گزارش مشرق/

چرا فساد اخلاقی در جریان اصلاحات نهادینه شده است؟/ نقش لیدر اصلاحات در رسوایی نجفی گیت

بخش پایانی مقاله کرباسچی، یک اعتراف بسیار مهم، به «انحصارطلبی» و «دیکتاتوری» یک جریان سیاسی است که سال‌هاست کبّاده‌کش «دموکراسی» و «آزادی‌خواهی» و «تحمل مخالف» و «تساهل و تسامح» در کشور شده است.

سرویس سیاست مشرق- غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، یکی از نخستین چهره‌های شناخته‌شده اصلاحات بود که نسبت به خیر شوک‌آور قتل همسر دوم محمدعلی نجفی توسط خود او، واکنش نشان داد و در توئیتی شماتت‌آمیز خطاب به بخشی از جریان سیاسی خود، یعنی جریان اصلاحات، جنجال زیادی برپا کرد:

همین توئیت موجب شد که بسیاری از چهره‌های سیاسی اصلاح طلب، فعالان رسانه‌ای و کاربران فضای مجازی هوادار این جریان، کرباسچی را مورد هجوم قرار دهند که چرا «اسرار هویدا می کند».

پایوران جریان اصلاحات، که تنها دو سه ساعت بعد از انتشار خبر متهم بودن شخص نجفی در ماجرای قتل، با انواع و اقسام داستان‌سازی‌ها و سناریونویسی‌ها، سعی کردند8 تا از یکی از افراد جبهه اصلاحات، کسی که همیشه یک پای نامزدی برای پست‌های مهم از سوی اصلاح‌طلبان بود، رفع اتهام کنند.

کار این سناریوسازی‌ها به زدن سخیف‌ترین اتهامات به مقتوله و حتی به وسط کشیدن پای نهادهای امنیتی نظام کشید. بدیهی بود که ملاحظه چنین توئیتی از سوی یکی از «خودی» های این جریان (که یک فرد معمولی در این جریان نیست و خیلی‌ها به او لقب «قلک» اصلاحات داده‌اند)، این اصلاح‌طلبان را (که عمدتاً سمپات حزب منحله مشارکت و بدیل آن، حزب اتحاد ملت هستند) به شدت عصبانی کند. اما با فرو نشستن هیاهوی اولیه، و رنگ باختن همه سناریوسازی‌ها، در نهایت این نجفی است که باید در مقابل محکمه عدلیه، با عواقب جرمی که مرتکب شده، رو به رو گردد.

با فرونشستن گرد و غبار، خبرسازی‌ها و جنجال‌آفرینی‌ها، کرباسچی تصمیم گرفت در سرمقاله روزنامه حزب کارگزاران، ماجرای نجفی و شهرداری را، که منجر به انتشار آن توئیت جنجالی در واکنش به قتل خانم میترا استاد شد، به تفصیل شرح دهد.

او در سرمقاله روز یکشنبه (19 خرداد) روزنامه سازندگی با اشاره به واقعه قتل همسر نجفی و برخی اظهار نظرهای بعد از آن مطلبی با عنوان «علاج واقعه قبل از وقوع» نوشت:

"…در آغاز تابستان سال 1396 اندکی پس از پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات شورای شهر تهران به هنگام طرح نامزدهای تصدی شهرداری تهران در حضور چهار تن از اصلاح‌طلبان برجسته که نام‌شان نزد اینجانب محفوظ است، در دفتر جناب آقای نجفی به حضورشان رسیدم و در حین بحث و رایزنی برای گزینه‌های شهرداری تهران درباره همین پرونده مطروحه از ایشان سوال کردم و با توجه به طرح نامزدی ایشان برای شهرداری درباره عوارض طرح این پرونده و اثرات منفی آن در مدیریت شهری تهران و نیز حوزه خصوصی آقای نجفی در حضور دوستان هشدار دادم. ایشان البته آن روز برخلاف این روزها اصل ماجرا را منکر شدند و با عبور از این مساله سعی کردند آن را در حد یک آشنایی ساده تخفیف دهند و به‌رغم اینکه این روزها در دادگاه، آشنایی خویش با مقتوله را از آغاز سال 1396 (قبل از آن جلسه) معرفی می‏‌کنند، آن روز منکر این رابطه شدند. با وجود این من بار دیگر در دیداری خصوصی با آقای نجفی درباره بهانه مخالفت‌ها با ایشان تذکر دادم که خودشان فرمودند با مراجعه با مقامات مسئول موانع را رفع می‌‏کنند؛ و ظاهراً دیدارهایی هم با مقامات انجام دادند که شواهد امر نشان می‌دهد آن دیدارها ناموفق بوده‌اند."

