید و حضور میلیونی مردم در صحنه انقلاب محقق گشت و به دنبال آن با راهپیمایی شانزدهم شهریور و سپس راهپیمایی تاسوعا و عاشورا، نهایتا طومار رژیم پهلوی برچیده شد. درواقع، راهپیمایی عید فطر سال 1357 تا آن زمان در نوع خود بی نظیر بود و سرآغاز راهپیمایی بزرگ و میلیونی بعدی شد.
«خبری از این عده [نمازگزاران تظاهرکننده در روز عیدفطر] در مورد اقدامات خرابکاری نظیر شکستن شیشه و آتش سوزی واصل نگردید.»[19] نماز عید فطر علاوه بر تپه های قیطریه، در دو نقطة دیگر تهران نیز به طور همزمان برگزارگردید: یکی در میدان ژاله به امامت علامه نوری و دیگری در بیابان های کن به امامت آیت الله مروارید.
آیت الله مفتح برای تداوم حرکت مردمی (راهپیمایی مردم) تمهید دیگری نیز اندیشیده بود. ایشان در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان و همچنین در سخنرانی خود پس از نماز عید فطر (روز دوشنبه سیزدهم شهریور 1357) اعلام کرده بود که جامعه روحانیت در اعتراض به کشتارهای ماه مبارک رمضان توسط رژیم، روز پنجشنبه شانزدهم شهریور 1357 را تعطیل عمومی اعلام کرده است.
برمبنای این اطلاع، همانجا، یعنی در همان راهپیمایی عید فطر (سیزدهم شهریور) برنامه راهپیمایی بعدی نیز گذاشته شد؛ به این صورت که در طی راهپیمایی شعار داده می شد: پنجشنبه، هشت صبح، قیطریه.
اجتماع عظیم مردم تهران در یکی از نقاط شمالی شهر در پایان مراسم خودبه خود به تظاهرات منسجمی تبدیل شد. حرکت مردم به سمت جنوب، شرق و غرب قیطریه با سردادن شعارهای «الله اکبر، زنده باد امام خمینی» و با پخش اعلامیه هایی همراه بود. طبق اعلام ساواک مردم پس از سخنرانی دکتر مفتح تا ساعت یازده و پانزده دقیقه صبح تظاهرات خود را به سمت مسجد همت، مسجد قبا، رستم آباد و سلطنت آباد شروع کرده بودند.
راهپیمایی شانزدهم شهریور
در پایان مراسم باشکوه عید فطر، آیت الله مفتح اعلام کرد که پنج شنبه شانزدهم شهریور در اعتراض به کشتار مردم توسط رژیم پهلوی در ماه مبارک رمضان تعطیل رسمی است و همانجا قرار راهپیمایی شانزدهم شهریور اعلام شد و سپس حرکت عظیم مردم از محل اقامه نماز، بزرگترین تظاهرات ضد شاه تا آن تاریخ را به وجود آورد: «بزرگترین راهپیمایی از تجریش (شمیران) آغاز شد و در میدان راه آهن جنوبی ترین نقطه شهر تهران پایان یافت. این مسافت حدود بیست کیلومتر طول دارد. نکته قابل توجه در تظاهرات تهران، شرکت فعال و گسترده بانوان بود. صدها زن سیاهپوش پابه پای مردان در این راهپیمایی گام برمی داشتند. طولانی ترین راهپیمایی از شرق تهران از خیابان وثوق به طرف میدان ژاله و یک راهپیمایی بزرگ دیگر از سمت غربی بیابان های کن آغاز شد و تا میدان راه آهن ادامه داشت.»[20]
بالاخره روز شانزدهم شهریور فرا رسید. دولت در تلاش گسترده قصد داشت از برگزاری تظاهرات جلوگیری کند و لذا سعی کرد با نشر اخبار جعلی، برگزاری این راهپیمایی را در حد یک شایعه مطرح کند. اما حرکت سیل آسای مردم به سمت میعادگاه شروع تظاهرات تپه های قیطریه از ابتدای صبح روز شانزدهم شهریور، تلاش های انجام شده را نقش بر آب کرد.[21] در این روز سیل جمعیت از تپه های قیطریه به سمت میدان شهیاد (آزادی فعلی)[22] با سردادن شعارهایی چون «مرگ بر این سلطنت پهلوی، فاجعه آبادان به دست شاه خائن، نصرمن الله و فتح قریب و ما شاه نمی خواهیم» به راه افتاد. «زنان با چادر سیاه جلوی جمعیت در حرکت بودند و موتورسواران با فاصله صد دویست متری جلوتر از همه حرکت می کردند تا هم راه را بازکنند و هم به راهپیمایان آب و غذا برسانند. وقتی مردم به نزدیکی قلهک رسیدند، پلیس به طرف آنها گاز اشک آور شلیک کرد. گروهی از مردم پراکنده شدند اما دوباره به جمعیت اصلی پیوستند و راهپیمایی ادامه یافت.»[23] از اتفاقات این تظاهرات حمله نیروهای مسلح به تظاهرکنندگان در نزدیکی خیابان دولت بود. در این حمله آیت الله دکتر مفتح که در جلوی مردم تظاهرات را رهبری می کرد، توسط نیروهای مسلح به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت، به گونه ای که دیگر ادامه حرکت برای وی ممکن نشد و او را به منزلی در آن حوالی انتقال دادند.[24]
راهپیمایی عظیم شانزدهم شهریور در تداوم شیوه مبارزاتی آیت الله دکتر مفتح مبنی بر کشاندن توده های مردم به صحنه مبارزه با رژیم طاغوتی و به دنبال برنامه ریزی های ایشان از ماه مبارک رمضان و نیز موفقیت آمیزبودن راهپیمایی های بزرگ روز عیدفطر صورت می گرفت.
شهید مفتح به همراه فرزند ارشد خود مهدی مفتح و برادرش علی مفتح حدود ساعت هشت صبح به صورت پیاده از طرف شرق زمین های قیطریه (محل برگزاری نماز عیدفطر) و از مسیر خیابان شرقی غربی که در شمال زمین های مذکور قرار دارد به سمت مسیر ورودی به زمین مذکور آمدند. پلیس ضد شورش رژیم پهلوی بر مبنای اطلاعی که در راهپیمایی روز عید فطر (سیزدهم شهریور 1357) از شعار «پنجشنبه، هشت صبح، قیطریه» درخصوص برنامه راهپیمایی شانزدهم شهریور کسب کرده بود، با تجهیزات کامل و در ظاهری کاملا ارعاب برانگیز با لباس و وسایل کامل نظامی، تمامی زمین قیطریه را اشغال کرده بود. مردم نیز که از ساعات اولیه صبح برای شرکت در این راهپیمایی به این محل آمده بودند، با دیدن این شرایط به صورت متفرق در کنار کوچه ها، زیر درختان، داخل خودروها و... منتظر ایستاده بودند. دکتر مفتح با گام هایی استوار مسیر خود را به سمت خیابان دکتر شریعتی (که در ضلع غربی زمین های قیطریه قرار دارد) طی کرد. سروان علیا که به عنوان افسر تجسس کلانتری قلهک اغلب با لباس شخصی در مسجد قبا حضور می یافت و از برنامه های مسجد برای کلانتری قلهک گزارش تهیه می نمود و بعضا نامه های رسمی کلانتری قلهک را نیز به مسجد قبا ابلاغ می کرد، آن روز درحالی که لباس رسمی پلیس (یونیفورم شهربانی) را بر تن کرده بود، پیش آمد و به زعم خود جهت تضعیف روحیة شهید مفتح و جلوگیری از برگزاری راهپیمایی به ایشان گفت: امروز دستور برخورد با مردم و جلوگیری از تظاهرات را داریم. دکتر مفتح اجازه تمام شدن صحبت را به وی نداد و با عزمی کامل و راسخ گفت: «ما هم تکلیف و دستوری از جانب خداوند داریم که به آن عمل می کنیم» و به حرکت خود ادامه داد. وقتی ایشان به همراه برادر و پسرشان به خیابان دکتر شریعتی رسیدند، تعدادی از مردم با دیدن آنان به دورشان حلقه زده و کسب تکلیف نمودند. در ارتباط با این لحظه، دکتر محمدمهدی مفتح از قول آقای سعیدی کیا[25] نقل می کند: «جناب آقای سعیدی کیا چندی قبل (در سال 1381) به من فرمودند که در آن روز من جهت شرکت در راهپیمایی از مدتی قبل از ساعت هشت به زمین قیطریه آمده و چون زمین را در اشغال پلیس دیدم در کنار خیابان ایستاده بودم. با حضور شهید مفتح جزء اولین کسانی بودم که به خدمت ایشان رسیده و سوال کردیم که آقا با این شرایط چه کنیم. ایشان چندلحظه ای تامل کرد و من که به دقت چهره ایشان را برای پاسخگویی به این سوال در این شرایط مهم تحت نظر داشتم، حالت عرفانی خاصی را در آن لحظات در چشمان ایشان دیدم. سپس فرمودند که حرکت می کنیم.»
پس از آغاز حرکت دکتر مفتح به سمت جنوب خیابان دکتر شریعتی به همراه یک جمعیت تقریبا سی نفری که تا آن زمان دور ایشان را گرفته بودند، در فاصله کمتر از پنج دقیقه تعداد جمعیت از مرز چندهزار نفر گذشت و هرلحظه بر تعداد آنان افزوده شد. این راهپیمایی میلیونی که این بار نیز با برنامه ریزی و هدایت آیت الله مفتح رژیم را غافلگیر و در مقابل عمل انجام شده قرار داده بود، بدین ترتیب آغاز و ادامه یافت.
عوامل حکومت برای مقابله با این حرکت، چندصد متر پائین تر، یعنی در محل فعلی تقاطع پل شهید صدر با خیابان دکتر شریعتی، شروع به پرتاب گازاشک آور نمودند اما مردم با آتش زدن وسائلی چون کارتن و ... اثر گازها را خنثی کرده و به راهپیمایی ادامه دادند.
اقدام بعدی نیروهای رژیم برای مقابله با این راهپیمایی، حمله به دکتر مفتح و اطرافیان او در پیشاپیش راهپیمایی بود. به این صورت که در سه راه تقاطع شهید کلاهدوز و دکتر شریعتی، افراد مسلح رژیم از جلو به صفوف اول راهپیمایی حمله کردند و با قنداق تفنگ به شدت مرحوم شهید مفتح را مضروب کردند، به نحوی که ایشان امکان ادامه حرکت را نداشت و لذا بالاجبار به اطرافیان خود توصیه کرد که راهپیمایی را ادامه دهند و مردم او را به منزلی[26] در آن حوالی منتقل کردند. این محل (خیابان دکتر شریعتی تقاطع شهید کلاهدوز) در نزدیکی منزل شهید آیت الله دکتر بهشتی قرار داشت. لذا شهید مفتح بلافاصله پس از رسیدن به منزل آقای نجیمی، تلفنی به دکتر بهشتی وضعیت مجروحیت خود و عدم امکان حرکت را بیان کرده و از ایشان خواست که به راهپیمایان ملحق شود و هدایت راهپیمایی را بر عهده بگیرد که به همین نحو نیز عمل شد و راهپیمایان تا میدان آزادی (شهیاد) به حرکت خود ادامه دادند و قطعنامه راهپیمایی نیز توسط حجت الاسلام ناطق نوری در میدان آزادی قرائت شد.
بدین ترتیب، دکتر مفتح با برپایی این راهپیماییها تا حد زیادی در سوق دادن میلیونی مردم انقلابی به صحنه انقلاب موفق عمل کرد و نقطة عطفی را در حرکتهای انقلاب اسلامی ایجاد نمود. به پشتوانة این موفقیت ها، راهپیماییهای بعدی، خصوصاً راهپیمایی تاسوعا و عاشورا، پیروزی انقلاب اسلامی را هرچه نزدیکتر نمود. البته شهید دکتر مفتح در انجام برنامه های خود با اعضای برجسته روحانیت مبارز چون شهید بهشتی، شهید مطهری و ... در ارتباط مداوم و مستقیم بود و کارها اغلب به صورت مشورتی انجام می شد.
فاجعه هفدهم شهریور
در تاریخ انقلاب اسلامی برخی مقاطع خاص و سرنوشت ساز وجود دارد. در نیمه دوم سال 1357 دولت آموزگار جای خود را به جعفر شریف امامی داد و شریف امامی با سیاستهای جدیدی وارد عرصه شد. نزدیکی جستن به برخی شخصیتهای مذهبی که خواستار سرنگونی سلطنت نبودند، دادن آزادی به مطبوعات برای درج اخبار مربوط به امام خمینی(ره)، تعطیل کردن مراکز فساد و تغییر تاریخ رسمی کشور از شاهنشاهی به هجری شمسی از جمله سیاست های جدید دولت آشتی ملی بود. رمضان سال 1357 در سراسر کشور مجالس وعظ و سخنرانی سخنرانان انقلابی برپا بود و این امر به گستردگی و تعمیق هرچه بیشتر مبارزات دامن می زد. در ماه رمضان و پس از آن، وضعیت شهر اصفهان وخیم تر از دیگر شهرها بود که با وخامت اوضاع و اوجگیری تظاهرات، نیروهای انتظامی وارد عمل شدند و این عمل عاقبت به شهادت و مجروح شدن عده ای از مردم اصفهان منجر شد و به تبع آن، از تاریخ 20/5/1357 (ششم رمضان 1398) در اصفهان برای مدت یک ماه اعلام حکومت نظامی شد.[27]
نخستین بار، در اصفهان بود که پس از واقعه پانزدهم خرداد 1342 حکومت نظامی اعلام شد و سرلشکر رضا ناجی اولین فرماندار نظامی در این مقطع تاریخی شد. در شرایطی که حکومت پهلوی به هیچ وجه مایل نبود نیروهای مبارز مسلمان به فعالیت بپردازند، ماه مبارک رمضان فرصتی را فراهم کرد که اعتراض و اعتصاب در کشور به صورت سرتاسری درآمد. اعتراضات تمامی شهرهای دور و نزدیک را درنوردیده بود که ناگهان در این اوضاع، فاجعه دلخراش سینما رکس آبادان[28] نیز رخ داد و آتش اعتراضات را شعله ورتر کرد.
در همین حال و هوا و وضعیت بحرانی، برگزاری موفقت آمیز تظاهراتهای عظیم سیزدهم (روز عیدفطر) و شانزدهم شهریور دولت آشتی ملی شریف امامی را علی رغم شعارها و آزادیهایی که مطرح کرده بود با چالش عمده مواجه ساخت. نیروهای نظامی و انتظامی در آماده باش کامل قرار گرفتند و از صبح هفدهم شهریور در سیزده شهرکشور حکومت نظامی اعلام شد. با این وجود، در پایان تظاهرات روز شانزدهم شعار «جمعه صبح میدان ژاله» سرداده شد؛ اما چنانکه از اسناد و خاطرات بر می آید، این تظاهرات از سوی جامعه روحانیت مبارز تهران اعلام و تایید نشده بود.
با این زمینه، مقدمات واقعه خونین هفدهم شهریور در میدان ژاله فراهم شد که در تاریخ انقلاب اسلامی جمعه سیاه نام گرفت. همزمان با این حادثه خونین که به شهادت عده زیادی از مردم انجامید، عوامل امنیتی تعدادی از مبارزان و رهبران سیاسی را دستگیر و روانه زندان نمودند و دکتر مفتح نیز یکی از این بازداشت شدگان بود. دکتر مفتح در این روز برای مداوا و پانسمان زخم های ناشی از تظاهرات روز قبل به بیمارستان رفته بود که هنگام بازگشت به منزل، از سوی ساواک دستگیر شد.[29] کمیته مشترک ضدخرابکاری طی نامه ای به شماره 6164/380 در تاریخ 17/6/1357 فهرست اسامی 77 نفر، از جمله نام دکتر مفتح را به مراجع مربوطه اعلام نمود و مقرر داشت چنانچه این افراد متقاضی صدورگذرنامه و خروج از کشور شوند و یا قصد ورود به کشور را داشته باشند، فورا دستگیر و به ساواک تحویل داده شوند.[30]
حکومت پهلوی با خشونت تمام و با خلق فاجعه هفدهم شهریور و نیز دستگیری تعداد زیادی از شخصیتهای مبارز، بر آن بود که جلوی حرکت اسلامی را بگیرد اما دیگر این اقدامات تاثیری نداشت. بعد از دوماه که حکومت نظامی در اثر اوجگیری انقلاب ناچار شد در زندان ها را بگشاید، دکتر مفتح نیز از زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری آزاد شد.[31] ایشان بلافاصله پس از آزادی از زندان در تاریخ 11/8/1357، در یک تماس تلفنی با مطبوعات پیامی برای مردم فرستاد. وی ضمن ستایش از همبستگی گروههای مختلف مردم گفت: «این هماهنگی بین روحانیت و مردم نویدبخش است و امیدوارم این همبستگی تحت رهبری آیت الله العظمی امام خمینی ادامه یابد.» دکتر مفتح همچنین گفت که پس از تماس با علمای آزاده و بررسی وضع فعلی، مبارزه را با پیگیری بیشتری ادامه خواهد داد.[32]
پی نوشت ها
[1] نام این طلبه ستار کشانی بود.
[2] اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1375، صص 289 و 309.
[3] در همین روز حجت الاسلام شیخ احمد کافی در یک تصادف رانندگی کشته شد. شایع شده بود که وی توسط ساواک کشته شده است. بر همین اساس، مراسم تشیع و تدفین او در مشهد به یک تظاهرات خونین تبدیل شد.
[4] غلامرضا گلی زواره، شهید مفتح تکبیر وحدت، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1378، ص 100 به نقل از ویژه نامه شهیدان، روزنامه جمهوری اسلامی، 27 آذرماه 1359، ص 11.
[5] دکتر مفتح طی نامه ای به کلانتری قلهک اعلام کرد: «با توجه به اعلامیه های دولت در مورد وجود آزادی و فضای باز سیاسی امید است که ما بتوانیم برنامه های ماه مبارک رمضان را که تنظیم کرده ایم اجرا کنیم. این است برنامه ماه رمضان: صبح ها از ساعت نُه تا یازده ونیم برنامه خانم ها به وسیله خانم بهروزی، خانم گرجی، خانم حسابی، ظهرها سخنرانی آقای مرویان، شب ها سخنرانی آقایان مهدی بازرگان، دکتر سحابی، دکتر توانائیان، دکتر پیمان، دکتر مهدی ممکن، مهندس کسرایی، مهندس تاج. مسجد قبا، محمد مفتح» (آرشیو مرکز اسناد... ... ، پرونده مسجد قبا، گ ش 24232/3 9/5/2537.)
[6] پرواضح است عملکرد مهندس بازرگان در دولت موقت همچون عملکرد سایر دولتمردان قابل نقد است.
[7] گزارش ساواک 36240/3 الف 18 /5/2537.
[8] در سال 1356 در جریان برگزاری جشن هنر شیراز که همه ساله برگزار می شد، صحنه های ابتذال و بی بندوباری اخلاقی در انظار عمومی به نمایش درآمد که در تشدید تنفر مردم شیراز و سراسر کشور علیه حکومت پهلوی موثر بود.
[9] در گزارش ساواک به شماره 24059/ه 12 22/5/2537 در ادامه این گزارش آمده است: «در طول سخنرانی دکتر مفتح اعلامیه هایی در صحن مسجد پخش گردید و حاضرین با آوردن نام امام خمینی سه بار صلوات می فرستادند. طبق نظر مامور ساواک بیشتر اعلامیه های پخش شده توسط خانم ها صورت می گرفته.»
[11] یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید دکتر محمدجواد باهنر، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1379، صص 654-653.
