بهناز مقدسی؛ پدر و مادرهایی که بچههای چندقلو دارند، معتقدند بچههای چندقلو هم سختیهایشان چندبرابر است و هم عشق و حالش. با همه اینها در شرایط اقتصادی امروز به نظر میرسد بزرگکردن همزمان بچههایی که بیشتر از دو یا سه تا باشند، کار آسانی نباشد.
به گزارش به نقل از روزنامه شهروند ،فاطمه باقریان و مجتبی اصغری زوج ساکن قم چهارسال پیش صاحب دو دختر و سه پسر شدند. امروز روز چندقلوهاست و به همین بهانه پای حرفهای مادر خانواده نشستیم.
آنها که بعد از گذشت چندسال حالا دیگر هزینههای گزاف خرید پوشک و شیرخشک را فراموش کردهاند، اما مشکلات تازهتری دارند، چراکه یکسال است بهزیستی کمکی به آنها نکرده و باید مخارج مهدکودک و هزینههای لازم بچهها را خودشان تامین کنند. هرچند برای آشنایی با جزییات زندگی این خانواده باید از نزدیک آن را لمس کرد، اما این گفتوگو تا حدود زیادی مصایب، مشکلات و شادیهای خانوادهای که یکشبه هفت نفره شد را روشن میکند.
خانم باقریان! شاغل هستی؟
من لیسانس اقتصاد دارم اما خانهدارم.
شغل همسرتان چیست؟
همسرم راننده اسنپ است.
فکر کنم در همین تعریف کوتاه مشخص است وضع درآمد با داشتن بچههای پنجقلو باید خیلی سخت باشد. درست است؟
بله، به هرحال تامین مخارج پنج بچه در شرایط اقتصادی الان خیلی سخت است.
وقتی بچهها به دنیا آمدند، شغل همسرتان چه بود؟
آن موقع هم راننده آژانس بود.
که احتمالا بعد از رشد تاکسیهای اینترنتی و کسادشدن بازار آژانسها، همسرتان هم کارشان را عوض کردند.
بله و چون ممکن است من به خاطر بچهها هر لحظه با او کار داشته باشم، میتواند سریع خودش را به خانه برساند. در صورتی که قبلا که در آژانس کار میکرد، یک ساعت کاری مشخص داشت و نمیتوانست بیاید.
چندسال است که ازدواج کردهاید؟
یازده سال است که ازدواج کردهایم، ولی دوران عقدمان طولانی بود و اوایل دهه ٩٠به خانه خودمان رفتیم و بچهها بچهها یکسال و نیم، دوسال بعد به دنیا آمدند.
پنجقلوهایتان الان چندسالهاند؟
چهار سال دارند. به عقبتر برگردیم، به روزی که فهمیدید پنجقلو باردار هستید.
البته سونوگرافیها به ما میگفت چهارقلو، اما در اتاق عمل پنجمین بچهام را هم دیدم.
اگر همان چهارقلو بودند بهتر بود؟
راستش نه، اتفاقا خیلی خوشحال شدم چون در سونوگرافی مشخص شده بود سه تا از بچهها پسر هستند و یکی دختر، اما وقتی قل پنجم، دختر به دنیا آمد، خوشحال شدم از اینکه جفتشان جور است و دختر اولم خواهر دارد.
بارداری برای مادری که پنج بچه را وضع حمل میکند چقدر سخت است؟ چه تجربهای بود؟
شرایط سختی داشتم؛ استراحت مطلق بودم و همه مدت بارداری فقط ماهی یکبار آن هم برای چکاپ پزشکی از خانه بیرون میرفتم.
هزینه بارداری پنجقلو پنج برابر بود. درست است؟
بله، ما هر بار که سونوگرافی یا آزمایشهای غربالگری انجام میدادیم باید برای چهار بچه هزینه پرداخت میکردیم. (آن موقع هنوز قل پنجم در سونوگرافی مشخص نشده بود.)
نخستین لحظهای که فهمیدی چندقلو باردار هستی، چه حسی داشتی؟
نخستینبار که رفتیم سونوگرافی و پزشک گفت بارداری، آن هم چهارقلو شوکه شدیم، چون اصلا منتظر بچه نبودیم آن هم به این تعداد (میخندد)، ولی وقتی صدای چهار ضربان قلب را شنیدیم، حس خوشحالی داشتیم. فقط بیشتر نگران سلامتشان بودیم. بههرحال وقتی بدانی تعداد بچهها بیشتر است، نگرانیاش هم چندبرابر میشود.
سابقه چندقلوزایی در خانوادهتان داشتید؟
بله، بچههای برادر شوهرم هم دوقلو هستند. برای همین همسرم خیلی خوشحال شد، چون چندقلو خیلی دوست داشت و همیشه میگفت دوست دارم بچههایم چندقلو باشند.
داشتن پنج بچه در یک لحظه چه حسی دارد؟ واقعا خبرش خوشحالتان کرد یا ناراحت؟
ببینید! قطعا به دنیا آوردن بچههایی سالم نمیتواند خبر ناراحتکنندهای باشد، ولی خب ما آن موقع اصلا شرایط رفاهی خوبی نداشتیم. یک مقدار نگران بودیم و فقط این حس نگرانی بود که یک مقدار سخت بود.
نخستین روزی که از بیمارستان مرخص شدی و با پنج نوزاد به خانه رفتی، یادت میآید؟ چهکار کردی؟ چه اتفاقی افتاد؟ باید کار سختی باشد، مخصوصا که نخستینبار بود مادری را تجربه میکردی، آن هم برای پنج نوزاد.
روزهای اول که تنها نبودم؛ بالاخره مادر و خواهر و خواهر شوهرهایم هم کنارم بودند و روزهای اول کمکم میکردند. ولی خب، پنجقلوها همه چیزشان با هم بود؛ یکدفعه همهشان گریه میکردند، گرسنه میشدند یا خوابشان میآمد. باید همزمان پنج تا شیشه شیر آماده میکردم و پنج نفر هم به پنج تا بچه شیر میدادند. پزشکم هم گفته بود شیر مادر را از نوزادها دریغ نکن و برای همین یادم است دو تا بچه را بغل میکردم و همزمان به جفتشان شیر میدادم.
چقدر طول کشید تا دقیقا بدانی چطور باید پنجقلوهایت را مدیریت کنی؟
تا ٤٠روزگی بچهها که خانه پدر و مادرم بودیم و در این مدت، پوشک عوضکردن و باد گلو گرفتنشان را یاد گرفتم. بعدش هم که خانه خودمان رفتیم و با بچهها تنها شدم، کمکم یاد گرفتم باید چه کار کنم. یادم است که شبها من و همسرم شیفتی میخوابیدیم. چهار ساعت من میخوابیدم و همسرم مراقب بچهها بود و چهار ساعت او میخوابید و من مراقبت میکردم.
بهزیستی از شما حمایت میکند؟
یک سال نخست تا حدودی کمک کردند، یعنی پوشک و شیرخشک بچهها را میدادند، البته شیرخشک یارانهای بود و چون بچههای من هفت ماهه به دنیا آمدند، نمیتوانستند این نوع شیرخشک را بخورند، چون به بچههای نارس نمیسازد، برای همین ما مجبور بودیم شیرخشکهایی که بهزیستی به ما میدهد را ٤هزارتومان بفروشیم و برویم قوطیهای ٢١ هزارتومانی بخریم. البته ماهی ٧٠هزارتومان برای هر بچه واریز میکردند، اما یکسال است که این پول قطع شده و حتی عیدی هم به بچهها ندادند.
علتش را نپرسیدید؟
چرا همسرم چند هفته پیش به بهزیستی رفته و پرسیده بود که چرا کمکهزینه بچهها قطع شده است. این قولی است که خودشان داده بودند، وقتی خبر به دنیا آمدن پنج قلوهای قم رسانهای شد، خود بهزیستی قول داده بود که بچهها را تحتپوشش قرار دهد، اما در جواب همسرم گفته بودند بودجه نداریم. یکسال میشود که پول بچهها را قطع کردند.
چند سال پیش یک زوج دماوندی هم پنج قلو به دنیا آوردند و چون مرد خانواده رفتگر بود، شهردار منطقه به آنها یک پرستار داد، تا بتواند در نگهداری بچهها کمک کند. چطور ارگان یا سازمانی برای نگهداری بچهها به شما پرستار ندادند؟
اوایل خیلی برای گرفتن پرستار تلاش کردیم، حتی یک وقت هم از رئیس بهداشت سابق آقای قاضی زادههاشمی گرفتیم، اما جوابشان این بود که جزو قوانین ما نیست.
میگویند به خانوادههایی که چندقلو دارند، بستههای حمایتی تعلق میگیرد؟ از این بستهها دریافت میکنید؟
اصلا. هر زمانی که بستههای حمایتی را اعلام کردند و ما کد سرپرست خانوار را زدیم، پیام آمده که به شما تعلق نمیگیرد. حتی بسته حمایتی ماه رمضان هم به ما تعلق نگرفت.
یعنی در کل این چهار سال که پنجقلو دارید، هیچ بسته حمایتی نگرفتید؟
نه، حتی یک بار، حتی یک بسته! هیچی دریافت نکردیم.