نجفی در همین جا، به اصرار عجیب و رفتار «قبیله‌ای» هم جریانی‌های خود برای به کرسی نشاندن گزینه مورد نظر ایشان برای شهرداری، که بیشتر به نوعی سهم‌خواهی قلدرانه شبیه بود، اشاره می‌کند:

" اما متأسفانه استراتژی نادرست برخی دوستان اصلاح‌طلب، آقای نجفی را در موقعیت خطیری قرار داد و ایشان را به دست خویش قربانی ساختند. و با وجود انتقال این پیام در سطوح مختلف جبهه اصلاحات به علل سیاسی از تسری آن به بدنه اصلاحات جلوگیری شد و با وجود آگاهی برخی اعضای شورای شهر از پرونده، به علت بدگمانی آنان به مقامات مسئول - که البته ریشه در پاره‌ای رفتارهای نادرست همین نهادها و مقام‌ها دارد - شهرداری به دکتر نجفی رسید."

البته در آن مقطع مورد اشاره، در محافل سیاسی، کاملاً روشن بود که بزرگ‌ترین حامی رسیدن نجفی به کرسی شهرداری کیست و چه کسی بیشترین فشار را به دولت و وزارت کشور برای انتصاب نجفی، علی‌رغم جواب منفی استعلام او از کلیه نهادهای امنیتی، وارد آورد، که کسی جز لیدر اصلاحات، سیدمحمد خاتمی، نبود.

تابستان 96، اوج دوران سهم‌خواهی اصلاح‌طلبان از دولت، بابت حمایت تمام قد از روحانی در انتخابات اردیبهشت 96 بود. کرباسچی با جزئیات شرح می‌دهد که تقریباً در همه جلسات رایزنی برای انتخاب شهردار تهران که در مرداد 96 برگزار می‌شد، مخالفت سطوح بالای نظام و نهادهای امنیتی و وجود گزارش‌های منفی درباره نجفی مطرح می‌شد و حتی به خود او هم انتقال داده می‌شد، اما این امر تأثیری در کاهش فشار لیدر اصلاحات و اطرافیان او برای شهرداری نجفی نداشت. نجفی تلویحاً به نقش مستقیم خاتمی در امضای حکم شهرداری نجفی توسط وزیر کشور اذعان می‌کند:

" در 25 مردادماه 1396 در جلسه‌ای با حضور سران همه‌ی احزابی که در شورای شهر تهران نماینده دارند و نیز با حضور 2 یا 3 نفر از اعضای شورای شهر از سوی یکی از دوستان اعلام شد که عالی‌ترین نهادهای سیاسی کشور با شهرداری دکتر نجفی مخالفند. در همان جلسه یکی از اعضای شورای شهر مخالفت یکی از دستگاه‌های امنیتی با شهرداری ایشان را اعلام می‌کند.

پس از آن در جلسه دیگری در تاریخ هشتم شهریورماه 1396 همان عضو شورای شهر تهران از مخالفت وزیر کشور با شهرداری دکتر نجفی بر اساس گزارش و استعلام نهادهای امنیتی دولتی خبر داد. اما با پیگیری برخی بزرگان اصلاحات و اعمال فشار بر رئیس جمهور، آقای روحانی به وزیر کشور دستور می‌دهد حکم شهرداری دکتر نجفی صادر شود."

در این زمینه بیشتر بخوانید:

قتل فجیع میترا استاد و ورشکستگی اخلاقی اصلاح‌طلبان ایرانی

کرباسچی: زندگی خارج از عرف نجفی به اصلاح‌طلبان ضربه زد

سرانجام سناریوسازی اصلاحات در پرونده نجفی چه می‌شود؟

کرباسچی سپس به نقد راهبرد سیاسی اصلاح‌طلبان، یعنی ایجاد «دوقطبی» با حاکمیت و «مخالف خوانی» با هدف کسب وجهه مردمی و ایجاد شکاف حکومتی / غیرحکومتی می‌پردازد، که کار را به نوعی «لج‌بازی» کودکانه با نظام، به قیمت زیر پا گذاشتن همه مصالح و ملاحظات سیاسی معمول در دنیای سیاست، رسانده است:

" این راهبردی غلط است که در امور سیاسی مبنای عمل را بر تضاد قرار دهیم و فکر کنیم قدرت ما در مخالفت است. در چنین شرایطی بود که به جای بررسی مستندات پرونده مدعیان علیه آقای نجفی در نهادهای معتمد خود یا وجدان خویش، این پرونده را «باج‌خواهی» خواندند و با تمرکز خواست اصلاحات بر شهرداری یک شخص و تعصب بر انتخاب آقای نجفی امکان بررسی آن شایعات بلکه مستندات را حتی از معاون اول رئیس‌‏جمهور سلب کردند و با تماس‌ها و فشارهای پیاپی در بالاترین سطوح اصلاحات تنها اصلاح ممکن در شهرداری تهران را شهرداری دکتر نجفی خواندند."

«قهرمان‌سازی» از نجفی توسط روزنامه‌های اصلاح‌طلب

طبق توضیحات کرباسچی در ادامه مقاله، خاتمی و اطرافیان او، حتی حاضر به پذیرش توضیحات تشکیلات امنیتی دولت هم نشدند. ظاهراً به واسطه استعلام منفی نجفی در وزارت اطلاعات، حتی روحانی حاضر نشده بود به نجفی در کابینه پست بدهد و البته با این توضیحات، ظاهراً رئیس جمهور بی میل نبود که نجفی به شهرداری برود تا هم فشار سهم‌خواهی خاتمی از روی او کم شود و همه مجبور به استفاده از نجفی در کابینه نشود.