[12] مهندس بازرگان در ضمن سخنرانی خود، تغییر تاریخ از سوی رژیم از شاهنشاهی به هجری را یک قدم عقب نشینی رژیم دانسته و از آن استقبال کرده بودند که این موضع گیری او با موضع حضرت امام خمینی مغایرت داشت که فرموده بودند: فریب این عمل فریبکارانة رژیم (تغییر تاریخ به هجری) را نخورید. لذا شهید مفتح بلافاصله پس از سخنرانی مهندس بازرگان پشت تریبون قرار گرفته و اظهار داشتند: مهندس بازرگان نظر خودشان را گفتند ولی ما تابع مرجع عالیقدر حضرت امام خمینی هستیم که ایشان این تغییر تاریخ را عمل فریبکارانه رژیمی می دانند.
[13] علی رغم نقش سرنوشت ساز و محوری دکتر مفتح، آقای حسن یوسفی اشکوری در کتاب تکاپوی آزادی بدون اشاره به این نقش مهم می نویسد: «از حوادث قابل توجه در تاریخ انقلاب برگزاری نماز عیدفطر در قیطریه (شمال تهران) به تاریخ 13 شهریور 1357 بود که توسط گروهی از جمله مهندس بازرگان و دوستان و همکاران ایشان صورت گرفت. سال 1356 نیز نماز عیدفطر در همان جا برگزار شده بود، اما نماز عید سال 1357 باتوجه به شرایط خاص آن ایام، از جمعیت و شکوه و جلال و اثرگذاری سیاسی و انقلابی بیشتر و گسترده تری برخوردار بود. در سال 1356 نماز عید به امامت آیت الله سیدابوالفضل مجتهد زنجانی صورت گرفت اما نماز عید فطر 1357 به امامت حجت الاسلام حاج شیخ محمد مفتح برپا شد.» (در تکاپوی آزادی، ج 1، قسمت دوم، تهران، بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان، 1371، صص 53-52.)
[14] این دو در حادثه هفتم تیر 1360 در حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.
[15] آقای مجید ملاعلی اشرفی یکی از دانشجویانی که در نماز فطر شرکت داشت، در خاطرات خود یادآور شده است در خیابانی که به تپه های قیطریه منتهی می شد خود شهید مفتح ایستاده بود و برای مردم تاکسی می گرفت تا آنان را به محل اقامه نماز برساند.
[16] یاران امام به روایات اسناد ساواک شهید دکتر محمدجواد باهنر، پیشین، صص 657-656.
[17] خاطرات هادی غفاری، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1374، صص 280-279.
[18] گزارش ساواک تهران به شماره 950684 / 20 13/6/1357.
[19] گزارش ساواک تهران به اداره کل سوم به شماره 95694 / 20 ه 13/6/1351.
[20] روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1378، ص 195.
[21] آیت الله بهشتی هم این دغدغه را داشت که این تظاهرات که به دعوت جامعه روحانیت مبارز صورت گرفته حداقل همانند روز عید فطر باشد: «محاسبه های قبلی این بود که روز عید فطر حدود ده بیست هزار نفر در راهپیمایی شرکت کرده بودند، آیا راهپیمایی روز 4 شوال (16 شهریور) می تواند به اندازه همان جمعیت باشد که لااقل شکوه آن شکسته نشود؟» (خاطرات ماندگار از زندگی آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، به کوشش مرتضی نظری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ص 155.)
[22] بعد از این تظاهرات بود که نام آن به میدان آزادی تغییر یافت.
[23] روزشمار انقلاب اسلامی، پیشین، ص 328.
[24] این روز مقارن با ازدواج یکی از صبیه های دکتر مفتح بود. آقای عبدالکریم دلداده اصل، داماد شهید مفتح، جریان این روز و مراسم ازدواج خود را چنین نوشته است: «صبح روز عیدفطر سال 57 [13] به همراه حضرت آیت الله دکتر مفتح از منزل ایشان به همراهی جمعیت کثیری از اهالی محل و نمازگزاران مسجد قبا به سوی تپه های قیطریه عازم شدیم. جمعیت در راه مصلی با تکبیر و تحلیل حلول عید سعید فطر را گرامی می داشتند. به قیطریه محل نماز که رسیدیم، قیطریه مملو از جمعیت بود و بین جمعیت شخصیت های سیاسی و روحانی فعال آن روز به چشم می خوردند.
نماز عید به امامت آیت الله دکتر مفتح اقامه شد و پس از خطبه های شورانگیز و به حمایت از امام خمینی مراسم نماز عید پایان یافت و مردم نمازگزار به صورت سیلی از جمعیت در خیابان جاده قدیم شمیران سرازیر شدند و اولین تظاهرات سیاسی گسترده علیه رژیم شاه در سال 57[13] در تهران به وقوع پیوست و این تظاهرات گسترده تا میدان آزادی (شهیاد) و تا پاسی از شب ادامه یافت.
مردم، همان روز، تجمع و تظاهرات روز پنج شنبه 16 شهریور را از قیطریه اعلام کردند. خیابان جاده قدیم تقریبا نیمه تعطیل بود و ما که برای آن شب یعنی شب جمعه شب 16 شهریور مراسم عروسی را از قبل تدارک دیده و مهمانان را دعوت کرده بودیم، برای تهیه غذا از سالن غذاخوری که قبلا برنامه ریزی کرده بودیم مشکل داشتیم. چون معلوم نبود آشپز و کارگران سرکارهایشان حاضر می شوند و یا نه، کلی اضطراب و دلهره تهیه غذا داشتیم.
روز پنج شنبه مردم به رهبری آقای دکتر مفتح از تپه های قیطریه تظاهرات سیاسی را شروع و هرلحظه به تعداد جمعیت افزوده می شد تا اینکه جمعیت وقتی به حوالی قلهک می رسند، نظامیان به سوی جمعیت حمله و آقای دکتر مفتح را زخمی و درصدد دستگیری ایشان بودند که به وسیله مردم و دوستان از بین جمعیت به منزل یکی از آشنایان منتقل و استراحت می کنند. آن شب با توجه به کوفتگی و زخمی بودن آقای دکتر مفتح مراسم عروسی حال و هوای دیگری داشت و مهمانان گفت وگوی مسائل سیاسی می کردند. موقع بردن عروس هم، یعنی دخترشان، پدر ایشان حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمود مفتح دعای خیر را بدرقه راهمان کردند و آقای دکتر نیز با ضعف تمام و کوفتگی بدن آن شب ما را بدرقه کردند. صبح فردای آن روز برای احوالپرسی با بستگان خانم عازم منزل آقای دکتر مفتح شدیم و حوالی ساعت ده صبح منزل را در محاصره ماموران ساواک دیدیم، ساواکی ها ماها را نیز داخل منزل کردند و با عصبانیت و فحاشی منتظر آقای دکتر مفتح که برای معالجه به بیمارستان پارس رفته بودند، شدند. پس از چندی آقای دکتر از بیمارستان مراجعت و ساواکی ها ایشان را دستگیر و به زندان کمیته مشترک بردند. دو سه بار با خانم و خانواده به ملاقات ایشان به زندان رفتیم که بحمدالله با گسترش اعتراضات سیاسی مردم و آزادی زندانیان سیاسی ایشان نیز از زندان آزاد شده و به رهبری تظاهرات و اعتراضات مردم علیه شاه ادامه دادند و با ورود حضرت امام به ایران به یکی از بزرگترین آرزوهای خویش دست یافتند.»
[25] وزیر سابق جهادسازندگی و وزیر اسبق راه و ترابری.
[27] تقویم تاریخ انقلاب اسلامی، پیشین، صص 108 - 113.
[28] در این آتش سوزی عمدی بیش از 377 نفر زنده زنده در آتش سوختند. همان، صص 115 - 118.
[29] به نقل از آقای دکتر محمدمهدی مفتح.
[31] شهید آیت الله دکتر مفتح، پیشین، ص 36.
[32] روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1379، ص 271.