نمیتوانیم بچه ها را شهربازی ببریم
گفتید یک سال نخست بهزیستی پوشک بچهها را تامین میکرد، اما خب بچهها الان تا دو سه سالگی هم پوشک استفاده میکنند. وقتی خودتان پوشک میخریدید، یادتان میآید ماهیانه چقدر هزینه پوشک میدادید؟
راستش اینقدر گزاف بود که اصلا یادم نمیآید چقدر هزینه کردیم.
در حال حاضر که بچهها چهار ساله شدند، ماهیانه چقدر هزینه دارند؟
الان ماهی ٧٥٠ هزار تومان شهریه مهدکودک بچههاست، یعنی نفری ١٥٠ هزار تومان برای یک ماه فقط هزینه مهدشان میشود. به غیر از خورد و خوراک هزینه لباس هم دارند، بههرحال بچه ماهی یک دست لباس را لازم دارد و الان ارزانترین لباس کمتر از ٥٠هزارتومان نیست. ما تا الان فقط یک بار بچهها را شهربازی بردیم، چون بههرحال هزینه شهربازی برای پنج بچه خیلی زیاد میشود. همان یک بار چیزی حدود ٢٠٠، ٣٠٠ هزارتومان هزینه بازی بچهها شد، برای همین مجبور هستیم این تفریحات را هم از بچههایمان دریغ کنیم، چون هزینهاش زیاد میشود.
داشتن پنج قلو هم شیرینیاش پنج برابر است و هم سختیاش، ولی یک موضوع جالب درباره شما و همسرتان این است که در پیج اینستاگرامیتان که فالوورهای زیادی هم دارد، هیچوقت مشکلاتتان را به مخاطبانتان نشان نمیدهید. دلیلش چیست؟
چون از دست کسی کاری برنمیآید و نمیخواهیم به مخاطبانمان حس بد بدهیم.
مردم وقتی شما را با پنج قلوها میبینند، واکنششان چیست؟
خیلی ذوق میکنند و معمولا دورشان جمع میشوند و با بچهها عکس میگیرند، ولی گاهی اوقات سوالاتی میپرسند که خیلی ما را ناراحت میکند. نمیدانم باید بگویم یا نه.
حتما بگویید؛ مردم چه سوالی میپرسند که شما را ناراحت میکند؟
یک سوال این است که میپرسند دوا و درمان میکردی که پنجقلو باردار شدی؟ و یک سوال هم اینکه به شما خانه دادند؟
خانم باقریان خودتان خانه دارید یا اجارهنشین هستید؟
خدا را شکر امسال با کمک برادرشوهرم توانستیم خانه بخریم، البته وقتی بچهها به دنیا آمدند، کمیته امداد از علومپزشکی ١٠میلیون و از بهزیستی ٢٠میلیون تومان گرفت و یک واحد آپارتمان خارج از شهر به ما دادند که یک واحد بدون هیچ وسیلهای بود، منظورم این است که فقط اسکلت ساختمان بود و مثلا کولر یا هیچ چیزی نداشت.
شما نرفتید آنجا زندگی کنید؟
چون صاحبخانه جوابمان کرد، پنج شش ماهی رفتیم آنجا زندگی کردیم تا اینکه خانه خریدیم.
اجارهنشینی با پنج قلوها تجربه سختی بوده، درست است؟
خیلی شرایط سختی بود. بالاخره پنج تا بچه گریه داشتند، سروصدا میکردند و این موضوع باعث میشد صاحبخانه و همسایهها اعتراض کنند. الان با اینکه خانهمان خیلی کوچک است، اما خدا را شکر میکنم که خانه خودمان است و بچهها راحتتر میتوانند بازی کنند.
الان خانهتان چند متری است؟
یک سالن ١٢ متری با یک اتاق خواب.
قبل از اینکه پنج قلو به دنیا بیاورید، تصمیم داشتید چند تا بچه داشته باشید؟
من همیشه به همسرم میگفتم ٦ تا بچه دوست دارم، سه تا دختر، سه تا پسر. دوران بارداری هم که فهمیده بودیم چهار قلو داریم، همسرم میگفت ببین ٦ تا بچه دوستداشتی خدا بهت چهار تا بچه همزمان داد. موقع زایمان که فهمیدم پنج تا هستند به دکترم میگفتم خانم دکتر بگرد ببین ششمی نیست! (میخندد)
باز هم به بارداری فکر میکنی؟
آره چراکه نه (میخندد) پنج قلوهایم بزرگتر شوند، یک بچه دیگر میآوریم، آن موقع اینها هم بزرگتر شدهاند و خودشان به من کمک میکنند.