ماهان شبکه ایرانیان

یک فیلم سینمایی به معنی دقیق کلمه/ نگاهی به فیلم سرخپوست

سینماسینما، محسن جعفری‌راد در روزهایی که برخی فیلم ها تبدیل شده به دورهمی بازیگران ستاره و هیچ سرو ته و طول و عرضی ندارد -عمق که بماند!- فیلمی مثل سرخپوست مانند خونی تازه در رگ های سینمای ایران عمل می کند و طبیعی است که باید به آن پرداخت و اسم آن دورهمی ها را هم حتی نیاورد، چون باعث اعتبارشان می شود!

یک فیلم سینمایی به معنی دقیق کلمه/ نگاهی به فیلم سرخپوست

سینماسینما، محسن جعفری‌راد
در روزهایی که برخی فیلم ها تبدیل شده به دورهمی بازیگران ستاره و هیچ سرو ته و طول و عرضی ندارد -عمق که بماند!- فیلمی مثل سرخپوست مانند خونی تازه در رگ های سینمای ایران عمل می کند و طبیعی است که باید به آن پرداخت و اسم آن دورهمی ها را هم حتی نیاورد، چون باعث اعتبارشان می شود!

سرخپوست از لحاظ کارگردانی و اجرا جزو بهترین های چند سال اخیر است و نشان می دهد نیما جاویدی زبان سینمای کلاسیک را دقیق فهمیده و اجرا کرده است. از طراحی صحنه سرشار از جزئیات که فراتر از دکور، به فضاسازی و بافت داستان کمک می کند تا بازی نوید محمدزاده که باز هم نشان می دهد، برخلاف برخی منتقدان که او را تکراری می خوانند چون درکی از جزئیات اجرای نقش ندارند -قبلا چه در زمان اکران فیلم عصبانی نیستم و چه در زمان جشنواره فجر سال گذشته، در ماهنامه فیلم، به طور مفصل درباره بازی های او نوشته ام که به هیچ وجه بازی تکراری ندارد- اینجا فاصله خود را از نقش به حداقل رسانده و با یک بازی ایستا، درونگرا و چهره ای که انگار یک «خشونت منجمد شده» است و این خشونت حتی در طرز راه رفتن او هم دیده می شود. هدایت درست محمدزاده به عنوان قهرمان داستان و درواقع تنها شخصیت محوری روایت،کار سختی است که جاویدی توانسته و کنش ها و واکنش های شخصیت را باورپذیر کرده است.یا فرم بصری که از بهترین های کارنامه هومن بهمنش است و تدوین فیلم که ریتم و ضرباهنگ روایتی با یک لوکیشن را به خوبی حفظ می کند.

تنها ضعف سرخپوست شاید پایان آن باشد. البته که شخصیت قهرمان داستان با فراری دادن زندانی که برای به دست آوردنش به آب و آتش می زند، انگار می خواهد خودش را «برنده» جلوه دهد، اما چنین موقعیتی،برای پایان روایتی مبتنی بر الگوی تعقیب و گریز ، کافی نیست. اگر کمی در اطلاع دهی فیلم به رابطه او و شخصیت پریناز ایزدیار بیشتر پرداخته می شد یا بیشتر به فردیت او قوام بخشیده می شد، در پایان فیلم هم، مخاطب به راحتی قبول می کرد که یک فرد نظامی و رئیس زندان با خلق و خوی وحشی و دیکتاتورمابانه به خاطر رابطه عاطفی و خواست و پسند معشوقه اش، یک زندانی را فراری داده است. در واقع قهرمان فیلم به آب و آتش زده تا زندانی مخفی شده را پیدا کند اما وقتی پیدا می کند، رهایش می کند و روی چرایی و چیستی این رها کردن باید بیشتر کار می شد. هر چند در شکل کنونی هم توی ذوق نمی زند، اما برای فیلمی که در اغلب اجزایش، نمره ممتاز می گیرد این شکل پایان بندی،معمولی جلوه می کند.

طبیعی است که در یک یادداشت آن هم در فضای مجازی که مخاطب عادت کرده سریع بخواند و رد شود، مجالی برای تحلیل جزئیات نیست اما در روزها و ماه هایی که دورهمی ستاره ها به عنوان فیلم جلوه داده می شود و هیچ رنگ و جنسی از سینما و روایت ندارد و فهم و شعور مخاطب را تا پایین ترین حد ممکن فرض می کنند، همین که درباره فیلم هایی مثل سرخپوست و امتیازهایش بنویسیم، رسالت خود را انجام داده ایم.

فیلمی که دکوپاژ و میزانسن سینماتیک -به معنی دقیق کلمه- دارد و یک روایت کلاسیک را برای مخاطب خاص و عام دلپذیر می کند. نشان می دهد که سینما فقط رئالیسم جعلی و تقلبی و دوربین روی دست و کپی کاری از امثال اصغر فرهادی نیست و می توان حتی در چنین شرایطی، فیلمی با حال و هوایی تازه و دیگرگونه ساخت. فیلمی برای عاشقان سینمای کلاسیک.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان