این شاعر در گفتوگو با ایسنا، درباره جایگاه امام علی (ع) در شعر فارسی اظهار کرد: زمانی که درباره بازنمایی شخصیت امام علی (ع) و جایگاه ایشان در ادبیات بحث میکنیم، دو بحث متفاوت است؛ وقتی درباره جایگاه امام علی (ع) صحبت میکنیم این است که حضرت شأن و جایگاه بالایی دارند و چند بیت شعر و چند دیوان درباره ایشان گفته شده و مدح و منقبت درباره ایشان چقدر است. اما گاهی اوقات درباره بازنمایی شخصیت امام علی (ع) صحبت میکنیم؛ اینکه ایشان در ادبیات ما با چه صفتهای برجستهای معرفی، وصف، تحلیل و تبیین شدهاند.
او درباره بازنمایی شخصیت امام علی (ع) در شعرهای گذشته و معاصر گفت: باورم این است که مباحث شاعران گذشته ما در ارتباط با حضرت امام علی (ع) بیشتر تبیینی بوده است. از کسایی مروزی بگیرید که میگوید «مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر / بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار»، تا شاعری مانند مولوی که شخصیت امام علی (ع) را تبیین میکند و میگوید «از علی آموز اخلاص عمل / شیر حق را دان مطهر از دغل»، «گفت من تیغ از پی حق میزنم / بنده حقم نه مامور تنم» که این تبیین منش اخلاقی و رضایت دادن به رضای خدا و کار را برای خدا انجام دادن است. این نوع از بازنمایی شخصیت حضرت علی (ع) در قرنهای چهارم، پنجم و ششم رواج داشت.
اکرامیفر در ادامه افزود: ما بعدها به یک ادبیات توصیفی میرسیم که بیشتر وصف حضرت علی (ع) است تا تبیین شخصیت ایشان؛ این موضوع به این دلیل است که میخواهیم کمی احساسات مردم را هم درگیر کنیم. بحث تبیین، بحث عقلانی و تعقلی است و وجه غالب توصیف، احساسی و عاطفی است. در شرایط کنونی هم با شعرهایی مواجه میشویم که بازنمایی جایگاه عرفانی، اجتماعی و توصیفی و تحلیلی حضرت علی (ع) است. جایی که شاعر میگوید «هر که در عشق علی گم میشود / مثل گل محبوب مردم میشود / آن همه دستی که در شب طی شدند / ابن ملجمهای پی در پی شدند» یا «من تو را با ماه میدیدم شبی / در کنار چاه میدیدم شبی / من تو را دیدم که از خوف حضور / میگذاری گونه بر هرم تنور» توصیفکننده حضرت علی (ع) هستند. یا «علی ای همای رحمت» شهریار را بخوانید، میبینید کار کردن برای رضای خدا هست؛ جایی که میگوید «بهجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب / که علم کند به عالم شهدای کربلا را» به رضای خداوند تن داده است، یا جایی که میگوید «بهجز از علی که گوید به پسر که قاتل من / چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا»، مدارا و مروت را که از وجوه اخلاقی حضرت علی (ع) هستند بیان میکند و شهریار به این وجه شخصیتی ایشان میپردازد. همچنین «که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را» به جوانمردی و بخشش و کرم حضرت علی (ع) اشاره دارد.
او خاطرنشان کرد: گاهی شاعر در بازنمایی شخصیتهایی چون امام علی (ع) تحلیل و تبیین میکند که بیشتر عقلانیت را درگیر میکند، گاهی توصیف میکند که بیشتر احساسات را درگیر میکند و گاهی مانند شاعران امروز ترکیبی از توصیف و تبیین را دارد که عقل و احساس را درگیر میکند و به نظر من این دوره بهتر است.
شاعر «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» سپس بیان کرد: برخی از شاعران دوست دارند شور علوی را بیشتر کنند تا شعور علوی را، که اگر اغراق شود آسیب میزند. آنچه ما در جامعه کنونی به آن احتیاج داریم معرفت علوی است. شور علوی جایگاه خود را دارد اما معرفت و شعور علوی امروز بیشتر مورد نیاز جامعه است. به نظرم اگر هر دو اینها را داشته باشیم بهتر است زیرا انسان ترکیبی از عقل و احساس است، در نتیجه نمیتوانیم یک بعد را بگیریم و بعد دیگر را فراموش کنیم.
او همچنین خاطرنشان کرد: ما در حوزه شعر علوی یک عده شاعر داریم که بعضاً ناقل هستند و نوحهخوان و مداح داریم که کارشان نقل کردن شعرهای شاعران است. شاعران خالقان معرفت علوی هستند اما مداحان و نوحهخوانها ناقلان و مروجان این اندیشه هستند. هر دو اینها باید مراقب باشند که چه چیزی را به خورد مردم میدهند؛ همانطور که یک رستوراندار اجازه ندارد هر غذایی را به مشتری خود بدهد چون بدن او را مریض میکند، شاعر و مبلغ و مروج اندیشه هم حق ندارند غذای روحی و روانی بد و نادرست به مخاطبان خود منتقل کنند.
اکرامیفر اظهار کرد: درست است که اسطورهسازی و اسطورهپردازی بخشی از ادبیات است اما وقتی با بزرگانی مانند ائمه و اهل بیت (ع) مواجه میشویم باید مواظب باشیم حرفهایی که میزنیم برچسب نباشد و اغراق و غلو بیش از اندازه نداشته باشیم، حرفهایی که میزنیم هم باورپذیر باشند و هم تهمت و برچسب ناروا به این بزرگان نباشند. درست است که در شعری که شاعر میگوید کمی خیال قاطی میشود اما این خیال باید نمک قضیه باشد، اغراق باید نمک قضیه باشد و طوری نشود که باورپذیری را سخت کند. اینها اسوه حسنه جامعه هستند و باید الگو و اسوه بودنشان را طوری معرفی کنیم که دیگران بتوانند در مسیر آنها قدم بردارند و آنها را الگو قرار بدهند.
او در ادامه گفت: گاهی چون اطلاع دقیقی از واقعیت زندگی ائمه و اهل بیت (ع) نداریم دست به دامن خیال میشویم و شخصیتی را میسازیم که وجود خارجی ندارد که گاهی میتواند خوب هم نباشد. باید ائمه و اهل بیت (ع) را طوری معرفی کنیم که مردم بتوانند آنها را الگو کنند و بتوانند به شخصیت و جایگاه آنها نزدیک شوند. به نظرم اگر با واقعیت زندگی آنها آشنا باشیم احتیاجی به خیالپردازی و غلو و اغراق نیست.
این شاعر در پایان خاطرنشان کرد: زمانی که درباره شخصیتهای بزرگ حرف میزنیم هم باید وجوه مثبت و مردمپسند و واقعی آنها را بگوییم و هم خوب دربارهشان حرف بزنیم؛ گاهی خوب حرف میزنیم و حرفهای خوب نمیزنیم و گاهی حرفهای خوب میزنیم اما خوب حرف نمیزنیم. اگر قرار است ما درباره آدمهای خوب حرف بزنیم هم باید خوب حرف بزنیم و هم حرفهای خوب بزنیم.