در قسمتی دیگر از مقاله، کرباسچی مدعی می‌شود که تیم اطراف لیدر اصلاحات، حتی با وجود بی‌میلی نجفی به شهردار شدن، با اصرار او را پیش انداختند تا به هر قیمت به اهداف و مطامع سیاسی خود برسند که در نهایت منجر به ناکامی و سرشکستگی هم برای نجفی و هم جریان اصلاحات شد:

" اما برخی دوستان که از آغاز با شهرداری محسن هاشمی مخالف بودند، همه همت خود را گذاشتند که نه در رقابت با دکتر نجفی که پس از او نیز محسن هاشمی شهردار نشود و حتی با وجود عدم تمایل اولیه دکتر نجفی به شهرداری تهران- به شهادت جلسه مشترک بنده و سیدحسین مرعشی با ایشان - او را به مقصد مطلوب خویش هدایت کردند و ایشان را از خاستگاه سیاسی و فکری خود دور ساختند تا با شهرداری نیابتی به نام دیگران و به کام یاران خویش برنده داستان باشند غافل از اینکه «عرض ایشان می‌برند و زحمت دیگران می‌دارند.»"

بخش پایانی مقاله کرباسچی، یک اعتراف بسیار مهم، به «انحصارطلبی» و «دیکتاتوری» یک جریان سیاسی است که سال‌هاست کبّاده‌کش «دموکراسی» و «آزادی‌خواهی» و «تحمل مخالف» و «تساهل و تسامح» در کشور شده است. این دیگر سخنی برآمده از اردوگاه رقبای سیاسی نیست، بلکه یکی از کلیدی‌ترین چهره‌های اصلاحات و دبیرکل یکی از احزاب محوری این جریان، چنین اعترافی می‌کند:

" آنچه امروز جبهه اصلاحات با آن مواجه است محصول این چپ‌روی و تک‌روی در اصلاح‌طلبان است که به نام اصلاح‌طلبی، انحصارطلبی می‌کنند و به‌جای وحدت «همه با هم» همه را به وحدت با خویش می‌خوانند. اما اصلاحات نام مستعار یک حزب نیست؛ اصلاحات فراتر از یک فرد یا حزب یا حتی یک جناح است و با این مصائب نه به تعبیر مخالفان از بین می‌رود، که آبدیده می‌شود؛ به شرط آنکه از آن عبرت بگیرد و چاره کند. برخورد تشکیلاتی با خطاهای درون جبهه اصلاحات به عزت اصلاحات می‌افزاید نه به خفت آن، که این روزها با آن مواجه هستیم." [1]

اما نکته بسیار مهمی که می‌توان از مقاله مهم کرباسچی (به عنوان یک اعتراف درون‌جریانی) باید به آن اشاره کرد، بی‌حسی و بی‌تفاوتی حامیان شهردار شدن نجفی، نسبت به ماجرای روابط بیرون از خانواده او است که منجر به ازدواج نجفی با خانمی همسن دخترش شد. ظاهراً این نوع روابط در زندگی نجفی آن اندازه خارج از چارچوب‌های پذیرفته شده برای یک سیاستمدار در این سطح بود، که استعلام صلاحیتی او را نزد همه نهادهای مسؤول، منفی کرده بود.

علاوه بر همه گزارش‌هایی که از همان تابستان سال 96 در برخی محافل سیاسی درباره نحوه سلوک شخصی نجفی وجود داشت، در همین نوشتار هم کرباسچی اذعان می‌کند که در زمان رایزنی برای انتخاب شهردار تهران، این ماجرا برای فعالان سیاسی آشکار و شناخته شده بود. حتی کرباسچی از «مراجعه مکرر خانواده نجفی نزد بزرگان اصلاحات» (قطعاً برای شکوه و شکایت از رفتارهای نجفی) سخن می‌گوید. به عبارت دیگر، لیدر اصلاحات و اطرافیان او، با علم به اینکه نجفی درگیر روابط نامتعارف شده و موجب آزار خانواده خود شده است، با اصرار تام و تمام به دنبال تحمیل او به عنوان شهردار بر مردم تهران بودند و حتی سابقه سکّانداری چندماهه او بر میراث فرهنگی و بعد استعفا به بهانه «ناتوانی جسمی و بیماری» را هم کاملاً نادیده گرفتند.

وقت آن است که بزرگان اصلاحات در احوال خود غور و اندیشه کنند که کجای مسیر را به انحراف رفته‌اند و به چه روزگاری افتاده‌اند که این چنین چشم بر حداقل معیار و صلاحیت‌های لازم برای سیاست‌ورزی و مناصب سیاسی بسته‌اند و با یک نوع «ماکیاولیسم» رادیکال، تنها قبضه قدرت و رسیدن به مناصب حکومتی با هر قیمت را چراغ راه و روش خود کرده‌اند.


[1] www.mashreghnews.ir/news/965216

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان