روایتگری در بحران از جمله مسائلی است که این روزها نبود آن در رسانههای داخلی حس میشود. رسانههایی که از بحران فقط تب تند اخبار را در چند روز اول پیگیری میکنند، قطعا نمیتوانند روایتی درست و بینقصی از بحران ارائه دهند.
به گزارش به نقل از روزنامه صبح نو ،در این بین افرادی هستند که رویکردی متفاوت از اغلب رسانهها را در پیش گرفتهاند. حامد هادیان یکی از خبرنگارانی است که با گذشت بیش از دو ماه از وقوع سیل در استانهای جنوبغربی کشور، هنوز در منطقه مانده و روایتگر روزهای تلخ و شیرین مردم آسیبدیده، شده است.
کشور ما ایران منطقه حادثهخیزی است. هرساله در استانهای مختلف ایران تعداد چشمگیری از بحرانهای ممکن روی میدهد. در طول سال هم شاهد حوادث و رخدادهای طبیعی هستیم، هم بحرانهای اجتماعی زیادی همچون تنشها و تعارضهای اجتماعی و هم رخدادهای طبیعی نظیر سیل و زلزله و توفان.
بحران سیل این روزها بخش وسیعی از استانهای خوزستان، لرستان و گلستان را گرفتار کرده است؛ سیلی که هنگام وقوع 23 استان را درگیر خود کرده بود و حالا با فروکشکردن آب، این سه استان بیش از دیگر استانها همچنان درگیر رخدادهای پس از سیل هستند و کاستیهای بسیاری دارند.
یکی از این کاستیها عدمآمادگی مسوولان و مدیران مختلف استانی در بحران است. افکار عمومی این روزها با اطلاع از اوضاع مناطق بحرانزده با مطالبهگری خواهان رسیدگی هرچه سریعتر به مواردی هستند که از چشم مسوولان پنهان مانده است.
امروزه، بهعلت گسترش امکانات فضای مجازی و شبکههای اجتماعی برای فعالیت رسانهای، در شرایط بحرانی، حجم زیادی از اخبار فوری در پایگاهها و کانالهای خبری رسمی و غیررسمی منتشر میشود؛ موضوعی که بالطبع بستر شایعه نیز در آن فراوان میشود و بخشی از آن در خلأ نبودن رسانهها در محل بحران رخ میدهد. اگر چه هنگام یک بحران نظیر زلزله سیل یا آتشسوزی در روزهای اول همه رسانهها و حتی مردم عادی جامعه در محل ظهور مییابند؛ اما رفتهرفته با فروکشکردن تب خبرهای جنجالی و داغ، این محلها از روایتگرهای معتبر خالی میشوند.
آقای حامد هادیان یکی از خبرنگارانی است که با گذشت بیش از یک ماه از وقوع سیل در خوزستان همچنان در آن محل حضور دارد و روایتهای دست اول خود را از زندگی مردمان آسیبدیده در روزهای پس از سیل روایت میکند. هنگام وقوع زلزله کرمانشاه نیز از جمله افرادی بود که تا ماهها پس از حادثه در سرپل زهاب اقامت داشته و روایتگر روزهای تلخ و شیرین مردم کرمانشاه شد. در ادامه این گزارش به گفتوگو با هادیان، درباره شیوه روایتگری او و سفرهای ماجراجویانهاش پرداختهایم.
سفرهای شما صرفاً ماجراجوییهای روزانه است یا ماموریتهای کاری؟
سفرها اغلب مربوط به حوزه روزنامهنگاری است؛ اما در نهایت ترکیبی از هر دوی آنهاست. بخشی از آن ماجراجویانه و دغدغههای شخصی است و گاهی نیز از طرف رسانهای مأمور به پوشش خبری یک بحران میشوم که البته تعداد این موارد خیلی کم است.
قبل از روایت سیل امسال و زلزله کرمانشاه، قبلاً هم تجربه سفر به مناطق جنگی عراق و سوریه را داشتهاید.علاقه من روزنامهنگاری اجتماعی است. روزنامهنگاری اجتماعی حوزههای متنوعی دارد، مانند درمان و انتظامی و ... حوزه جنگ و بحران هم جزئی از همین روزنامهنگاری اجتماعی است که حوزههای مورد علاقه من بوده و همواره پیگیر آنها هستم. به همین دلیل برای پیداکردن سوژه باید سفر کنم؛ از حادثه پلاسکو گرفته تا زلزله کرمانشاه و ورزقان و سیل اخیر در استانهای مختلف. به سوریه و عراق هم پس از خروج داعش از برخی از استانها، تلاش کردم که بروم.
نحوه سفرکردنهایتان چگونه است؟ از همان ابتدا مقصد را تعیین و هماهنگ میکنید؟
هر یک از این سفرها ماجرایی متفاوت دارد؛ اما بهطور کلی به دلیل سفرهای مکرر، در جاهای مختلف دوست و آشنا دارم. به همین دلیل کمتر پیش آمده که در منطقهای لنگ بمانم. چه سفرم به صورت مأموریت باشد یا چه شخصی؛ همیشه در بحرانها مجموعههایی هستند که حضور دارند، مانند جمعیت هلال احمر، اورژانس و...
به همین دلیل در ابتدا سعی میکنم با این نهادها هماهنگ کنم؛ اما اگر نشد، خودم راهی میشوم، مثلاً برای زلزله کرمانشاه با هواپیمای باری که آذوقه میآورد، سفر کردیم یا در سفرم به سوریه، از ورود خبرنگارها به منطقه جلوگیری میکردند و فقط تعداد کمی عکاس اجازه ورود داشتند. به همین دلیل مجبور شدم از روابط شخصیام برای ورود به منطقه استفاده کنم.
در سفرم به مناطق سیلزده یا قبلتر از آن مناطق زلزلهزده کرمانشاه، هر شب در یکجا سکونت داشتم؛ البته ناگفته نماند که خبرنگارها و عکاسهای بحران در کشور ما محدود هستند و ما به مرور زمان با یکدیگر آشنا شدهایم.
به همین دلیل معمولاً مشکلی بابت اسکان نداریم. گاهی اوقات نیز روی مهماننوازی هموطنان حساب میکنیم و گاهی هم پیش میآید که اسکانی جور نشود؛ مثلاً نخستین شب بعد از زلزله کرمانشاه در ماشین خوابیدیم که خیلی هم شب سردی بود؛ همهجا تخریب شده بود و هیچ چادری هم هنوز برپا نشده بود.
عموماً بستر انتشار روایتها، فضای مجازی است و رسانههای رسمی. تا الان چقدر از انتشار این خردهروایتها در شبکههای اجتماعی بازخورد گرفتهاید و فکر میکنید کافی بوده یا خیر؟
ما خبرنگارهای بحران در حال تجربه کردن در این حوزه هستیم. در واقع ما افراد حرفهای در این حوزه نداریم. اغلب عکاسهای بحران هستند که با یک گزارش تصویری خیلی زود به نتیجه میرسند.
دسته دیگر مستندسازان هستند که تصاویر ضبطیشان را ممکن است یکسال بعد منتشر کنند. خبرنگارهای بحران فقط میتوانند تجارب خود را تبدیل به گزارش کنند. گزارشهای جامع و کامل هم وقتگیر است. اگرچه من شخصاً تلاش میکنم در هرکدام از این سفرها چند گزارش مفصل بنویسم؛ اما بستر اصلی انتشار روایتها را شبکههای اجتماعی انتخاب کردهام، اگرچه محتوا در فضای مجازی خیلی زود فراموش میشود.
این روزها سعی میکنم که نوع روایتگری را متفاوت کنم؛ مثلاً دیگر به نوشتن اکتفا نمیکنم و به سمت تولید ویدیو رفتهام یا سعی دارم کتابچههای روایت پس از بحران تولید کنم؛ اما اگر بستری ایجاد شود که افراد کار ترکیبی انجام دهند، کار با سرعت بیشتری پیش میرود.
به طور کلی رسانههای داخلی خیلی به روایت پس از بحران اهمیت نمیدهند و اغلب سه روز اول بحران برایشان مهم است؛ به همین دلیل این نوع روایتنویسی را معمولاً خود اشخاص پیگیری میکنند نه رسانهها. اما همین افراد که به صورت شخصی وارد عمل میشوند هم میتوانند تاثیرگذار باشند. در بحرانها ما چیزهایی را میبینیم که جاهای دیگر نمیتوان آن را یافت؛ به همین دلیل روایت آن برایمان جذاب است.
جذابترین موضوعی که در همین سفر اخیر به استانهای سیل زده تجربه کردید، چه چیزی بوده است؟
من تاکنون سیل را تجربه نکرده بودم و این در نوع خود برایم تجربه جذابی بود؛ اما در این بحران، برخی از رفتارهای مردم برایم بسیار عجیب و جذاب بود. تلاش مردم غیوری که برای جلوگیری از آسیب بیشتر ناشی از سیلابها همت میکردند، اتفاقی دیدنی بود؛ مردمی که در بحرانها به یک اسطوره تبدیل میشوند و پس از بحران هم تبدیل میشوند به همان آدمهای ساده قدیم؛ قهرمانهایی که فقط این بحران میتوانست آنها را به چشم بیاورد؛ قهرمانهایی که پس از بحران خیلی زود محو میشوند.